رفتن به محتوای اصلی

" کنفرانس"منتقدین به رژیم در بنیاد اولاف پالمه استکهلم و برخی ناگفته
10.02.2012 - 15:08

" کنفرانس"منتقدین به رژیم در بنیاد اولاف پالمه استکهلم

و برخی ناگفته های پس و پیش از جلسه

 

 

 هر که ناموخت از گذشت روزگار/ هيچ ناموزد ز هيچ آموزگار

من در این مقاله کوتاه از دو منظر به این نشست نگاه میکنم . مبنای برخورد من با این کنفرانس احساس مسئولیت و تعهد است و نه چیز دیگری، ضمن اینکه به شفافیت و پاسخگوئی اعتقاد دارم و میخواهم در دموکراسی نفس بکشم و نه کلمه را غرغرقه کنم. آنها هم که فکر میکنند شاید مرا دعوت نکرده بودند باید بدانند که اگر اراده میکردم و یک گوشه توافقی به متصدیان امور نشان میدادم قطعا یکی از مهمانان آن نشست بودم. از آنجا که در جریان برگزاری چنین نشستی قرار گرفته بودم و از آنجا که در مباحثه سیاسی ، آفت های چنین حرکاتی را گوشزد کرده بودم و از آنجا که سابقه ای دیرینه در مبارزه با دیکتاتوری و استبداد دارم لذا خود را محق میدانم که هرجنبده ای را که در ارتباط با کشورم وارد معرکه میشود در رصد قرار دهم و بدقت او را موشکافی کنم. در اینجا اینرا نیز اضافه کنم که اینجانب با ائتلاف نیروهای سیاسی ایران در وسیعترین شکل خود برای برکناری و انحلال این رژیم کاملا موافقم و تنها بدیلی را برسمیت میشناسم که در یک پروسه شفاف و علنی با حضور نیروهای متکثرایرانی شکل بگیرد. چنین آلترناتیوی دیگران را حذف نمیکند و در پشت درهای بسته شکل نمیگیرد بلکه در پروسه دیالوگ ملی و گفتمان ملی شکل میگیرد و مرزهای خودی و غیرخودی از جمله مشروطه خواه، جمهوری خواه ، چپ، راست و ...درمی نوردد و به منافع ملی می اندیشد.

هدف من از این نوشته اینست که کوتاه و موجز به آسیب شناسی حرکتهائی از این دست و ناهنجارهای مردسالارانه و منش های غیر دموکراتیک این حرکت بپردازم. لذا از دو منظر به این نشست مینگرم یکی نوع نگاه آنان به  زنان ایران و دیگری ا تخاذ روندهای غیر دموکراتیک و آفت زا در پروسه شکل گیری یک بدیل دموکراتیک برای ملت ایران و برخی گفته های نا گفته. بروزنقصانهای آقایان متصدی و بانی این نشست درهر دوزمینه برخواسته از ناهنجارهای مردسالارانه ، انحصارطلبانه ،قدرت پرستانه و ارزیابیهای یک سوگرایانه (بلحاظ جنسیتی) سیاسی است. 

بدین منظور سال 1357 را مرور کوتاهی میکنیم . زنان در صف اول انقلاب نیروی خیزش و تحول برعلیه استبداد فریاد آزادی زدند. ما نیز در آن میان بعنوان جوانی تهیج طلب همچون هزاران ایرانی دیگر حضور داشتیم . تصور میکردم که نظام پادشاهی می رود و نظام جمهوری سوسیالیستی از در پشت خانه مادری ام وارد میشود. اما دیری نگذشت که با شعار " یا تو سری یا روسری " محکم بدهانمان خورد. در گردهمائی روز جهانی زن 8 مارس 1358  فریاد زدیم که حق پوشش انتخابی است و به حقوق زنان تجاوز نکنید. شعار دادیم که ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم / آزادی، نه شرقیست نه غربیست، جهانیست / این را همیشه گویم، زیر شکنجه گویم / مرگ بر ارتجاع/  گفتیم مسئله ما فقط حجاب نیست، ما می دانیم که این محدودیت، آغازی است برای محدودیت ها و فشارها ی دیگر. ما با حجاب و بی حجاب انقلاب کردیم و نمی خواهیم تن به این ارتجاع بدهیم  اما آقایان  ما را نصیحت کردند که به صلاح نیست که انقلاب را تضعیف کنیم و مسائل حاشیه ای را عمده کنیم . نظام برای همه اینها چاره جویی خواهد کرد، مبارزه با امپریالیسم امریکا مهمتر است وبرخی سازمانها و احزاب چون حزب توده و سازمان فداییان نیزتنها به ذکر واژه هایی کلی در خصوص زنان پرداختند بدون آنکه به خواسته های برحق زنان توجه شود. بدین ترتیب زنان را خاموش و تسلیم کردند و نتیجه اش هم این شد که همه بخوبی از آن مطلعیم. حال امروز روندهائی را شاهدیم که دقیقا همان مناسبات را یاددآوری میکند. به زعم برخی شخصیتها امروز کشور ما در وضعیت خطرناکی قرار دارد و باید کاری کرد و بدیلی بوجود آورد و ای بسا این بدیل را هم برایمان بسازند اما مهم نیست چون شرایط بسیار خطیر است و این بدیل باید سزارین شود بهر قیمتی و بهر صورتی مهم نیست. لذا زنان باید با حسن نیت برخورد کنند و چوب لای چرخ آنها نگذارند. بهر حال تعدادی باید این کار را بعهده بگیرند و لیکن سخن راندن از برابری جنسیتی و سخن راندن از عدم کارآمدی یک نظام متمرکز و باور به یک نظام غیرمتمرکز مبتنی بر تقسیم قدرت سیاسی در تمام سطوح کشوری و منطقه ای ؛ موضعی تفرقه آمیز و نا مناسب با شرایط وخیم امروزی است لذا در این زمینه تنها به رفع تبعیض اشاره میکنیم، مگر امام خمینی اینکار را نکرد و مردم هم پذیرفتند حال چرا ما نتوانیم این امر را به همین شکل پیش ببریم!

 دوستان، تصور میکنند که مصائب اقتصادی و سیاسی موجب خواهد شد که بخش بزرگی از جامعه ایران یعنی زنان و جوانان از توجه به چگونگی شکل گیری و محتوی دولت آینده غافل باشند. اما باید بگویم که سخت در اشتباهند آن مردمی که من میشناسم دیگر فریب نخواهند خورد.

مخالفت آقایان و برخی خانم ها در نشست استکهلم بهنگام پیشنهاد یکی از خانم ها مبنی بر باور به تساوی جنسیتی و گنجانیدن آن در متن گزارش پایانی با مخالفت آقایان و حتی برخی از خانم ها از جمله خانم مهر انگیز کار عزیزمان مواجه میشود . مخالفتها با این استدلال توجیه میشده که اگر به تساوی و برابری جنسیتی در ایران اشاره بشود آنوقت مسائل مليت ها نیز که هنوز جزئياتش مشخص نيست جلو ميآيد و مشکلات دو چندان ميشود. لذا توافق بر سر رفع هرگونه تبعيض شامل رفع تبعيض جنسيتي نيز ميگردد. و این دقیقا همان خطائی است که جامعه سیاسی ایرانی از جمله جامعه زنان در سال 1357 مرتکب شدند. متاسفم برای کسانی که در عرض سی سال هنوز متوجه نیستند که "زن‌ستیزی بنیادگرایان اسلامی" یک مسئله حیاتی و محوری در ایران و منطقه است و نیاز به توجه خاص دارد. این مسئله با هزاران تارو پود در پیکرجامعه ایران نفوذ کرده است و حتی در میان روشنفکران ما نیز جلوه های زن ستیزی و رفتارهای حذفی و ترور شخصیتی زنانی که مدرنیزه شده اند وسنت شکنند را از جانب آقایان " ضد استبداد " شاهدیم. تاکید به تساوی و برابری جنسیتی ؛ دست رد زدن بر استبداد وفرهنگ زن سیتزی است و نمایانگر خط قرمزها ست و این همان چیزی است که جایش در تنها سند بیرون آمده از این گروه یعنی گزارش پایانی آنها خالی است. دوستان این اتفاق یک فاجعه و افتضاح سیاسی است!

دیدگاههای سیاسی شما در خصوص تحول در ایران نیز کاملا بزیر سوال است. تا آنجا که من از یکی از متصدیان اصلی تشکیل این نشست در استکهلم ، ظرف دستکم 4 ماه گفتگوی مدام میشنیدم موضوع این بود که آنها با ساختار نظام و نیروی نظامی آن کاری ندارند . تنها رسالتی را که بعهده میگذارند تلاش برای یک انتخابات آزاد و تعیین یک ریاست جمهوری ست و بس!  بنابراین هدف این گروه تغییر حکومت نیست ؛ تدوین قانون اساسی نوین نیست بلکه تعیین آلترناتیو جایگزین برای مسئولین ارشد همین دولت کنونی است!  در دولت مد نظرآنها، آقای خامنه ای هم میتواند به ولایت خود ادامه دهد تنها به شرط آنکه در کار رئیس جمهور دخالت نکند و فقط نصیحت کند!!!! همانطور هم که در توافقنامه 3 خطی آنها میبینید نفی استبداد، نفی هرگونه تبعیض و نقض حقوق بشر، برای دموکراسی بر مبنای جدایی نهاد دین از دولت و انتخابات آزاد بر اساس معیارهای بین المللی مد نظر است و سخنی از تغییر قانون اساسی که پایه همه مصیبتها و تبعیضهاست نیست هم چنین سخنی نیز از انحلال این حکومت و فراروئی به یک ساختاردولتی مدرن سکولار و امروزی منبعث از آرای آزاد مردم ایران و لغو ارگانی بنام ولایت فقیه که درقامت یک حکومت تمام عیارکه همه چیز را دیکته میکند و حکمیت سلطانی دارد در کار نیست. به زعم دوستان مسئله ما تنها انتخابات آزاد برای تعیین یک رئیس جمهور کراواتی است ! بدیهی است که بدیل جایگزین مد نظر آنها سنخیتی با خواست ملت ایران مبنی بر تغییرحکومت ندارد. درتعاریف مدرن مفاهیم حکومت و دولت یکی است اما در ایران غیرمدرن ما همیشه با چند نهاد مواجه بوده ایم یک نهاد که حکومت میکند ، دیگری که دولت را شامل میشود و سومی که مجلس بدون حق تصمیم گیری است و نهادهای موازی مثل مجلس خبرگان و شورای مصلحت نظام که البته همه یکپارچه گوش بفرمان رهبرند که او یکە تاز میدان حکومتی است لیکن این دوستان با هیچیک از این نهادها مشکلی ندارند تنها دغدغه آنان انتخابات آزاد و رئیس جمهور منتخب است که او را نیز از هم اکنون کاندید کرده اند ...

در همین راستا بد نیست بدانید که ازیکی از دوستان متصدی و محوری در برپائی این نشست دوماه قبل از برگزاری این نشست پرسیدم هدف شما از این نشست چیست ؟ او پاسخ داد که هدفشان تشکیل یک شورائی است که اگر مقبول و مشروع واقع شود دولت گذار را تشکیل دهد. او میگفت نظام بزودی از درون فرو خواهد پاشید و ما باید آلترناتیو جایگزین را از حالا آماده کنیم. به او گفتم گمان نمیکنم چنین آلترناتیوی وجاهت ملی پیدا کند اما او پاسخ میداد که چنین نیست ؛ آنها با عناصری از داخل نظام و داخل کشور در ارتباطند که به آنها در پیشبرد این طرح یاری خواهد رساند ( حتما از طریق آقای علیرضا نوری زاده و الماس فریبش). او میگفت این عناصر برخی از اصلاح طلبان بستوه آمده از ولی فقیه و دولت احمدی نژادند.

 البته تا آنجا که من میدانم اصلاح طلبان راست از جمله راه سبز امید و آقای امیر ارجمند به آنها تمایلی نشان نداده اند و حتی در این جلسه شرکت نکرده اند. حال در این آشفته بازار سیاسی صف انقلاب و ضد انقلاب و اصلاح طلب و ضد اصلاح طلب و کمونیست و رویزیونیست و سوسیالیست و سوسیال دموکراسیست و همه و همه مخدوش است بماند. لذا حضور آقای محمد علی توفیقی (عضو مستعفی شورای مرکزی مجاهدین انقلاب اسلامی ) ، خانم نوشابه امیری و همسرشان آقای هوشنگ اسدی ...در این نشست تعجب برانگیز نیست چون سخن از انحلال نظام در میان نبوده است.

اما بیشتر بپردازیم به اینکه چرا کنفرانس استکهلم دستاوردهای درخشانی نداشت؟ کافی است به متن قطعنامه نهائی این کنفرانس نگاه کنیم . در این متن چند سطر حرفهای معمول زده شده که درو اقع ضمانتی برای پایبندی به آن ادعاهای حداقلی هم که بیان شده نیست وازهمه مهمتر کلی هم سوال برانگیز است. برای نگارنده یک توافق اصولی می بایست بر سر اصلی ترین معضلات جامعه امروز ایران باشد . آن اصلی ترین معظلات کدامین هاست :

  1. وجود یک نظام دیکتاتوری اسلامی و لزوم انحلال آن
  2. دخالت نهاد دین در حوزه خصوصی و اجتماعی زندگی شهروندان و استبداد دینی
  3. نقض حقوق بشر درتمامی وجوه سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی
  4. نبود روندهای دموکراتیک از جمله حاکمیت صندوق رای و تامین شروط برگزاری یک انتخابات آزاد، سالم و منصفانه
  5. موانع سخت برای جلوگیری ازمشارکت زنان در امر توسعه سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی کشور
  6. مسئله اقوام ایرانی و حقوق سرکوب شده آنان در تمامی ابعاد خود
  7. جوانان ایران که زیر بار فشارهای اقتصادی سیاسی اجتماعی و فرهنگی خرد شده اند

میدانیم که جامعه ایران که یک جامعه متکثر است با مردمانی که  متکثر می اندیشند و متکثر رفتار میکنند. ایرانیان دارای بینش ها و گرایشات گوناگون سیاسی و فرهنگی هستند. ما در ایران با یک پدیده به غایت ناهمگون و نایکسان مواجه هستیم و بالطبع چنین پدیده ناهمگونی گفتمان ناهمگونی را نیز دنبال میکند. سه گفتمان اصلی در جامعه روشنفکری و حتی در میان لابه های مختلف مردم ایران را شاهدیم :

1. گفتمان طیف اصلاح طلبی است که گرایش راست آن مبنی بر ادامه بقای جمهوری اسلامی اما با یکسری تغییرات تدریجی بنفع آزادیهای اجتماعی، آزادیهای سیاسی برای خودیها ، تامین شروط اقتصادی باز ...که این گروه دارای نیرویی محدود و اندک در درون جامعه روشنفکری ایران است که مجموعا به 60 تا 70 نفر افراد صاحب نام تقلیل پیدا کرده اند. این طیف در میان مردم متوسط ، فقیر نشینانان شهر و روستا و بخشی از جامعه مرفه و ثروتمند ایرانی پایگاهی ندارد و بسختی میتواند خود را مطرح کند. گرایش دیگر اصلاح طلبان چپ است که امید خود را برای اصلاح رژیم معطوف به نیروهائی کرده اند که نماینده راسخ آن میتواند آقای موسوی و کروبی باشد. این دسته از اصلاح طلبان بدلیل هزینه ای که خود برای حمایت مشروط از این نظام پرداختند آمادگی آنرا دارند که در یک فرصت مناسب در صورتی که هژمونی آنها تامین شود به جبهه براندازان برای عبور از نظام بپیوندند. در میان هر دو طیف اصلاح طلبان رسیدن به مقصود از شیوه ها و تاکتیکهای چند گانه ای استفاده میشود از چانه زنی با قدرتهای جهانی و وعده و وعید دادن به آنها گرفته تا چانی زنی با نهادهای قدرت در ایران و سازش با آنها گرفته هر دو روش استفاده میشود.

2. گفتمان طیف انحلال طلبان ، سرنگونی طلبان و براندازان است ـ این گروه همانطور که از نامشان پیداست با تمامیت این نظام سر آشتی ندارند و خواهان برافتادن این نظامند اما تاکتیکها و روشها و منش برخورد آنها با مقوله تغییررژیم بنا به ایدئولوژی و یا باورهای غیرایدیولوژیک اما سیاسی خود متفاوت است. از اتخاذ شیوه های خشونت آمیزچون حمایت از جنگ و اتکا به تغییر از بالا توسط نیروهای خارجی  تا استراتژی نافرمانی مدنی و اتکا به نیروی مردم را و استقلال سیاسی را میتوان مشاهده کرد. نیروهای متعلق به این گفتمان ، دارای استراتژی واحدی هستند و به ادامه حیات رژیم جمیعا« نه » قاطع میگویند. اما در اتخاذ تاکتیک وچگونگی پیشبرد استراتژی ،  نظریات گوناگونی در میان آنان مطرح است.از این دسته میتوان از لایه های مختلف مشروطه خواهان ؛ جمهوری خواهان ؛ سوسیالیستها ـ کمونیستها و فدرالیستها ، از مجاهدین گرفته تا فدائی و احزاب قومی و حزب مشروطه ، نهادها و شبکه هائی که برای سک.لاریزم و دموکراسی کار میکنند...نام برد. از آنجا که هدف این مقاله بررسی نشست استکهلم  است لذا من بیش از این بیشتر وارد این مباحث نمیشوم ضمن اینکه در مقالات گذشته ام به این موضوعات پرداخته ام!

3. گفتمان سوم گرایش التقاطی است که یک پا در میان طیف اول دارد و با پای دیگردر میان طیف دوم است و فرصت طلبانه بدنبال قدرت و نان و نوائی برای خود و یا فرقه خود است. این گروه از اصالت سیاسی و وجاهت سیاسی برخوردار نیست چون فرصت طلب است و ثبات ندارد. برای آنان که با جامعه سیاسی ایرانیان آشنا هستند معرفین این گفتمان التقاطی را به وضوح میتوان در نشست استکهلم مشاهد کرد.

نیروئی که بخواهند این گستردگی نظری و گرایشات سیاسی را دور بزند و متوهم شود و خود را نقل مجلس بداند قطعا هم خود را خواهد سوزاند و هم امکاناتی را که احتمالا در حول و حوش خود دارد. نشست استکهلم بهیچوجه نشستی متنوع  برخلاف ادعای خودشان نبود. بر اساس آنچه که هما ن متصدی محترم نیز به اینجانب گفته بود اصلا قرار نبود که نیروهای متکثر را در آنجا جمع کنند چون هدف تفاهم با خودیها بودکه اگر موجه واقع شوند دولت گذار را تشکیل دهند که در آنصورت معلوم نیست که اگربه قدرت رسند با غیرخودیها چه خواهند کرد؟؟؟ و اما به اعتقاد نگارنده هیچ مسئله ای هم نیست که نیروهای هم نظر و هم باور بدور هم جمع شوند و بلوک خود را داشته باشند ولی در آنصورت باید شفاف و روشن با مردم صحبت کنند و دست از مغلطه گوئی و گناه را به دامن این و آن و از جمله اولاف پالمه انداختن بردارند. دوستان بارها گفتند که بنیاد اولاف پالمه صاحبخانه بوده و به شیوه خود برنامه را اداره کرده است و تشخیص این بنیاد آن بوده است که محل نشست و شرکت کنندگان بسته و مخفی باشد و مضمامین رسانه ای نشود ( بنقل از مصاحبه آقای سازگار در رادیو پژواک ) در حالیکه سخنگوی پالمه جنز اوربک این گفته را در بی بی سی نفی کرد و گفت متصدیان و ایرانیان که دست اندرکار تهیه لیستها و شیوه برگزاری نشست بوده اند چنین خواسته اند و ما نیز به خواست آنها احترام گذاشتیم . ایشان گفت در غیر اینصورت جلسات ما همیشه باز بوده و هست. اگرنام نشست خود را کنفرانس میگذارند در آنصورت می بایست علنی باشد و از حضور رسانه ها نیز ممانعتی بعمل نیاید در غیر اینصورت در انتخاب عنوان نشست خود اشتباهی جدی و رفتاری غیرحرفه ای داشته اند که بد نیست به آن اقرار کنند. از آنجا که ما در کنفرانس های مختلفی شرکت داشته ایم این اولین کنفرانسی بود که از نیروهای داخل کشور هیچ رسپونس مثبتی نگرفت و برعکس سیل انتقادات بود که جاری شد. درخصوص حضور جوانان نیز باید بگویم که دوستان کاملا ناموفق بودند از یک جمع 50 نفری شاید به سختی بتوان با ارفاق گفت که 3 نفرزیر 40 سال بودند. این اولین بار بود که تعداد جوانان در یک کنفرانس تا بدین حد نازل بود.

در پایان باید بگویم که منش های اخلاقی متصدیان نیزبزیرعلامت سوال رفته است.آنها اسامی یکسری مدعوین را در سطح وسیع پخش کردند بدون آنکه آن افراد تصمیم به شرکت در این نشست داشته باشند. برای بنیاد اولاف پالمه متاسفم که پرنسیپهای دموکرایتک را زیرپا گذاشت و ایرانیان معترض را در روزنامه دی ان سوئد بخشی از عوامل رژیم جمهوری اسلامی خواند. این بنیاد برای ایرانیان کارگاه آموزش دموکراسی گذاشته بود درحالیکه خود اصول دموکراسی را نقض کرد و به همکارانش چیزی نیاموخت. آنها نشان دادند ار روانشناسی و بافت شناسی اپوزیسیون ایران بشدت بی اطلایند و کارگزاران ماهری ندارند.

سوئد ـ نهم فوریه 2012

 

 

www.victoriaazad.com

Sonja6321@gmail.com

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.