رفتن به محتوای اصلی

سیاست انزوا، سیاست شکست(انزواگرایی 2)
22.02.2014 - 17:24

در نوشته ی« از اعتراض هیچ مردمی نباید حمایت کرد! » با زبان طنز سیاسی، دو راه را برای جامعه ایران نشان داده و دومی را نقد کردم: 1- همبستگی عمومی در اعتراضات به خاطر حقوق انسانی؛ 2- عدم همبستگی . که در این حالت پیروزی از آن حکومت است و شکست از آن معترضان. انتخاب راهها با شما ست. آنان که راه عدم همبستگی را می پویند باید تاب تحمل شکست و حاکمیت دیکتاتوری را هم داشته باشند. و ناله سرندهند. در مقالات مختلف نشان داده ام که چگونه میتوان با « تغییر سیاست خود»، در بر خورد با « مسایل مختلف ایران» راه "همبستگی عمومی را برای رفع «دیکتاتوری، تبعیض، قدرت متمرکز، و بی عدالتی اجتماعی» گشود. آنانکه بر «سیاستهای بیراهه» ی خود پا میفشارند طعم تلخ « تنهایی و شکست» را چشیده و خواهند چشید. و طول عمر دیکتاتوری هم طولانی تر خواهد شد.

در اعتراضات « جرقه» ها انتخابی نیستند. جرقه ی اعتراض معمولا « تصادفی» ست. ممکن است حتی عمل « اشتباهی حکومت» هم خودش یک جرقه شود. مهم « سمت دادن جرقه» به سوی « رفع دیکتاتوری و آزادی» ست. و این کار زمانی ممکن است که آزادیخواهان « نقطه ی اتکایی» در « جرقه» تشخیص دهند. و بر اساس « تاکتیک و استراتژی» خود اعتراض را در جهت « همبستگی عمومی» تقویت کنند. آنان که استراتژی « انزوا» را پیش گرفته اند فاقد درک نقطه اتکاء هستند. و اعتراض را ایزوله میکنند.

 «سیاست انزوا» بر پایه ی نفرت از دیگری- پافشاری بر تضادها و تفاوت ها- اشکالات- خودی و غیر خودی - و هدف استراتژیک که « دنبال کردن پیروزی خود به تنهایی» ست ؛ قرار دارد. با این بیراهه ها بنام « سیاست» هیچ موفقیتی در مبارزه کسب نمیشود.
در جنبش سبز شعار رأی من کو- به مرگ بر دیکتاتوری فرا رویید. حرکت تبدیل به جنبش خیابان گردید. در اعتراض آذربایجان به توهین شعار ها عمدتاً کلیت « تبعیض» را زیر سئوال بردند. اعتراض بختیاریها به توهین درست و به حق بود. هیچ مردمی نباید مورد توهین قرار بگیرد. لازم بود این اعتراض را گسترش داد و هر چه بیشتر به ضد حکومت تبدیل کرد. وقتی جرقه ای روشن میشود ضرورت دارد که تا میتوان- تا امکانش هست آنرا علیه حکومت گسترش داد.

در 57 حرکات اعتراضی شروع شده بود اما از آخوند خبری نبود. وقتی دیدند حرکات آغاز شده « با تمام نیرو شرکت کردند» نه تنها به حرکات « جهت دادند» بل « رهبریت» عمده ی آنرا هم بدست گرفتند. هم در « داخل و هم در سطح جهانی». و حکومت حودشان را مستقر کردند. اگر آنها « سیاست انزوا» پیشه کرده بودند اکنون حکومت شان را نداشتند. « بدون شرکت در اعتراضات و بدون نشان دادن نیروی خود» کسی ترا به بازی نمی گیرد. سیاست انزوا سیاست شکست است. آخوند به حرکات صدتا اشکال داشت. چون در کل حرکت آنها نبود. ولی همه آنها را کنار گذاشت و باتمام نیرو شرکت کرد. و کارش را پیش برد. اینها برای طرفداران سیاست انزوا که بدنبال اعتراضات دلخواه اند بسیار آموزنده است.

مبارزه ی سیاسی «قوانین خاص خود» را دارد. در مبارزه کسی به کسی امتیاز نمی دهد. اصلاً کسی کسی را نیرو حساب نمیکند. مگر اینکه یکی با شرکت در مبارزه نشان دهد که توان حل مسله ای را دارد. و آنرا حل کند. در مبارزه کسی به کسی حق تقدیم نمیکند این فقط خود ما هستیم که میتوانیم بر اساس « استراتژی و تاکتیک» خود آنرا تأمین کنیم.« استراتژی انزوا»  استراتژی شکست است. آلترناتیو آن « استراتژی شرکت با صف و اهداف مستقل» است.که « هم عام است و هم خاص». یعنی هم جنبه ی عمومی دارد وهم جنبه خصوصی». وقتی کاری عمومی - که در عین حال در پیوند با کار خصوصی ست انجام دادیم- میتوانیم به عنوان « شریک مبارزه» حق و خواسته ی خود را به دیگری بقبولانیم. « سیاست به من مربوط نیست» ، یعنی « من نیرویی نیستم و به حساب» نمیآیم. طرف های دیگر کارشان را پیش میبرند ، و به وقتش هم ما سرکوب میشویم.

ضرورت دارد در همه مبارزات « عام و خاص» شرکت نمود و « اهداف عمومی و خصوصی» خود را به دیگران بقبولاند. اینکه در تاریخ کسی به « خواسته های خاص» شرکت کنندگان توجه نکرده و به آنها پاسخ مثبت نداده، علتش « ضعف مبارزه» بوده است. هم در جنبه ی عام و هم در جنبه ی خاص. ضعیف بودیم نتوانستیم حقمان را به کرسی بنشانیم. از سوی دیگر در تایخ، انقلاب مشروطیت در جریان خود شکست خورد. انقلاب بهمن شکست خورد. نه بعد عمومی به نتیجه رسید و نه بعد خصوصی. بدیهی ست که در این شرایط کسی به حق اش نمیرسد. 
حقوق را ،  میتوان با کسب قدرت کافی ، حین شرکت عملی در مبارزه ی عمومی و خصوصی، در همبستگی عملی ، در رقابت ، با دیگر نیروها،  پیش برد. و حتی به موقع به کرسی نشاند.

اکنون دهها نفر از فعالان آذربایجان بخاطر « گردهمایی روز زبان مادری» بازداشت شده اند، که یک "ضربه" است. برای کاهش و رفع آن ما نیاز به "حمایت" داریم. از طرف همه ی نیروها و کسانیکه خواهان رفع تبعیض هستند. اما سیاست انزوا نمیگذارد ما از دیگران در مسایل « عمومی» دفاع کنیم و متقابلاً آنها هم از ما حمایت کنند. راهش آن است که ما توسط حمایت خود از مبارزه برای مسایل عمومی، دیگران را به سوی حمایت از خود بکشانیم. تبعیض ، هم مسئله عمومی ایران است و هم مسئله خاص ملیتها. در حقیقت بعد «خاص و عام» دارد. تنها با پیش بردن « سیاست حمایت» است که میتوان راه گشود. و به سیاست حمایت متقابل رسید. هیچ حرکتی نباید ما را از سیاست حمایت و حمایت متقابل دور کند. و راهش نیز آن است که سیاست انزوا را کنار گذاشت.

آذربایجان مشکل زبان مادری و فرهنگی دارد و همینطور مشکلات دریاچه- تقسیم قدرت مرکزی، تبعیضات اقتضادی ، وغیره.  در عین حال مشکلات  دیکتاتوری و بیعدالتی اجتماعی و نقض حقوق بشر و نابرابری زن و مرد را دارد که از سوی حکومت اعمال میشوند.. اینها مسایلی هستند که هم ابعاد خاص دارند و هم عام. بدون «همبستگی عملی عمومی» نمیتوان آنها را حل کرد. هیچ مردمی به تنهایی قدرت حل اینها را ندارد. راهش « پیشقدم شدن در حمایت از دیگری و پیشبرد سیاست حمایت متقابل» است. مانع راه تفکرات نادرست سیاست انزواست که لازم است به کلی دور ریخت. این بن بست ضرورت دارد با رد سیاست انزوا شکسته شود. وگرنه شکست همه حرکات حتمی ست و همینطور دوام عمر دیکتاتوری حاکم طولانی تر خواهد شد. اگر هم روزی حکومت سرنگون شود با وجود سیاست انزوا چیزی نصیب ملیتها نخواهد شد.

سیاست ناسیونالیسم  ایرانی از یک سو،  و سیاست ناسیونالیستی تشکلات ملیتی از سوی دیگر ، آن تضادی ست که سیاست انزوا بر بستر آن در هر دو طرف ایجاد شده است. تضاد دو سیاست انزواگرا، بازتاب تضاد ناسیونالیستها با یکدیگر است. که بر پایه منافع مادی و معنوی گروههای اجتماعی موجود در جامعه قرار دارد.
اساس سیاست انزوا «ناسیونالیسم و ناسیونالیسم افراطی»ست . در هر دو طرف. که دو روی یک سکه اند. و میتوان آنها را اصطلاحاً ناسیونالیسم ایرانی، و ناسیونالیسم ملیتی نامید. که هر دو در رابطه با رفع مشکلات اساسی جامعه بیراهه ای بیش نیستند.

----------
در پیوند: 
از اعتراض هیچ مردمی نباید حمایت کرد!(انزواگرایی 1)

-نگاهی به مقولات ناسیونالیسم موجود در آذربایجان (ایران) 1
نگاهی به مقولات ناسیونالیسم موجود در آذربایجان (ایران) قسمت 2
-
شعارهای انحرافی ناسیونالیسم موجود در جنبش حق طلبانه آذربایجان (1)
شعارهای انحرافی ناسیونالیسم موجود در جنبش حق طلبانه آذربایجان(2)
-
درحاشیه ی برخی مقولات
-
نباید دانه اشکی برگونه هیچ کودکی بنشیند(پیرامون برخی مسایل)
مبارزۀ برابر حقوقی مسالمت آمیز هم استراتژی هم تاکتیک جنبش آذربایجان

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!