۸ مارس روز جهانی زن فرخنده باد!
امسال روز جهانی زن، میخواهم از دو زنی که در راه احقاق حقوق زنان، اعتلای کرامت زنان و بالا بردن آگاهی سیاسی و اجتماعی زنان در دو جبهه، تمام عمرشان با پیگیری، سرسختی و پشتکار مبارزه کردند یاد کنم. دو زنی که از مزایای اجتماعی خود برای کاهش رنج خواهران خود گذشتند.
جمهوری اسلامی و روحانیت شیعه در برخورد با زنان با طالبان فرقی ندارد. اختلاف تنها در آن است زرادخانه نظامی و رسانهای رژیم پهلوی به چنگ جمهوری اسلامی افتاد و جمهوری اسلامی طالبان مسلح به دلارهای نفتی است. و یک اختلاف اساسی دیگر این است که مقابل جمهوری اسلامی ایران، زنان دانشدوست و آگاه ایران با ۱۵۰ سال مبارزه ایستادهاند و جمهوری اسلامی و روحانیت شیعه قادر نیستند با وقاحت طالبانی که آرزوی قلبی آنهاست با زنان ایران برخورد کنند.
برخورد جمهوری اسلامی و روحانیت شیعه با این دو زن، نمایانگر کینهی بیمرز آنها با زنان آگاه، خودساخته و مستقل است.
دو زنی که برای مبارزه، تلاش، خودگذشتگی و خودسازی آنها ارزش بیکرانی قائلم. به امید آنکه بلندپروازی، فرهیختگی و پیگیری آنها در امر زنان، سرمشقی برای، مادران، خواهران و دختران من باشد: فرخرو پارسا و مریم فیروز
فرخرو پارسا: نخستین بانوی وزیر در ایران
فرخرو پارسا (۱۳۵۹ - ۱۳۰۱) در خانوادهای فرهنگی در شهر قم به دنیا آمد. مادر وی فخرآفاق پارسا از فعالان حقوق زنان و مدیر مجله «جهان زنان» بوده و پدرش فرخدین پارسا کارمند وزارت بازرگانی و مدیر مجلههای «اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران» و «عصر جدید» بود.وی از آن رو در شهر قم زاده شد که مادرش به دلیل نشر مقالهای با عنوان «لزوم تعلیم و تربیت مساوی برای دختر و پسر» در تبعید به سر میبرد. این مقاله اعتراضات گستردهای را در بین روحانیون آن دوران برانگیخت و موجب تبعید مادر وی گشت.
فرخرو پارسا تحصیلات ابتدایی خویش رادر تهران سپری و برای ادامه تحصیل در دوره متوسطه به دانشسرای مقدماتی رفت. وی توانست دوره متوسطه را با کسب رتبه اول به پایان رسانده و به دانشسرای عالی و بعد به دانشگاه تهران راه یافت. وی تحصیلات دانشگاهی خویش را در رشته پزشکی ادامه داد و با اخذ درجه دکترااز دانشگاه تهران فارغالتحصیل گردد.
پس از اخذ مدرک لیسانس از دانشسرای عالی به تدریس در دبیرستانهای تهران پرداخت. او پس از پایان تحصیلات دانشگاهی تا مقطع دکترا، علیرغم اینکه در رشته پزشکی دانشآموخته شده بود کار طبابت را رها کرد و ترجیح داد که به کار فرهنگی بپردازد؛ بدین ترتیب او در وزارت فرهنگ آن دوران مشغول به کار شد.وی در سال ۱۳۳۳ به همراه تنی چند از همکارانش «انجمن بانوان فرهنگی» را برای دبیرستانهای دخترانه آن دوران تأسیس نمود و در سال ۱۳۳۵ به عنوان یکی از اعضای هیات رئیسه «شورای همکاری جمعیتهای بانوان ایرانی» انتخاب شد.
فرخرو پارسا همچنین نخستین مدیر کل زن در ایران بود. در سال ۱۳۳۹ با آغاز به کار دانشگاه ملی ایران، وی عهدهدار سِمَت مدیر کلی دبیرخانه دانشگاه ملی ایران شد.او در سال ۱۹۶۸ به عنوان وزیر آموزش و پرورش ایران انتخاب شد و در این وزارت نقش مهمی در توسعه آموزش دختران داشت.
عباس میلانی٬ در کتاب «ایرانیان نامدار» (Eminent Persians: The Men and Women Who Made Modern Iran, 1941 - 1979) نوشته است او نه تنها بعد از انقلاب اعدام شد بلکه قبل از انقلاب هم هدف حمله مخالفانی بود که به دنبال ترور شخصیت او بودند. به گفته آقای میلانی٬ بارها به او درباره فساد مالی٬ فساد جنسی و اخلاقی و مقامپرستی تهمت زدند و این شایعه را رواج دادند که بهایی شده است.
خانم پارسا بعد از انقلاب از ایران خارج نشد. بعد از آنکه مأموران برای دستگیری به خانهاش رفتند و او خانه نبود٬ دوره کوتاه زندگی نیمه مخفیانه او در خانه اقوام و دوستان آغاز شد. بر اساس گفتههای فرخرو پارسا در دادگاه، محمدجواد باهنر، نخستوزیر بعد از انقلاب از مشاوران او در تهیه کتابهای درسی وزارت فرهنگ بودند. او پیش از بازداشت از محمدجواد باهنر که از معتمدان سران انقلاب بود درخواست کمک کرد. در خاطراتش نوشته که آقای باهنر به او گفته بهتر است از کشور خارج شود. در تدارک خروج قاچاقی از ایران بود که مأموران دستگیرش کردند.
محاکمه او ۹ جلسه طول کشید و در نهایت به جرم افساد فیالارض٬ همکاری با ساواک برای بازداشت فرهنگیان و غارت بیتالمال به اعدام محکوم شد. وی با اتهاماتی چون: «حیف و میل اموال بیت المال و ایجاد فساد در وزارت آموزش و پرورش و کمک به نشو و نمای فحشا در آموزش و پرورش و همکاری موثر با ساواک و اخراج فرهنگیان انقلابی از وزارت فرهنگ ایران و غیره…» در دادگاه انقلاب اسلامی شعبه تهران به ریاست صادق خلخالی محاکمه شد و به عنوان «مفسد فی الارض» به اعدام محکوم شد.
در محاکمه، حق وکیل و تجدید نظر نداشته است. او حتی در وصیتنامه بس کوتاه خود حقوق زنان را فراموش نکرد و نوشت: «دادگاه بین زنان و مردان تفاوت زیادی میگذارد و امیدوارم آتیه برای زنان بهتر از این باشد».
ژرفای کینه رژیم جمهوری اسلامی از زنان مستقل، مبارز و خودساخته کرانی ندارد. خمینی و خلخالی به گمان خود، برای کوچکشماری و خوارداشت دکتر فرخرو پارسا، معلم و پزشک، نخستین زن مدیر کل، نخستین زن وکیل مجلس شورای ملی، نخستین بانوی معاون وزیر و نخستین زن وزیر و مبارز راه آزادی و تساوی حقوق و اعتلای زندگی زنان، او را همراه یک روسپی و یک قاچاقچی اعدام کردند.
فرخرو پارسا
مریم فیروز: فعال پرشور و پیگیر حقوق زنان
مریم فیروز (۱۳۸۶-۱۲۹۲ هـ.ش) یکی از چهرههای شاخص سیاسی ایران در دوران پهلوی دوم، از مخالفان رژیم سلطنتی و عضو حزب توده، مؤسس سازمان زنان حزب توده و از فعالان حقوق زنان در ایران بود. او یکی از زنانی بود که پس از سقوط حکومت رضا شاه پهلوی و گشایش فصل تازهای در تاریخ ایران، به مبارزه سیاسی روی آورد و به حزب توده ایران پیوست. او پس از مهاجرت از ایران به طور غیابی به اعدام محکوم شد، او در سالهای مهاجرت، در اتحاد شوروی و آلمان شرقی زندگی کرد.
پس از پیروزی انقلاب سال ۱۳۵۷، مریم فیروز در اوایل سال ۱۳۵۸ به ایران برگشت. در دوران فعالیت مجاز و علنی حزب توده در ایران، مریم فیروز به عنوان دبیر "تشکیلات دموکراتیک زنان ایران" و سردبیر مجله "جهان زنان" فعالیت می کرد. به دنبال انتقاد نسبتاً تند حزب توده از سیاست جمهوری اسلامی در ادامه جنگ با عراق، این حزب در آخر سال ۱۳۶۱ زیر سرکوب شدید حزب، مریم فیروز دستگیر شد.
نورالدین کیانوری در نامه شکوائیه ای که به تاریخ شانزدهم بهمن ۱۳۶۸ به آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی نوشته است، چنین میگوید: "صبحدم روز هفدهم بهمن ماه ۱۳۶۱ ساعت سه و نیم یا چهار پس از نیمه شب گروهی از پاسداران با باز کردن در خانه به اتاق خواب ما در منزل دخترمان ریختند و دستور دادند که من فوراً لباس بپوشم، این آقایان تنها حکم بازداشت مرا در دست داشتند اما نه تنها مرا بلکه همسرم را هم بدون داشتن حکم، بازداشت کردند، به آن هم بسنده نکرده، دخترمان را هم که در کارهای سیاسی ما نه سر پیاز بود و نه ته پیاز، او را هم بدون حکم، بازداشت کردند، تصور نفرمایید که به این هم بسنده کردند، نه! فرزند یازده ساله افسانه دخترمان و نوه ما را هم بازداشت کردند و همه ما را به بازداشتگاه ۳۰۰۰ یعنی کمیته مشترک دوران شاه که من در آنجا، مدتها پیش از کودتای ۲۸ مرداد، بازداشت و محاکمه و زندانی شده بودم، بردند".
دکتر کیانوری پس از شرح شکنجه هایی که در زندانهای جمهوری اسلامی رواج داشته، درباره همسر خود خانم فیروز چنین مینویسد: "همسرم مریم را آن قدر شلاق زدند که هنوز پس از هفت سال، شب هنگام خوابیدن کف پاهایش درد می کند، البته این تنها شکنجه "قانونی" بود که به انواع توهین و با رکیکترین ناسزاگوییها تکمیل می شد (فاحشه، رئیس فاحشه ها و ... ) آن قدر سیلی و توسری به او زده اند که گوش چپ او شنوایی اش را از دست داده است، یادآور می شوم که او در آن زمان پیرزنی هفتاد ساله بود".
کیانوری و همسرش مریم فیروز هرگز با حکم رسمی و به طور کامل آزاد نشدند، بلکه از حوالی سال ۱۳۶۹ به خانه ای در تهران منتقل شدند و زیر نظر قرار گرفتند.
مریم فیروز بویژه پس از مرگ شوهرش نورالدین کیانوری، با بیماری و ناتوانی شدید روبرو بود، او در سالهای اخیر حافظه خود را از دست داده بود. از مریم فیروز غیر از کتاب "چهرههای درخشان" و کتاب خاطراتش، مقالات فراوان ترجمه و تألیف باقی مانده که تقریباً تمام آنها به شرایط "ناگوار" زنان در ایران و بویژه مبارزات زنان زحمتکش ایرانی اختصاص دارد.
مریم فیروز در سن هفتاد سالگی دستگیر و تحت شکنجههای جسمی و روحی شدید قرار گرفت همه دوران ۹ ساله زندانش را در سلول انفرادی و در سختترین شرایط گذراند. او از این بابت در دنیا بینظیر است. او در ۲۲ اسفند ۱۳۸۶ در تهران در گذشت و بدون برگزاری هیچ مراسمی در گورستان بهشت زهرا در جنوب تهران به خاک سپرده شده است.
مریم فیروز
احد قربانی دهناری
7 مارس 2014 - ۱۶ اسفند ۱٣۹۲
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید