برایم آرزو کن عشق من یک شب در آغوشت بگیرم
چنان غرقت شوم غرقت شوم گویی زپیشت من نمیرم
برایم آرزو کن تا نمردم تا نمردم تا که هستم
ضمیرم پرشود ازعطروبویت عطروبویت در ضمیرم
برایم آرزو کن در غروبی عاشقانه مست گردم
ننوشم من شرابی را ببینی مست عشقت ماه میرم
زمین زیر دو پایم آسمان در هر دو چشمم مات و مبهوت
که گویا بی خبر هستم زدنیا گرچه من خرد و خمیرم
برایم آرزو کن آسمان یک کفتر زیبا فرستد
که روی بال آن بنوشته باشی توی دستانت اسیرم
و من هم آن کبوتر را زنم صد بوسه از جان و دل خویش
بگویم عشق من عاشق شده بر من الهی من بمیرم
الهی من بمیرم من بمیرم من بمیرم من بمیرم
که بی عشقم که باشی عشق من زین زندگانی سیر سیرم
نمی خواهم بگویم خسته هستم نا امیدم نا امیدم
که بیزارم زمردن با تو عشقم من جوانم من نه پیرم
برایم آرزو کن عشق من پایان پذیرد این غم سرد
نشسته بر تن و جانم چه گویم سربزیرم سربزیرم
نمی دانم چه شد انگیزه ام اصلا چه بوده جز نیازم
که محتاجم به این حس درونی اینچنین پیشت حقیرم
تو اینگونه به تصویرم بکش درذات شهوانی بکن شک
تو آزادی تو آزادی بگویی از تو من بیزار و سیرم
بگوا صلا طبیعت در وجودش حس بی رحمی ندارد
غریزه خوی حیوانی ست باور کن نمیرم من نمیرم
نمیرم اینکه بد گویی تو محکومم کنی من عاشقم من
ولیکن پای عشقم در میان باشد ز دنیا سیر سیرم
کمی در حس خود خیره شوم من تا ببینم باز هم تو
تو حاضر می شوی رامم کنی آهسته یک موقع نمیرم
منم آهوی افتاده به دامت گرچه هستی شیر بیشه
ولیکن عاشق این شیر غرانم یگانه شیر شیرم
برایم آرزو کن در قفس افتاده باشم می خوری ام
تو می خوری ز اندامم ز بالا تا به پایین زیر زیرم
برایم آرزو کن من تجسم می کنم آن لحظه ای را
که پیشم لخت و عریانی تو می گویی نگاهی کن به ک ...رم
که میخندم که میخندم که میخندم که میخندیم با هم
تو می گویی برایت دلپذیرم دلپذیرم دلپذیرم
که میمیرم که میمیرم که میمیرم زاین حرفت خدایی
و می پرسم تو را محکم درآغوشم بگیرم یا نگیرم ؟
تو می گویی که یادت رفته می گفتی برایم آرزو کن
برایم آرزو کن عشق من یک شب در آغوشت بگیرم
1/12/2013
دیدگاهها
به قول شاعر توانا موسوي
خانه آباد گر نداني شعر. تابه كي شعر خراب بايد گفت
خانم هدایتی شده است شعردوسی و
معناز تو کاشف سبک اکو هسی
معناز تو کاشف سبک اکو هسی خیلی ها دوس دارن جا تو باشن
ای تو روحت مهناز با این
گروه فرهنگی که ایران گلوبال
استاد اشعارت را دوست دارم
دوستان... سعی کنیم از استفاده
""" سخنی با خانم شاعره عزیز "
كسشر دو عالم *** هدايتي*
در پاسخ Anonym گرامی که نوشته
تو نثری گفتی و شعرت چو تخمی
هم این نثر و هم آن شعرت به،،،،،،
حالا فمینیستا میریزن اینجا که این مردای بی تربیت برداشت جنسی میکنن :)))
خاک بر سرت!
hand Iranmehr shared a
38 minutes ago · Edited
تا مدتها فکر می کردم این خانوم مهناز هدایتی یه شوخی فیسبوکی است و و جود خارجی نداره اما الان تقریبن مطمین شدم که ایشون، واقعن وجود داره و جواب اینکه چرا اینقدر هوادار داره رو میشه جلوی این پرسش آقای زیبا کلام گذاشت که:"ما، چگونه ما شدیم!!" به هرحال این آخرین سروده ایشونه که زلزه ای د ر ادبیات فارسی تلقی میشه و تقریبن با وجود ایشون باید گفت :کل تاریخ ادبیات ما باید بره غاز بچرونه:
برایم آرزو کن در قفس افتاده باشم می خوری ام
تو می خوری ز اندامم ز بالا تا به پایین زیر زیرم
برایم آرزو کن من تجسم می کنم آن لحظه ای را
که پیشم لخت و عریانی تو می گویی نگاهی کن به ...رم!
کل شعرت را به تخمم هم نگیرم
زبان در دهان اي خردمند چيست
"؟
يا امام زمان
این شعر بدرد مجلات پلی بوی و
بنازم به این شعر که دستگاه
تناسلی تبدیل شده است...
مردم از خنده.آخه مگه مجبوری
راستش من تصور می کنم که این
شعر غیرکلاسیک و نیمایی در
شما حالتون خوبه واقعا؟
برايت آرزو ميكنم خدا شفات بده
برايت آرزو ميكنم من هر روز و
بتتتتتتترکی