رفتن به محتوای اصلی

"هستی"، نمی بخشاید وُ ما- باید نبخشیم
13.10.2013 - 14:07

 

در شادمانی های هستی

انسان ، حضوری،  مست دارد.

باران، به جان ِعاشق اش باید ببارد.

 

آواز را در جان ِ او شوری ، شگرف ست.

وقتی درختش را بهاران ، می سُراید

وقتی که رختش ، بیقرار ِ آفتاب ست –

او را چه ترسی از شقاوت های برف ست .؟

 

همزادِ آتش های دیرین

همریشه ی آب است وُ خورشید.

 

در مهربانی های جاری

شادی ِ شور ِ زیستن را

در چشمهایش می توان دید.

 

باید زمین ، بر خود ببالد

دستی به دستِ این چنین ، سرمست دارد.

 

آن کیست اما؟

آن کیست می خواهد چنین ، مستی نباشد؟

آن کیست می خواهد که این زیباترین را -

از باغ ِ ما بردارد وُُ بر دار دارد. ؟

 

" هستی" ، نمی بخشاید وُ ما

باید نبخشیم-

آن دست ِ پستی را که با ما کار دارد.

                                                

                                                     

  کلن-   10 اکتبر روزجهانی مبارزه با اعدام

                                                    

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.