رفتن به محتوای اصلی

ميلاد" و "يک شعر خوشحال"
05.01.2014 - 20:11

عقربه‌های ساعتم

 

روی زمانِ تازه است.

 

معنی ِ روزگار من

 

جان وُ جهانِ تازه است.

کیست درین کرانه‌ها

 

نام ِ ترا سرود کرد؟

 

چیست که سینه‌ی ترا

 

از تپش ِ ستاره‌ها

 

شعر سپید ِ رود کرد؟

سالِ خمیده، در گذشت

 

سالِ خجسته، سر رسید.

 

عقربه‌های ساعتم

 

سوی پرنده، پر کشید.

 

 
 

 

۲

یک شعر خوشحال

در روبه‌روی چشم ِ این سال

 

نام ترا آهسته در شعری نوشتم.

 

دیدم تمام واژه‌ام خوشرنگ وُ گلریز-

 

لبریز از لبخند ِ مست‌اند.

پیمانه‌های واژگانم

 

مشتاق ِ آن چشمان وُ دست‌اند.

دیدم که عطر تازه‌ای در خانه، جاری‌ست.

 

دیدم صدای مهربانت

 

این سینه را آیینه‌ای از رستگاری‌ست.

وقتی مدادم، ماه را در نام تو ریخت

 

تاریکی ِ دیرینه‌ام از سینه، بگریخت.

 

در روبه‌روی چشم ِ این سال
من بودم وُ نام تو وُ یک شعر ِ خوشحال.

 

reza.maghsadi1@gmail.com

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.