جهان امروز جهانی است که تمامی جوامع – دمکراتیک و یا غیر دمکراتیک – در آن آزادی، رفاه و برابری را به عنوان شعارهای اصلی و اهداف استراتژیک خود تعریف کرده اما واقعیات و آمارها به شیوهای دیگر حقیقت را برای مردم بازگو میکنند. گزارش سالیانه وزارت خارجه آمریکا در مورد وضعیت حقوق بشر در جهان در سال ۲۰۱۳ میلادی، این سال را یکی از بدترین سالها نامید که " به خاطر برخی از بدترین جنایتهای رخ داده در آن در اذهان خواهد ماند ". این در حالی است که اکثریت مطلق دولتها اعلامیه جهانی حقوق بشر را پذیرفته اند که اساس این اعلامیه، آزادی تمامی انسانها از بدو تولد و برابری حقوق آنهاست. اگر به اسناد و معاهدات حقوق بشری مصوب سازمان ملل متحد نگاه کنیم، خواهیم دید حفاظت از حقوق گروهی از انسانها که بر اساس آمارها آسیبپذیرترند مورد تاکید بیشتری قرار گرفته و به صورت تبصرهها و معاهدههای مشخص ثبت شدهاند. بزرگترین گروهی که بیشتر از نصف جمعیت جهان را شامل میشوند اما بیشترین نقض حقوق بشر درباره آنها گزارش شده است، زنان هستند و وضعیت زنان در حکومتهای غیردمکراتیک مانند جمهوری اسلامی ایران به مراتب وخیمتر بوده و حتی در بیشتر موارد بوسیله حکومت بصورت سیستماتیک مورد ظلم و تبعیض گسترده قرار میگیرند.
مهمترین مواردی که در آن حقوق زنان ایران نادیده گرفته میشوند و یا مورد تعرض قرار میگیرند عبارتند از اختیار، مالکیت و برابری که هر کدام از این موارد نیز در عرصههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هر کدام به چندین شاخه و زیرشاخه تقسیم میشوند.
ابتدایی ترین نیاز هر انسان اختیار است اما در ایران کودکان دختر و یا پسر نسبت به اختیار و به تبع آن خودباوری، با دو گونه برخورد کاملا متفاوت مواجه میشوند. با وجود اینکه دختر زودتر از پسر به بلوغ جنسی میرسد و باید آمادگی کامل برای ورود به بلوغ را داشته باشد بطوری که بتواند با اختیار و بدون ترس در حد سن خود و نسبت به دختران همسن که در جوامع دمکراتیک رشد میکنند ارزش را از ضد ارزش تشخیص داده و راه درستی را که سلامت شخصی و اجتماعی او را تضمین میکند، انتخاب کند اما بلعکس اکثر خانوادهها بصورت سنتی و غیرآگاهانه و حتی به دلیل ترس از ساختار شکنی اجتماعی، دختر را بصورت موجودی تابع و مطیع پرورش داده – مطیع خانواده و هنجارهای اجتماع عموما سنتی – و پسر را تا حد امکان زودتر وارد اجتماع میکنند تا بتواند به استقلال شخصیتی و اجتماعی در کوتاهترین زمان ممکن برسد. بدین ترتیب بصورت اتوماتیک به احساس اختیار، مالکیت و برابری دختر نسبت به پسر لطمه جدی وارد شده و زمینه مساعد برای نهادینه کردن تبعیضهای بعد فراهم میشود. روند دوستیابی و تبادل اطلاعات و تجربیات میان دختر با سایر دخترها و حتی با پسرها نیز قربانی تبعیض شده و هنجارهای اجتماعی بصورت ارزش برای دختر در حوزه محدود کردن روابط بطوری که خارج از چهارچوب عرف نباشد، تعریف و تعیین میشود. در اینصورت دختر بصورت انسانی که موضع دفاعی گرفته دچار بحران هویتی و شخصیتی شده و اگر در آینده و به محض اینکه بتواند شرایط و محیط را عوض کند به ناچار در برابر منطق اجتماع سنتی قرار میگیرد و این رویارویی میتواند هزینههای به مراتب سنگینی را به او تحمیل کند. تبعیض و خدشهدار کردن اختیار، حاکمیت و برابری زن در مرحله ارتباط با جنس مخالف و حتی ازدواج، زن را موجودی بسیار احساساتی و یا نفوذ ناپذیر کرده بطوری که ارتباط و یا عدم رابطه با جنس مخالف اکثرا به چندین بار شکست منجر خواهد شد و بنا بر دید ابزاری و حتی در برخی موارد کالایی اکثر مردان نسبت به زن، سنگینترین هزینه را زن خواهد پرداخت و شروع مجدد رابطه بعدی در اکثر موارد زن مجبور به پذیرش گزینههای سطح پایینتر و بحرانیتر میشود.
محیط آموزشی از دبستان تا دانشگاه و حتی موسسههای خصوصی، رسانهها و ابزارهای آموزشی و ارتباط جمعی در ایران همواره تلاش میکنند فرهنگ حکومتی را به زن معرفی کرده و حکومت میخواهد زن در جامعه با شیوه دلخواه سیستم حاکم رفتار کند بطوری که کاملا مطیع خواستههای حکومت باشد. اما آمارها و تجربه نشان داده است که محیطهای آموزشی خصوصا دانشگاهها علیرغم تمام برنامه ریزیهای حکومت همواره یکی از مهمترین و فعالترین مراکزی هستند که باعث رشد شعور اجتماعی جامعه خصوصا زن شدهاند و این نیروهای تحصیلکرده پتانسیلهای بسیار فعالی هستند که همواره در برابر تمامیت خواهی و سرکوب سیستم حاکم مقاومت کردهاند. به عنوان نمونه میتوان از طرح تفکیک جنسیتی دانشگاهها نام برد که بوسیله جمهوری اسلامی ایران در جهت تخریب و خدشهدار کردن ارتباطات اجتماعی و علمی قشر جوان برنامهریزی شد.
در جمهوری اسلامی ایران، برنامهریزی و به رسمیت شناختن اختیار و حاکمیت و برابری برای زن، زنگ خطری را به صدا درمیآورد که بوسیله آن انرژی مثبت و سازنده نیمه بیشتر اجتماع که همان زنان باشند آزاد شده و زن خواهد توانست در کوتاهترین زمان ممکن نیازها و ایدهآلهای خود را به جامعه خصوصا مرد معرفی کند و در نتیجه دور جدید رقابت و رشد اجتماعی، جامعه ایران را در مسیری که کشورهای سکولار طی کردهاند هدایت خواهد کرد.
رسانه قدرتمندترین ابزار ارتباط جمعی هزاره سوم است که همواره با بمباران اطلاعاتی سعی در جذب و تاثیرگذاری بر اذهان گروه مخاطب خود دارد. جمهوری اسلامی ایران از این رو همواره تلاش کرده با سنگینترین هزینههای اقتصادی جامعه ایران خصوصا زنها را مخاطب رسانههای خود کرده و از ورود و نفوذ اطلاعاتی نیروهایمخالف سیستم حاکم و حتی جلوگیری از نشر و پخش رسانههای جهانی درون ایران، شرایط را کنترل کند. اما مردم ایران خصوصا زنها نشان دادهاند از هر امکان و فرصتی برای آگاه شدن از حقوق خود و آگاهی دادن به سایرین استفاده میکنند و جهان به هیچ وجه دیکتاتوری و استبداد و تک رایی را مجاز نمیداند. نکته روشن این است که جامعه تنها در صورتی میتواند به دمکراسی دست پیدا کند که اختیار، حاکمیت و برابری برای تمام انسانها در نظر گرفته شود و مسلما زنها که نیمه بیشتر جامعه را تشکیل میدهند تا زمانی که به حقوق انسانی خود دست پیدا نکنند جامعه هرگز به دمکراسی و فردای بهتر دست پیدا نخواهد کرد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید