گفتگو، کلید حل مساله کردهای ایران
05.11.2013 - 19:51
•مقدمه :
ایران کشوری است دارای ملیتها / قومیتها مختلف که هیچ گاه دمکراسی را تجربه نکرده و ساختارهای جامعه مدنی که ضامن رفاه و آزادی تمامی شهروندان است در یک روند علمی، صحیح و منطقی در آن شکل نگرفته است . تحلیل تاریخ و تجربه جامعه جهانی جهت رسیدن به صلح و دوستی که عمدتا از طریق اصول گفتگو و متدهای خشونت پرهیز شکل گرفته، میتواند تکیه گاه محکمی باشد برای ایرانیانی که قصد دارند صلح و دوستی را به جامعه هدیه دهند، تلاشی که با محوریت و مشارکت صلح دوستان و کنشگران اجتماعی میتواند به بار بنشیند.
بحث در باره گفتگو بعنوان راه حل منازعه، زمانی واقعی و موثر خواهد بود که درک درستی از مورد منازعه برای طرفین درگیر ممکن باشد، وجود منازعه مورد اقرار قرار گیرد، لزوم گفتگو برسمیت شناخته شود و تلاشها در این راستا واقعی و با هدف حل منازعه انجام گیرد. درک درست از بافت موزائیک گونه ایران، توجه به مسئله هویت و تحلیل روشها و راهکارهای گفتگو نگارنده این مقاله را تشویق کردهاست تا از این فرصت برای مطرح کردن مسئله کرد در ایران استفاده نماید و بعنوان یک از اصلیترین مراحل رسیدن جامعه ایرانی به دمکراسی به آن اشارهایی کوتاه داشته باشد.
در نوشته بحث فوق در چهار قسمت ارائه شده است، در قسمت اول که شامل سه بخش " خشونت پرهیزی و صلح، لازمه رسیدن به دمکراسی، ریشه های منازعه، گفتگو راه حل نهایی، موثر و پایدار حل منازعه " می باشد به مهم ترین فاکتورهای ایجاد گفتگو برای حل مساله ملیتها / قومیتهای ایران خصوصا کردستان پرداخته شده است، در قسمت دوم شرحی مختصر از هویت و تاریخ کردستان تحت عنوان " کردستان و ایران " برای آشنایی بیشتر برای حل مساله اصلی گفته شده و قسمت سوم که " حل مساله کردهای ایران " نام دارد به بررسی مختصر اما علمی راه حل عملی حل مساله کردستان ایران اختصاص داده شده است، البته لازم به ذکر است که این راهکارها بر اساس قوانین جهانشمول حقوق بشری ارائه شده است. نهایتا در بخش چهارم نتیجه گیری کوتاهی از کلیه مباحث پیشین برای جمع بندی و شفافیت مطالب گفته شده، صورت گرفته است.
•کلید واژهای مختصر برای چند اصطلاح:
در این نوشته لازم است تعدادی از واژهها که دارای تفاسیر و یا تعابیر مختلف هستند را از پیش توضیح داد تا خواننده بتواند با مقصود نگارنده مطلب، ارتباط صحیح برقرار کند.
دمکراسی: شیوه ای سیاسی – مدنی است که در آن حقوق فرد و اجتماع بر اساس تامین آزادی، رفاه و امنیت تعریف شده و مهمترین ویژگی ساختار قدرت عدم تمرکز و پرهیز از انحصارگرایی است.
هویت: مجموعه ارزشهایی است که فرد و یا گروهی برای حفظ آن تلاش کرده و یا حتی حاضر به فداکاری هستند.
برابری: ایجاد فرصتهای همسان و مشابه برای تمامی شهروندان بطوری که بتوانند با توجه به ظرفیت و علاقه خود از این فرصتها استفاده کنند.
محرومیت: نقطه مقابل برابری است که در آن فرصت انتخاب از شهروندان به تمامی و یا بخشی از آنها گرفته میشود.
•1 – الف – خشونتپرهیزی و صلح، لازمه رسیدن به دمکراسی
برقراری دمکراسی یکی از مهمترین شیوههایی است که می تواند به ارزشهای طرفین منازعه احترام گذاشته و با هموار کردن راه ایجاد جامعه مدنی به خواستههای طرفین منازعه جامعه عمل بپوشاند. منطق هزاره سوم و تجربیات دمکراتیک جهان گلوبال امروز به روشنی نشان داده است که پرهیز از خشونت و تلاش برای برقراری صلح مهمترین شیوەی دستیابی به دمکراسی است زیرا که خشونتپرهیزی و صلح پایدار تنها از راه فرهنگ گفتگو و شفافسازی مداوم محقق می شوند.
" تغییر بیانها و کنشهای فرهنگی از حالت انحصاری و مستثناکننده به سمت دربرگیرندگی بیشتر، طرفهای مخالف را یاری خواهد کرد که از منازعه به سوی همزیستی و همکاری حرکت کنند. در عین حال، این گزاره ممکن است شبیه این باشد که گفته شود اگر یکی از طرفها (یا هر دو طرف) را راضی کنیم که از هویت خود صرفنظر کند، منازعه از بین خواهد رفت یا ناپدید خواهد شد. اگر چه تجربههایی عملی مبتنی بر شرایط خاص وجود دارند که این دیدگاه را تأیید میکنند، اما چنین استراتژیی با مشکلهای نظری و سیاسی روبروست. منازعههای قومی هنگامی به درازا میانجامند که پای هویت گروهی در میان باشد، و در چنین منازعههایی، روایتهای گروهی به سرعت شکلی جامد و انعطافناپذیر به خود میگیرند و بر تقابلها میافزایند (1) ". مارک هاوارد راس در اینجا به خوبی از ضرورت تغییر بیان برای دستیابی به همزیستی مسالمتآمیز صحبت می کند و هویت گروهی را در گرو احترام به ارزشهای گروههای ملی / قومی معرفی می کند، هویتی که ساختار فکری و شخصیتی هر فرد را شکل داده است. در صورتی که به این هویتهای مستقل و در عین حال همگون و ناهمگون که ارزشهای انسانی را در طول تاریخ بوجود آورده و سنگ بنای مدنیت قرارگرفته اند، بیاحترامی و یا بیتوجهی شود، جامعه دچار بحران هویت می شود و این بحران می تواند انرژی اجتماع و روابط آن را به سمت خشونت سوق دهد.
" جامعه و رابطههای انسانی ایستا نیستند، بلکه همواره پویا، تعدیلپذیر و متغیر میباشند (2) ". اگر پویایی جامعه و روابط انسانی را به عنوان محور گفتگو قرار دهیم ،باید بتوانیم محاسبات خود را بر اساس تأثیر مؤثر و مثبت بر این پویایی و تکامل ارزیابی کنیم و فرهنگ گفتگوی سازنده و خشونتپرهیز که همواره تلاش می کند جامعه کمترین هزینهها را متقبل شود، معیار پیشبرد صلح برای دمکراسی قرار دهیم.
آشتی به معنی تغییر روابط طرفهای مخالف از نظر ابزاری و نیز احساسی میباشد، به طوری که هر یک از طرفها بتواند به راحتی آیندهای مشترک را تصور کند (کریزبرگ 2004؛ لانگ اند بریک 2003؛ راس 2004). آشتی میتواند فرایندی پیچیده داشته باشد که در آن میزانی از تغییر دیدگاهها، رفتارها، رویّههای اداری و یا بیانهای نمادین دخالت دارند (کریزبرگ 2003).
تغییر روابط طرفهای مخالف و طرفین منازعه که میخواهند به آیندهای مشترک برسند این سوال را در ذهن تداعی میکند که اصولا آینده مشترک چیست و چه ویژگی هایی دارد؟ و گفتگو باید بر چه اساس و در جهت چه آینده ای طرحریزی شود؟ اصولا تلاش برای رسیدن به آینده مشترک، توجه به ارزشهای مشترک و تلاش برای گسترش این ارزشها در بلندمدت بصورت پایدار است و باید سه فاکتور اصلی نیرو و پتانسیل اجتماعی، عرصه و فضای فعالیت (ظرفیت محیط ) و نهایتا" زمان لازم برای ساخت فضای ارزشی، زیباسازی و جذابیت این فضا برای قبول آن از طرف لایههای گوناگون اجتماع بطوری که خود را ملزم به حفظ ارزشها بدانند و تداوم رفاه و آزادی فردی و اجتماعی را در گرو احترام به ارزشهای مشترک و غیرمشترک گروههای ملی / قومی تعریف و باز تعریف کنند.
•1 – ب – ریشههای منازعه
تبعیض و نابرابری همواره ریشه تمامی اختلافات و منازعات است. مسلما تبعیض و نابرابری زمانی بوجود می آید و تولید و بازتولید می شود که عدهای سعی میکنند منافع بیشتری از سرمایه های مادی و معنوی جامعه را در اختیار بگیرند که در سطح کلان دیکتاتوری، استثمار و استبداد ویژگی های گروه تبعیضگر است. اگر به منازعات ملیتها / اقوام در طول تاریخ ایران بنگریم، خواهیم دید که تبعیض و برتری اقلیتی بر اکثریت جامعه و تلاش آن گروه برای در اختیار گرفتن حداکثری منابع مادی و معنوی جامعه، ریشه تمامی بیعدالتی هاست. اگر بخواهیم به عصر مدرن سیاسی – مدنی ایران که از زمان مشروطه بوجود می آید نگاه کنیم خواهیم دید که چگونه تبعیض و نابرابری بصورت سیستماتیک و از طریق دولت مرکزی بر جامعه تحمیل می شود. دکتر صادق زیبا کلام در کتاب " ما چگونه ما شدیم (3) " بخوبی توضیح می دهد که چگونه رضا شاه پروسه دولت – ملت سازی را که پروسه ای است سیاسی – مدنی که در آن تلاش می شود جامعه متکثر به جامعه ای تک قطبی در جهت خاص هدایت شود همانند سیستم اسلام سیاسی جمهوری اسلامی ایران که تلاش می کند " امت " را به عنوان هویت اجتماعی تعریف کند. رضا شاه از این پروسه در جهت مدرنیزه کردن جامعه ایرانی استفاده کرد و حتی برای تثبیت این پروسه نام " ایران " برای نخستین بار در تمامی نقشههای جغرافیایی و مکاتبات و مطبوعات سیاسی رایج می شود. این همگرایی اجباری که تحت عنوان تمامیت ارضی و دفاع از منافع ملی صورت می پذیرد پس از حکومت پهلوی با روی کار آمدن سیستم جمهوری اسلامی ایران، این تبعیض بسیار خشن تر شده و حتی حضور هیچ کسی غیر از شیعیان معتقد به ولایت فقیه که حاضر به همکاری با سیستم جمهوری اسلامی باشند را در عرصه های سیاسی، مدنی و اقتصادی در سطح کلان به رسمیت نمی شناسد و شدیدا به دنبال کنترل و سرکوب نظرات و عقاید و خواستههای مخالف و یا متضاد با سیستم حاکم بوده و هستند.
" اقلیتها در جوامع متکثر همچون جامعه ایران، برابری را بعنوان یک حق مسلم، همواره خواهانند، بنابراین نهادهای مدنی بدون هرگونه پیشفرضی باید بر این مهم نظر داشته باشند که وظیفه آنها در چنین مساله ای به حداقل رساندن تفاوتها، برجسته نشدن هویت قومی و تلاش برای وادار کردن دولت به اختصاص سهم برابر در منابع قدرت و ثروت میان اقلیت ها باشد (4) ". توجه به حقوق ملیتها / قومیتها در ایران و رفع تبعیض سیاسی، مدنی، اقتصادی، فرهنگی و مذهبی لازمه تنشزدایی و از بین بردن ریشههای منازعه برای دستیابی به صلح و دمکراسی است.
•1 – ج - گفتگو راه حل نهایی، موثر و پایدار حل منازعه
قبل از اینکه شخص و یا گروهی بخواهند وارد پروسه گفتگو برای از بین بردن منازعه و برقراری صلح پایدار شوند باید بی طرفی و واقع نگری را جزء اصول خود قرار دهند زیرا در اینصورت می توانند تاثیرگذار باشند.
مارک گوپین در مبحث التیام دادن کانون منازعه می گوید :" هنگامی که وارد جزئیات منازعه خود میشوید، سعی کنید با دیدی فروتنانه به آن نگاه کنید. فارغ از این که چقدر همه چیز به نظرتان واضح میرسد، به خاطر داشته باشید که هیچ کس، حتی نابغههای منتقد هم آنقدر هوشمند نیستند که در نقد خودشان به تمامی عینی و واقعنگرانه بیاندیشند. این احتمال را بپذیرید که ممکن است بیش از حد تصورتان با دشمنان خود ارزشهایی مشترک داشته باشید، و میتوانید بر آن اساس رابطهای جدید بسازید، با وجود آنکه در تفسیر این ارزشهای مشترک اختلاف نظر دارید (5) " .
اصولا کسانی که از متد گفتگو بصورت پیگیر استفاده می کنند از نظر روانشناسی در بلندمدت بر روی طرفین منازعه تاثیر مثبت گذاشته و بصورت مستقیم و غیر مستقیم گفتگو به عنوان منطق و راهکار حل مساله پذیرفته می شود. گفتگو به علت کم هزینه بودن برای طرفین منازعه تمایل بیشتری را ایجاد میکند اما این گفتگو باید بتواند راهگشا بوده و دچار گسست نشود، با توجه به عمق منازعه و بحران باید متد گفتگو را تعیین کرد و همواره به منطقها و اولویتهای ضروری طرفین منازعه گوش کرد. در صورتی که یکی از طرفین منازعه قصد ترک گفتگو را داشته باشد باید از طریق ابزارها و عواملی که او را تشویق به ادامه گفتگو می کند در فرآیند گفتگو نگه داشت و یا حتی در بدترین حالت که احتمال ترک گفتگو از طرف یکی از مخاطبین و یا همه طرفین وجود دارد از آنها پرسید که در صورت ترک گفتگو، چه راهکار بهتر، موثرتر و کمهزینهتری را پیشنهاد می کند؟ شنیدن حرفهای طرفین، جلب اعتماد آنها، احترام به ارزشهای انسانی و فرهنگ آنان می تواند نتیجههای بسیار شگفتانگیزی در بر داشته باشد. آنچه که در این میان مهم بوده توجه به محوریت و ایفای نقش طرفین منازعه است بطوری که بتوانند راه حل گفتگو را به عنوان ابزاری برای صلح و خشونتپرهیزی در کوتاهمدت و بلندمدت بکار گیرند.
اگر بخواهیم بصورت مختصر مبحث فوق را ارائه دهیم باید گفت: " مهارتهای "ائتلاف-همگرایی" و "گفتگو- مذاکره" بعنوان دو فن کلیدی در مهار و کنترل خشونت مورد توجه است. در واقع، هدف اصلی این بحث آموزش مهارت های لازم برای پیشگیری از بروز و تداوم خشونت در دو سطح ملی و منطقه ای است. سطح ملی یعنی خشونت میان قبایل و دولت مرکزی و سطح منطقه ای یعنی اعمال خشونت میان گروه های فعال در یک منطقه جغرافیایی است. هدف این است که روشن شود چگونه می توان از روش های غیرخشونت آمیز به نتایج ملموس دست یافت و بر خشونت میانگروهی و برونگروهی غلبه کرد. (6) ".
•2 - کردستان و ایران
ایران کشوری است دارای حدود 75 میلیون نفر جمعیت (7) که از ملیتها / اقوام مختلفی تشکیل شده که عمدهترین آنها فارس، کرد، آذری، ترک، عرب و بلوچ هستند. این ملیتها / اقوام که عمدتا در مرزهای ایران ساکن بوده دارای همخونی و فرهنگ مشترک با همسایههای خود بوده بطوری که تفکیک آنها بسیار سخت و تقریبا غیر ممکن است. به عنوان مثال کردها یکی از ملیتها / اقوامی هستند که در چهار کشور ایران، ترکیه، عراق و سوریه زندگی می کنند. جمعیت این چهار منطقه بنا به آمار سی آی ای در سال ۲۰۰۹، بیست و هشت میلیون و پانصد هزار نفر (8) تا ۲۹٬۸۶۳٬۰۰۰ میلیون (9) تن برآورد شده است اما بنا به اظهارات فعالان سیاسی و مدنی چهار قسمت کردستان و بر طبق آمارهای آنان، جمعیت کل مردم کردستان – در تمامی نقاط - بیش از 40 میلیون نفر هستند. در اصطلاح مردم کردستان، به کردستان ایران " روژهلات – شرق کردستان "، کردستان سوریه " روژآوا – غرب کردستان "، کردستان ترکیه " باکور – شمال کردستان " و به کردستان عراق " باشور – جنوب کردستان " گفته می شود. ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن جلد اول (10)" مشرق زمین گاهواره تمدن "، ایلام و کرمانشاه و قسمتی از جنوب کردستان را مبدا تمدن دانسته که بنیانگذار فرهنگ و تمدن بشری بوده است و خط که یکی از مهمترین دستاوردهای انسان است در این منطقه اختراع شده است. هرودت، پتروشفسکی، اولیانوسکی و بسیاری از تاریخنویسان برجسته همگی درباره پیشینه تاریخی کردستان که از نژاد ماد هستند، مطالب بسیاری نوشته اند که از جمله آنها میتوان به وحدت قومی کرد و ماد با عنوان فرعی منشاء، نژاد و تاریخ تمدن کردستان (11)، (12) اشاره کرد. آریایی ها که فارس عمدهترین گروه آن است در همسایگی مادها زندگی میکردند. این همسایگی و روابط نزدیک در حدی است که بسیاری از فرهنگها و حتی آموزههای مادها و آریاییان مشترک بوده و حدود پانصد سال پیش، ۱۵۱۴ میلادی درجنگ چالدران سرزمین کردستان در میان چهار کشور گفته شده تقسیم شد، کردهای ساکن ایران با شدت بیشتری با فرهنگ ایران خصوصا فارس آمیزش پیدا کردند بطوری که دکتر عبدالرحمن قاسملو که یکی از بزرگترین رهبران کردستان و از پرنفوذترین چهرهای سیاسی – تاریخی آن به شمار می رود، صراحتا می گوید: " ما ایرانی هستیم و هیچ کس حق ندارد خود را ایرانیتر از ما بداند (13) ".
همانطور که گفته شد نزدیکی و اشتراکات کردهای ایران با سایر ملیتها / اقوام ایرانی خصوصا فارس بسیار زیاد بوده و در عین حال تاریخ چند صد ساله گذشته کردها بخوبی نشان می دهد که مردم چهار پارچه کردستان، حفظ و اعتلای هویت کردی خود را از مهمترین ارزشهای خود می دانند و به خاطر آن از هیچ تلاشی کوتاهی نمیکنند. همین مساله و وضعیت مشابه برای سایر ملیتها / اقوام مرزنشین ساکن ایران باعث نگرانی بسیاری از کنشگران و نیروهای سیاسی ایرانی شده که تمامیت ارضی را به عنوان تابو و خط قرمز هر فعالیتی میدانند و حتی شرط برقراری دمکراسی را در گرو حفظ تمامیت ارضی می دانند، به طوری که همواره آگاهانه و یا ناآگاهانه این ملیتها / اقوام را به تجزیهطلبی محکوم می کنند.
سوال اساسی این است که چه باید کرد؟ آیا باید با متهم کردن یکدیگر به ناامیدی ملیتها / اقوام ایرانی از نیروهای سیاسی – مدنی کمک کرد و منظر بروز بدترین خشونتها باشیم و یا انرژی خود را در جهت برقراری صلح و دوستی از روشهای خشونتپرهیز متمرکز کنیم؟ کدامیک منطقیتر، کمهزینهتر و پایدارتر است؟
•3 - حل مساله کردهای ایران
کردستان ایران به علت سابقه مبارزاتی و دفاع طولانی برای حفظ و حراست از ارزشهای ملی / قومی خود و توجه به هزینههای سنگینی که برای بدست آوردن حقوق انسانی خود که مصوب تمامی سازمانهای حقوق بشری است، دائما مورد توجه بوده و درباره آن بحثهای زیادی شده است. نکته ای که باید مد نظر قرار داد، اینست که فعالان سیاسی و مدنی خصوصا سیستم حکومت غالب بخوبی می دانند که مساله کردستان تنها مساله کرد نیست، بلکه به عنوان نماینده ای است از خواستههای گروههای ملی / قومی ساکن ایران که این گروهها همواره بر روی یکدیگر تاثیر گذاشته و می گذارند و موقعیت و وضعیت کردستان نیز میتواند الگویی برای عملکرد سایر ملیتها / قومیتهای ایران باشد. لذا با توجه به اینکه آیا مذاکره می خواهد با طیف حاکم و یا نیروهای اپوزیسیون که قصد تغییر سیستم غیردمکراتیک فوق را دارند، رویکردهای متنوعی را می طلبد.
" برای تمایز میان جهانشمولها از قطعیات، هرکوویتز پیشنهاد میکند که به دنبال بنیادیترین مشترکات که ناشی از سرشت انسانی هستند بگردیم. این مشترکات انسانی هسته اولیه و ذات تمام فرهنگها در همه جای دنیا را تشکیل میدهند. همراه با نسل سوم حقوق بشر یا حقوق افراد بومی (نسل اول حقوق سیاسی ، مدنی و نسل دوم حقوق اجتماعی، اقتصادی بودند)، فرهنگگرایی باز گشته است، اما این بار به نفع و در کنار حقوق بشر (14) ".
اگر حقوق بشر و یا حقوق افراد بومی را که بر مبنای مختار دانستن انسان برای حق تعیین سرنوشت خود است (بخش اول ماده یکم میثاق سازمان ملل متحد مصوب 16 دسامبر 1966 ميلادی مطابقبا25/9/1345شمسی (15)) به رسمیت بشناسیم و حتی فراتر از آن دمکراسی و احترام به هویت و موجودیت انسان را سنگ بنای مذاکرات قرار دهیم خواهیم دید که نسل امروز و فردای کردستان که در پروسه تاریخ گذشته هیچ نقشی نداشته اند و طبیعتا خواهان رفاه، آزادی و امنیت هستند همانند سایر ملیتها / اقوام ایرانی حقوق اولیه انسان امروز بوده که هیچ حکومت دمکراتیکی نمی تواند آنها را نفی کند و در صورتی که اشخاص حقیقی و یا حقوقی بخواهند زمینهساز برقراری دمکراسی در ایران شوند باید با اراده، شجاعت و صبر نه تنها با کرد بلکه با تمامی ملیتها / قومیتهای ایرانی وارد گفتگو و مذاکره شده و با توجه به نیازهای جامعه دمکراتیکی که باید پایهگذاری شود تمامی مردم ایران آگاهانه و با اشتیاق وارد پروسه مشارکت مثبت در تمامی امور حکومت دمکراتیک شوند.
گفتگو و مذاکره بزرگترین و مهمترین قدمی است که باید برای رسیدن به دمکراسی در ایران برداشت، قدمی که هیچ گاه تا امروز انجام نشده و تمامی ملیتها / قومیتهای ایرانی خصوصا مردم کرد، خواهان آن هستند. ملت / قوم کرد برای آنکه نه تنها مردم ایران و حکومت غالب، بلکه جامعه جهانی صدای آنها را بشنوند و بتوانند به حقوق مسلم انسانی خود دست یابند سالها از این خواستهشان دفاع کردهاند و سنگینترین هزینهها را پرداخت نموده اند. قاضی محمد در پی وعدههای مذاکره با حکومت محمد رضا پهلوی دستگیر شد و به شهادت رسید، دکتر عبدالرحمن قاسملو در پای میز مذاکره با نمایندگان جمهوری اسلامی در اتریش بوسیله همان مذاکره کنندگان ترور شد، دکتر صادق شرفکندی که برای شرکت در کنگره انترناسیونال سوسیالیست رفته بود به هنگام گفتگو با چند تن از اپوزیسیون ایرانی – پرونده مشهور میکونوس که در آن رهبران ارشد جمهوری اسلامی محکوم شدند و علیه آنان حکم صادر گردید – به شهادت رسید.
سایر ملیتها / اقوام ایرانی رهبران و چهرههای زیادی داشته اند که در راه دفاع از خواسته های مردمشان به شهادت رسیدهاند و دنیای امروز که عصر صلح، دمکراسی و احترام به حقوق انسان است تنها از متد انسانی و با موازین حقوق بشری موجبات تحقق دمکراسی را فراهم میکند و گفتگو تنها راه برقراری صلح پایدار است.
•4 - نتیجه گیری
ما خواهیم توانست از طریق فهم چگونگی پیوند زدن تلاشهای منافع - محور با تلاشهای هویت - محور، نمونهها و الگوهایی برای کنترل سازندهی مدیریت منازعه تهیه کنیم (بیس، روی ژ. پ. دی فیگوریدو، و وینگاست 1998). از آنجا که منافع و هویت دو فاکتور اساسی مدیریت منازعه هستند و همچنین با توجه به تکثر جامعه ایران که موجب بروز منافع و هویتهای مختلف می شود، باید در تمامی مراحل حل منازعه و خصوصا در قسمتهای گفتگو و مذاکره، با احترام به طرفین و اعتمادسازی نسبت به منافع و هویت آنها فضای اعتمادآمیز را در طول پروسه مدیریت منازعه برقرار کرده و همواره باید به یاد داشت که منافع و هویت طرفین منازعه خصوصا گروههای ملی / قومی که نتوانسته اند به ابتداییترین حقوق خود تا امروز دست یابند که در تاریخ آنان به خوبی مشهود است در عین حال که می توان با احترام و تلاش برای تحقق این ارزشها به صلح و دمکراسی رسید در عین حال انرژی موجود برای سازندگی و از بین بردن منازعه می تواند در صورت خدشهدار کردن ارزشهای طرفین به بحرانهای بیشتر و منازعات عمیقتر منجر شود.
کردها و سایر ملیتها / اقوام ایرانی به دلیل ظلم طولانی که بر آنها تحمیل شده و همچنین محروم بودن از حقوق خود به دنبال رسیدن به دمکراسی و برخورداری از حقوق انسانی خود هستند و آسان ترین راه که کمترین هزینه را برای آنان به همراه دارد، برقراری دمکراسی و صلح در ایران می باشد اما اگر کنشگران سیاسی و مدنی نتوانند این مهم را محقق سازند طبیعتا راه برای هرج و مرج و حتی جداییطلبی هموار خواهد شد. به عنوان مثال مردم اروپا وقتی که از رفاه، آزادی و امنیت خوبی برخوردارند، طبیعتا منافع و هویت خود را در خطر ندیده و مشکلاتی مانند منازعات ملیتها / قومیتهای ایران برای آنان مطرح نیست و زمینه رشد و شکوفایی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی برای آنان فراهم می شود. تجربه کشورهای دمکراتیک و دستاوردهای انسانی جامعه جهانی بزرگترین عوامل مشوق جامعه ایرانی و کنشگران سیاسی – مدنی آن است و باید برای دستیابی به صلح و رسیدن به دمکراسی از آنها بهره جست.
•منابع :
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
کیانوش توکلی
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید