رفتن به محتوای اصلی

قانون " فرزند خوانده " ؛ مصلحت فقه و شریعت یا مصلحت کودکان ایران
29.10.2013 - 08:48

جایی که بی عدالتی جایگزین قانون شود ؛ مبارزه به وظیفه ای مبرم تبدیل میگردد .

                                                                                                        « برتولت برشت »

در لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان بی سرپرست که در سال 1388در مجلس به تصویب رسیده بود  ؛  " ازدواج سرپرست با فرزند خوانده ممنوع اعلام شده بود " ؛ بعدا" در بهمن 91 در تکمیل این لایحه ؛ مجلس تبصره ای بآن اضافه کرد که " اگر کسی بخواهد با فرزند خوانده اش ازدواج کند ؛ حضانت آن بچه از او گرفته میشود . این لایحه پس از تصویب در مجلس ؛ برای تصویب نهائی به شورای نگهبان رفت و شورا بخاطر ممنوعیت این لایحه با " ازدواج سرپرست با فرزند خوانده " آن را مغایر با شرع تشخیص داده و برای تصحیح به مجلس برگرداند .  این لایحه بعد از تصحیح و تغییراتی در مجلس ؛ بصورت زیر در 31 شهریور 1392 به تصویب رسید : ازدواج سرپرست با فرزند خوانده تنها می تواند با حکم دادگاه انجام پذیرد .

این لایحه بعد از اصلاح و تغییراتی توسط مجلس ؛ مجددا" برای تصویب نهائی به شورای نگهبان فرستاده شد که در 10 مهر این قانون با تائید شورای نگهبان ؛ به تصویب نهائی رسید . البته قانون  حمایت از کودکان بی سرپرست ؛ قبلا" در 1353 در مجلس شاه با مسکوت گذاشتن موضوع ازدواج این کودکان ؛ به تصویب رسیده بود .

این لایحه با ماده 21 کنوانسیون بین المللیِ حقوق کودکان مغایرت دارد . در ماده 21 کنوانسیون آماده است : کشورهائی که سیستم " فرزند خواندگی " را مجاز میدانند ؛ باید منافع عالیه کودک را در اولویت قرار دهند . کنوانسیون در توضیح منافع عالیه نوشته است : حق حیات ؛ حق رشد ؛ امنیت ؛ بهداشت و آموزش . بعبارتی حمایت جسمی ؛ روحی ؛ امنیتی
و بهداشتی کودکی که به فرزند خواندگی گرفته می شود ؛ باید در اولویت سرپرست قرار گیرد .

این لایحه که در ظاهر بر اساس مصلحت فقهِ شیعه و شریعت آخوندی ؛ توسط نمایندگان مجلس به تصویب رسیده است ؛ در واقع سرپوشی بر نیات پلید و طمع ورزیهای جنسی آخوندهای رذل و حرام لقمه می باشد که برای مخفی کردن درون مایه پلید خود ؛ از دین و شریعت مایه گذاشته اند ؛ بعدا" در این باره بیشتر توضیح خواهم داد . بررسی این قانون که امنیت روحی و روانی کودکان را به مخاطره می اندازد و کودکان یتیم و بی سرپرست را به سوژه های جنسی تبدیل می کند ؛ موضوع این مقاله است که  بآن می پردازم .

اما قبل از اینکه در باره این قانون ارتجاعی و تبعات فاجعه بار آن بنویسم ؛ بهتر است به خاطره ای از زندان " اوین " در زمان شاه اشاره کنم :

 از پیامدهای ضربه اپورتونیستی که در سال 54 به سازمان مجاهدین وارد شد ؛ براه افتادن جریانی به سردمداری آخوندها در زندانها بود ؛ که مجاهدین به آن " جریان راست ارتجاعی " لقب داده بودند و آن را تضاد اصلی " در درون نیروهای سیاسی " میدانستند . آخوندهای سردمدار این جریان در پاسخ به توطئه ساواک و برای رضایت و خوش آمد آنان ؛ فتوائی علیه مجاهدینِ زندانی صادر کردند که بر اساس آن مجاهدین نجس تلقی می شدند . بعد از این فتوا ؛ آخوندهای زندانی و همفکران آنها همه ارتباطات سیاسی ؛ صنفی و انسانی خود را با مجاهدین قطع کردند .  

 آخوندها در حالیکه خود نماد و سمبل پلیدی و نجاست ــ نجاست اعتقادی ؛ سیاسی  ؛ فرهنگی  و اخلاقی ــ بودند ؛ با توجیه شرع و احکام فقه " مجاهدین " را بخاطر نشست و برخاست و ارتباطات با زندانیانِ  مارکسیست ــ مارکسیست ها را کافر و نجس میدانستند ــ نجس اعلام کردند  و تمام ارتباطات خود را با آنها  قطع نمودند . امّا واقعیت این بود که ؛ آنها از شرع و احکام فقه ؛ بعنوان سرپوشی برای بریدگی از سختی مبارزه و رهائی از زندان استفاده کردند . بعبارتی آخوندها با فاصله گرفتن و مرز بندی با نیروی رادیکال و جدی در مبارزه با شاه ؛ با زبان بی زبانی پیام بریدگی از مبارزه را به ساواک اعلام میکردند .

آن موقع ها من در بند 2 زندان اوین در کمون ــ زندگی جمعی ــ مجاهدین زندگی میکردم و بالتبع مشمول حکم صادره از سوی آخوندها و بعبارتی از سوژه های فتوایِ صادره بودم . آخوندها و افراد وابسته بآنها در حالیکه همه وسایل شخصی و صنفی زندگی خود را از بقیه افراد بند ــ مجاهدین ــ جدا و علامت گذاری کرده بودند ؛ همگی در اتاق 2 این بند جمع شده بودند و بقیه زندانیان در 4 اتاق دیگر بند ؛ زندگی میکردند .

بعد از این فتوا آنها تمام تلاش خود را بکار می بستند که خود و وسائلشان بهیچوجه با مجاهدین و وسایل شان قاطی نشده و تماس پیدا نکند تا ؛ به اعتقاد آنها به نجاست آلوده نگردد ــ عمدا" هم تلاش داشتند که این عمل بازتاب بیرونی داشته و باطلاع زندانبانها و ساواک برسد ــ . برای این  منظور از جمله دمپائی های خود را از دمپائی های دیگر زندانیان جدا کرده با بستن تکه ای پارچه بآنها ؛ آنها را علامت گذاری کرده بودند تا با دمپائی مجاهدین ؛ قاطی و اشتباه نشود .

من و یکی دیگر از زندانیان وابسته به مجاهدین که مقداری جوان تر از جوانهای دیگر بوده و هنوز بازیگوشی های دوران کودکی را فراموش نکرده بودیم ؛ در اوقات استراحت و زمانیکه از مطالعه و نشست های آموزشی فارغ میشدیم ؛ هنگام قدم زدن در راهروهای بند زندان ؛ چون واکنش بعدی آخوندها را میدانستیم برای شوخی و رفع خستگی ؛ دمپائی آنها  ــ یکی از دمپائی های علامت گذاری شده ــ را بپا میکردیم و بعد از یک دور در کریدور بند زندان ؛ آن را بجای اولش بر میگرداندیم .

بعد از این کار ما ؛ در هر بار آخوندِ صاحب دمپائی با شتاب و بلافاصله ــ برای اینکه واجب مبارزاتی اش به تأخیر نیافتد ــ دمپائی اش را به حمام و یا دستشوئی زندان میبرد و غسل میداد تا نجاست آن بر طرف شود . در واقع کار اصلی این جماعت در آن سالها به جای مبارزه و مقاومت در زندانهای شاه ؛ بیشتر در نگهبانی و شستشو و غسل  دمپائی ؛ لباس و ظروف غذا و سایر وسایل زندگی آنها در زندان ــ ؛ سپری میشد . باین ترتیب در آن سالها و تا موقعی که التماس دعای آنها از طرف ساواک بر پذیرفته  شد و مورد عفو ملوکانه قرار گرفتند و شر خود را کم کرده و از زندان آزاد شدند ؛ این بازی تلخ ؛ مسخره و چندش آور با شرع و دین ادامه داشت .

بعد از سرنگونی شاه و به حاکمیت رسیدن این جماعت ؛ سوء استفاده از دین و ایمان مذهبی مردم بصورتی سیستماتیک و گسترده همه روزه جریان داشته و دارد . و اتفاقا" رمز اصلی بقاء و دوام حکومت آخوندی هم ؛ همین عامل بوده است . یعنی با استفاده از اعتماد مذهبی مردم و انواع سوء استفاده ها از دین تا بحال دوام آورده اند و ملت و کشور ما را بخاک سیاه نشانده اند  . آخرین نمونه استفاده آنها از دین ؛ تصویب قانون " ازدواج سرپرست با فرزند خوانده " است .

آیت الله ممدوجی عضو مجلس خبرگان رهبری در تائید اقدام شورا میگوید : ازدواج با فرزند خوانده حکم شرع است و حتی به تصویب قانون در مجلس هم نیاز ندارد و مجلس حق دخالت در آن را ندارد . قانونی که حتی تصور اجرای آن در روح و ضمیر آدمی ترس و وحشت ایجاد میکند و حتی سخن گفتن از آن بخاطر آنکه قبح اجتماعی یک فعل حرام را میشکند ؛به  سلامت جامعه آسیب جدی میرساند .

 اما قبل از توضیح در مورد هدف " گرفتن فرزند خوانده " در کشورهای آزاد جهان و مقایسه آن با ایران و پیامدهای فاجعه بار قانون تصویب شده در مجلس رژیم ؛ بهتر است با نظرات مشعشع مراجع و آیت الشیطانهای نظام دینی در مورد محرّمیت بعنوان سر منشاء تصویب چنین قانونی آشنا شویم و بدانیم که مردم ایران در دام چه وحوش و جانورانی ؛ گرفتار شده اند :

روح الله خمینی بنیانگذار جهل و جنایت در این رژیم ــ که ایده آل اصلاح طلبان است ؛ و خواستار بازگشت بدوران طلائی او میباشند ــ علاوه بر تائید رابطه جنسی با فرزند خوانده ؛ فتوای حلال بودن رابطه جنسی با دختر بچه های 9 ساله و حتی شیر خوار را نیز ؛ صادر کرده است :

روح الله خمینی : کسی که زوجه ای کمتر از 9 سال دارد ؛ وطی یا دخول ــ آمیزش جنسی ــ برای وی جایز نیست ؛ چه این زوجه دائمی باشد و چه مقطع . اما سایر کام گیریها از قبیل لمس به شهوت و آغوش گرفتن و تفحیذ ــ لاس زدن و لذت بردن ــ اشکالی ندارد ؛ هر چند که شیر خواره باشد . یعنی دختر بچه ای که در سن شیرخوارگی هم به فرزند خواندگی گرفته شود ؛ در صورت ازدواج پدر خوانده  چه بصورت دائم و چه موقت ــ صیغه ــ با وی ؛ پدر خوانده مجاز است  با وی لذت جوئی جنسی داشته باشد .

سید علی خامنه ای ــ ولی فقیه ــ : فرزند خوانده حکم فرزند را ندارد و با مرد و زنی که او را بزرگ می  کنند محرم نمیشود ؛ مگر بوسیله رضاع ــ شیر دادن زن به فرزند خوانده ــ با مراعات شرایط آن و یا ازدواج پس از بلوغ ــ 9 سالگی ــ و رشد با پدر خوانده . و قبل از بلوغ با اذن حاکم شرع و رعایت مصلحت طفل ؛ عقد موقت ــ صیغه ــ اشکالی ندارد . یعنی قبل از 9 سالگی دختر بچه می تواند با حکم حاکم شرع ؛ به " عقد موقت " یعنی صیغه مرد ؛ درآید .

امیر حسین قاضی زاده عضو کمیسیون اجتماعی مجلس : ما بلحاظ شرعی نمی توانیم این شکل ازدواج ــ ازدواج دختر خوانده با پدر خوانده ــ را ممنوع کنیم ....... هر حکمی را که بد بنطر برسد ؛ نمی توان ممنوع کرد . در نظام جمهوری اسلامی بد و خوب بودن اعمال و کردار ؛ نه ارزش و ضد ارزشهائی مستقل از ذهن انسان ؛ بلکه توابعی از مصلحت های نظام دینی میباشد .

آیت الله مکارم شیرازی سرمایه دار و تاجر بزرگ شکر هم برای حل مشکل محرمیت در خانواده ای که کودکی را به فرزند خواندگی قبول کرده اند ؛ میگوید : هر گاه مرد ــ پدر خوانده ــ پدری داشته باشد و این دختر ــ دختر خوانده ــ به ازدواج موقت او در آید ؛ بر این مرد و فرزند او ــ پدر خوانده ــ محرم میشود و ........ بعد از پایان مدت عقد موقت ؛ دیگر محرم نخواهد بود . یعنی برای اینکه این دختر خوانده بی پناه در این خانواده محرم باشد یا باید در صیغه موقت پدر خوانده باشد و یا به صیغه پدر بزرگ پدریِ خانواده در آید . پس بهتر است که  برای حل محرمیت از همان اول با پدر خوانده ازدواج کندو این چنین بین پدر و پسر دست بدست نچرخد !!!! . تفو بر شما که ذره ای بو از شرافت و انسانیت نبرده اید . اما هدف از فرزند خواندگی که اکنون در بسیاری از کشورهای جهان رایج و متداول است چه میباشد :

 

هدف از فرزند خواندگی :

هدف از انتخاب کودک بی سرپرست و بی پناهی بفرزندی ؛ تأمین امنیت ؛ سلامت ؛ بهداشت و رفاه کودک تا سن بلوغ است . تا بتواند بعد از بلوغ ؛ آزادانه برای آیندهِ زندگی خود تصمیم بگیرد . در جوامع مدرن و پیشرفته در رابطه با موضوع فرزند خواندگی ؛ این جوامع بسمتی حرکت میکنند که مرز های میان فرزند خواندگان و فرزندان بیولوژیک بیش از بیش برداشته و هر چه بیشتر کمرنگ شوند و قوانین در این کشورها بگونه ای تنظیم میشود که فرزند خوانده نیز از محبت و مراقبت های یکسان با فرزندان  بیولوژیک ؛ برخوردار گردند .

برای این منظور ؛ تلاش این است که رابطه با فرزند خوانده ها نزدیکترین شباهت ها را به رابطه والدین و فرزندان واقعی ؛ پیدا کند. علاو بر این در اکثر این کشورها تلاش این است که سمت و سوی تحولات حقوقی و فرهنگ سازی ها ؛ بگونه ای باشد که حقوق کودکان هر چه بیشتر مورد توجه قرار بگیرد و قوانین علیه سوء استفاده های جنسی و سایر بهره کشی ها از کودکان هر روز سخت تر شده و مجازاتهای سنگینی برای اینگونه جرائم ؛ وضع میشود .

امّا بر خلاف این کشورها که هر روز قوانین سفت و سخت تری برای حمایت از حقوق کودک وضع می شود . در کشور ما بر عکس ؛ مجلس رژیم و آیت الله های مرتجعِ لمیده در نهاد خبرگان رهبری ؛ علاوه بر سایر اجحافات ؛ تجاوز به دخترکان را مشروع و قانونی میکنند . یعنی در حالیکه در جوامع مدرن و مترقی روز به روز به مبارزه علیه خشونت به زنان و کودکان و حمایت از آنان افزوده می شود ؛ در ایرانِ اسلامی روز بروز به بهانه مصلحت دین و احکام فقه ؛ بر دامنه فشار و تضیقات به زنان و کودکان افزوده میشود و تجاوز و دست درازی بحقوق آنان ؛ نهادینه میشود .

 

پیامدهای قانون تصویب شده :

آخوندها و مجلسیان با قایم شدن در پشت دین و احکام فقهی و با عمده کردن مسئله محرمیت والدین با فرزند خوانده ؛ قانونی را تصویب کرده اند تا غرائز سیری ناپذیر جنسی خود و همقطاران خود را ارضاء کنند . این قانون نه تنها با ویژگیهای فرهنگی مردم ایران و ارزشهای انسانیِ خانوادههای ایرانی تعارض دارد بلکه قداست خانواده و روابط خانوادگی را در معرض توهین و تحقیر آخوندها قرار داده و حریم خانواده ها  را لکه دار میکند . همچنین این قانون علاوه بر اینکه به روح جامعه ؛ به انسانیت ؛ جوانمردی و عطوفت انسانی صدمه میزند ؛ هوس رانی و طمع ورزی جنسی را در جامعه تقویت میکند . به مواردی از پیامدهای فاجعه بار این قانون اشاره میکنم :

 

یکم ــ تنزل فرزند خوانده به سوژه جنسی :

در سنت و فرهنگ مردم ایران از قدیم الایام ؛ چه در زمان شاه و چه تاکنون ؛ چنین سابقه ای مذموم و زشت ؛ وجود نداشته است . یعنی در گذشته گرفتن فرزند خوانده بعنوان امری خیر و انسانی مورد توجه و لطف انسانهای شریف و مردم دوست قرار میگرفته است . با تصویب این قانون ؛ اکنون این امرِ نیکو و انسانی ؛ به هوس ورزی و آز و طمع جنسی آلوده شده است .

پوشیدن لباس قانون برای در اختیار گرفتن زندگی و سرنوشت دختر خوانده ای بی سرپرست و بی پناه به بهانه رعایت قوانین شرع ــ در حالیکه هیچ توجیه عقلانی ندارد ؛ در گذشته آخوندها مدعی بودند عقل و شرع ملازم یکدیگرند ــ ؛ بهیچوجه قابل قبول نمی باشد .

رژیم آخوندی با تصویب این قانون شنیع ؛ یک حرام اخلاقی و اجتماعی را به حلال شرعی و قانونی تبدیل کرده و راه را برای افراد هرزه و هوس ران ؛ کام جویان و معامله گران جنسی هموار نموده است . از این پس سرپرستان با نگاه جنسی به فرزند خوانده نگاه میکنند و عملا" جنبه حمایتی و انسانیِ سرپرستی  از کودک از بین میرود و نگاهی کالائی به روابط سرپرست و فرزند خوانده حاکم میشود و بعبارتی این امرِ انسانی به رابطه زن و شوهری تقلیل می یابد .

 

دوم ــ نا امنیِ خانواده ها :

با تصویب چنین قانونی در مجلس ایران  ماهیت انسانیِ فرزند خواندگی ؛ خدشه دار میشود و ذهنیت پدر و مادری که کودکی را به فرزند خواندگی میگیرند ؛ مخدوش و قداست و پاکیزگی رابطه والدین و فرزند آسیب جدی می بیند .

 تصویب این قانون ؛ اقدامی بغایت شرم آور و غیر انسانی است که آرامش و امنیت روانی خانواده ها را متزلزل میکند ؛ زیرا خانواده ها دائما" در وحشت از آینده کودکی که به فرزند خواندگی انتخاب کرده اند ؛ بسر میبرند . چرا که بر اساس این قانون ؛ ممکن است دختر خوانده همسر آینده پدر خانواده ــ و یا اگر فرزند خوانده پسر است ؛ شوهر آینده مادر خوانده ــ  ؛ شود .

یعنی از این پس با قانونی شدن اجازه ازدواج دختر خوانده با پدر خوانده ؛ وجود دختر خوانده در خانواده بعنوان رقیب جنسی و هووی برای مادر ــ و بر عکس اگر فرزند خوانده پسر باشد بعنوان رقیبی برای پدر که سرانجام همسرش را خواهد ربود ــ ؛ بر آرامش و اعتماد اعضای خانواده سایه می اندازد و مادر و دختر در معرض رقابتی منفی قرار می گیرند ؛ چرا که دختر خوانده میتواند پدر خوانده خود را بعنوان شوهر ؛ پذیرا شود .

همچنین مطابق این قانون اگر مردی با زن بیوه ای که دختری دارد ازدواج کند ؛ این مرد می تواند همزمان با دختر وی نیز ازدواج کند . در چنین حالتی زن بیوه در هراس از تجاوز ــ مردی که با او ازدواج کرده است ــ به دخترش ؛ بهیچ وجه نمی تواند تن به ازدواج بدهد . این نتایج منفی ناشی از گرفتن فرزندخوانده که از هر طرف اساس خانواده را با خطر مواجه میکند ؛ باعث شده که دیگر خانواده ها و بویژه زنان تمایل و رغبتی به فرزند خوانده گرفتن کودکان بی سرپرست ــ که باین محبت و کمک بشدت هم نیازمند هستند ــ از خود نشان ندهند .

راستی با کدام استدلال عقلی ؛ منطق عرفی و وجدان انسانی ــ  همانطور که نماینگانِ بی وجدان  مجلس آخوندی تصویب کرده اند ــ می توان پذیرفت که مردی که قرار است برای کودکِ یتیم و بی سرپرستی ؛ پدری کند و پدر او باشد  ؛ اجازه داشته باشد با او ازدواج کند و با او رابطه جنسی بر قرار نماید ؟ !!!

 

سوم ــ امنیت و آرامش فرزند خوانده نابود میشود :

این قانون جایگاه انسانی کودک را مخدوش و موقعیت او را در حد ابزار و کالائی جنسی تنزل می دهد و به روح و روان وی آسیب میرساند و امنیتی که باید فرزند در کنار والدین خود کسب کند را بخطر میاندازد . زیرا که پدری که باید خود را وقف امنیت ؛ سلامت و سعادت کودک کند ؛ جایگاه اش در حد یک متجاوز و معامله گر جنسی تنزل میکند . و به میزانی که از تمایل خانواده ها به فرزند خواندگی کاسته می شود ؛ از مراقبت ها و توجه به حقوق کودک نیز کاسته می شود .

راستی چگونه میتوان تصور کرد ؛ وقتی دختر بی پناهی فردی را بعنوان پدر خود شناخته و تا چند روز پیش به او پدر می گفته  است ؛ اکنون در اثر ازدواج با پدر خود ؛ هیچ لطمه روحی بوی وارد نشود ؟ با این قانون و از این پس کودکان بی سر پرست ــ فرزند خوانده ها ــ طعمه تجاوزات هر چه بیشتر مردانی خواهند شد ؛ که اینک از حمایت شرع و قانون هم برخوردار شده اند .

 

چهارم ــ توهین به فرهنگ مردم ایران :

این قانون دون شأن انسان است و در فرهنگ و سنت مردم ایران چنین عمل شنیع و غیر انسانی هیچ وقت سابقه نداشته است ؛ یعنی این عمل حتی بفرض شرعی بودن ؛ در فرهنگ مردم ایران زشت و نفرت آور است . چرا که از نظر مردم و فرهنگ ایرانی ؛ یک حرام اخلاقی و وجدانی با تصویب چنین  قانون کثیفی بیک حلال شرعی و قانونی تبدیل شده است . امری که فرهنگ عمومی جامعه ایران را ؛ جریحه دار خواهد کرد .

اکنون باید نمایندگان فاسد مجلس آخوندی و آیت الله های مرتجع مجلس خبرگان پاسخ دهند ؛ چه چیزی به نفع کودکانی است که هیچ پشت و پناهی ندارند و باید با قانون از آنان حمایت شود ؟ آیا تصویب این قانون به نفع و مصلحت کودکان بی سرپرست است ؟ اگر فقه و شریعت بضرر مردم باشد و منجر به تصویب قانونی علیه حقوق و منافع کودکان شود ؛ چرا باید مصلحت آن در اولویت قرار گیرد ؟

اگر دین و احکام فقه به جای آنکه ؛ از ضرر و زیان به زنان و کودکان جلوگیری کند ــ و در خدمت مصالح و منافع آنان باشد ــ ؛ منشاء صدور قوانینی باشد که تجاوز به دخترکان بی پناه را قانونی میکند ؛ چرا باید مصلحت و منفعت آن ؛ رعایت شود ؟

دین حقیقی باید پشتوانه و حامی قوانین و ارزشهائی باشد که عرف جامعه آن را به نفع و صلاح مردم تشخیص داده است ؛ یعنی باید هنجارها و ارزشهای عرفیِ مورد قبول عامه مردم را  ؛ دین مورد تائید و پشتیبانی قرار دهد . ضمن آنکه قانونگذار باید به مسائل و مشکلات اجتماعی پاسخی عقلی و عرفی بدهد و آنها را با ارزشها و معیارها ی شرع و دین ؛ نیامیزد .

بعد از 34 سال تبلیغ و آموزشهای مذهبیِ آخوندها در جامعه ایران ؛ علیرغم رشد ناهنجاریهای بسیار در جامعه ــ آنهم از خیر سر آخوندهای هرزه و کثیف ــ ؛ خوشبختانه گرایش عمومی جامعه ایران ؛ باز هم چنین قوانین و روابطی غیر انسانی را ؛ پس میزند .

پایه های اخلاقی بسیاری از حلال و حرامهای اجتماعی موجود در جامعه ؛ بسیار قوی تر از پایه های قانونی و شرعی آن عمل میکند و مردم ایران حرام بودن ازدواج با فرزند خوانده را بیش از هر چیز یک حرام اخلاقی ؛ انسانی و وجدانی میدانند . فرهنگ جامعه ایران بسیار جلوتر از این قوانین ارتجاعی رژیم  حرکت میکند و نه تنها توجهی باین قوانین ندارد ؛ بلکه با خشم و نفرت بآنها و مروجین آنها نگاه میکند .

امّا این خشم و نفرت از آخوندها ؛ استبداد دینی و قوانین ارتجاعی آنها ؛ باید بماده سرنگونی این  رژیم قرون وسطائی ؛ تبدیل شود . تا مردم و جامعه ایران ؛ نکبت آخوندها از منکرات و اعمال زشت آنها و قوانین قرون وسطائی شان ؛ برای همیشه راحت شوند .

 

arezo1953@yahoo.de

  29.10.2013     

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.