رفتن به محتوای اصلی

«منتقدین» و سکولاریسم
30.10.2013 - 07:04

 شرایط بسیار حساسی را از سر می گذرانیم. جنبش در گردنه های بسیار مهیبی گرفتارآمده است. غول مهیب ارتجاع تمامی دار و ندارش را برای زمین گیر کردن و سر بریدن مبارزه مردم ما بسیج کرده است. مختصات ِ بغایت بغرنج بین المللی و منطقه ای به نفع مردم ما نیست. فقها را بیش از این شاد نکنیم. در هزارتوی توطئه ها ما هم شمشیر را بر علیه یکدیگر از رو بسته ایم. صدای چکاچک شمشیرها ملایان را به وجد آورده است. دوستان، راستی ما را چه می شود؟ خوشا به حال حاکمان تهران، زیرا ما سورِ آنها را آراسته ایم.

آیا این را نمیدانیم که سازمان مجاهدین خلق ایران (با هر کم و کاستی) در مقدمترین صف در کشاکشی سهمگین با  منحط ترین نیروی جامعه ما یعنی فناتیزم مذهبی در گیر است؟ در گیرودار نبرد با دشمن تاریخی، دستگاه کنش و واکنش نیروهای خلقی بر کدامین پاشنه می چرخد؟ تفرقه افکنی در صفوف خلق پروژه دیرینه ای است. در دام آن چرا گرفتار آمده ایم؟ حاکمان سفاک تهران تفرقه را دامن زده، از گسترش دامنه آن بسی سودها می جویند. قلمهایمان آوای شوم تفرقه سر داده. تاریخ معاصر ما مشحون از تجارب بسیار دردآوری از تشتت و تَفُرق است. کاروان ما نزدیک به سه دهه است که هنوز در «راه»  است. هر مبارزِ راه آزادی هم د رحد توانش وظیفۀ ملی ـ میهنی خویش را اداء نموده است. لا تکلف نفسأ الا وسعها. مایه هیچ مباهات و سند افتخاری هم نیست.

آی قلم زنان به خود آیید! چرا دستان را برای تربیت و روشنگری مردم به قلم نمی برید؟ حکما گویند منشأ اختلاف و «تفرقه» بَغی به معنای نارسیسم و افزون طلبی انسان است. صحت و سقم این گفته را هر یک از ما در نهانخانه ضمیرمان جستجوکنیم.

بینشی تبعیض آمیز

آیا بینش ما بر خلاف ادعایمان پیشا مدرنی نیست؟ آیا سوفسطائی گرائی بجای انتقاد مستولی نگریده است؟

تلاش برای دستیابی به وحدت ارزشی سکولاراست. حتی اگر بر من تاخته شود و «هجمه ظالمانه ای» بر علیه من شروع گردد، وحدت همچنان اصل است. پیشقراولان سکولاریسم در اروپا بسا رنجها به جان خریدند تا اعتماد مردم را کسب نمودند. اخلاق سکولار آنها قبل از نوشته هایشان مردم کوچه و بازار را شیفته کرده بود. آنها پارادیم نوینی را آغاز کرده بودند که بهایش بسیار سنگین بود. ولی در راستای گسترش فرهنگ سکولار ارزشهای سکولار را ذبح نکردند. سکولارها به جِد مدافع حقوق مومنان اند. انسان سکولار در تلاش برای دستیابی به اینکلوزیون (جذب و کشش،) است. آنکه به اکسکلوزیون (دفع و مرز کشی) میدان می دهد، سکولار نیست. تفرقه افکنی اکسکلوزیون است و اکسکلوزیون تبعیض است و تبعیض جهانبینی مرتجعین است.

این اندیشه مدرن نیست و با پارادیم جهان معاصر همخوانی ندارد. چون تبعیض آمیز است.

اینکلوزیون یکی از ارزشهای جهان مدرن و انسان مدرن است. انسان ِ مدنی مدرن اینکلوزیومی اندیشد و اینکلوزیو (جذب گرایانه) عمل می کند. رفع تبعیض سر لوحه مبارزاتی انسان سکولار است. بهای آن را هم باید بپردازد. از ادعا تا عمل فاصله ای به فراخی پیشا مدرن و پسا مدرن قرار دارد.

گسترش فرهنگ سکولاریسم مستلزم ادب، حوصله، پرهیز از قیاس، جایگزین کردن متد استقراء، فربه نمودن ادبیات سکولار، روی برتافتن از کلی گویی، خیر خواهی، پاک اندیشیدن، مبارزه با خودشیفتگی و کوشا بودن در رفع تبعیض.

با کمال تآسف من چنین اخلاق سکولاری را در نوشته های «منتقدین»  کمتر می بینم.

دریدن همدگر

رزمندگان، شاعران، نویسندگان، مبارزان راه آزادی، روزنامه نگاران، اندیشمندان، ای آوارگان، ای تبعیدیان، مدافعان حقوق بشر، زنان پیکارجو، مدافعان، دلسوزان و پشتیبانان مقاومت! ما این "راه" پر فراز و نشیب را طی نکرده ایم تا دشمن را فراموش کرده و به تضعیف هم گرفتار شویم.

کاروانی از شهدا تقدیم کرده ایم، زخمها بر پیکر داریم و غمها بر قلبهامان نهادند. چرا دشمن را شاد می کنیم؟ این همه بها پرداخت کرده تا در نیمه های راه همدیگر را بدَریم؟ خود نگریها، بغض و کین، جای نشین آرمانهای انقلانی مان شده؟ امیال فردی بر آرمانهایمان سوار شده اند؟ از یا نباید برد که مبارزه بر علیه تفرقه افکنی وظیفه مبرم هر آزاده ای است. نمی توان بی تفاوت از کنارش گذشت. تفرقه انقلاب را از درون می جَود و نیروهای آن را تحلیل می برد. فشار را در بین صفوف افزایش داده، امکانات و سرمایه های مادی، معنوی و انسانی را به کانالهای فرعی سرازیر می کند. دشمن فرصت یافته پا را بر گلوی مبارزین محکمتر می فشارد. تفو بر "نیرنگ و به افسون دهرغدار"!

آری بسیار طولانی شد؛ رفتن ِ دشمنانمان. ولی اجازه ندهیم دشمن در ذهنمان کمرنگ شود. این آغاز فاجعه است.

دوستان ما را چه می شود؟ دشمن قهار را بچسبید! بخواهید یا نخواهید، بدانید یا ندانید ولی تیغ جلاد را تیزتر و بّرانتر نموده اید. به کهکشانها سوگند، به آفتاب فردای رهائی ملتی در زنجیر سوگند، قلب آدمی درد می گیرد. ناقض ِ حقوق بشر، بلیه حاکم بر میهنمان و سد راه هر آنچه خوبی و شادی است ملایان تهران اند. این بنیادی ترین اصل است، آن را نباید کمرنگ کرد. این را همه می دانیم.

با حفظ دوری و نزدیکی با مجاهدین ما ملزم به رعایت التزامات جبهه خلق هستیم. ما حق نداریم در این برهه پیکان را به سمت «دوست» بچرخانیم. این «دوست»  گرفتار پیکاری سهمگین است. این را همه می دانیم. می توانیم و حق داریم با این جمله مخالف باشیم ولی بسیاری به آن ایمان دارند: ­«مجاهدین و ساکنان اشرف بدون اینکه خودشان خواسته باشند به سمبلهای مقاومت برای بشریت تبدیل شده اند. بار بزرگ و سنگین، این ماموریت تاریخی را در بغرنجترین و سهمگین ترین شراط پیش برده اند. با درد و رنجهای بیکران با بهای سنگین و خونین، نبردی که مدام ابعادی وسیعتر در مدارهای بالاتر می یابد.» (یکی از وکلای مدافع مجاهدین).

زنده باد آزادی

مرگ بر اصل ولایت فقیه

کلن/آلمان

27 اکتبر 2013

rasmeazadi@yahoo.com

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.