رفتن به محتوای اصلی

"ملت" ایران یا "ملیتهای" ایرانی؟
29.11.2013 - 09:47

در کشورهایی که ساختار حاکمیت و قوانین حاکم بر اساس موازین دمکراسی و سیستم حکومت های نوین و امروزی نیست، دیکتاتوری حاکم معمولا با استفاده از تاکتیک های گوناگون، مردم را از آگاهی بر حقوق خود دور میکنند. در ایران نیز پس از شکل گیری ساختار حکمرانی امروزی و با پایان دوره ارباب - رعیتی همواره رژیم های زمامدار قدرت، در تلاش برای گمراه کردن مردم، با استفاده از روشهای مختلف و با توجه به فاکتورهای موجود از درخواست حقوق شان دور کرده اند. «مسلمان – مرتد، شیعه – سنی، ملت – قوم، تجزیه – جهاد» و بسیاری از این دست واژه ها، در مقابل هم، در تاریخ معاصر ایران یکی از برنامه های درباریان و عوامل وفادار به تاج و تخت شاه و همچنین ولایت فقیه بوده که همواره جدال را بین مردم، به جای مطالبات حقوقی شان، قرار داده و تا به امروز هم نتیجه بخش بوده است. همانگونه که شاهد هستیم در میان مخالفان رژیم آخوندی، یکی از دغدغه های اصلی برای تمامیت خواهان، پدیده ای بنام "ملت ایران" و "اقوام ایرانی"، و در آن سو برای اقلیت های غیر فارس نیز "هویت ملی" و انکار آن از جانب دیگری «طرف مقابل برای فردا روز و همسو با دشمن امروز» بوده و هست. نگارنده بدون قصد و اراده ای، برای رد عقیده یا نظر هر کدام از این گروه ها، با احترام متقابل به همه، به بررسی شاخصه های موجودیت ملت و تاریخچه این اختلافات در ایران میپردازیم.

ملت و تعاریف آن

به گروهی از انسانها که دارای "فرهنگ"، "ریشه نژادی" مشترک، "زبان" و حکومتی واحد هستند یا قصدی برای خلق چنین حکومتی را دارند "ملت" گفته میشود. ملت را می توان یک واحد بزرگ انسانی تعریف کرد که طی تکامل تاریخی به وجود آمده که بنیانش بر "اشتراک سرزمین"، "اقتصاد"، "تاریخ" و "فرهنگ ملی" استوار است همچنین عامل پیوند آن فرهنگ و آگاهی مشترک است. از این پیوند است که احساس تعلق به یکدیگر و احساس وحدت میان افراد متعلق با آن واحد پدید می آید. از جمله ویژگی های هر ملت تمرکز در یک منطقه جغرافیایی مشترک است و احساس دلبستگی و وابستگی به سرزمین معینی که خود را متعلق به آن می دانند.

اما در اصل "ملت" در زبان فارسی معادل "Nation" در زبان انگلیسی و فرانسه کارایی دارد که "Nation"در این دو زبان دارای معانی متفاوت و ناهمسو میباشد.در فرهنگ آنلاین علوم اجتماعی آمده(1) است که؛ مفهوم کلمه "Nation" مترادف با معنی جامعه ای شامل همه اشخاصی میشود که دارای نژاد، زبان و تاریخ مشترک بوده و دارای روابط تنگاتنگی با یکدیگر میباشند. در زبان انگلیسی این واژه بر گروهی از مردم دلالت میکند که دارای استقلال سیاسی بوده و در قلمرو مشخصی زندگی میکنند اما در زبان فرانسه بیشتر به معنای گروهی از مردم دارای خاستگاه و روابط مشترک هستند که بر یکدیگر تاثیر می گذارند میباشد.

با تعریفی دیگر واژه «ملت Nation» دو نوع معنی شده است که دسته ای اهالی یک کشور و برای دسته ای دیگر؛ مجموعه افراد مرتبط با یکدیگر که دارای اشتراکات زبانی، فرهنگی، تاریخی و نژادی، خواه در مرزهای یک کشور باشند و یا در چند کشور را معنی میدهد. در ایران نیز گروهی تمامی مردم ایران را از هر زبان و هر نژاد و ریشه ای با نام "ملت ایران" میخوانند و گروهی ایران را کشوری دارای اقلیت های نژادی، فرهنگی، زبانی، آئینی و در کل "کثیرالمله" و دارای تعدد فرهنگی میدانند که ملتهای "ترک"، "بلوچ"، "کورد"، "عرب"، "فارس" و دیگر ملل با عقاید دینی "اسلامی"، "زرتشتی"، "ارمنی"، "بهایی" ودیگر مذاهب در آن زندگی میکنند. در این میان حکومتهای پس از مشروطه نیز همواره با تلاش برای تحریک احساسات طرفین جدالی را براه انداخته اند که اعتراضات مردمی به دیکتاتوری مرکز را به کمترین میزان رسانیده و بیشترین بهره نصیب تاج و تخت سلاطین شده است.

با وجود تعاریف متعدد از واژه ملت و حد و حدود موجودیت یک ملت تا به امروز تعریف استاندارد ومشخصی که مورد قبول، برای تمام دنیا باشد وجود ندارد به عنوان مثال؛ "ارنست رنان" نویسنده، باستانشناس، پژوهشگر، شرقشناس و عضو اكادمی علمی فرانسه طی بیانیۀ معروفش «11مارچ 1882» زیرنام ملت چیست؟ در دانشگاه سوربون پاریس چنین می گوید: ملت عبارت است از اجتماع گروه بزرگ مردمی با منافع و مصالح مشترک .این اجتماع دارای احساس عاطفی برای قربانیان فداكار خویش می باشد و آماده است تا در این راه باز هم قربانی بدهد. هر ملت دارای گذشته ای می باشد كه با دوران معاصرش توسط واقعیت های ملموس و روشنی همچون اصل رضایت و خواست صریح و تاكید برای تمدید تشكیل این اجتماع درمی آمیزد. موجودیت یک ملت مربوط به رأی مداوم همگان می باشد، چنانكه هستی و حیات فرد تصدیق و تایید همواره اوست نسبت به زندگی است. ملت ها هرگز جاودانه نیستند، همچنانكه تحت شرایطی به وجود آمده اند، میتوانند از بین بروند. بنا به نظر رنان، ملت، نتیجۀ یك همه ‌پرسی می باشد كه همه روزه تكرار می گردد.(2)

"آنتونی اسمیت" متفكرو پژوهشگر علوم بشری، که بسیاری بر آنند که یکی از بزرگترین نظریه پردازان عرصه ملت و ملی گرایی است، برهویت ملی ملت و پویایی ملت ‌ها تاكید می‌كند و می گوید؛ ملت عبارتست از یک جمعیت انسانی كه اعضای آن دارای سرزمین تاریخی، اسطوره‌ها، خاطره‌های تاریخی، فرهنگ عمومی، اقتصاد، حقوق و وظایف قانونی مشتركی هستند. فقدان هر یک از این پدیده ها پایه ‌های ملت را سست می نماید. "هویت ملی" حاصل تداوم تاریخی یك ملت می‌باشد. به عبارتی دیگر هویت ملی به وسیلۀ تاریخ و روایت تداوم پیدا می‌كند. وی چهار اصل را در زمینۀ ملت و ملی گرایی مهم دانسته است:(3)

نخست؛ انسان ها ذاتا و در اصل، خود را به تبار هایی تقسیم می كنند كه هر یكی از آنها، مشخصه های خود را دارا می باشند. تنها توسط توسعه و شكوفایی این ویژگی های ملت هاست كه می توان به جامعۀ هماهنگ و پر ثمری بنام همزیستی ملل دست یافت.

دوم؛ برای رسیدن به تحقق خواسته های خویش، انسان بایستی هویت ملی و تباری خود را بشناسد. این والاترین همه صداقت هاست.

سوم؛ ملت ها می توانند تنها در كشور و حكومت مربوطه به خود، خویشتن را كاملا رشد بدهند به همین دلیل "تعیین سرنوشت"، حق مسلم هر ملت می باشد.

چهارم؛ منبع اصلی همه قدرت سیاسی را ملت می سازد. سلطه دولتی، تنها بر مبنای خواست ملت، رفتار می نماید، در غیر اینصورت، مشروعیتش را از دست می دهد.

"روبرت امرسون" پژوهشگر علوم سیاسی درباره مفهوم ملت در اندیشه اروپایی كه به سایر مناطق دنیا كشیده شده است می نویسد؛ مدل آرمانی ملت كه در اندیشه اروپایی سابقه دارد، با وجود كاستی هایش، عبارت است از یک قوم واحد كه بر حسب سنت، در مرز و بوم معینی زندگی می كند، به یک زبان سخن می گوید، فرهنگ خاصی را دارا می باشد و از یك تجربه مشترک تاریخی كه از نسل های بسیار به ارث رسیده است، بهره می برد. تجربه تاریخی مشتركی كه آنان را در یک قالب ریخته و همانند ساخته و از روحیات یكسانی برخوردار گردانیده است همچنین ملت را « گروهی از مردم که احساس می کنند از دو جهت به یکدیگر وابسته اند: نخست اینکه آنان در عناصر بسیار مهمی از یک میراث مشترک سهیم بوده اند و دوم اینکه در آینده سرنوشت مشترکی دارند.» تعریف نموده است.

دولت-ملت، حکومت ملی و ملتهای بدون دولت

ملت بدون دولت، People Without State یا Statelessness Nation مفهومی است از زمان شکل گیری دولت-ملت ها، و حکومت های ملی وجود داشته است. "گیدنز" این مساله را به صراحت بیان می کند که "دوام و پایداری ملت مشخص در بطن دولت-ملت های استقرار یافته به پدیده ی ملت بدون دولت می انجامد. در این وضعیت بسیاری از خصوصیات اصلی یک ملت دیده می شود، اما کسانی که این ملت را تشکیل میدهند فاقد اجتماع سیاسی اند"

انحصار مفهوم "ملی گرایی" و اعمال "ملیت گرایی" تا کنون نتوانسته از توجه به ملی گرایی های اعتراض آمیز و تلاش ملت های بدون دولت برای رسیدن به دولت ملی بکاهد . دولت های ملی در کشورهای دارای تنوع ملیتی، که ماهیتی محافظه کارانه دارند، در پی نفی ملت ها و آمیزش عمومی، فرهنگی و بیولوژیک هستند، بیشتر موجود هستند. در چنین شرایطی ملت های بدون دولت به زحمت میتوانند از وجود، تداوم و شکوفایی خود دفاع کنند و مبارزه برای رسیدن به حقوق و همسویی با رشد جهانی در این ملل باعث مقاومت در مقابل تهاجم فرهنگی، سیاسی و اجتماعی که از طرف حکومت مرکزی به آنها تحمیل میشود شکل گرفته و روز به روز ریشه دارتر خواهد شد که شاید تا نسلها ادامه پیدا کند.

سازمان ملل متحد در پی حفاظت و دفاع از حق مردم بومی یا گروه های ملی بدون دولت، سال 1993 را « سال بین المللی مردمان بومی » اعلام کرد. اما در مورد سرنوشت این ملیتها و آینده آنها از دید خارجی مستقیما تصمیمی نگرفته است.

پروژه ملت سازی از دولت در ایران

با بوجود آمدن دولت و پایان دوره "ارباب-رعیتی پادشاهی" مفهوم ملت برای افرادی که در آرزوی حکومت و سروری بر مردم بودند به نحوی یک تهدید قلمداد میشد و در نتیجه تعریفی ساختگی را برای فریب، به مستعمرات خود تزریق نمودند که بر اساس این تعریف؛ همانند رابطه رعیت با ارباب، رابطه مردم با دولت را نقطه اشتراک برای وجود و مشروعیت ملت تعریف کردند تا بر اساس این و ایجاد ذهنیتی کذایی، بتوانند بر چند ملت در یک کشور حکومت کنند و با انواع سیاست های فرهنگی توانستند قسمتی از ملت های تحت حکومت خود را از خواست حقوق شان دور کرده و تحت هویت جدید برای خود مطیع سازند و قسمتی نیز همواره در مبارزه برای رسیدن به حقوق ملی خود از هر هزینه ای پرداخته اند.

با آمدن رضاخان، اساس مشروطیت که حاکمیت مردم در قالب مجلس شورا بود، برچیده شد و ایده فدرالیسم فراموش گردید و حتی واژه‌های دولت و حکومت بصورتی که "محمدعلی میرزای قاجار"، یکی ازاصلی ترین کودتاگران علیه دولت مشروطه میخواست جای عوض کردند. بدینسان فرآیند تشکیل دولت ملت ها در ایران قطع شد و جای آن را پروسه ملت سازی گرفت، طرح "ملت ایران" نیز پی ریزی شد. مبنای فكری اين ملت واحد را يافته‌های باستان‌شناسانه امپراطوری پارس در 2500 سال پيش تشكيل می داد كه در نوشته‌های روشنفكران آن زمان بشكل شعر، داستان و يا نمايشنامه جان می‌‌گرفتند و سابقه این ذهنیت بازمی گشت به دور‌ه پيش از انقلاب مشروطيت و افرادی همچون "ميرزا‌ فتحعلی آخوندزاده" كه در آثار اوليه خود از داستان‌های تاريخی استفاده می كرد به اميد ايجاد اتحادی بزرگ برای مقابله با توسعه ‌طلبی‌های "شوروی" در قفقاز و يا جهت مقابله با حاكميت متكی بر "خرافات دينی" در ايران. اين بود كه تئوری "يک ملت واحد" با يك فرهنگ و زبان واحد پای گرفت و در نتيجه "ناسيوناليسم ايرانی" پديد آمد.

پروژه "ملت سازی" نتوانست یک "دولت مدنی" یا بورژوایی درايران برپا سازد ودولت های برآمده از آن چه شاهنشاهی و چه جمهوری اسلامی فاقد مشخصه‌های دمکراتیک همچون جدائی سه قوه بوده و هست. رژیم پهلوی با تکیه بر مالکین و با ضبط حاکمیت مردم و آخوندهای حاکم امروز نیز تحت عنوان نماینده خدا و بنام ملت ایران حکم راندند.

با پیداش دولت های ملی به عنوان یک موجودیت سیاسی خود مختار، نظم اجتماعی سابق برهم زده شد . برخی از ملل به عنوان یک دولت ملی به ثبت رسیدند و ملل گوناگونی در پی مرزبندی ها چند پاره شدند، مرزبندی هایی که با تقسیم بندی های فرهنگی چندان تطابقی نداشت.«جنگ جهانی نخست کوردها را چند پاره کرده است؛ آنها در هیچ دولتی اکثریت تشکیل نمی دهند. کوردها در ترکیه، ایران، عراق و سوریه ، گروه اقلیت اند».

احترام به حقوق ملیتها ضامن همزیستی در ایران

در کشورهای دمکرات بدلیل احترام به حقوق یکسان برای تمامی ساکنین و جلوگیری از خلق دیکتاوری ها همزمان با انتخاب کانون قدرت و ساختار حکومت از جانب مردم، "حق تعیین سرنوشت" نیز برای اقلیتهای ملی، در کنار حقوق افراد و اقشار جامعه رسمیت دارد اما در ایران هیچگاه در دولت این اصل بررسی نشده چراکه همواره دولت، وابسته به دیکتاتور وقت «شاه یا ولی فقیه» بوده و جیب مبارک از زندگی و سرنوشت خلق مهمتر بوده است. بعنوان مثال در کشور "کانادا" اصل حق تعیین سرنوشت و ملتهای این کشور در قانون دارای رسمیت و معتبر هستند، چندین بار نیز همه پرسی در ایالتی که ملیت ساکنانش فرانسوی است، «ایالت "کبک"» تصمیم برای آینده و سرنوشت این ملت را به خودشان واگذار کرده است و کبکی ها به ماندن در جغرافیای کانادا رای داده اند. فراموش نکنیم هر ملتی آرزوی رشد و ترقی را در دنیای امروز برای آرمانهای ملی خود دارد اما با دمکراسی و احترام به حقوق یکدیگر میتوان آرمانهای ملی را با ملت یا مللی دیگر تحت نام کشوری به اشتراک گذاشت در غیر این صورت و با زیاده خواهی و انکار حقوق هم نه تنها اشتراک نمی تواند بوجود بیاید بلکه عداوت و دشمنی ریشه خواهد زد.

در ایران همانگونه که اشاره شد بعد از مشروطیت با طرح ملت ایران و تلاش برای تمرکز قدرت در مرکز تمامی ملت های این کشور از لحاظ فرهنگی مورد تعارض قرار گرفتند چرا که اسمی از ملت های موجود نمانده و همه را ملت ایران مینامند. هر گاه ملتی نیز خواستار حقوق اولیه همانند تحصیل به زبان مادری و یا حکومت محلی «خودمختاری یا فدرال» وهر کدام از ابتدایی ترین حقوق ملی و شهروندی شده اند برچسپ تجزیه طلبی و یا ارتداد و موارد دینی از طرف رژیم حاکم، باعث تحریک احساسات اکثریت شده که در نتیجه کشتار و جنایاتی در تاریخ برای حکومت ها به مانند لکه ننگی به ثبت رسیده است. طبیعی است در اینچنین کشوری حس "رهایی" در اقشار مورد ظلم قرار گرفته بوجود بیاید و حال اگر ظلم در حکومتهای مختلف تکرار شده باشد حس "استقلال" جای رهایی را بگیرد. این نوع اقدامات عالیجنابان در فارس زبانان ایران و بعضی افراد ناآگاه از هویت ملی خود در ملیتهای ایران باعث بوجود آمدن "ناسیونالیسم ایرانی" و در جمعی از گروه های اپوزیسیون نیز پدیده ای بنام "شوونیسم ایرانی" را خلق نموده که در حال حاضر بزرگترین عامل در مقابل شکل گیری اتحادی میان مخالفان حکومت آخوندی می باشد.

وابستگی به کشوری دارای ملت های غیر واحد مستلزم ضمانت برای اجرای دمکراسی و برابری حقوقی همه مردم آن کشور میباشد. انکار هویت و پایمال نمودن حقوق اساسی بخشی برای سروری وحکمرانی بخشی دیگر آینده ای همانند اتحاد جماهیر شوروی سابق و فروپاشی را برای کشورهای کثیرالمله بهمراه خواهد داشت که البته برای ایران به نسبت وسعت و تعداد ملل این جغرافیا، شاید بدتر از آن روزهای شوری باشد. اپوزیسیون ایرانی بدانیم اکنون زمان برطرف کردن سوتفاهم ها و نزدیکی ملیتهای ایرانی است. با احترام به تمامی حقوق متقابل، بجای انکار هویتی از کشوری واحد چراکه "اصل حق تعیین سرنوشت" خط قرمز برای آینده ملیتهای ایران است و این جبر تاریخ است به این ملیتها نه انتخاب من یا شما. تاریخ نشان داده که قدرت نامحدود و متمرکز در ایران در عرض چند روز دوست دیروز را امروز دشمنی ساخته که با هر سلاحی فرمان کشتار ملیتها سر دهد، و نه فراموش شدنی است و نه قابل بخشش. شما را به روزهای انقلاب 57 رجوع میدهم؛ "خمینی" تا رسیدن به قدرت دم از انواع حقوق همسو با قوانین روز دنیا میزد و به پشتوانه "این ملت" دولت تعیین میکرد... . تمامی سخنان فعلی اپوزیسیون ظاهرا دمکرات خواه نیز، در همان روال برای فریب ملیتها و در کل کسب کرسی در حاکمیت است و اما امروز روزی دیگر است...

در پایان بیاد داشته باشیم؛ تنها زمانی می توان به تغییر رژیم در ایران دلخوش بود که در جبهه خلق همصدایی و اتحاد وجود داشته باشد و اتحاد روزی تحقق میابد که به تمامی حقوق فردی، ملی و اجتماعی یکدیگر احترام بگذاریم. انکار هویت ملی چیزی را عوض نمیکند و آینده نامشخصی را بهمراه دارد بهتر است بجای تغییر صورت مسئله با هم آن را حل کنیم و زمان را از دست ندهیم شاید فردا روزی این فرصت را هم از دست داده باشیم.

عادل محمدی 28/11/2013

پانویسها:

(1)-فرهنگ آنلاین علوم اجتماعی (Online Dictionary of the Social Science)

(2)- کتاب «ملت چیست؟»، ارنست رنان از انتشارات پرس پاکت، پاریس، 1992 و همچنین لینک:

http://www.nationalismproject.org/what/renan.htm

(3)- http://www.nationalismproject.org/what/smith1.htm

دیگر منابع:

ویکی پدیا فارسی

http://en.wikipedia.org/wiki/What_is_a_Nation%3F

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
ایمیل دریافتی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.