رفتن به محتوای اصلی

ریا ، دروغ، تظاهر در ایران و دلایل آن از دیدگاههای مختلف
25.02.2014 - 16:59

 داریوش برادری :هر فرمان اخلاقی « تو باید» از موضع و منظر سادیستی است. به اینخاطر «وجدان یا فرامن اخلاقی» درون ما در واقع یک سادیست دروغگو است. زیرا او می داند فرمانهایی که می دهد در نهایت ناممکن قابل اجرا هستند و حتی خودش نیز ناتوان از اجرایش بوده است اما می گوید چون لذت سادیستی از شکست ما می برد و اینکه گویی او این شکست و کمبود را ندارد. ازینرو همینکه ما در راهی و توبایدی شکست می خوریم، می بینیم که چگونه این وجدان شروع به نیش زدن می کند و از نیش زدن ما و لیسیدن زخمهای ما لذت و کیف می برد. ازینرو هر انسانی که در نام یک فرمان اخلاقی و پدر یا خدایی و توبایدی برای دیگران فرمان صادر می کند، در واقع در موقعیت سادیست قرار دارد. همانطور که حتی ساد نیز تمام مدت بقول لکان در حال اجرای فرمان خدای شر است. در نهایت یک خداباور و مومن تمام عیار است. زیرا سادیست در واقع مثل یک «پیک و صدای رادیویی» است که فرمان خدایش را پژواک می دهد. ازینرو سادیستها خیلی ار روی منبر رفتن و فرمان اخلاقی دادن و به دیگران گفتن اینکه باید لنگش بکنی وگرنه انسان یا قهرمان یا مومن نیستی، خوششان می اید و اینموقع صدای همشان شبیه هم است، کلفت ، قهرمانانه و توخالی و دروغگویانه. زیرا سادیست در نهایت سنگ می شود چون لوح اخلاقی که می خواهد پیک و صدایش یا پژواکش باشد. حماقت سادیست اما در اینجاست که نمی خواهد بپذیرد که او فقط پژواک و ابزار و دهان بیان صدای پدر سادیست است و می خواهد به خودش و به شما ثابت بکند که این صدای خودش است. که او است که همان صدای خدا و نماینده حقیقت است. او است که فرمان تو باید از جانت بگذری یا باید خوشبخت بشوی یا باید فقط لذت ببری، یا باید حتی به بهای جانت و خوشبختی ات از شرافت مذهب یا ارمانت دفاع بکنی، را می دهد. در حالیکه او فقط پیک و دهانی است که این صدا از طریق او بیان می شود. او فقط ابزار/ابژه ایی است. ازین جهت مازوخیست از سادیست صادقتر است. زیرا مازوخیست لااقل می داند که او مسحور این صدا و فرمان است و می خواهد با زجرش درستی این صدا و فرمان را ثابت بکند. اما این صداقت در نهایت تغییری در آن نمی دهد که یکایک ما در چنین موقعیت سادیستی و یا مازوخیستی در نهایت اسیر و بنده و ابزار خوشی و ژوئیسانس پدر و ارمانی جبار هستیم. یعنی در هر شکل یک چیزی از پس گردنمان بیرون می زند. ازینرو به هر فرمانی که به شما می گوید باید اینطور باشی تا انسان یا مومن یا عالم و خوشبخت باشی، تنها جواب درست این است که خر خودتی. می تونی بیا لنگش کن. تا ما بشنینیم و شکستت را با خنده و شوخی همراهی بکنیم و سربسرت بگذاریم

در این معنا نیز مشکل جامعه ی ما این نیست که دچار انحطاط اخلاقی شده است، انطور که در بخشی از بحث برنامه ی ذیل از پرگار این هفته مطرح می شد، بلکه جامعه ی کنونی ما و بحران اخلاقش در واقع انحطاط سادومازوخیستی در این جامعه را برملا کرده و به او می خندد. همه بنوعی می دانند که فرمانهای اخلاقی بزرگ کشک و اب شده است. (چیزی که اقای قاسمی در بحث با بیان مشاهداتش تا حدودی بیان کرد. بدون انکه عمق و جوانب موضوع را بتواند باز بکند)زیرا بقول نیچه حتی رشوه گیری نیز از اولین علائم رشد فردیت در یک جامعه ی سنتی و نماد فروپاشی سنت و وحدت قبلی است زیرا حال هر کس به فکر خویش است. فقط این علامت هنوز یک علامت منفی است. زیرا هنوز مالامال از انحطاط و دروغ گذشته است. در حال گذار از این حماقتهاست ولی هنوز الوده به ان جهان کهن و اخلاقی است. زیرا شجاعت مدنی هیچ ربطی به این سناریو ی قهرمانانه با سادیستهای قهرمان صدای حقیقت و مازوخیستهای مسحور این صدا و حقیقت بزرگ ندارد. زیرا شجاعت مدنی در نهایت عملی ضد قهرمانانه است و می گوید چرا به قانون و زندگی و تحول تن نمی دهی و عمل نمی کنی. یعنی در واقع مشکل جامعه ی ما این است که این انحطاط باصطلاح اخلاقی و رشد دروغ و کلک نمی تواند کامل خویش از دروغ سناریوی سادومازوخیستی رهایی بخشد و وارد دیدار تمنامند و شرور با یکدیگر و برای کامجویی بشود. زیرا تنها سادیست به عنوان صدای حقیقت و مازوخیست مسحور حقیقت و قربانی در راه حقایق و ارمانها هستند که فردا می توانند از اوج معنویت به دام باصطلاح مادیت بیافتند، از راست به دروغ بیافتند، به جای اینکه هر چه بیشتر تن به «میانمایه گرایی جامعه ی مدنی» با قراردادهای ا خلاقی قابل تحولش بدهند. یعنی مشکل جامعه ی ما این است که این پیر سادیست و این مازوخیست در واقع خنزرپنزری و مسخره شده است ولی نمرده است. در حالیکه مرگ او شروع حضور فردیت/قانون و تمنامندی و دیالوگ میان سوژه های تمنامند و شرور و کامجو از هر رنگ و سلیقه ایی است. باری موضوع پیش بردن انحطاط اخلاقی به سوی یک فردیت و جامعه ی مدنی نو و فارغ از بازیهای گذشته است و نه انکه به عقب بازگردیم و بخواهیم یک خدای دموکراتیک یا اخلاق کانتی داشته باشیم و بگوییم ما سر حرفمان می مانیم و بقیه نمی مانند. (بقول نیچه پیرخرفت اخلاقی چون کانت که برای لکان همان روی دیگر سکه ی ساد است. یا ساد و سادیست در واقع حقیقت نهایی و حالت اصلی فرمان اخلاقی کانت است و انچه کانت حاضر نبود ببیند که می گوید و می طلبد).

یعنی حتی دوستان و شهروندان بهایی هموطن ما که حق شهروندی اجرای آزادانه مذهب و دینشان را یکایک ما باید بطلبیم و بخواهیم، اگر به قول دوست گرامی عرفان ثابتی در بحث بخاطر یک فرمان اخلاقی مذهبشان حتی به بهای جان خودشان و فرزندانشان حاضر نیستند حقیقتشان را گاه بپوشانند، انگاه چه بخواهند یا نخواهند، دچار یک موقعیت مازوخیستی هستند. مگر اینکه این یک تصمیم و انتخاب شخصی و با قبول امکانات دیگر برخورد باشد. یا در حین بیان چنین فرمانهایی (مثل یک بخش از گفته ی عرفان عزیز ) برای جمع و دیگران در موقعیت سادیستی قرار می گیرند و مثلا می خواهند ثابت بکنند که بهاییان دارای اخلاق ثابت هستند و تقیه نمی کنند و بقیه مردم ایران تقیه مذهبی می کنند و دچار انحطاط اخلاقیند. این حرف جدا از تحریف تاریخ معاصر و میزان فراوان کشته های مذهبی و غیر مذهبی در ایران برای ازادی و حقوق شهروندی، در واقع بناچار در پی یک خودارضایی سادیستی است. زیرا خودش را ثابت قدم و دیگران را بی اخلاق و منحط می بیند چه نرم و دوستانه این را بگوید یا رک و پوست کنده. اساس یک موقعیت و خوشی سادیستی است و تبدیل شدن به صدای اخلاق بزرگ و غیر منحط و ثابت قدم. زیرا مذهبی و فرمان اخلاقی که به تو یا به من بگوید حتی به بهای جانت یا تحصیلت و یا بدبختی فرزندانت نباید زیر انکار مذهبت و ارمانت بزنی. از یک موقعیت سادیستی سخن می گوید و چیزی ناممکن می طلبد. چیزی که گالیله نمی طلبد. زیرا بقول گالیله برشت « ملتی که به قهرمان احتیاج دارد، ملت بدبختی است». یا حتی در میان مذاهب مسیح هیچگاه برای مثال اینگونه نطلبید. ازینرو نه تنها مسیح به حواریش می گوید که او را حتما پس از سه بانگ خروس انکار می کند (همانطور که مهدی خلجی در بحث در مجموع خوب و قویش از جمله مطرح کرد،،) بلکه چیزی مهمتر رخ می دهد. زیرا مسیح بر سر صلیب حتی خودش نیز دچار انکار و شک می شود و می گوید «خدایا، خدایا چرا مرا ترک کردی». یعنی اگر مسیح بقول لکان یک مازوخیست به تمام معناست که برای صدای حقیقت خویش را قربانی می کند، اما همین جمله نهاییش بر سر صلیب از بزرگترین و مهمترین جملاتی است که از طریق مذاهب گفته شده است و از جهاتی سناریو خدای سادیست و مومن مازوخیست را بهم ریخت و برای هر انسانی امکان خطاپذیری و ضعیف بودن، به فکر جان خویش بودن را ضروری دانست. زیرا وقتی حتی مسیح و حواریونش دچار انکار و شک می شود، از بقیه چه انتظار می توان داشت حتی وقتی خدا زیر حرفش می زند و مسیح را تنها می گذارد، از بقیه چه انتظاری می توان داشت. باری ما رفتن به جلو و ایجاد این رنسانس را می طلبیم و نه جایگزینی فرمان اخلاقی بنیادگرایانه و سادیستی را با فرمان اخلاقی کانتی و سادیستی دیگر. ما خندیدن مشترک به همه ی این توبایدها و سناریوی سادومازوخیستی را می خواهیم، تا این پیرمرد و پیرزن خنزرپنزری شده و دختر و پسرانشان یعنی لکاته و راوی وسواسی و رجاله ها نیز از خنده بمیرند و جایش را این نسل نو از بازیگران جامعه ی مدنی پر سازد که می دانند «حقیقت و ارمانی که شاهدش خون و زجر باشد، حقیقتی بد و خطرناک است» و می توانند به او نه بگویند». زیرا حقیقت برای حقیقت و تعهد به گفتن حقیقت تحت هر شرایطی صرف همانقدر حماقت و خطرناک است که تقیه کردن کامل و سرکوب حقایق خویش. فقط موضوع این است که انکه به هر بهایی بایستی به خاطر حقیقت و ارمانش راست بگوید، حتی به بهای جانش، در واقع تمام مدت در حال تقیه است. زیرا جرات ندارد به ارمانش بگوید که نمی خواهد برای حقیقت و فرمانی جانش و خوشبختی خویش یا فرزندانش یا تحصیلش را فدا بکند. یا به زبان دیگر، چیزی که هر سه طرف بحث متوجه آن نشدند این بود که حتی در شیعه نیز تقیه در پیوند تنگاتنگ و گفتمانی با شهادت و قهرمان گرایی است. زیرا حسن و حسین برادر یکدیگر هستند و بهم ختم می شوند. همه ی قهرمانان جایی تمام وقت تقیه می کنند و فردیت خویش را سرکوب می کنند و جرات بیان خواستهای متفاوتشان را ندارند. همانطور که عدم توانایی ورود به عرصه های مهمتر این بحث و ریسک نگریستن به این منظرهای خطرناک باعث شد که این بحث و موضوع مهم با وجود دوستان خوب و توانایی چون مهدی خلجی، عرفان ثابتی و قاسمی نتواند بخوبی در برنامه باز شود و جوانب مختلفش برملا و اشکار شود و انچه می طلبد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

انتشار از:

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.