رفتن به محتوای اصلی

کاشت مین در کویر لوت قربانی دیگری گرفت
24.03.2014 - 16:26

خانواده حمید هاشمی در گفتگو با مسیح علی نژاد روزنامه نگار آزاد، خبر داده اند که این کوهنورد ۳۲ ساله ایرانی در اثر انفجار مین در کویر لوت جانش را از دست داد.

آنهامی گویند که این انفجار ظهر شنبه دوم فروردین  در حالی رخ داد که حمید به همراه یک  گروه هشت نفری با دو خودروی پاترول  در کویر لوت مشغول  گردشگری بودند اما ناگهان  چرخ خودروی  پاترول با مین برخودر می کند و حمید هاشمی در اثر این   انفجار ناشی از برخورد با مین در جا تمام می کند اما چند نفر دیگر از همراهان حمید زخمی  و روانه بیمارستان باهنر کرمان می شوند.

«علی» و «بابک» هاشمی دو برادر حمید هاشمی کوهنوردی که جانش را در اثر انفجار مین از دست داده، می گویند که خانواده شان با شنیدن خبر جان باختن حمید دچار شوک شده اند و باور نمی کنند که سفر حمید به کویر منجر به مرگ او شده باشد. آنها می گویند تمام دوستان و همکاران حمید نیز در شوک هستند و متاسفانه فدراسیون کوهنوردی نیز ظاهرا در تعطیلات و دید و بازدیدهای نوروزی به سر می برند و تا کنون هیچ گونه اقدامی برای همدلی و یا اطلاع رسانی انجام نداده اند.

پیش از این نیز در دی ماه سال ۹۲ امیر طالبی یکی از راهنمایان کویرنوردی  در  کویر لوت بر اثر انفجار مین جانش را از دست داد که  آن زمان  معاون عملیات فرماندهی انتظامی استان خراسان جنوبی  در گفتگویی با خبرگزاری ایسنا کشته شدن  امیر طالبی بر اثر انفجار مین را تایید کرده بود.

اکنون بعد از  گذشت  سه ماه  در حالی  دومین انفجار مین هم رخ داد و اینبار حمید هاشمی قربانی شد که  تا کنون مسولان نیروی انتظامی هیچ گونه پاسخ و توضیح رسمی  درباره چرایی کاشتن مین در کویر لوت ارائه نکرده اند.

از سوی دیگر  خانواده  حمید هاشمی را راهنمایی که از گردگشری مجوز بردن تور به این منطقه را داشت همراهی می کرد.

علی هاشمی در این باره می گوید:  حمید و دوستانش به همراه آقای دادرس راهنمای شان از خراسان جنوبی وارد کویر لوت شده بود و پیش از ورود نیز طی تماس هایی که با مسولان نیروی انتظامی در خراسان جنوبی داشتند به آنها گفته شد که در شب های گذشته در همین منطقه یک نفر در اثر درگیری با نیروهای اشرار کشته شد اما سرانجام گروه کوهنوردی برادرشان به همراه راهنمای سازمان گردشگری تصمیم می گیرند که به کویر لوت بروند. علی هاشمی می گوید که این سخنان را  مسولان پاسگاه نیروی انتظامی در شهداد به او گفته اند.

از او می پرسم پس آیا مسولان نیروی انتظامی تایید کرده اند که این مین ها را در منطقه کویر لوت برای مقابله با به گفته آنها اشرار کاشته اند؟

علی هاشمی پاسخ می دهد:

«من با بچه های باشگاه شهداد وقتی صحبت کردم، گفته اند که آقای هاشمی ما وقتی مین ها را چیز کردیم ما خودمان هم با احتیاط می رویم، اینها بدون هماهنگی بلند شدند رفتند آنجا و حالا شانس آوردند که از این هشت نفر فقط یک نفر دچار حادثه شد، احتمال داشت اگر دست اشرار می افتادند، اشرار همه آنها را از بین می برد».

علی هاشمی با بیان اینکه نیروی انتظامی در پیگیری و انتقال  پیکر برادرش به آنها بسیار کمک کرده است می گوید که ای کاش مسولان پیگیری کنند تا این مشکلات ساماندهی شود، ای کاش  چند کیلومتر مانده به منطقه ای که برادرم جانش را در اثر انفجار مین از دست داد اعلام می شد که این منطقه ممنوعه است، یا علامت گذاری می کردند که این منطقه محل درگیری اشرار است.

متن گفتگوی مسیح علی نژاد با علی هاشمی برادر حمید هاشمی در پی می آید:

برادر شما چند سالش بود: 

برادرم ۳۲ سالش بود.

حرفه اصلی برادر شما چه بود؟ 

حرفه اصلی برادرم کوهنوردی بود، دوازده سیزده سال به این کار مشغول بود، تور می برد به  جاهای مختلف.الان تمام لوازم و وسائلی که همراهش بود تماما لوازم مخصوص کوهنوردی است. برادرم یک کوهنورد بود.

پس آیا  از دوم فروردین که مطلع شدید برادرتان در اثر انفجار مین درگذشت کسی  از فدراسیون کوهنوردی با شما تماسی گرفت؟

نه اصلا هیچ گونه تماسی با ما گرفته نشد، حتی دو نفر از پرسنل شان که شماره کوهنوری هم دارند و مجوز به آنها دادند که تور ببرند. آقای دادرس به عنوان راهنما همره گروه برادرم بود شماره یک نفر از فدراسیون کوهنوردی را به به من داد وقتی تماس گرفتم با این شماره به من کسی به من گفت الان ایام تعطیل است و کسی نیست ولی اگر کاری از دست من برمی آید بگو.  حتی نتوانستم بگویم که الان من نباید به شما بگویم چه کاری از دست شما بر می آید. شما موظف هستی که الان سوار هواپیما شوی و بیایی به منطقه، این  یک شخص عادی نبوده که برایش چنین اتفاقی رخ داد. برای یکی از پرسنل شما چنین اتفاقی رخ داده، شما موظف بودی وقتی به یک نفر مجوز گردشگری می دهی و آنها به شما اطلاع می دهند که چنین اتفاقی برای شان رخ داد شما خودتان باید بلند شوید  و بیاید کرمان.

پس شما وقتی بالای سر جسد برادرتان رسیدید چه کسی پیگیر کار بود؟ 

وقتی آمدم کرمان  دیدم فقط پرسنل کلانتری دارد کارشان را می کند و از گردشگری آمدند اینجا ولی از فدراسیون کوهنوردی کسی نیامد در حالی که موظف بودند بیایند اینجا و جسد برادرم را منتقل کنند به تهران. ولی این کار را نکردند اما وقتی یک نفر در آن سر دنیا یک قله را فتح می کنند که هیچ ربطی به آنها ندارد سریع اعلام می کنند که پرسنل کوهنوردیِ ما فلان قله را فتح کرد. شما پرسنل کوهنوردی الان  چه حمایتی کردید؟ حمایت کنید، وقتی می بینند که ما داغدار هستیم باید به ما بگویید آقای هاشمی شما بروید کنار، ما پرسنل کوهنوردی هستیم و جسد را انتقال می دهیم. الان هشت کوهنورد آمدند اینجا وقتی در میان این هشت نفر شما به دو نفر مجوز گردشگری می دهید یعنی آنها جز پرسنل کوهنوردی محسوب می شوند پس شما موظف هستید بلند شوید بیایند اینجا، یک نماینده بفرستید و یک مامور بفرستید، یک خوردو بفرستید که دنبال کارهای برادرم را بگیرید، اما همه آقایان رفته اند دید و بازدید، حتی اسکان ما را هم نیروی انتظامی  هماهنگ کرده.

آقای هاشمی الان که نیروی انتظامی به شما اسکان داده و شما پرسنل نیروی انتظامی را می بینید چه پاسخی به شما می دهند در مورد اینکه این منطقه مین گذاری شده و ممنوعه است آیا در این مورد صحبتی شده؟ 

پاسگاه نیروی انتظامی که من رفته بودم به ما گفتند که ممکن بود این بچه ها به دست اشرار کشته شوند.

پس در واقع تایید می کنند که خودشان مین گذاری کردند برای اینکه با «اشرار» مقابله کنند؟

من با بچه های پاسگاه  شهداد وقتی صحبت کردم، گفته اند که آقای هاشمی ما وقتی مین ها را «چیز»  کردیم ما خودمان هم با احتیاط می رویم، اینها بدون هماهنگی بلند شدند رفتند آنجا و حالا شانس آوردند که از این دو تا ماشین و  هشت نفر فقط یک نفر دچار حادثه شد، احتمال داشت اگر به دست اشرار می افتادند، اشرار همه آنها را از بین می برد. بعد که بچه ها وقتی یک کم اصرار کردند گفتند که خب سهل انگاری از این طرف بوده، حتی فدراسیون کوهنوردی هم برای اینها نامه نداده، حالا آنهایی که در راس هستند باید بیایند یک ساماندهی بکنند.

یعنی این منطقه حتی علامت گذاری شده هم نیست؟  اطلاع رسانی نشده که مین گذاری شده،  درست است؟ چون  چند ماه قبل هم آقای امیر طالبی هم در اثر همین حادثه انفجار مین در لوت کشته شده. آیا ممکن بود اگر اطلاع رسانی شده بود چنین اتفاقی رخ ندهد، درست است؟ 

احسنت باید حالا یک کیلومتر مانده به آن منطقه اعلام کنند که این منطقه نظامی است یا منطقه مین گذاری شده یا حالا محل درگیری اشرار است. چون ایام نوروز هم بود باید اعلام می شد. من که آنجا بودم دیدم که مسافران نوروزی هم آمده بودند آنجا. لااقل یک کیلومتر مانده به منطقه باید اطلاه می دادند، اما این را هم بگویم این بنده خداها ( پرسنل نیروی انتظامی) سر محل یعنی جایی که مین منفجر شده بود هم رفتند. خیلی هم خودشان همکاری کردند و تا جایی که من اطلاع دارم شب تا صبح پیگیر این مسائل بودند که ببینند این بچه ها چه شدند، پرسنل پاسگاه پیگیر بودند.

شما  الان جسد برادرتان را تحویل گرفتید…

بله جسد …. کارهایش انجام شده ( گریه آقای هاشمی باعث می شود که مصاحبه اینجا قطع شود)

او سپس ادامه می دهد:

 الان سه شب و روز است که حمید توی سردخانه خوابیده است، همه زیر پتو خوابیده اند ولی این جوانی که آنجا خوابیده، چشم هایش نیمه بسته، دهانش نیمه باز، دست هایش کنار هم…..( گریه )…نمی دانم خانم علی نژاد چه بگویم..میلیاردها تومن هم به من پول بدهند برادرم که بر نمی گردد….

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

لاله موذن
برگرفته از:
وبسایت مسیح علی نژاد

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.