رفتن به محتوای اصلی

در مورد «ایران نه افغانستان میشود، نه عراق و نه سوریه» از خانم آزاده سپهری
11.03.2014 - 12:47

مطلب خانم آزاده سپهری در همین صفحه هست میتوانید مراجعه کنید و تمامش را بخوانید. خلاصه کلامشان این است که آنها که میگویند در صورت فروپاشی جمهوری اسلامی ایران مثل افغانستان، عراق، و سوریه خواهد شد ترس شان بی پایه است و خطر اصلی در سیاستهای قومی جمهوری اسلامی است که در نهایت به تجزیه کشور می انجامد.

من میپذیرم که سیاستهای جمهوری اسلامی ایران بر باد ده است. روی آن بحث خواهم کرد. اما آنچه را که من با آن مشکل دارم نوع برخورد خانم سپهری با موضوع است.  برخورد ایشان هنوز یادآور برخوردهای رجزخوانی اوایل انقلاب است تا برخوردی علمی و منطقی. من فکر میکنم که ایشان نیز مانند بسیاری دیگر از هم میهنان صاحبنظر بطور ناخودآگاه این روش را پی میگیرند. حال به نوع برخورد ایشان بنگریم:

از نظر ایشان کسانی که با نظر ایشان مخالفند، یعنی کسانی مانند من که عقیده داریم که فروپاشی جمهوری اسلامی موجب تجزیه کشور میشود:

1- خواهان تدوام عمر جمهوری اسلامی  هستیم و یا

2- توانایی درک واقعیات کشورهای گوناگون را نداریم.  

حال طرف مقابل میماند که آیا اینجا با شخص خانم آزادی سپهری در بیافتد که به شخص ایشان اثبات کند که والله تالله ما هم دوکلمه سیاست و جامعه سرمون میشه و فقط شما نیستید،.. یا این که با نظریه ایشان پیرامون امکان تجزیه کشور برخورد کند. خب، من بخش اثبات توانایی سیاسی ام را به شخص ایشان درز می گیرم به این امید که دوستان دیگر نیز در برخوردهایشان ناخودآگاهانه و در اثر عادت از سلاح «انگ» استفاده نکنند.

و اما برخورد با نظریه شان. این نوع برخورد به مسائل ایران در سطح کلان و بزرگی مانند فروپاشی نظام حاکم بر کشور و کار را تا این حد ساده گرفتن مرا باز یاد برخوردهای اوایل انقلاب میاندازد. میلیونها ایرانی که از پیامدهای عمل شان نا آگاه بودند و خیال میکردند که همانگونه که دو بعلاوه دو میشود چهار، اگر شاه برود و امام بیاید همه چیز مطابق دلخواه از آب در خواهد آمد به خیابانها ریختند و این بلا را به سر خود آوردند. در حالیکه اگر نگاه موشکاف و عقل سنجشگری بود، با یک نگاه به اهداف گروههای انقلابی و نوع نگاه و برخورد آنها به سرکار آوردن رژیم مورد نظرشان میشد خطر فردای انقلاب را حدس زد و انقلاب نکرد. انقلابیون این خطر را بسیار ناچیز پنداشتند. خطر این که حزب توده، جبهه ملی، سازمان مجاهدین و فداییان خلق، و از همه مهمتر آخوندها هرکدام می آیند که در آینده پس از رژیم شاهنشاهی همه تلاش شان را تا دم مرگ برای رسیدن به رژیمی که مناسب مردم ایران میدانستند بکار ببرند و در این راه از تجزیه و بهمریختن کشور هم واهمه ای ندارند.  کمترین حدسی که میشد زد این بود که ایران فردا گرفتار درگیریهای مسلحانه گروهها خواهد شد. این که درگیری های گنبد و کردستان توسط حکومت مرکزی سرکوب شاد هیچ ارتباطی به مقوله چگونگی سیاست  و عامل مردم در جامعه ایران ندارد بلکه فقط و فقط قدرت سرکوب رژیم بود که کشور را یکپارچه نگهداشت. برای جدایی از دولت مرکزی نیازی نیست که حتما حکومت مرکزی ظالم باشد که بهانه ای بدست جدایی طلبان بدهد. مگر در کانادا حکومتی ظالم بر سر کار است که بخش عظیمی از مردم ایالت کبک خواهان استقلال هستند؟ مگر حکومت مرکزی عراق یا افغانستان ظالم هستند که همین امروز هم بخشهایی از این کشورها خواهان جدایی هستند؟  جنگ سنی و شیعه در این کشورها ارتباطی با غیر دمکراتیک بودن دولت مرکزی ندارد.  در قبل از انقلاب بسیاری اما این خطرها را در نطفه دیدند اما با بی مسئولیتی تمام گفتند انشالله گربه است.  گفتند بگذارید شاه برود ما باهم کنار می آییم. حال چه کسی قدرت را در دست میگیرد قرار بود فردای انقلاب تسویه حساب شود. همه میدانستند. اما قضیه را خیلی هم راحت گرفتند: ای بابا.. فوقش یه مختصر درگیری میشه و چندتا آخوند رو از درختهای خیابان پهلوی اویزون میکنیم حله..! اما حکومت گران فعلی یکی از آن گروههای پس از شاه بودند که بر دیگران پیروز شدند و قدرت را بدست گرفتند دارهایشان را در زندانهای کشور برپا کردند. پس از آنها مجاهدین خلق احتمال بدست اوردن قدرت را داشتند. خطری بمراتب ویرانگرتر از آخوندها.

سخنی که امروز از زبان خانم سپهری و دیگرانی که مانند ایشان میاندیشند میشنویم که «در فردای جمهوری اسلامی اتفاقی نمیافتد و ایران سوریه و عراق و افغانستان نیست» یاد آور ماههای قبل از انقلاب است. به همان بیخیالی.  حال اگر بگویید روی چه حسابی این سخن را میزنید دلیلی ندارند که ارائه کنند. بلکه میگویند که اگر جمهوری اسلامی بماند خطر تجزیه بیشتر است. این پاسخ آن سوال نیست. سوال این است که چه دلیلی دارید که اگر جمهوری اسلامی سقوط کند اتفاقی نمی افتد و چه عواملی در جامعه سیاسی  و تفکر سیاسی ایران حضور دارد که آن را از سه کشور یاد شده متمایز میکند؟ امیدوارم که خانم سپهری یا دوستان دیگر پاسخی بر این سوال داشته باشند که بتوان در موردش بحث کرد.

فعلا که همانگونه که گفته شد در افق تجزیه ایران زیر حکومت جمهوری اسلامی با همه سیاست های غلط قومی اش  پدیدار نیست. پس برویم سر این بحث که اگر جمهوری اسلامی سقوط کند چه رخ میدهد.

خب .. اگر جمهوری اسلامی در یک رفراندم کنار برود خطر تجزیه کشور و جنگ داخلی به کمترین حد خود خواهد رسید. اما فرض فعلا بر این است که جمهوری اسلامی در اثر رویدادهایی مانند انتخابات سال 88 دچار فروپاشی شود.  

  من بقیه خطرها مانند آنچه که در کردستان و گنبد در اوایل انقلاب رخ داد را در این سناریو فعلا درز میگیرم. آنچه که تن مرا میلرزاند اما سیل تروریستهای نا آرام و طالبان صفت از پاکستان و عربستان و آفریقا برای کمک به «برادران سنی  بلوچ» یا برادران سنی عرب خوزستانی است که به ایران سرازیر خواهند شد. دوستان مخالف این نظر آیا تضمینی دارید که چنین نخواهد شد؟ تضمین من این است که این اتفاق در افغانستان و عراق و سوریه در حال انجام است. ما چه امتیازی نسبت به این کشورها داریم که کشورمان دچار هرج و مرج نشود؟ حتما باید این اتفاق بیافتد که باورمان بشود که ایران ما هم براحتی قابل از هم پاشیدن است؟ و اگر سیل این بزهکاران حیوان صفت به کشور ما سرازیر شود، سر دوتا بلوچ و کرد را به وعده بهشت شیره بمالند که با چند کامیون تی ان تی در تهران انفجار انتحاری براه بیاندازند تکلیف چیست؟  و پس از تحمل یکی دوتا از این اتفاقات رگ غیرت برادران شیعه بجوش بیاید و بدون اطلاع دولت مرکزی سر چند بلوچ و کرد را ببرند و در یوتوب نشان بدهند... چیه عزیز؟ خیال میکنید درکشور شما این اتفاقات نمی تواند رخ بدهد؟ جراتش را دارید ریسکش را بکنید؟ آیا همان یک شکر بنام انقلاب 57 که بیخیال خوردیم برای عبرت گرفتن از اتفاقات غیرمنتظره زندگی کافی نیست؟ اتفاقاتی که هنوز که هنوز است باورمان نمیشود که رخ داده و خواهد داد؟ تجربه من نشان میدهد که به همان راحتی که آبی به لانه مورچکان میتواند هزاران شان را ناکار کند، جوامع انسانی که مثل همان لانه مورچه آرام بنظر میرسند نیز میتواند دچار ازهم پاشیدگی و مرگ شود. از جنگ های جهانی اش بگیر تا جنگهای داخلی ویرانگر. فقط چندتا پل ارتباطی راه آهن و جاده ای را منفجر کنند کالا در تهران کمیاب میشود و مردم به گرسنگی خواهند افتاد.  

آیا میدانید که همین آمریکا برای در افتادن با چندتا طالبان پابرهنه و سلاحهای زپرتی شان روزانه نزدیک به یک میلیارد دلار دارد خرج میکند و زیرش زاییده و دارد دمش را میگذارد لای پایش و میگریزد؟ و پس از این همه خرج و تلاش و کشته ها.. تازه میگویند افغانستان میرود که برای دهه آینده دوباره بدست طالبان بیافتد؟

نه عزیز.. من حضوردسته بیل این جمهوری اسلامی را با تمامی خار و زهرش در باسن مبارک دارم تحمل میکنم. اما زنده میمانم. بهتر از آن است که آن دایناسورها از در و دیوار به کشورم بریزند و با یک ضربه پشت همان بیل مغزم را بهم بریزند. فعلا تحمل میکنم تا به وقتش. ما اسکندر و عرب و مغول را که بمراتب دسته بیلهایشان کلفت تر بود تحمل کردیم و با همان بیل به سرشان زدیم. اینها که مشتی آخوند هستند که از سایه خودشان هم میترسند. باید صبر داشت که از این صبر ضررش به مراتب کمتر از آن عجله هاست

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محسن کردی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.