رفتن به محتوای اصلی

فرهنگ ديالوگ و رسم مچ گيري
19.06.2011 - 07:35

 

هدف از ورود به يك ديالوگ دست يابي به تأثيرگذاري و تأثير پذيري در ميان طرفين بحث و طرف سوم يعني مخاطبين و تعقيب كنندگان آن بحث است. در صورتي كه فرهنگ ديالوگ در ميان باشد، طرفين بحث در زماني كه كفايت بحث اعلام ميشود، در مواردي نظر مخالف را پذيرفته¬اند، در موارد ديگري آنتاگونيستي بودن مواضع محرز شده است و احتمالا توافق كرده¬اند روي دسته سومي از مسائل، بحث ادامه يابد. همينطور ممكن است بدون اينكه كسي از موضعي عدول كرده باشد، ابهام يا نكته مورد سوآلي در نتيجه استدلال و احتجاج نزديكتر، از ليست مسائل طرح شده حذف شود.

در نوع ديگري از بحثها هدف نه روشن شدن و نه روشن كردن، نه تأثير گذاردن و نه تأثير پذيرفتن بلكه هدف از همان ابتدا انهدام طرف مقابل از طريق مچ گيري و پرونده سازي است.

اين شيوه اخير در برخي اطاقهاي كم جمعيت پالتاك شيوه مرضيه كساني است كه من آنها را حواشي كم تعداد جنبش ملي آذربايجان ناميده¬ام. كار اينان به كمين نشستن در پاي صحبت مخالفين خود، ضبط صداها و استخراج جملات و قطعاتي براي پرونده سازي است. روشن است كه در هر صحبتي ميتوان جملاتي را يافت كه به درد اينگونه مچ گيريها بخورد. در صحبت شفاهي بدون امكان گيومه گذاري، آوردن تعاريف، جملات معترضه، قيد و تأكيدهاي مرسوم در متون كتبي، اين جماعت دست خالي نمي¬مانند و هركدام توبره¬اي از سخنان ضبط شده مخالفان را همراه دارند كه گاه مربوط به سالهاي سال قبل هستند. اينان بجاي صحبت رو در رو با مخالفان خود و شركت در يك سري بحثهاي معمولي هركدام در يك اطاق 8 تا بيست نفره (كه گاه ميتواند بيشتر هم باشد) به مونولوگهاي تهييجي مملو از اهانت عليه آن ديگري مي¬پردازند و هر چندگاه يك صداي ضبط شده از مخالفين خود را از بقچه خودشان بيرون مي¬آورند تا هم نفسي تازه كنند و هم چاشني به خيال خود مهمي براي قوت كلام خودشان بكار برده باشند. اينگونه عمليات جنبه كارزاري دارند و مثل موتور سوختي راكتهاي پرتاب كننده سفينه¬ها تا پايان سوخت خودشان در يك مرحله با صرف انرژي تصاعدي به كارزار مقدس خودشان ادامه مي¬دهند تا سپس وارد دوران آرامش مابين دو طوفان شده و مشغول ذخيره انرژي براي كارزار بعدي مي¬شوند.

در جريان يك ديالوگ حتي اگر در چهارچوب يك بحث متمدنانه هم نباشد، هركسي ميتواند در مورد سخناني كه بنظرش مبهم مي¬آيد، توضيح بخواهد يا باسخني كه طرح شده مخالفت بكند. گوينده سخنان مبهم يا مورد مخالفت هم حق دارد اگر ابهامي باشد آنرا رفع كند يا اگر سخني به خطا گفته باشد، آنرا اصلاح كند. يك بحث سياسي هرگز قرارداد محضري خريد و فروش نيست كه هر تغييري منوط به توافق طرفين داشته باشد. در يك بحث نظري طرفين بنحو يكطرفه حق تفسير سخنان خود را دارند و هر چيزي را كه اشتباه تشخيص دادند، ميتوانند اصلاح كنند و بقول معروف هر اشتباهي مرجوع است. از آنجايي هم كه علوم انساني فاقد امكاناتي چون لابراتوآر، لوله آزمايش و امثالهم است امكان خطا در طرح يك ادعا يا نظر بمراتب از امكان مشابه در علوم تجربي بيشتر است.

يار همفكر آقاي مددي در زمان سخنراني من در اطاق حاضر بود اما احتمالا به دليل مشغول بودن به كار دائمي¬اش يعني ضبط سخنان شفاهي، امكان طرح سوآل نيافته¬بود. اما چند روز بعد كه در يك جلسه ديگر از همان اطاق اين مسئله را مطرح كرد، من به صراحت نظر خودم را گفتم.

اما اينان به كارزار شروع شده خودشان از طريق "آتماجا" در اينجا و آنجا ادامه دادند و اينك نوبت آقاي مددي است كه بدنبال سلسه عمليات اعضاي حلقه خود، با توسل به اين حديث به جبران كسري خودشان از بحث در موضوعات ديگر بپردازند. گويا در پاسخ به اين اشاره بجا كه من صراحتا ارتباط بيولوژي با نظرات سياسي را رد كرده¬ام، اين جماعت ادعا كرده¬اند كه در مقابل هجمه پالتاكي آنان ميخواهم نظرات خودم را كتمان كنم.

آقاي مددي در جايي هم به سابقه ديگري از پرونده سازي حلقه خود در سايتي بنام "سول گونآذ" خبر ميدهند. اين همان سايتي است كه نوشتجاتي با مواضعي بغايت شبيه كيهان حسين شريعتمداري را با امضاهاي خلق الساعه اي چون "عباس ميانالي" و "وهاب تبريزلي" براي اولين بار و گاه بطور انحصاري منتشر ميكرد. جهت ديگر اين نوشتجات هم در دفاع از جناب مددي بودند. در گذاشته نيز آقاي مددي نقل قول از محفل خودش را "سند" حساب كرده است.

امروز كلمه "طالبان" در سوئد به معادل "فاناتيك" مثلا در مفهوم مثبت در توصيف هوادار سفت و سخت يك خواننده يا در مفهوم منفي براي توصيف مردسالار بودن مردان سوئدي بكار ميرود. خانم گودرون شيمان Gudrun Schyman دبير سابق حزب چپ سوئد در سال 2002 در كنگره حزب چپ سوئد، مقابل دوريبنهاي تلويزيون، همه مردان سوئدي را "طالبان" ناميد. كاربرد اين كلمه مبالغه¬آميز در مورد مردان سوئد به بحثهاي موافق و مخالف وسيعي دامن زد و توانست دستور روز فضاي مئديال سوئد را تحت تأثير قرار بدهد و موجب ثبت اين حادثه بعنوان "سخنراني طالبان" در تايخ احزاب سياسي و فعالتهاي حزبي سوئد شد بنحوي كه در بيوگرافي خانم شيمان در ويكي¬پئديا و منابع ديگر هم به آن اشاره ميشود. مخالفان خانم شيمان هيچكدام استنباط تحت الفظي از سخنان او نكردند و انتقاد آنها به مضمون ديدگاه فمنيستي ايشان در موضوع بود. صد البته خانم شيمان در اين سخنان بياد ماندني قصد داشت تا استفاده از مبالغه بعنوان يك عنصر از صنايع بيان (مثل استعاره، كنايه، تشبيه و...) دست بر روي يك ناهنجاري جامعه خودش بگذارد. و الا به مخيله كسي هم نرسيد كه سخنان ايشان را به معني تحت الفظي آن تعبير و استنباط بكند و از خانم شيمان بخواهد كه كه ثابت كند كه در سوئد كدام مقام دولتي معادل "ملاعمر" است و الخ! (براي ديدن متن آن سخنراني به سوئدي روي اين جمله كليك كنيد)

من در همان گفتگو كه متن آن بعداز پخش در اطاقهاي پالتاك قرار است كمبود آقاي مددي در بحث بالكل ديگري را جبران بكند، كيفيت تصويري تلويزيون بي بي سي را "صد برابر" كيفيت تصاوير تلويريون صداي آمريكا اعلام كرده ام يا در بيان تعدادي كه براي اعتراض به نحوه بيان ساعت پخش برنامه¬هاي سرويس تركي آذربايجاني صداي آمريكا رقم "مليون" را بكار برده¬ام. در يك بحث شفاهي چنين مبالغه¬هايي مرسوم است. البته كساني ميتوانند ادعا كنند كه من واقعا منظورم اين بوده است كه تعداد پيكسلهايي كه برنامه¬هاي تلويزيون بي بي سي را از ماهواره مخابره مي¬كند، "صد برابر" رقم مشابه مربوطه در مورد تلويزيون صداي آمريكاست يا رقم معترضين به سرويس تركي صداي آمريكا "يك مليون" نفر بوده است. در يك بحث معمولي كه مچ گيري و پرونده سازي هدف نباشد، اين نحوه بيان نه به معني لغوي بلكه به يك عنوان يك جزء از صنعت بيان شفاهي فهميده ميشود. اگر هم واقعا كسي رقمهاي "صد" و "مليون" يا اصطلاح "ايراد كروموزومي" را به معني لغوي آن دريافت كند يا چنين شائبه¬اي براي او ايجاد شود ميتواند از گوينده اين جملات طلب توضيح بكند.

يار همفكر آقاي مددي هم اين توضيح را بعدا از من خواسته و من به صراحت گفته¬ام كه من به هيچ ارتباطي ميان بيولوژي يعني خواه كروموزوم يا خواه ژن و هر خصوصيت ديگري با تفكر سياسي و اعتقادات افراد نمي¬شناسم.

حال اگر اين پرونده سازان و مچ گيران چشم بصيرت مرا بازكرده¬اند، اين جماعت در ميان اينهمه كارزارهاي اهانت و اتهام بي¬پايان عليه عالم و آدم، حداقل مرتكب يك كار نيك هم شده¬اند و بايستي اين نوشته بنده را به سياق اعلانات روزنامه¬هاي زمان شاه (..در محضر آيت الله نوري...) به اعلام رسمي رهيدن از گمراهي در محضر خودشان بپذيرند. اما واقعيت اين است كه در شرح ارتباط بيولوژي انسانها با نژاد، فرهنگ و زبان، من نظرات روشني خواه بصورت مقاله و اظهار نظر از قلم خود و خواه از طريق ترجمه مقالات علمي داشته¬ام كه يكي از آنها مربوط به سال 1997 است و ربطي به فعاليتهاي مچ گيرانه آقاي مددي و يارانش ندارد. ليست پنج نمونه از اين مقالات كه در اينترنت باقي مانده اند و يك مقاله كه مجموعه اول تريبون چاپ شده است به شرح زير است:

يك. علي رضا اردبيلي (با امضاي نصرت اله معيني): مقاله "فرهنگ، زبان، نژاد"

"، تريبون 1، بهار 1997، ص ص 97-101

(متاسفانه اين مقاله در سايت تريبون موجود نيست)

خلاصه اين مقاله چنين است: تقسيم بندي بشر با نژادهاي متعدد نادرست است و هيچ مبناي علمي ندارد. بر اساس سه مشخصه زير ميتوان از اختلافات جدي بيولوژيك در ميان نسل بشر ياد كرد:

"1. تحمل لاكتوز يا شكر موجود در شير

2. نوع هموگلوبين خون

3. مقعر بودن قسمت عقب دندانهاي پيشين."

اين تقسيم بنديها هيچ تطابقي با "نژاد"هاي ادعايي ندارند. بر اساس عامل اول اسكانديناويها، عرب¬ها، اهالي شمال هند و قوم "فولاني" در شمال نيجريه در يك گروه قرار مي¬گيرند. در مبناي معيار دوم (نوع هموگلوبين) سوئديها و نلسون ماندلا در كنار هم قرار مي¬گيرند در صورتي كه يوناني¬ها و ايتاليايي¬ها به گروه ديگري تعقل پيدا ميكنند. در تقسيم بندي برساس مقعر بودن يا نبودن قسمت عقب دندانهاي پيشين، سوئدي¬ها هم گروه سرخ پوستان، ژاپني¬ها و چيني¬ها قرار مي¬گيرند.

دو. مقاله ديگري كه من از سوي هيئت تحريريه تريبون در جواب يك خواننده نوشته¬ام مطلبي است با تيتر "تركان و روسها" كه در تريبون 3 به تاريخ بهار 1988 چاپ شده است. در اين اين نوشته در يك پاراگراف با استناد به مفاد كتاب "تاريخ و جغرافي ژنهاي انساني" The history and geography of human genes منتشره در سال 1996 از سوي دانشگاه پرينكتون جملات زير از سوي من نوشته شده است:

"منشأ آفريقايي كليه ساكنان كرۂ ارض از سوي اهل علم قطعي حساب مي¬شود. مطالعۂ كدهاي ژنتيك گروههاي انساني امروز اطلاعات دقيقي از خاستگاه و منشأ تك-تك گروه¬هاي قومي دنيا مي¬دهد. بزرگترين تفاوتهاي ژنتيك مربوط به گروههاي قومي درون آفريقاست و مثلا نه ميان آفريقايي¬ها و اروپايي¬ها. نتيجه آخرين تحقيقات ژنتيك از جمله در اثر "تاريخ و جغرافي ژنهاي انساني" آمده است:

The history and geography of human genes

of L. Luca Cavalli-Sforza, Paolo Menozzi, & Alberto Piazza

Princeton University Press, 1996

انسان نيمي از عمر 200 هزار سالۂ خود را ساكن آفريقاست. تاريخ مهمترين مهاجرتهايي كه در نيمه دوم اين دوران رخ داده است به شرح زير است:

- مغولها و چيني¬ها حداقل 67 هزارسال پيش،

- آبورجينهاي استراليا: از طريق جنوب آسيا حداقل 50 هزار سال پيش،

- اروپايي¬ها: از خاورميانه، حداقل 20 هزار سال پيش

- آمريكا: گروههاي كوچك از شكارچيان سيبري در تواريخ مختلف بين 35 تا 15 هزار سال قبل از شمال شرق آسيا وارد قاره آمريكا شدند. بوميان آمريكا به سه گروه ژنتيكي تقسيم مي¬شوند: 1.آمه¬ريندها (Amerindes)، اين گروه شامل تمامي بوميان آمريكاي جنوبي است، 2.نادن¬ها (NA-denes) 3.اسكيموها. ملاحظه مي¬فرماييد كه دوري از شعارهاي ناشي از كوته¬بيني و خرافات قديم و جديد و مراجعه به علم، اشتراك نژادي انسان را گواهي داده و دلايلي براي نژادسازي و نژادستايي به دست نمي¬دهد" (صفحات158 و 159 تريبون 3، بهار 1988)

سه. علي رضا اردبيلي: آخرین میخ بر تابوت آریائیسم

دو نوشته بالا پيش¬از از خواندن كامل كدهاي ژنتيك انساني نوشته و منتشر شده¬اند. مقاله "آخرين ميخ..." بلافاصله بعداز اعلام رسمي تنايج دو پروژه بزرگ موازي براي خواندن كامل ژنهاي بشري است كه براي اولين بار قرار بود كه در در ماه فوريه 2001 در مطبوعات علمي دنيا منتشر شود. اين نتايچ در عمل به دليل رقابت ميان مجلات علمي زودتر از زمان توافق شده در تابستان سال 2000 منتشر شدند. نام دو پروژه مزبور HUGO و TIGR بود.

در اين مقاله به توضيح پيرامون نحوه بررسي¬ها و اهميت نتايج آن در بحثهاي سياسي و تقسيم بندي¬هاي اجتماع بشر به "نژاد"ها پرداخته¬ام. و تأكيد كرده¬ام كه تحقيقات "...نشان داده است كه مطلقا چيزي بنام "نژاد انساني وجود خارجي ندارد."

چهار. نوشته يوهان نیلسون ترجمه علي رضا اردبيلي : 18 دختر حوا

اين ترجمه از مقاله "يوهان نيلسون" از روزنامه سوئدي "داگنز نوهتر" به تاريخ 26 اوت 2000 است كه بلافاصله بعداز انتشار پيش¬از موعد نتيجه تحقيقات بر روي ژنهاي انساني منتشر شده است. اين ترجمه در تريبون 6 به تاريخ زمستان 2001 منتشر شده است. طبق اين تحقيقات عظيم براساس مطالعه بر روي كدهاي ژنتيكي موجود در ميتوكندري¬ها، براي تمامي انسانهاي ساكن كره زمين از ناحيه مادري 18 "هاپلو گروپ" يا شاخه خويشاوندي شناسائي شده است كه بنام "دختران حوا" معروف شده¬اند. اين شاخه¬ها با 18 حروف اول انگليسي مشخص مي¬شوند. از سوي ديگر بر اساس كدهاي ژنتيكي موجود بر روي كروموزوم ”Y” خاص مردان 10 شاخه خويشاوندي مردانه شناسائي شده است. اين "هاپلو گروپ"ها با ده رقم رومي نامگذاري شده¬اند. يعني رديابي ژنتيكي كليه آحاد زنده بشر الزاما به يكي از 18 شاخه مادري و يكي از 10 شاخه پدري منتهي مي¬شود. يوهان نيلسون در اين مقاله در مورد تعداد انسانهاي موجود بر روي زمين توضيح مي¬دهد كه "در عرض چندين هزارسال بيش¬از دوهزار نفر و يا كمتر نبوده¬ايم"

آقاي يوهان نيلسون ژورنالسيت روزنامه "دگنز نوهتر" سوئد است و نه داشمند علوم ژنتيك. رسم كار هم اين است كه ژورناليستها و اهل مديا از منابع علمي، مطالبي كه طبق تشخيص خودشان براي عموم طيف مخاطبين آنها جالب باشد از طريق استخراج، خلاصه، ترجمه و ساده كردن مباحث پيچيده، تنظيم و منتشر مي¬كنند.

پنج. علي رضا اردبيلي: ظهور و افولافسانه هند و اروپایی

خلاصه نويسي وترجمه بخشي از كتاب "بتهاي آريايي" اثر محقق سوئدي بنام استفان آرويدسون

اين تخليص و ترجمه اثر بزرگ استفان آرويدسون بنام "بت¬ها آريايي" (با كليك روي نام كتاب، ميتوانيد متن انگليسي آنرا در ميان كتابهاي اسكن شده گوگل ببينيد) است. در اين مطلب مفصل ضمن ترجمه بخشهايي از كتاب مزبور تاريخچه دويست سال شارلاتينيسم "علمي و سياسي" تقسيم بشر به نژادهاي بشر ارائه شده است. من بعلاوه در موارد متعددي به ميزان اختلاف كمتر از يك درصدي كدهاي ژنتيكي انسان و شيمپانزه اشاره كرده¬ام.

برخورد من به موضوع وحدت كليه آحاد بشري و نياكان مشترك همه بشر و منشأ آفريقايي كليه انسانها روشن و صريح بوده است. معني اين تأكيدات آن است كه "ايراد كروموزومي" نميتواند متوجه يك ملت يا يك گروه خاص باشد و چنانچه در همان چند دقيقه ضبط و مونتاژ شده از سوي حلقه مددي سخنان من در مورد "صد برابر" بودن كيفيت تكنيكي تصاوير تلويزيون بي بي سي فارسي و "يك مليون بودن" تعداد معترضين به سرويس تركي صداي آمريكا بدون توجه به مبالغه زباني و توصيفي بكار رفته در آنها به معني تحت الفظي استنباط شود، ادعاي "ايراد كروموزومي" و هر ايراد ژنتيكي ديگري از سوي من قاعدتا بايستي متوجه كل آحاد بشر باشد و نه ملت خاصي.

عليرغم اين توضيحات مطمئنم كه هوس مچ گيران حلقه آقاي مددي با اين توضيحات فروكش نخواهد كرد و تفكر ايدئولوژيك و توتاليتاريستي ميانه¬اي با ديالوگ متمدنانه ندارد. خوشبختانه هر بحثي ولو به دور از فرهنگ لازمه يك ديالوگ، سه طرف دارد و در فضايي كه تحت كنترل سانسور و حاكميت پليس سياسي نباشد، مهمترين حكم، حكم طرف سوم يعني مخاطبين و تعقيب كنندگان يك بحث است. كارزارهاي قبلي پرونده¬سازي و تبليغ نفرت از سوي آقاي مددي تاكنون با اقبال افراد خاصي روبرو شده و تحسين آنان را متوجه جناب مددي كرده است. تا سرنوشت اين كارزار آقاي مددي چه باشد.

(در سطور فوق لينكهاي اينترنتي در روي كلمات و جملات بارگذاري شده¬اند و با كليك در روي كلمات و جملات ميتوان منابع مورد اشاره را در سيايتهاي اينترنتي باز نمود. متأسفانه در برخي سايتهاي اينترنتي از جمله ايران گلوبال، اينگونه لينكها در موقع آپلود كردن بر روي سرور از بين مي¬روند. لذا چنانچه خواهان رجوع به منابع اشاره شده هستيد و اينكار در سايت مورد مراجعه امكان پذير نيست ميتوانيد اين مقاله را در سايت تريبون www.tribun.com باز كنيد.)

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.