رفتن به محتوای اصلی

آسیب پذیری ایرانیان در صحنه سیاسی بخاطر «عقده نیاز به تعریف و تمجید و احتر
20.10.2013 - 12:25

(بسیاری هم میهنان وقتی این گونه مطالب را میخوانند برای فرار از حقیقت میگویند که نویسنده قیاس به نفس میکند.   این سخن یک پلیمیک و جر است و پاسخ معضل نیست و معضل سرجایش است).

 ما ایرانی ها از یک عقده روانی رنج میبریم و از طریق آن آسیب پذیر هم میشویم و آن «عقده نیاز به تعریف و تمجید و احترام» است. برای ما عذرخواهی و اقرار به اشتباهی که کرده ایم بسیار سخت است و خیال میکنیم که عذرخواهی کردن یعنی خود را در حد خاک زیر پا پایین آوردن. از آنطرف اگر کسی اقرار به اشتباهش کرده باشد معنایش این است که تا آخر عمر باید سرافکنده باشد و به محض کوچکترین برخوردی در آینده آن اشتباه به رخ اش کشیده میشود که: «تو همونی نبودی که فلان اشتباه را کردی و به غلط کردم افتادی؟». از همین رو مقوله «اقرار به اشتباه و عذرخواهی» اگر چه فردی که اقرار کرده را نزد ما به خاک میکشد (حتا اگر بریم جلو و رویش را ببوسیم که نه بابا مساله ای نبوده) اما ما را نیز نزد خودمان و احیانا آن فرد به اوج میبرد. این «اوج» تقلبی است و فاقد ارزش واقعی. این اوج، اوجی است که در اثر خرد شمردن دیگری فراهم شده نه ارزش های فردی.

 سران سیاسی جهان امروز به این عقده ایرانی ها پی برده اند و از آن استفاده میکنند. آنها به گونه ای با ایرانیان برخورد میکنند که گویی برای بدست آوردن دل کودکی به او آبنبات بدهند.  

اعتراف مادلین آلبرایت بخاطر شرکت آمریکا در «کودتای 28 مرداد» و محکوم شمردن رقیق و ضمنی آن چقدر در میان ما ایرانیان به بحث گرفته شد و به آن «بهای سیاسی» داده شد و حتا مبنایی بخاطر کسب اعتبار بر نظریه حقانیت دکتر مصدق و تایید نظرات و مواضع مخالفان محمدرضاشاه استفاده شد.

اگر با نگاهی عمیق تر به قضیه بنگریم می بینیم که مادلن آلبرایت زمانی این سخنان را گفت که دیگر وزیر خارجه آمریکا نبود و سخنان او مواضع رسمی دولت آمریکا نبود. اما چرا مادلن آلبرایت این سخن را گفت؟ خیلی ساده برای این که خرجی برای دولت آمریکا نبود و آمریکا خواست یک آب نبات چوبی به دست ایرانیان از آخوندها گرفته تا مخالفانشان بدهد و به دل چرکینی آنها از آمریکا پایان دهد و چقدر هم این روش موثر افتاد.

اگر خوب بنگریم هنگامی به پرت بودن و بی ارزش بودن «اعتراف مادلن آلبرایت» پی میبریم که می بینیم این سخنان در سیاست خارجی آمریکا هرگز کاربرد نداشته. اگر آمریکا 60 سال قبل در کودتای 28 مرداد شرکت داشته و بابت آن سرافکنده هست پس باید درس گرفته و دیگر در امور داخلی کشورها مداخله نکند. اما آیا چنین است؟  آمریکا همین امروز دخالت در امور داخلی که چه عرض کنم علنا هرکجا که منافع اش ایجاب کند دخالت نظامی میکند و کشور دیگر مردمان را اشغال میکند. اشغال نظامی بدتر است یا دخالت در امور داخلی یک کشور؟

 افغانستان و عراق یک نمونه بارز اش است. در حمله به یوگوسلاوی و نیز دفاع و دخالت نظامی در آمریکای جنوبی و «بهار عربی» باز نمونه ای دیگر. نتیجه این که تنها باید یک مغز کودکانه و خوشباور مثل ایرانیان باید باشد که حرفهای مادلن آلبرایت را جدی بگیرد. مثل این که یک روز مثلا آمریکا بخواهد از مردم افغانستان بخاطر اشغال کشورشان عذرخواهی کند. آیا اگر روزی هم بخاطر منافع اش چنین عذرخواهی کرد آیا باید آنرا جدی گرفت؟ آیا به آن معناست که دیگر آمریکا کشور دیگری را بخاطر منافعش اشغال نخواهد کرد؟

یا بهتر بگویم آیا اگر منافع آمریکا ایجاب کند برای اشغال ایران نیازی به بهانه دارد؟ همین آمریکایی که اینقدر «گربه زاهد و عابد» شده همین امروز دارد ایران را تهدید نظامی میکند! دخالت در امور داخلی از طریق یک سری عمال داخلی یک کشور محکوم تر است یا اشغال و یا حمله نظامی؟ رئیس جمهور آمریکا بارها گفته و میگوید که «گزینش نظامی» در مورد ایران روی میز است. کشوری که در تهدید نظامی ما درنگ نمیکند آیا «اعتراف» وزیر خارجه سابق اش و عذرخواهی ضمنی اش نزد ما باید محلی از اعراب داشته باشد؟ آیا «ابزاری بودن» اعتراف مادلن آلبرایت را نمیشود امروز بهتر دید؟

یا اخیرا مد شده که سران کشورهایی که ایران با آنها سروکار دارد بسیار از ایران و تمدن کهن و مردمان ارزشمند آن سخن میگویند. و ایرانیان چه لذتی میبرند! انگار بقیه کشورهای جهان همین دیروز تشکیل شده اند و اگر دیروز تشکیل شده باشند لابد بی ارزش هستند و ما با ارزش! راستی این تعریف ها که به دمب ما میبندند برای چیست؟

نتانیاهو اخیرا در مصاحبه با بی بی سی گفت ایرانیان نمیتوانند جین بپوشند. اینقدر که این حرف غیر جدی که از دهان نتانیاهو بیرون پرید ما ایرانیان را به واکنش واداشت مواضع اسرائیل در مورد ایران و تشویق گزینه نظامی و تحریم ها در قبال ایران ما را به واکنش وا نداشت. و این نشان دهنده اهمیت بی اندازه و حتا مریض پرستیژ نزد ایرانیان است که در عین حال نقطه ضعفی برای تحریک نیز به نظر میرسد. اگر به یک انگلیسی شهری بگویید دهاتی ناراحت نمیشود و پاسخ میدهد خب آره دهاتی هستم خب که چه؟ اما حتا دهاتی ایرانی هم درمقابل این خطاب واکنش نشان میدهد. نتانیاهو اگر این حرف را مثلا خطاب به آمریکایی ها یا انگلیسی ها میزد که شما نمیتوانید جین بپوشید اصلا کسی تحویل نمیگرفت یا عکس العمل نشان نمی داد آن گونه که ما هیاهو کردیم!  آیا این نشان از ناپختگی ما نیست؟ آیا این نشان از این نیست که ما خودمان هم قبول داریم که همچی.. یخده نمیتونیم جین بپوشیم و بهمون بر میخوره اگر به ما بگن؟ این «برخورندگی» اگر نقطه ضعف نیست پس چه هست؟ بهرحال این رژیم زمانی با جین هم مشکل داشت. خب نتانیاهو میتوانست بگوید که شماها نمیتوانید آرایش کرده یا بی حجاب در خیابان راه بروید. منظور نتانیاهو محدودیتهایی است که رژیم ایجاد میکند. اما برخورد ما با قضیه جین مثل آن است که نتانیاهو بگوید که رژیم در خیابانها به مردم پس گردنی و اردنگ میزند. و یک سری اعتراض کنند و عکس تو فیسبوک بگذارند که آقای نتانیاهو شما بی اطلاع از اوضاع ایران هستید. عکسها را تماشا کنید فقط پس گردنی میزنند و هیچ کجا عکسی از اردنگ زدن نیست!

نمونه دیگر گفته «جک استرا» وزیر خارجه پیشین بریتانیاست. توجه میفرمایید که بیشتر این سخن ها که از دهان مقامات پیشین دولتهای غربی در می آید و موضع رسمی دولتهای شان نیست و ما چه حالی میکنیم وقتی مثلا میشنویم که جک استرا میگوید:

«ایران کشوری سربلند و دارای تاریخی کهن است و باید با این کشور با احترام بالا برخورد کرد ». ما همچی حال میکنیم که انگار غربی های قدرتمند با بقیه کشورهای منطقه مثل با عربستان یا ترکیه با بی احترامی برخورد میکنند!  ما هم از این تعاریف مانند کودکی که یک آبنبات هدیه گرفته سخت دلشاد میشویم و بخود می بالیم. چرا ما به این تعریفها نیاز داریم و حال میکنیم؟  

خلاصه آنچه این روزها در مورد تمدن ایران و مردم محترم آن و نظایر این حرفها از زبان مقامات غربی میشنوید یک متد تازه برای برخورد با روحیه واپسمانده ما ایرانیان چه آخوندها و چه مخالفانشان است. مگر چین سابقه تمدن پادشاهی مدون 5 هزار ساله ندارد؟ آیا شنیده اید که مقامات غربی از این تعریفها که به دمب ما می بندند در مورد چینی ها یا ژاپنی ها یا هر کشور دیگری استفاده کنند؟

ایران کشوری متمدن است غنی سازی را متوقف کنید! آقا چه ربطی دارد؟ در ایران مردم نمیتوانند جین بپوشند پس گزینه نظامی باید روی میز باشد.. چه ربطی دارد؟ ربط دارد یا ندارد اما خیلی ها را برای مذاکره نرم میکند و ما هم احساساتی خیلی زود با طرف پسرعمو میشویم و یکضرب صحبت راه اندازی خطوی هوایی بین دو کشور و احتمالا برای مردم فقیر هارلم نیویورک از بنیاد امامخمینی خانه و آپارتمان ساخته میشود. مگر مردم نیویورک از مردم لبنان چه کم دارند؟

اشتباه نشود، من روی درست بودن یا نبودن رابطه با غرب بحث نمیکنم که تایید هم میکنم. فقط اشاره ام به این گفتمان ماشالله باریکلا است که به دمب ما می بندند.  

نتیجه این که احترام مردمان جهان سر جایش هست. مردم حتا عقبمانده ترین کشورهای جهان آنقدر به خود اعتماد بنفس دارند که نیازی به این تعریفها نداشته باشند اما ما ایرانیان.... این تعریفها در اصل توهینی است که ما مشتاقانه خواهانش هستیم. این را غربی ها میدانند که توهین است اما وقتی ما اصرار داریم آنها چه کنند؟

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محسن کردی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.