رفتن به محتوای اصلی

زندگی یا میدان مسابقه(یاشاماق مئ، یارئشماق مئ؟)
24.11.2013 - 17:03
 

چند وقتی می شد که موضوعی به ذهنم خطور کرده بود و مدام به آن فکر می کردم. و دنبال فرصتی بودم که آن را بصورت نوشتاری در بیاورم. آخر سر امروز فرصتی جهت نوشتن آن به دست آوردم.

تا جایی که یادم می آید، از بدو تولد مدام دویده ام و به اینکار تشویق شده ام. آفرین پسرم، نگاه کن شیر نخوری، نمی تونی بزرگ شی. آهان همین جوری بیا. آفرین، بدو، بدو.

گویا شیر را تنها برای بزرگ شدن بایست می خوردم.

زندگی مان به همین شکلی گذشت وآلان هم در حال سپری شدن هست. حال از خود می پرسم راستی این چه جور زندگی و چه نوع سیستمی است که گویا همه را به یک مسابقه فرا خوانده اند. همه برای برنده شدن در این مسابقه جان می کنند. به خصوص در این اواخر حداقل در آن محیط هایی که من زندگی کرده ام، هر کس حکایت زندگی خودش را می نویسد و سوای این، هیچ چیز ویا هیچ کس دیگری مد نظرش نمی باشد.

 

 چند وقت پیش خانمم جهت گرفتن دخترمان که کلاس دوم ابتدائی درس می خواند به مدرسه رفته بود و همانند دیگر والدین منتظر تعطیل شدن مدرسه بود. درست همانجا شاهد کتک خوردن یک از بچه ها توسط چند تا هم کلاسی هایش میشود. مسئله ای که در اینجا جالب توجه بوده، بی توجهی والدین به آن بچه ها وتنها نگاه منتظرشان به درب خروجی مدرسه و بچه خودشان بود. یعنی زمانی که حرف بچه به میان میآید تنها فرزند خودمان مطرح می شود. 

متاسفانه حالا دیگر وضع اجتماع مان این شکلی شده است.مثلا اگر امروز دوستانمان را ندا دهیم که بیایید مبلغی در میان بگذاریم تا فلان  شاعرعزیز مان کتابش را منتشر کند و یا به فرض این آهنگساز مستعدمان اثرش را به توسط یک ارکستر فیلارمونیک به صدا در بیاورد، کمتر کسی دست به جیب می برد. اما اگر این شاعر و یا آهنگساز فرزند خودش باشد، از خرج کردن دارایی اش در این راه هیچ ابایی نمی کند.

اما هدف من از این نوشتار خدای ناکرده توهین به کسی، بخصوص هموطنانم نیست. هدف من درک این مطلب است که چرا  و به چه علت ما اینگونه گشتیم؟

 دوستان، می خواهم دقت شما را به این نکته جلب کنم که در این دنیا اربابان قدرت به همراه وسایل ارتباط جمعی شان مدام به دنبال این هستند که حس برتری جویی و کسب موفقیت وشرکت مداوم در انواع و اقسام مسابقات را به ذهن ما و فرزندان ما القا نمایند.

به نظر شما این همه مسابقات ورزشی ویا  موسقیایی و این همه شخصیت های قهرمانی در عالم سینما توسط چه کسانی و به چه منظوری آفریده شده اند. به نظر من این سیستم و یا بهتر بگویم این تله، ساخته و پرداخته نظام حاکم میباشد. هدف اصلی نظام حاکم و ابزار ارتباط جمعی او تربیت افرادیست که بدون تفکر به دیگر همنوعان خود، تنها هدفی برای خود در نظر گرفته و فکر وذکرش فقط معطوف رسیدن به آن هدف شخصی اش باشد.

به نظر من قبلا زیاد هم به این شکل نبود و مردم راحت تر از اینها زندگی می کردند. حتی امروزه اگر سری به دهات بزنید متوجه می شوید که در آنجا مثل آنچه قبلا در شهرها بود،  زندگی خیلی هم با سرعت سپری نمی شود. همه چیز مشخص و معلوم است. هر کس برای خودش یکی دو وجب زمینی و چند عدد بز و گوسفند دارد و کسی با دیگری در حال مسابقه دادن نیست.

حال من میخواهم به موضوع از دید یک اهل موسیقی نگاه بکنم. تقریبا بیست و شش سال پیش که من موسیقی را آغاز کردم، اولا زندگی مثل آلان سریع نبود، ثانیا اولین روزهای بعد انقلاب بود که تازه خمینی فتوای آزادی موسیقی را صادر کرده بود و مردم جهت یادگیری دسته دسته به آموزشگاههای موسیقی هجوم آورده بودند.

فضای جالبی بود. همه مشغول یادگیری و یاد دادن موسیقی بودند و بدون در نظر گرفتن سطح هنریشان گروههای کوچکی را تشکیل می دادند. کسی در حال مسابقه نبود، چشمه ای جاری شده بود و همگان از آن بهره مند می شدند.

اما حالا که به سراغ جوانها ی امروزی میروی، در حالت عام می گویند موسیقی را صرف خودم یاد می گیرم و یک عده  نادری هم، برای خود رویا و هدفی در نظر گرفته اند که تمام زندگی و هست و نیست شان  را جهت رسیدن به آن گذاشته اند.

در هر دو گروه شما شاهد تفکرو بینشی ازیک زندگی انفرادی هستید. در مورد گروه اول سخنم را اینگونه ادامه می دهم. دیگر کسی با دید گروه نوازی با موسیقی برخورد نمیکند. این موضوع را حتی با نوع انتخاب ساز جوان ها متوجه می شوید. شما نگاهی به تعداد هنرجویان آلات موسیقی همچون فاگوت، کر آنگله، ترومپت و ترومبون بیاندازید و بعد نگاهی هم به هنرجویان گیتار، پیانو، تار و کمانچه بکنید. با کمی دقت متوجه عدم وجود بینش گروه نوازی در انتخاب ساز خواهید شد. هر کس دنبال وسیله موسیقی است که بتواند به تنهایی بنوازد و از آن لذت ببرد. اما متوجه نیستند که موسیقی هم همانند اجتماع مستلزم کاری گروهی است.

گروه دوم نیز بسان گروه اول فاقد تفکری اجتماعی هستند. گر چه تعداد این افراد در مقایسه با گروه قبلی خیلی کم است. مدام با خودشان در جدل هستند که این کار را حتما انجام خواهم داد، تا نهایتش خواهم رفت. من توی شهر وین پیانیست مشهوری خواهم شد و....

اما باید از هر دوی این گروه پرسید، چرا اینطور شد؟ آیا هیچ فکر کردید که توی دام و تله نظام حاکم گرفتار شده اید؟

یادم هست دفعه آخری که تبریز رفتم، با دو موضوع برخورد کردم که زیاد توجهم را به خود جلب کردند. در اصل یکی از این دو موضوع زیاد هم تازه نبود، اما دیگری برایم تازگی داشت. موضوع قدیمی، مواد مخدر و آن دیگری انرژی درمانی بود.

همچنانکه می دانید مسئله مواد مخدر در کشور ما مشکل تازه ای نیست اما سوای برخی شهرها همچون مراغه که به واسطه وجود پادگان نظامی مواد مخدر  به راحتی از نقاط دیگر کشور به این منطقه وارد شده بوده ، این مسئله  به شکلی  حاد و گسترده برای آذربایجان تازگی داشته است.

اما حالا یک نگاه گذرا میتواند نشان دهد که این مواد چقدر بین جوانهای شهر ها و حتی روستاهای ما  شایعتر شده اند.

به نظر شما آیا مسببین این بلای خانمان سوز، انسانهای بدبختی هستند که به جرم پخش مواد مخدر به توسط رژیم آخوندی ایران اعدام می شوند؟ دوستان، عمق فاجعه به قدری است که بطور حتم برای پخش و شیوع در بین جوانان، دستهای قدرتمندی در کار هستند. به نظر من این هم هدیه ای دیگر از طرز زندگی انفردی و پروژه ای دیگر از طرف رژیم آخوندی برای مجزا و منفرد کردن جوان های کشورمان می باشد.

قدیم ها بین دوستان یک جمله ای داشتیم که یک ملای خوب، ملای مرده است. البته خطاب کردن کل یک گروه انسانی بدین شکل منطقی به نظر نمی رسد. اما باور کنید لحظه ای می رسد که آدمی از گفتن حرف هایی اینچنینی هم ابایی به خرج نمی دهد. مگر اینان همان هایی نیستند که زمان کودتای بیست و هشت مرداد با آمریکایی ها و نظامیان به توافق رسیدند، مگر همان هایی نیستند که 35 سال پیش انقلابی را که مردم علیه دیکتاتوری شاهنشاهی به راه انداختند بودند  را دزدیدند و لکه ننگی دیگر در پرونده اعمال خود به ثبت رسانیدند.

همه اش از خودم می پرسم، این آخوندها برای هر عمل ما فتوایی دارند، برای خورد و خوراکمان و حلال و هم حرام بودن آنها رساله هایی نوشته اند اما تا به حال هیچ ملایی علیه مواد مخدر فتوایی صادر نکرده است. مگر ضررو زیان مواد مخدر کم از نوشیدنی های الکلی هست؟

مگر نه این است که این خائنین خودشان مواد مخدر را در جامعه مان شایع کرده اند و بدین شکل بسیاری از جوانان مستعد کشور را بسوی یک زندگی جدا از جامعه سوق داده اند؟

حال برمی گردم و بحثم را به سمت موضوع دومی که در تبریز با آن روبرو شدم، معطوف می کنم. موضوعی که مرا واقعا به تعجب واداشت. متوجه شدم، هر کس برای خود بازی جدیدی پیدا کرده، حرف  از انرژی درمانی می زند و خودش را شفا بخش معرفی می کند. موقعی هم که با این افراد به مباحثه برخواستم، گویا به حوزه تخصصی آنها تجاوز کرده ام،  چنان گاردی به سویم گرفتند که هیچ پزشک متخصصی همچون برخوردی با آدم نمی کرد. نهایت حرفشان این بود که من هنوز اول راهم و بایست توی کلاسها شرکت می کردم، گویا خود آنها بیست، سی سالی هست که در این مورد مشغول تحصیل می باشند.

آنطوری که پیداست جهت منفرد کردن افراد جامعه مان، اسباب بازی جدیدی به آنها هدیه داده اند، و نظام حاکم بسان یک مخالف با مسئله برخورد کرده و تنی چند  از پیشروان آنها را راهی زندان نموده است، تا مردم را بیشتر کنجکاو  نماید. اشتیاق مردم در این مورد بقدری بود که مرا یاد علاقه شان در یاد گیری موسیقی در اوایل انقلاب انداخت. اما این کجا و آن کجا.

این افراد بدون اینکه خود متوجه باشند، توی دام نظام حاکم گرفتار گشته اند و با این اسباب بازی جدیدی که رژیم برایشان تدارک دیده است، خود را بسان انسان هایی خوشبخت حس نموده و نوعی دیگر از زندگی انفرادی را برای خود تدارک دیده اند. اما جای شکرش باقی است که این گروه نسبت به آنهایی که گرفتار مواد مخدر شداه اند، به خودشان ضرر و زیان نمی رسانند.

عزیزان، هدایت انسانها به سوی زندگی انفرادی پروژه جدید استعمار جهت کنترل مردم می باشد و نظام حاکم ایران نیز به خوبی متوجه این قضیه گشته و آنرا علیه ملت ما به کار می برد.

اواخر بنا بر توصیه یکی از دوستان، فیلم مستندی بنام "سَر" را نگاه کردم. هدف فیلم تشویق انسانها در حرکت با تمام قوا به سمت آرزوهای مادی و یا معنوی شان بود.

به نظرشما چه کسانی همچون فیلمهایی را تهیه و اشاعه می دهند، چه کسانی هستند که می خواهند، انسانها را تبدیل به اسب های مسابقه نمایند. چرا نمی گویند، موفقیت شما بدون در نظر گرفتن وضعیت همسایه تان معنی و مفهومی ندارد.

با هر یک از جوانها که شروع به صحبت کردن می کنید، متوجه خواهید شد، یکی در آرزوی این است که گیتاریستی ماهر بشود  و یا آهنگ سازی مشهور در آلمان و یا فیزیکدان و شیمیستی نابغه توی کانادا باشد.

هر کس بدون اینکه توجهی به اوضاع و احوال دوستانش داشته باشد، توی دنیایی که برای تنهایی خود درست کرده، دنبال لذایذ ، فراز و نشیب های خودش می باشد.

دوستان بیایید دیگر گرفتاراین دام و تله نظام حاکم نشویم و با یک نگرش اجتماعی در راه رسیدن به آمال و آرزوهایمان گام برداریم. اجتماع ما نیازی به برد مان در مسابقات گوناگون و اثبات برتر بودنمان را  ندارد. امروز همه مان محتاج یکدیگر هستیم. حرکت به سمت آرزو هایمان چیز بدی نیست، اما اگر در ساختار آرزوی تو جایگاهی برای من موجود نمی باشد، این را بدان که تو هم تبدیل به پارچه ای جدا شده از جامعه،  گشته ای که هیچ سودی برای اجتماع نخواهد داشت.

متاسفانه این بدترین شکل خیانتی است که نظام حاکم در حق ما روا داشته است. همه را به اعضای منفرد و بی خبر از هم و سرگردان در دنیای تنهایی خود تبدیل کرده است.

اجتماع ما در تمامی رشته ها نیازمند نیروهای متخصص می باشد اما این را باید بدانیم، هیچ نیازی به اسب های مسابقه ندارد. منظور من از این حرف این نیست که بنشینیم و دست روی دست بگذاریم و هیچ فعالیت از خود به خرج ندهیم، بلکه منظورم طرز نگرشی است که در پشت  این فعالیت ها و آمال و آرزوهای ما موجود می باشد. دست آخر هر کس در اجتماع جایگاهی برای خود پیدا خواهد کرد. اما با چه نگرش و اندیشه ای توانسته خودش را به آن مرتبه برساند؟ آیا بسان یک ماشین مسابقه ای بوده است  که در مسیر سیستم طراحی شده نظام حاکم حرکت نموده است؟

زمانی متوجه قضیه خواهیم شد که دیگر کار از کار گذشته  و نوبت به افراد تازه واردی رسیده که وارد گود مسابقه سیستم شده اند.

در آخر، اگر مبحث را جمع بندی بکنم، متوجه خواهیم شد که سیستم به دو طریق اجتماع ما را به شکل افراد مجزا در آورده است.

شکل اول که تقریبا حالت عام دارد و در آن افراد برای خود یک زندگی کوچکی ترتیب داده اند و همانند آنهایی که برای خلوت خود تار و کمانچه می نوازند، از زندگی ، خانواده، شغل، خانه و اتومبیل خود لذت میبرند و توجهی به جایگاه اجتماع شان در این دنیا ندارند. در این گروه افراد زیادی هم به چشم می خورند که نتوانستند در رقابت با دیگران از امکانات اجتماع بهره مند بشوند و متاسفانه به نوع دیگری از زندگی انفرادی که سیستم برایشان تدارک دیده است، یعنی مواد مخدر پناه آورده اند. 

گروه دوم که تعداد افراد شان نسبت به گروه اول کمتر می باشد، آنهایی هستند که به این زندگی عادی گروه اول قانع نشده اند و تشنه رسیدن به آن آرزوهای دست نیافتنی همچون پیانیستی در وین و یا هنر پیشه ای در هالیوود هستند. این افراد گویا به زندگی پست و عادی دیگر مردم پشت پا زده اند و در راه رسیدن به رویا های خود به هر نوع رنج و سختی  تن  داده اند. نوعی دیگر از مازوخیست های جای گرفته در این گروه، آنهایی هستند که نتوانسته اند مانند دیگر دوستان خود به هر دلیلی اعم از عدم توانایی مالی و یا دارا نبودن جسارت کافی برای خود رویاهای آنچنانی دست و پا کنند. اینان نیز به نوعی دیگر به این زندگی پست و فرومایه دنیوی پشت پا زده اند و گویا  رمز هستی را پیدا کرده اند. یکی دنباله رو آکنکار، آن دیگری مولانا و عده ای هم به انرژی درمانی و این قبیل چیزها روی آورده اند و متاسفانه بدین شکل تبدیل به پاره های جدا ازهم اجتماع گردیده اند.

دوستان بیش از سی و پنج سال است که ارتباط مردم ما با جهان بیرون تقریبا قطع شده است. در جهان غرب بلکه زندگی انفرادی و منفک از جامعه تاثیری در روند حرکت اجتماع نداشته باشد، اما عزیزان، جامعه ما هنوز دارای یک ساختار سنتی است که خیلی کارهای زیربنایی وجود دارد که متاسفانه انجام نگرفته است. ما در آن مرحله ای نیستیم که سراغ زندگی فردی و منفک از اجتماع  برویم. آلان موقع استراحت ما ورفتن به سمت یک زندگی فردی و راحت نیست. 

در اصل همچنانکه اشاره کردم، این طرز زندگی تماما هم تقصیرش به گردن ما نیست، بلکه سیستم، همه مان را به این شکل هدایت می کند و در این بین تنها گناه ما عدم آگاهی از آنچه در حال اتفاق است می باشد.

 
 ***
 

یاشاماق مئ، یارئشماق[باغلاشماق] مئ؟

نئچه واقت اُلاردئکی آقلئما بیر قُنو تاخئلمئشتئر و هی اُتوروب دوروب اُنو دوشونوردوم، و بیرگؤن اُنو کاغیذ اؤزرینه گتیرمه یی زامان آیئرماق ایسته میشتیم. سُنوندا بوگؤن یازماقا باشلادئم.

اُ قدرکی خاتئرلایئرام، آنادان دُغولدوغومدان بری هِی قاشماقا و ایلرله مه یه، اؤیرنمیش و تشویق اُلونموشام. آفرین اُغلوم، باخ، سوت ایچمه سن بویومه سن، هن اُغلوم یاواش یاواش ایمک له، آفرین سنه بالام، قاچ، قاچ.

سانکی سوتی بویومک ایچین ایچمه لی دیم.

حایاتئمئز ایله، بیله سینه گِچتی و گِچماقتادئر. ایندی اُزؤمدن سُروشورام، دُغوردان دُغروسو بو حایات نه دیر، بو نیجه بیر دؤزن دیر کی هامئ نئ ایله بیر، بیر مؤسابقه یه چاغئرمئش لار. هر کس اَن باشارئلئ، و اوستون اُلماق ایچین جان آتئر. خصؤصیله بو سُن زامان لاردا، اَن آزئ منیم یاشادئقئم تُپلوملار ایچرسینده آرتئق هر کس اؤز حایات حیکایه سینی یازماقلا مشقول دور، و بوندان باشقا هیچ بیر شیء دوشونه بیلمیر. حتی دیمه لی یَم کی باشقا بیرینی هیچ گؤرمؤر.

گیچن گؤنلرده خانیم ایکنجی سئنئف دا اُلان اوشاقئمئزئ مکتب دن آلماقا گیتمیش ومکتبین قاپئسئ  اُنونده دیگر ولی لر کیمی درسین بیتمه سینی گؤزلؤرمؤش و اُردا اؤست سئنئف اوشاقلارئن و بیر اوشاقئن آلتئ، یِدّی اوشاقئن طرفیندن دؤوؤلمه سینی گؤرمؤش. آما ایشین تعجّؤبلی قئسمی اُرداکئ آنا، بابالارئن مسئله یه یاخلاشمامالاری و اُ اوشاقلارئ گؤرمه مزدن اُلمالارئی مئش. هامئنئن گؤزی چئخئش قاپئسئندا و اؤز اوشاقئنئن چئخئشئندایمئش. یانی بونی دیمک ایستیرم کی آرتئق اوشاق آدی گلدئقئندا فقط اؤز اوشاقئمئز گؤزؤمؤزؤن اؤنؤنه گلیر.

تاَسوفله آرتئق بیزیم تُپلوم بو حاله گلمیش. سن بوگؤن بیر دویورو وِرسن کی دُستلار، گلین آرایا بیر میقدار پول قُویاق، مثلا بو دَیَرلی شاعیریمیز کیتابئنئ یایئنلایا بیلسین و یا بو باشارئلئ بسته کارئمئز یازدئقئ پارچایئ فالان فیلارمونییادا سَسلن دیره بیلسین، کیمسه اَلینی جیبینه آتماز. آما بو آدام اؤز اوشاقئ، اُلورسا اُ زامان اَلیندن گلنی ایدر و دؤنیاسئنئ بو یولدا خرج ایتمک دن هیچ ده چکینمز.

اما بو یازئ دا منیم آصئل سؤزؤم دیگر اینسانلارئ خصؤصیله اؤز وطنداشلارئمئ سوچلاماق دییل، بلکی آصئل سؤزؤم بو نو آنلاماق و آنالتماقدئر کی، نَدَن بیز بؤیله اُلدوق، نَدن اینسانلار بیزده داخیل بو گؤنه تؤشتوق.

دُستلار سیزین دیقّتینیزین بو قُنویا اُداقلانماسئنئ ایستیرم، باخئن بو دؤنیادا بؤتؤن گؤج صاحیب اُلان لار، میدیا لاریله بیرلیکته، بیزیم و اِولادلارئمئزئن

 بِه یین لرینه، اؤستؤن اُلماقی، باشارئلئ اُلماقئ، مؤسابه قه لره گیریپ و یارئشمالارا قاتئلمالارئنی، سُخماقلا مشقول دئلار.

سیزجه دؤنیاده بو قدر مؤسابه قه نین آنلامئ نه دیر.موسیقی یارئشمالارئ، سپور اُلیمپیک لری نه ایچین و کیملر طرفیندن یاراتئلئب، سینما عالمینده بونجا گؤجلؤ قاهرامانلار نه ایچین دیر.

من جه بو حاکیم گؤجلرین یاراتدئقلاری بیر سیستم و اَن یاخشئ سئ دییم، بیر توزاق دیر. حاکیم سیستمین آماجئ و اُنون میدیاسئنین ایسته یی یارئشما حالینده اُلان اینسانلاردئلار. اُنون ایسته دئقئ وطن داش، تُپلومدا دیگرلرینی دوشونمه دن قافاسئندا یالنئز بیر آماج اُلوشتوروب و حایات بُیونجا اُنو یاخالاماقا چالئشان بیرِی لردیلر.

من جه اسکی دن هیچ بؤیله دییل دی. اینسانلار داها دا راحات یاشارمئش لار.

حتی ایندی نین ایندی سی، کت لره گیتسز، گُررسینیزاُرالاردا،  حایات آینی اسکیدن شهرلرده اُلدوقو کیمی چوخ سرعت له گیتمیر. زاتَن هر شیء بللی دیر. هر کسین ایکی قارئش یِری، بیر نیچه دانا مال داوارئ وار و اؤز باشئ اؤز ایشی له مشقول دئر. کیمسه، کیمسه ایله مؤسابه قه ده و اؤستؤن اُلماق مؤجادله سینده دییل.

من قُنویا موسیقی له مشقول اُلان بیریسی  کیمی باخماق ایستیرم. تخمینن ییرمی آلتئ ییل بوندان اؤنجه  منیم موسیقی یه باشلادئقئم آنلاردا، بیرینجی سی حایات بو قدر ده سرعت لی دییل دی و ایکینجی سی، دِوریمدن سُنرا خمینی نین موسیقی نی، ینی آزاد اِتمه سی گونلریدی، خصوصی موسیقی مکتبلر

آچئلمئشتئلار و میلّت کیچک دن بویویه قدر،  اُیرنمک ایچین اُرالارا هجوم گتیرمیشتیلر.

 چُخ گؤزل بیر اُرتام واریدی، هرکس اؤیره نیب و اُیره تیردی و سَویه لرینه باخمایاراق بیر نیچه آیدان سُنرا دا نیچه یُلداش بیر یِره یئغئشئب کیچیک کیچیک گوروپلار دوزتمیشتیلر. اُ آنلاری خاطئرلایئرام هیچ بیر مؤسابه قه هاواسی

 یُخ ایدی. بیر چشمه آچئلمئشتئ و هر کس ده اُندان ایچمه یه باشلامئشتئ.

آما ایندی کی گنچ لردن سُروشدوغونوزدا یا دییر، اؤزؤم ایچین چالئرام یا دا چُخ آز سایئدا اُلان اُنلاردان،  قافاسئندا بیر آماج شکیل لندیریب و حایاتئنئن سُنونا قدر اُ نُقطه یه چاتماقلا چالئشماقتادئلار.

گُرؤرسؤنؤز هر ایکی گوروپتا دا بیرِی سل لیک دؤشؤنجه سی وار. ایلک گوروپ لا ایلگیلی سؤزؤمؤ بؤیله سینه دوام ایتمک ایستیرم. اسکی لر کیمی، کیمسه نین مؤسیقی یه ارکسترال باخئش آچی سی یُخدور. بو قُنویو ایندی کی گنچ لریمیزین موزیک آلتی سِچدیغیندا گؤره بیلرسینیز. سیز فاگوت ،کُرآنگله، ترومپت و یا ترومبُن اُیره نن سایی سئنا و سُنرا دا گیتار، پیانو، تار و یا کامانچا اُیرنجی سایئ سئنا باخئن، بیر آز دیقّت ایتدئغئنئزدا گؤرَرسیینیز کی حتی بو ساز سچیمینده بیله ارکسترال دؤشؤنجه سی یُخدور. هر کس اؤیله بیر مؤزیک آلتی ایستیر کی تک باشئنا چالا بیلسین و اُندان ذوق آلسئن، آما هیچ موسیقی نین آینَن تُپلومون اؤزی کیمی بیر گوروپ ایشی اُلدؤغؤنا اؤنم ورمیرلر.

ایکینجی گوروپ دا آینی ایلک گوروپ کیمی بیرِی سل دؤشؤنجه یه صاحیب دیلر، گرچی اُنلارئن سایئ سئ چُخ چُخ آزدئر. هی اؤزلرینه دییل لر: بؤنی ایلی یه جاقام، سُنونا قدر گیده جاقام، بویوک بیر گیتاریست اُلاجاقام یا

 وین ده بیر مشهور پیانیست اُلمالئیام و و و.

آما بو ایکی گوروپ اینسانئمئزدان سُروشمالئیئق: نه دن بؤیله اُلدو؟ هیچ دؤشؤندؤنؤز مؤ سیزده هر کس کیمی حاکیم گؤجؤن قوردوقو توزاقا تؤشمؤش سؤنؤز؟ یادئمدا سُن سفر تبریزه گیتدیغیمده ایکی شیء دیقّتیم چکمیشتیر، آصلئنده بیری سی اسکی حیکایه آما دیگری منه گؤره ینی بیریسی ایدی.اسکی اُلان" اویوشدوروجو" و ینی اُلان دا " کووانتُم دُخونوش یا انرژی درمانی".

بیلیرسینیز، اویوشدوروجو مسئله سی ایران دا تخمینن بیر اسکی مسئله دیرآما بیزیم آزربایجان دا بعضی شهرلر خارج-  مثلا مراغه کیمین بیر یرده کی اُرادا دا نظامی لر اُلدوغو ایچین من جه ایرانن دیگر یرلریندن گتیرلمیش اُلمالی ایدی- اویوشدوروجو اُ قدر ده یایقئن لاشمامئشتئر.

آما ایندی سیز بیر شهرلریمیزه حتی کتلریمیزه باخسانئز بو ماده لرین گنچ لر آراسئندا نه قدر یایقئن لاشماسئنا شاهید اُلاجاقسئنئز.

سیزجه بونلارئن نَدَنی ایران آخوند رژیمینین اویوشدوروجو داغئتان آدئنا  اعدام ایتدیغی بیر نیچه یازئق اینسان مئ اُلمالئدئر؟ دُستلار بو بلانیئن وؤسعتی اُ قدر چُخ دور کی، کسین لیکله اُنون داغئتئلماسی و گنچ لرین اُنا بولاشماسئ ایچین بویوک بیر اَللر و گؤجلؤ بیر سیستم گَرَکمکته دیر. من جه بودا، بیری سل لش منین بیزه باشقا بیر آرماغانئ دئر و مولّا رژیمینین اؤز چیخارلارئ ایچین بیزیم گنچلره،  بیری سل لشتیرمه آماجی ایله، اویقولادئقئ بیر پروژه دیر.

بعضن دُستلار آراسئندا بؤیله بیر لافئمئز وار ایدی " بیر یاخشئ مولّا اؤلی مولّادئر" البته بیر گوروپ اینسانی بیتؤلیک له بو طرزی ده خطاب ایتمک هیچ ده منطق لی دییل، آما اینانئن، اینسان اؤیله بیر نقطه یه گلیب چاتئر کی بؤیله سینه  قُنوشماقدان دا هیچ چکینمیر. مگر بونلار هامان لار دییل لر کی ییرمی سککیز مرداد داربه سینده آمریکالئلار و نظامی لرله آنلاشمایا گچتیلر. مگر بونلار اُنلار دییل لر کی اُتوز بش ییل بوندان اُنجه باتی ایله آنلاشئب و خالقئن شاه دیکتاتُرلوقونا قارشئ، ایله دئقی دِوریمی اَللرینه گچیریپ و بیر باشقا خیانتی اؤز آدلارئنا بیزیم تاریخیمیزده ثبت ایله دیلر.

هی اؤزؤمدن سُروشورام بو مولّا لار، اینسانئن هر بیر عملینه فتوا لارئ وار، هر بیر ایچتیغیمیزه، ییدیغیمیزه و اُنلارئن حرام یا دا حلال اُلدوقونا دایر رساله لری وار. نیجه اُلور کی شراب و دیگر آلکللی ایچگی لرینه قارشی کسین بیر فتوا ورمیشلر، آما هیچ بیر مولّا قالخئب دا اویوشدوروجو علیهی نه  فتوا ورمیر، مگر اویوشدوروجونون ضرر، زیانی آلکل دان آزدئر؟

مگر بوندان باشقا دییل کی بو خایین لراؤزلری بیزیم خالقی بو بلایه دؤچار ایتمیش لر و بؤیله سینه بیزیم، پئرئل پئرئل گنچ لریمیزی اَن پیس بیر شکیل ده، بیری سل لشتیرمیشلر.

ایندی بیر آز دا تبریزده گؤردؤغؤم ایکینجی قُنودان بحث ایتماق ایستیرم. بو گؤردؤغؤم شیئ دُغوردان دا منی چُخ تعجّؤبلندیردی. باخدئم هر یرده، هر کس اؤزونه ینی بیر اُیون تاپمئش و هر کس کووانتُم دُخونوش(انرژی درمانی) دان بحث ایدیر و اؤزونی بیر شیفاجئ کیمی آپارئر. بو آداملارلا، تارتشدئقئمدا دا سانکی اُنلارئن اوزمانلئق آلانلارئنا تجاوز ایتمیشم، اؤیله سینه  بیر گارد توتدولارکی ، هیچ بیر مؤتخصص طب دکتوری اُ طرزی ده قارشئسئنداکی له داورانمازدئ بیله. دیدیکلرینه گؤره سن هله یُلون اوّلینده سن، و اوّل جه کلاس لارا قاتئلمالئسان. سانکی اؤزلری ییرمی اُتوز سنه دیر بو قُنودا تحصیل آلمئشلار.

گؤرؤنؤشه گؤره تُپلوموموزا، بیرِی سل لشتیریلماق آماجی ایله ینی بیر اُیونجاق ورمیشلر. حاکیم گوج ده سانکی قُنویا قارشئ چئخمئش کیمی، داورانئر، لیدرلریندن نیچه سینی زیندانا آتمئش و اینسانلارئ داها دا هوس لندیرمیش. اُ قدر ایلگی گُردؤم کی منی ییرمی آلتئ ییل بوندان اوّل موسیقی یه هجوم گتیردئقلارئنئ خاطئرلاتدئ، آما بو هارا و اُ هارا. 

بو اینسانلارئن چُغونلوغو اؤزلری بیلمه دن سیستمین توزاقئنا تؤشمؤشلر و سیستمین اُنلارا وردئغئی ینی اُیونجاقلاری ایله اؤزلرینی خوشبخت اینسانلار کیمی حیس ایدیپ و باشقا طرزی ده، بیری سل بیر حایات سؤردؤرمکته دیلر. آما اَن آزئندان بونلار، اویوشدوروجویا بولاشانلار کیمی اؤزلرینه ضرر، زیان وورموللار.

دُستلار، اینسانلاری، بیری سل لشتیرمه پروژه سی، ایستعمارئن ینی مدل خالقلاری کنترل ایتمه پروژه سی دیر، و بیزیم اؤلکه نین حاکیم گؤجی ده بونی چُخ یاخشی آنلایئب و خالقئمئزا قارشئ اُنی قوللانئر.

بو سُن گؤنلرده بیر دُستومون تاوصیه سیله" سئرّ(گیزلی)" آدئندا بیربَلگه سل  فیلم ایزله دیم. فیلمین آماجئ اینسانلارئ یوکسک گؤجلری ایله مادی ویا معنوی آرزولارئنا دُغرؤ ایلرلتمک دیر.

سیزجه بؤیله بیر فیلم لری کیملر دؤزلتیر و یایئن لادئر. کیم ایستیر هر بیر اینسانئ، بیر یارئش آتئنا دؤنوشتورسون. نَدَن هیچ بونو دِمیر کی سنین باشارئلئ اُلماقئن، قُمشونون دوروموندان ایلگی سیز هیچ بیر دَیری یُخدور.

تک به تک گنچ لرله اُتوروب قُنوشدوغونوزدا[دانیشدیغین-نیزدا]، گُرَرسینیز، بیریسی چُخ بتر بیر گیتاریست اُلماق ایستیر، دیگریسه آلمانیا دا مشهور بسته کار و یا کانادا دا باشارئلئ بیر فیزیکچی و شیمیست اُلماق ایستیر.

هر کس دُستونون حالیندن هیچ بیر خبری اُلمادان و اُنون دورومو اُنو ایلگیلندیرمه دن،  اؤز دؤنیاسئندا یاشایئر، و قوردوقو دؤنیاسئندا اَیلَنیر،  ذوق آلئر، دؤشؤب قالخئر.

دُستلار گلین آرتئق حاکیم گؤجؤن قوردوقو بو توزاقا تؤشمه یه لیم. گلین آماج لارئمئزی بیر تُپلومسال دؤشؤنجه ایله یؤرؤته لیم.  تُپلوموموز بیزیم یارئشلاردا بیرینجی اُلؤب ، دؤنیایا اؤز اؤستؤن اُلماقئمئزئ ایثبات لاماقا احتیاجئ یُخدور. بو گون هامئمئزئن بیر بیریمیزه احتیاجئ وار. اؤز آرزئلارئمئزئن پشینده اُلماق گُزلدیر، آما اگر سنین آرزئوئن ایچرسینده منیم یریم یُخ سا، اُ نو بیل کی سنده تُپلومون محو اُلموش بیر پارچاسئنا دؤنؤشمؤشسن.

تاسؤفله، بو حاکیم گؤجؤن بیزه ایشلتدئقئ اَن بویوک خیانت دیر، بیزی بیربیریمیزدن آیئرب و هر کسی اؤز دؤنیاسئندا تک باشئنا بؤراخئب.

میلّتیمیزین هر جؤر مؤتخصص قؤوّه لره احتیاجی وار آما مؤسابه قه آتئنا هیچ ده احتیاجئ یُخدور. بوندان دِمک ایسته دیغیم اُ دییل کی هیچ ده چائشمئیالئم، آما اُنملی شیء چالئشتئغئمئزا داییر دؤشؤنجه میزدیر. اَنینده سُنوندا هر کس تُپلومدا اؤزؤنه بیر، یِر قازانئر، آما اؤز یِرینی تاپانا قدر هانکی دؤشؤنجه نین صاحیبی کیمی حایاتئنئ سؤردؤرؤب؟ حاکیم گؤجؤن بیر یارئش ماکینه سی کیمی می یاشایئب و یُلونون سُنونا یتیشیب؟

اُ زامان باشئمئزا نه لر گلدئغئنئ آنلایاجاغئز کی داها ایش ایشدن گیچمیش وسئرامئز سُنا چاتمئش و حاکیم گؤجؤن یاراتدئقئ ینی یارئشماجئلارا سئرا گلمیش اُلوب.

ایندی بحثی می تُپارلاسام، گُرَرسینیزکی سیستم اینسانلارئمئزی ایکی شکیلده بیری سل لشتیرماقلا چالئشماقتادئر.

بیرینجی شکیلده،  یایقئن و گَنل اُلاراق هر کس اُزؤنه بیر کیچیک حایات قورموش، آینی اؤزؤنه تار و یا کامانچا چالماق کیمی، اؤز حایاتئندان، اِو، آرابا، ایشیندن و آییله سیندن ذوق آلیب، خوشبخت چیلیک ایچینده حیس ایتمکته دیر و تُپلومونون دؤنیا چاپئندا هاردا یِر آلدئغئ اُنو هیچ ایلگی لندیرمیر. بو گوروپتا یِر آلان دیگر اینسانلارئمئز، تُپلومدان اُبیری لری کیمی هیچ بیر پای آلمادئقلارئ ایچین، تاسّوفله سیستمین اُ نلارا  حاضیرلادئقئ دیگر، بیری سل لشمه توزاقئنا، یانئ اویوشتوروجویا بولاشمئشلار.

آما ایکینجی گوروپ دا اُلانلار کی چُخ آز سایئ دا اینسانئمئز بوردا یِر آلئر، اُنلاردئلار کی ایلک گوروپتا کی اینسانلارئن تاپتئقئ راحات حایات سیستمینه ایقناع اُلمامئشلار، اؤزلرینی گؤکلرده اُلان و دیگر اینسانلارئن هله هله یتیشه مه دئغئ آرزئلارا ایلرلتمکته اُلانلاردئلار.اؤزلرینی وین ده بیر پیانیست ویا هالیوود دا بیر آکتُر کیمی خیال ایدیب و سیستمین اُنلارئن قافالارئنا سُخدوقو بو خیالئن پشینده حایاتلارئنئ سُنونا قدر سوردورمَکته دیلر. بونلار گؤیا تُپلومون هر جؤر خوشبخت چیلیغینه یوز دؤندرمیشلر و اؤزلرینه مخصوص بیر، بیری سل حایات سچمیشلر و بو یُلدا هر جؤر چتینلئغئ بُیونلارئنا آلمئشلار.

بو مازُخیست اینسانلارئن باشقا نوعی ده، یا جسارت سئزلئق دان ویا ایمکان سئزلئکتان اؤزلرینه دیگر دُستلارئ کیمی بویوک آرزئلار قورامامئشلار، باشقا شکیلده بو فانی دؤنیانئن خوشبختلیغینی و راحاتلیغینئ بوراخمئشلار و گؤیا حایاتئن جوهرینی تاپمئشلار. بیریسی اِکنکارچی، دیگری  مولاناچئ اُلوب و اُ بیری کووانتم دخونوشا یوز گتیرمیش و سیستمین یاراتدئقئ  بیری سل پارچاسئندان بیریسی اُلموشلار، تاسّوفله.   

دُستلار اُتوز بش سنه دیر میلّتیمیزین باغلانتئسئ اِشیه له کسیلیب.  بلکی باتئ دا بیری سل یاشام طرزی تُپلومون حرکتی نی چُخ دا تآثیر آلتئندا بوراخماز، آما دُستلار بیزیم تُپلومون حالا بیر سؤنّتی یاپئسئ وار و تَمَل بیر چُخ ایشلر وارکی تاسّوفله ایندی یه قدر اُلمونمامئش. بیری سل  یاشاماق هله بیزه یاراشماز. بیزلر بیر ایش گُرمه دن اُتوروب دینجه لیب، چای ایچمه یه باشلامامالئیئق.

آصلئندا دیدیغئم کیمی بو طرز یاشاماق تام اُلاراق دا بیزیم سوچوموز دییل، سیستم بیزی بؤیله سینه یؤنَتمَکته دیر. بیزیم تکجه سوچوموز اُیانئق اُلمامامئزدئر.  

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار
برگرفته از:
ایمیل رسیده

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.