امروز که داشتم به پستهای دوستانم در فیسبوک نگاه میکردم، متوجه پدیدهای شدم که به نظرم جای توجه بسیار دارد: کریسمس نزدیک است، لذا بسیاری از دوستان ایرانی من، به علاوه بسیاری از دوستان غیرایرانی اما مسلمان من، کریسمس را به انگلیسی به «دوستان مسیحی»شان تبریک میگویند. این امر – اگر اسمش را مغلطه نگذاریم، چرا که برخی جدا از حقیقت ماجرا مطلع نیستند – از خطایی معرفتشناختی در بین مردم خاورمیانه و عمدتا دارای پیشینه اسلامی نشات میگیرد که کریسمس را هم مطابق اعیاد اسلامی، عیدی سراسر مذهبی به شما میآورند، در حالی که در حقیقت لزوما چنین نیست.
کریسمس، سوای جنبه مذهبیِ تاریخی آن در اعصار دوردست، که در اصل ترجمان و مصادره برخی مناسک لاتینیِ رومی به دین مسیحی بود، الان مدتهاست که نه تنها در غرب که در بیشتر دنیا لزوما به عنوان مناسبتی مذهبی جشن گرفته نمیشود. به دنبال سکولاریزه شدن اکثر امور در غرب، کریسمس هم – حداقل از اوایل قرن بیستم تا به حال – شامل فرآیند سکولاریزاسیون گردیده و در این مسیر عمده بار مذهبی خود را برای جماعات فراوانی از دست داده است. نه اینکه امروز در غرب هیچکس کریسمس را عیدی مسیحی نمیداند، چرا که افراد و فرقههای مسیحی مختلفی هنوز هم بر جنبه مذهبی کریسمس تاکید کرده آن را به همان صورت جشن میگیرند، اما کریسمس در «عرف» خیلی بیش از اینکه به مذهب متصل باشد، به جشن و پارتی و خرید و مسائل امروزیای از این دست منصوب است. عین همین قضیه درباره والنتاین و هالووین هم صدق میکند.
در حقیقت، امروز کریسمس بیشتر به نوروز ما ایرانیها شباهت دارد تا اعیاد اسلامی، که در اصل مناسکی مذهبی در گذشتهای بسیار دور بوده، اما امروز – اگر به هوای «اسلامیزه شدن» نسبی نوروز نبود – میتوان گفت که جنبه مذهبیاش را از دست داده است. این تفاوت به خصوص از آنجا نشات میگیرد که ظهور اسلام بنیادگرایانه در چهل پنجاه سال اخیر که تاکید شدیدی بر جنبههای مذهبی هر مناسبت دینی/اجتماعی دارد، طبیعت و کارکرد اعیاد اسلامی یعنی فطر و قربان – به علاوه قدیر برای شیعهها – را با کریسمس و نوروز بسیار متفاوت کرده است. به عبارتی، در جایی که جنبه اجباریِ «تکلیفیِ» اعیاد اسلامی برای بسیاری به شدت توی ذوق میزند، نوروز و کریسمس مدتهاست خود را از زحمت تکلیف شدن بر مردم خلاص کرده و به مناسبتهایی صرفا سکولار برای شادی و گرد هم آمدن تبدیل شدهاند، و به همین خاطر هم هست که این هر دو در عرفِ امروز و خارج از محدوده تکلیفِ دینی هواداران بسیار دارند. برای خود من، کریسمس اول از همه یادآور «کابوس قبل از کریسمس» تیم برتون است، که توصیه می کنم اگر ندیدهاید حتما ببینید.
جالب اینجاست که خود غربیها یا کسانی که با فرهنگ غربی ارتباط مستقیم یا نزدیکتری دارند، عمدتا کریسمس را به عنوان عیدی مذهبی جشن نمیگیرند و در این باره به هم تبریک مذهبی نمیگویند. برای سنجش صحت این مدعا، اینترنت دم دست است. کافی است سری به صفحات افراد «عمومی» (public) مختلفی مثل سیاستمداران، هنرپیشهها، نویسندگان و.... بزنید تا ببینید که به طور نسبی چند نفرشان کریسمس را با دین مسیحی پیوند زده و تبریکاش گفتهاند و چند نفر چنین نکردهاند. از این سادهتر، نگاهی به تبریکهای کریسمس دوستان اروپایی و آمریکایی خود بیندازید. تذکر این مساله به این جهت لازم آمد که با توجه به آن میتوانیم استقرار الگوی مذهبی در زیرساخت ذهنی ایرانیان – علیرغم نفی صریح بعضی از خودمان – را به راحتی مشاهده کنیم؛ امری که در تمام موارد دیگر زندگی ما و البته فلاکتهای سیاسیِ مذهبی که برای خودمان ساختهایم یا برایمان ساختهاند هم صدق میکند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید