رفتن به محتوای اصلی

چگونگی تبلیغات علیه تبعیض دیدگان
08.03.2014 - 05:17

  ناسیونالیسم پارسی-ایرانی در تاریخ خود که هدف مقدس اش « حفظ سلطه ی خود بر دیگران» است نشان داده هم راسیست و نازیست است- سومکا- هم پان گراست-حزب پان ایرانیست- و هم ماکیاولی ایست است- مثل قوام. اکنون هم میکوشد خود را با ظاهر «دموکراتیسم» بیاراید که ماهیت «سلطه گری» خود را پنهان سازد. مثل « تمامیت ارضی گرایان» . سیاست ماکیاولی این تمامیت خواهان « حفظ ارض و سلطه به هر حیله و بهر قیمت » است .کتاب «شهریار» از ماکیاولی ، کتاب بالینی ناسیونالیست های پارسی-ایرانی ست. 

 

یکی از کاربران گرامی پرسیده:« در حال حاضر در سایت ایران گلوبال دو مقاله هدفدار و کاملا سیاسی علیه هویت مردم آذربایجان( زبان مردم آذربایجان ) انتشار یافته است . سئوالی که از مسئولان سایت ایران گلوبال دارم این است که چرا بدین شکل ترکی ستیزی در ایران گلوبال افزایش یافته است ؟ چرا بیشتر مطالب مربوط به مسائل قومی علیه مردم آذربایجان می باشد ؟...»

 لازم است در پاسخ پرسش این عزیز  نظر شخصی خود را بگویم :
همانطور که اعلام شده دهها نفر از علاقمندان ، کد سایت را دریافت کرده و مقالات مورد علاقه ی خود را منتشر میکنند و یا موضوعات مورد نظر خود را می نویسند. و مسئولیت مطالب را نیز خود به عهده دارند. اما این به معنای آن نیست که گردانندگان سایت در این جریان هیچ مسئولیتی ندارند. نه ، گردانندگان نیز دارای مسئولیت خود هستند. که عبارت از حفظ مقررات سایت است.اما در سایت کسی حق حذف « نظر و عقیده» ای را ندارد. همه نظریات، چه ارتجاعی و چه مترقی و یا در آمیخته با این دو مشخصه ، میتوانند جهت مطالعه و نقد خوانندگان منتشر شوند. همینطور از طرف مقررات سایت « توهین و تحقیر و اتهام» و مانند اینها که بارها اعلام شده خلاف است و نباید منتشر شوند.

وقتی نویسندگان و یا منتشر کنندگان، مطالب مورد علاقه ی خود را انتشار میدهند بیشتر جهت دار انتخاب میکنند. و این هم قابل درک است که برخیها میخواهند چیزی را منتشر کنند که با آن توافق دارند. از اینرو گاهاً مقالاتی در حل مسایل ملی و گاهاً هم در نقد آنها انتشار مییابند. 

بله ، این مقاله-چگونگی راه یافتن زبان ترکی به آذربایجان / تلخیصی از سخنرانی استاد- « توهین» - دار است.چون در آن عبارات « ترکان بی تاریخ و فرهنگ»؛ « بازمانده‌های جرثومه‌های فساد و خشونت» در مورد ترکان؛ « ترکان وحشی» ؛ اتهام « تعصب نژاد وهمخونی» به زبان امروزی نژاد پرستی ؛و غیره به کار رفته است. مسئولیت انتشار نوشته در حالت مرگ یا عدم اطلاع نویسنده از انتشار آن به عهده ی منتشر کننده است.منتشر شدن « توهین» در برخی « مقالات و کامنتها» واقعیت است.و این هم حقیقت است که منتشر کننده به وجود این « توهین ها» در بعضی مطالب « آگاه» است. اما اینکه چرا  برخی از مسئولین سایت ، با وجود مقررات « توهین خلاف است و منتشر نمیشود» ، بدون « توضیح» علت کار خود به خوانندگان ، آنها را منتشر میکنند؛ نمیدانم. من مسئله انتشار توهین را در جمع مطرح کرده ام امیدوارم راه حل رفع این مشکل را پیدا کنیم . دیگر اینکه چرا این مطلب توهین دار از ص. اول رد نمیشود؟ مسئول این کار پاسخگوست.

«چرا بدین شکل ترکی ستیزی در ایران گلوبال افزایش یافته است ؟»

ناسیونالیسم تبعیضگر - و ناسیونالیسم تبعیض دیده ، در خلاء « یک تکیه گاه روحی مترقی »، با شکست سلطنت و   اسلام سیاسی در ایران و ایده لوزی چپ سنتی در جهان- رشد کرده ؛ و در جامعه ما به سمتی میروند که رو در روی یکدیگر قرار بگیرند-  نتیجه ی این رو در رویی هم بسیج توده های تهی فکر برای آتش افروزی متقابل است. از طریق خلسه در افیون ناسیونالیسم .علت باد کردن نیروی ناسیونالیستها نیز همین است. برخیها اسیر این جو شده- قدرت تشخیص مسایل را ندارند و با تبلیغات خود در سایت  و دیگر جاها، آتش بیار این جهنم شده اند.
خلاء تکیه گاه روحی مترقی، موجب بحران روحی در میان اقشار اجتماعی و نسلهای مختلف گردیده و اینان برای پرکردن آن به " افیون ناسیونالیسم " پناه آورده اند. بدون اینکه قدرت تشخیص آن را داشته باشند که ناسیونالیسم پاسخگوی درست مشکلات جامعه نیست. نا خود آگاه توسط  افیون ، بحران روحی خود را آرام میکنند. این پدیده در بیشتر رخداده های تاریخی-در بسیج توده ها - اتفاق افتاده است . تبعیض دیدگان از این رو مبارزه ی « برابری خواهانه و حق طلبانه » را که یک مبارزه ی درست و به حق است، به افیون ناسیونالیسم آلوده اند. بجای جدایی از آن.

تبعیض گران نیز «رویای سلطه گری جاودانه »ی خود را در عالم هپروتی افیون ناسیونالیسم میجویند. با شکست سلطنت و استقرار اسلام سیاسی و شکست آن در روند سی ساله ، دچار بحران روحی شده و بر طبل ناسیونالیسم پارسی میکوبند . براین اساس ناسیونالیستهای به اصطلاح  پارسی و قومی - بسیج شدگان توسط افیون- جامعه را بسوی آتش افروزیها سوق میدهند. و تبلیغات متقابل نیز با این شرایط گسترش می یابد.

از نظر من، راه درست،  « روشنگری متین مسایل است ، نه تبلیغات و گرفتن طرف این یا آن ناسیونالیسم» . تبلیغات نتیجه عکس میدهد. ولی روشنگری که با تفکر و استدلال و احترام  و بیطرفی نسبی علمی سرو کار دارد نتیجه بخش است.  یاری میکند که به راههای حل مسایل در خارج از ناسیونالیسم ها دست یابیم. برخورد ناسیونالیسم ها - که به سرعت به افراط میگرایند- همان جنگ داخلی احتمالی ست. که میتوان تصور کرد که چه جهنمی ست.

 برخیها تحلیل شان این است که « مبارزه ی ملیتها برای حقوق شان تمامیت ارضی ایران را نفی میکند» . به این دلیل دست به انتشار مطالب تبلیغاتی علیه مسایل ملی میزنند. مثلا میخواهند برای حفظ ایران مبارزه کنند.
در صورتی که  جهت حفظ ایران راه درست تأیید حقوق ملیتهاست و نه نفی آنها. در عرصه های سیاسی-اقتصادی- و فرهنگی.
 چرا بیشتر مطالب مربوط به مسائل قومی علیه مردم آذربایجان می باشد ؟
چون مسایل آذربایجان بیشتر در سایت مطرح میشود. و علاقمندان این مسایل در سایت تعدادشان زیاد است. از سوی دیگر موضوعات آذربایجان هم جهت بحث بیشتراند. و همینطور آذربایجان دارای مقام سیاسی مهمی
در میان مسایل ایران است. یعنی تمامیت ارضی خواهندگان می ترسند «با از دست دادن آذربایجان ایران را از دست بدهند».
البته از نظر من این ترس  نه در خدمت حفظ ایران است، بل در خدمت همان چیزی ست که آنان از آن وحشت دارند. یعنی ترس اینان درخدمت عدم همبستگی  و تجزیه است.

علی رغم تبلیغات برخیها زبان مردم آذربایجان ترکی آذربایجانی ست. و آذربایجانی کنونی نتیجه درآمیختگی مردمان چهار دوره ی تاریخی در این سرزمین است که در این منطقه بوده و یا به آن آمد و شد داشته اند: 1- دوره ی پیش از تاریخ؛ 2- تاریخ؛ 3- سده های میانه؛ 4-عصر جدید.زبان اکثریت مردم آن ترکی آذربایجان است که کوتاه ، ترکی گفته میشود. و با توجه به زبان، خود را ترک یا آذربایجانلی مینامند. نام ترک اینجا فاقد بار ایده لوژی ترکیزم است. مردم ترکیه آنها را « آذری ترک لری» - ترکهای آذری یا آذربایجان- مردم فارسی زبان «آذریها یا آذربایجانیها» و «ترکها» مینامند. خود مردم آذربایجان از کلمه ی آذری بی اطلاع هستند. تنها در برخورد با مردم ترکیه یا فارسی زبانان با این نام آشنا میشوند. مثل مردم آلمان که در رابطه با ملتهای دیگر بگوششان میخورد که دیگران آنها را به چه نامی میخوانند:آلمانی.
واژۀ «آذری» در آذربایجان بیگانه، نا شناس، و غیر مصطلح است. نامی ست که دیگران آنرا استعمال میکنند. 
دیگر اینکه برخی از طرفداران حکومت حاکم با صورتکهای گوناگون  وارد سایت میشوند و هدفشان « ایجاد اختلاف» بین مردمان گوناگون ایران است. جهت حفظ حکومت. اینان هم چه توسط کامنت و چه از طریق مقاله میکوشند.

کوشندگان راه رفع تبعیض باکی از تبلیغات ندارند. از طرف هرکس که باشد. تبلیغات در نهایت به زیان مبلغ است. آنچه رهگشاست «تلاش بدون غرض ورزی و پیشداوری، یعنی کوشش علمی در جهت کشف نادانسته ها و راحل نسبی آنها ست.» که  کوششی ست در سمت و سوی «روشنگری» . 
نفی حقوق «فرهنگی-سیاسی-اقتصادی» دیگری یعنی نفی موجودیت او.  و این آغاز نزاع ست، که ما را به بیراهه ها می برد. و در عین حال نفی حفظ ایران هم هست. نباید این روش را بکاربرد که بگویند «  من هرآنچه گویی هستم، اما تو، با آنچه مینمایی،شایسته زندگی با من نیستی ». آنان که روش نفی حقوق دیگران را پیش میبرند درسته که در سیاست و روش خود تجدید نظر نمایند. در غیر اینصورت باید  «مسئولیت عواقب ویرانگر» آنرا نیز به عهده بگیرند.

"ستم ملی یا تبعیض، یا عقب نگهداشته شدگی مردمان گوناگون"- و یا نامهای رایج  دیگر که همه برای نامیدن یک پدیده و زخم اند- و ریشه های  عمیق فرهنگی،سیاسی،اقتصادی،جنسیتی، و غیره در پیکر جامعه و انسانها دارند، با « تبلیغ سوء و نفی آن»، یعنی با این " جنگولک بازیها" رفع نمی شود. بل راه رفع اش اذعان به وجود عیرانسانی آنها و طرح راحلها در همدردی با ستمدیدگان است.
سرگذشت کشورهایی که  مشکل تبعیض در آنها  موجب تلاشی  شد برای ما آموزنده است. این انبار باروت را پیش از انفجار باید خنثی کرد. " جنگولک بازیها" را کنار بگذارید. مسئله خیلی جدی تر از آن است که تصور میشود. راحل  شناخت و پذیریش درد و ارائه طرح مثبت در جهت رفع آن است.

مردمان گوناگونی که در یک کشور «حقوق اساسی شان نقض میشود» حق دارند جدا شوند. گیرم که این جدایی به زیانشان باشد. اگر خواهان جدایی و پراکندگی نیستید راهش آن است که در جهت تأمین حقوق ضایع شده آنان بکوشید. در غیر اینصورت میتوانید بر طبل تبلیغات سوء بکوبید که ایران گلوبال هم درش را برای آن آزاد گذاشته است. انتخاب درست و نادرست با خود شماست.
براساس شناخت و تحلیل مسایل ملی مردمان گوناگون، همانطور که در مقالات خود نوشته ام "مبارزۀ برابر حقوقی مسالمت آمیز هم استراتژی هم تاکتیک جنبش آذربایجانه. و هدف استراتژیک مبارزۀ جاری، استقرار حکومت دموکراتیک آذربایجان است. با فدرال یا بدون فدرال. با مبلغان تبلیغات دیگر روشن تر از این نمی شود سخن گفت.

ترس خافظان تمامیت ارضی اینه که با جدایی مثلا مردم آذربایجان ، در ایران حد اقل 6 مردم دیگر نیز راهشان باز شود و جداشوند. آنوقت نامی از ایران نمی ماند. راه حل درست مسئله آن است که در ایران حد اقل 7 ملت بدون دولت وجود دارند. اینان دولتهای خود را داشته باشند و دولت مرکزی را "همه" با هم تشکیل بدهند. مثلاً زیر نام ایران فدرال یا مانند آن. در این حالت هم ایران حفظ میشود و هم مردمان مختلف صاحب دولت و سرنوشت خود میشوند. بخشی از این مردمان در خارج از مرزهای ایران قرار دارند. مشکل آنها هم با «اتحادیه ی منطقه ای» و رفع مسئله ی مرزها قابل حل است. هر وقت هم دولت مرکزی مثلاً فدرال حقوق اساسی مردمی را نقض کرد آنوقت میتواند در جامعه دموکراتیک مسالمت آمیز جدا شود.
حفظ جامعه مشترک، براساس «اتحاد آزادانه و دواطلبانه ملیتها»  استوار است. وگرنه با توپ و تانک نمیتوان ملتی را  برای همیشه به زندگی مشترک واداشت. و یا درست تر او را به زنجیر کشید. 
 
تبدیل ایران به 7 کشور یعنی سرکار آوردن هفت حکومت « دیکتاتوری ناسیونالیستی». که نه میتوانند در مقابل غولهای جهانی استقلال اقتصادی داشته باشند و نه سیاسی. میشوند بازیچه مثل اوکراین که استقلال اقتصادی-سیاسی اش را از دست داده است. یا میشوند کولونی نو استعماری کشورها و شرکتهای جهانی مثل « آذربایجان علیف». در جهان گلوبال کنونی نهنگها ماهیان کوچک را قلبی قورت میدهند. و دیگر از کشور و اقتصاد و سیاست مستقل نسبی هم نمیتوان حرف زد. سیاستی لازم است پیش گرفته شود که نه به جنگهای داخلی منجر شود و نه آدم توسط نهنگان جهانی بلعیده شود. در عین حال استقلال اقتصادی و سیاسی متعارفی داشته باشد. 
 
من امر تبلیغات را در کار سیاسی نادرست میدانم و بجای آن به روشنگری میاندیشم. که در گذشته نظرم را در مقاله « ایران گلوبال ، روشنگری و پروپاگاندا 1» و 2 توضیح داده ام.
 
زندگی درایران برای ستمدیدگان زیبا نبود و نیست. آن فقط برای حکومتها و حکومتی ها از یک نظر زیبا بود و هست.از جنبه ی «رفاه و قدرت ».البته منظورم از دید آنهاست، نه از دید خود.من به دنبال آن راحلی هستم که بتواند مشکل را برای همه ی طرفین بگشاید. چون امکان حل آن یک طرفه ممکن نیست. برای من جامعه و انسانها مهم اند. از اینرو لازم میدانم مشکل برای همه- و نه فقط برای من- حل شود.آزادی و سعادت انسانهای جامعه ما جدا از یکدیگر امکان ندارد تأمین شود. البته این نظرمن است. لازم نیست دیگری هم مثل من بیندیشد. 
 
فکر میکنم بعضی چیزها را میشود تجربه کرد ولی برخیها را نباید تجربه کرد. در سال 57 گفتم « نباید به دنبال آخوندها راه افتاد. اینان همانهایی هستند که پست از تن نسیمی شاعر کندند» . یعنی نباید آنها را تجربه کرد. من با تجربه کردن «حکومتهای ناسیونالیستی» که مرحله اول حکومتهای فاشیستی اند نمیتوانم موافق باشم. با توجه به شناخت ماهیت اینگونه حکومتها . به جای آنها به مکانیزم تشکیل «حکومتهای دموکراتیک» میاندیشم.
از نظر من راحل ایران نوعی فدرالیسم با ماهیت "دموکراتیک و عدالت اجتماعی خواهانه" است. و " حرکت" در این مسیر را نتیجه بخش می بینم.اما هر حرکتی هم درست و شایسته نیست. حتی کار اکثریت مردم هم گاهاً نادرست و فاجعه بار است. مانند کار مردم ایران با خمینی و آلمان با هیتلر.
 
راه تغییر در جامعه ایران انقلابی ست و نه اصلاحی.اگر شرایط با همین وضع ادامه یابد. که ادامه خواهد یافت. خونین یا غیر خونین بودن انقلاب بستگی به چگونگی واکنش حکومت به خیزش عمومی دارد. اگر با کشتار برخورد کند تحقق انقلاب در دفاع از خود، علی رغم عدم خشونت، خونین خواهد بود. ایران بار دیگر در آستانه انقلاب دموکراتیک قرار دارد. این مسئله را در یک نوشته جداگانه به تفصیل توضیح داده ام. راه آذربایجان جهت پیروزی انقلاب دموکراتیک ، مبارزه برابری حقوقی ، با تاکتیک و استراتژی مبارزه مسالمت آمیز است . آذربایجان اگر در این انقلاب بتواند خود را خوب سازماندهی کند و سیاستهای درستی در رابطه با مبارزات و نیروها پیش گیرد و بصورت شایسته در حرکات شرکت کند میتواند در تأمین حقوق خود موفقیت چشم گیری داشته باشد و خواسته هایش را به کرسی بنشاند. اما اگر سیاست انزواگرایی پیشه کند بازنده است.
 
اهداف، رفع ستم ملی و تبعیض همه جانبه و ایجاد برابری حقوقی ست. رفع دیکتاتوری، ایجاد دموکراسی ست. از طریق تقسیم قدرت متمرکز مرکزی .رفع فقر، ایجاد عدالت اجتماعی و رفاه است. بنابراین همه ی نیروهای ذینفع در این کارها ضرورت دارد به صورت انقلابی شرکت فعال داشته باشند.
نیروهای دموکرات و عدالت اجتماعی خواه ضرورت دارد در آذربایجان- و همه ایران - قدرت اداره ی کارها را  توسط تشکلهای مترقی جامعه مدنی بدست گیرند. در غیر اینصورت باز هم گرفتار دیکتاتوری و اسارت خواهیم شد.
 
تاریخ نویسان آریاگرا و حکومتی که دست به نوشتن تاریخ برده اند، تاریخ نویس نبودند. اینان مشکل "علمی" نداشتند که بخواهند با رعایت قواعد دانش در پی رازگشایی برآیند. بل مشکل "سیاسی" داشتند. که آماج همه ی تلاششان آن بود که « سلطه و بزرگی و برتری تمدن و فرهنگ» خود را به رخ دیگر مردمان ساکن ایران کشیده جاودانه کنند.اکنون هم رهروانشان در همه جا با دست یازیدن به مسایل تاریخی و علمی جز این "هدفی" ندارند. پروپاگاندای آنها با پیشروی مبارزه ی حق طلبانه و ضد تبعیض ستمدیدگان بیش از پیش شدت مییابد. نظر سیاسی همه اینان بر اساس " تز" احمد کسروی که تحت تأثیر " نازیسم" هیتلری دوران خود بود و قصد نابودی همه زبانها- غیر از "زبان پاک" پارسی را داشت، قرار دارد. این بخش از قلمزنان - از استاد تا شاگرد- همه در پی « سلطه» به دیگران اند.
 
تاریخ و دیگر شاخه های علمی آن در دست اینان "ابزاری" ست برای جاودانه ساختن این سلطه. و نوشته هایشان تنها درخدمت "جنایت عیله بشریت" است. این سیاست نزدیک به یک قرن است که به کشتار روحی و جسمی در ایران ادامه میدهد. و اینان باز آهنگ پیگیری آنرا دارند. متأسفانه بخوبی روشن است که ایران با چنین سیاستهایی هرچه زودتر ویران خواهد شد. راه حل پیش گیری سیاست چند فرهنگی و احترام متقابل به همه فرهنگها و تمدنهاست. ناسیونالیستهای فارسی زبان و آریاگرا بهتر است متوجه « دوستی خاله خرسه» ی خود در رابطه با ایران باشند.
 
ناسیونالیسم ایرانی و تبلیغات سیاه

ناسیونالیسم پارسی یا ایرانی ، که از دوره ی رضا خان  تا کنون با اجرای سیاست تبعیضگرانه ی « یک زبان ، یک دولت ، یک ملت»، با کشتار جسمی و روحی جمعی غیر فارسی زبانان، دامن اش به جنایت علیه بشریت آلوده است ، همچنان بر حفظ آن پای میفشارد. از طریق حکومت حاکم و بخشی از روشنفکران و جریانهای سیاسی در اپوزیسیون. که ظاهراً خود را سکولار و دموکرات میدانند و یا با عناوین مشروطه خواه و سلطنت طلب و غیره خود را نام می برند . و عملاً از ادامه سیاست ضد انسانی مذکور به نحوی دفاع میکنند. 

ناسیونالیسم عظمت طلبانه پارسی که یک اندیشه و ایده لوژی ست در قرن اخیر دو چهره ی « افراطی و غیر افراطی» داشته است. از سومکایی های نازیست  و پان ایرانیستها و حکومتها، تا احزاب و افراد به اصطلاح ملی  و روشنفکر را در بر میگیرد. آنچه فصل مشترک  آنهاست همان سیاست « یک گرایی» و سلطه بر دیگری ست. که « برابری» را بر نمی تابند.

تبلیغات که کارش القاست اشکال مختلف دارد . منحط ترین شکل آن تبلیغ سیاه است. که کارش سیاه نمایی دیگری ست.  پيام و متن شخص را غير واقعي  نقل کرده و هر چه خود دوست دارد به او نسبت میدهد . و از سوی دیگر به رد آنها پرداخته های و هوی راه میاندازد. یکی را که نژاد پرست نیست ، راسیست مینامد. تجزیه طلب نیست تجزیه طلب میکند ، پان گرا نیست  پا ن ایست مینامد. و ... دست به دروغ پراکني و نيرنگ و جعل، بجای  بيان واقعيت‌ها میزند. 
مثال این نوع تبلیغ را در برخی کامنتها و مقالات میتوان مشاهده کرد. به ویژه در کامنتها و مقالاتی که مثلاً برای به اصطلاح افشای پان ترکها در همین سایت منتشر میشوند. مثل این کامنت «واژهً ملیتها و یا واژه کثیرالمله در «ادبیات سیاسی» افراد و محافل نژاد پرست قومی » که به شکل مقاله در مورد نوشته ی حاضرم منتشر شده  و فاقد ارزش توجه است.  جالب است که نام من را -که در رد مقوله ی « نژاد» نوشته دارم- «در هیچ جا چیزی بنام نژاد وجود ندارد http://iranglobal.info/printsite.php?news-id=63852 » -جزو افراد نژاد پرست ذکر کرده و روی سخنش با من است. 
تبلیغ سیاه منحط ترین شکل تبلیغ. و  پست ترین شکل  دیالوگ سنتی ست . و نهایت ناتوانی در برخورد اندیشه ها. 

ناسیونالیسم پارسی-ایرانی و ماکیاولیسم

اساس سیاست ناسیونالیسم پارسی-ایرانی بر ماکیاولیسم قرار دارد که چکیده ی آن همان « هدف وسیله را توجیه میکند»  براساس « تحلیل مشخص از شرایط مشخص » جهت « حرکت با"شرایط"و"زمان"» است. یعنی هر ترفند و حیله ای را که متضاد با اصول اخلاقی، حقوق بشری، و اصول دموکراتیک باشد و یا مبتی بر این اصول باشد، برای فریبکاری و پیروزی، میتوان مورد  استفاده قرار داد. برای ماکیاولی تنهارسیدن به  «هدف» مهم است و دیگر هیچ. هر عمل منفی-مثبتی را میتوان در این راه مرتکب شد.  ناسیونالیسم پارسی-ایرانی در تاریخ خود که هدف مقدس اش « حفظ سلطه ی خود بر دیگران» است نشان داده هم راسیست و نازیست است- سومکا- هم پان گراست-حزب پان ایرانیست- و هم ماکیاولی ایست است- مثل قوام. اکنون هم میکوشد خود را با ظاهر «دموکراتیسم» بیاراید که ماهیت «سلطه گری» خود را پنهان سازد. مثل « تمامیت ارضی گرایان» . سیاست ماکیاولی این تمامیت خواهان « حفظ ارض و سلطه به هر حیله و بهر قیمت » است .کتاب «شهریار» از ماکیاولی ، کتاب بالینی ناسیونالیست های پارسی-ایرانی ست. 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!