رفتن به محتوای اصلی

همراه با "جان"
04.04.2014 - 21:12

 

داستان نسبتاً بلند جان" Can" از آ. ائلیار  در محیط شهر ارومیه  جریان دارد. در اوضاع و احوال طرح مسایل محیط زیست و تبعیضات فرهنگی وغیره  در جامعه. دو نسخه از آن قابل مطالعه است. متن پیشین و متن بازنویسی شده. که من توجه خود را به متن اخیر معطوف میدارم. ادعای نقد ندارم ، که کار سنگینی است و از عهده اش برنمیایم. اما میخواهم درک خود را از آن بنویسم که شاید برای خوانندگان این اثر بد نباشد.

بعد از چند بار مطالعه آن سئوالم  این بود که "جان"  کیست و چیست ، در این داستان؟  

برای همراهی بهتر خواننده از خود داستان شروع کنیم: متن اثر،  یک «نوشته» است. که در پاراگراف قبل از آخر به پایان میرسد. و راوی این نکته را بیان میکند. یعنی دو راوی داریم. اول ، روای نوشته،  دوم راوی خود داستان . که نخست یک نوشته را برای خواننده میگشاید و بعد از خاتمه آن ، خاتمه داستان را چنین نقل میکند:
« نوشته ایکه در میان اسیران با عنوان " جان " ، "جان شیفته"، و " وورغون جان Vurğun Can" دست به دست میگشت، اینجا ناتمام رها شده است. 
هیچ خبری از سرنوشت مؤلف و جان در دست نیست. 
 گزمه ایکه همیشه در تعقیب جان بود بعد از خواندن آن گفت: «یافتم!» 
 رفت و دیگر کسی او را در سرکارش ندید. »
 ما « مؤلف» داریم ، و "جان " را ، که  شخصیتی ست در اثر مؤلف.  و راوی خود داستان. که نویسنده از زبان او سخن میگوید.

نزدیکی به درک ساختمان داستان از « آخر» آن آغاز میشود
 آ. ائلیار - یا راوی داستان- نقل میکند مؤلف "جان "دفترچه ی خود را  ناتمام گذاشت. گزمه ایکه همواره در پی یافتن جان بود گفت «یافتم». و رفت و دیگر سرکارش پیدا نشد. به زبان ساده تر « رفت و از کارش استعفاء داد.» او جان را « پیدا و درک» کرده بود. با خواندن متن دفترچه. و دیگر نمیخواست به دندنبالش بگردد و حتی به شغل گزمگی ادامه دهد. او از کسان دودلی ست که در تعقیب جان بودند. آیا جان کیست و چیست؟ من خواننده هم میتوانم او را یافته و درک کنم؟ 

برای اینکار لازم است توجه کنیم. مؤلف در یک خلاء - که در حقیقت یک سلول انفرادی ست- با خودش حرف میزند و مینویسد.  از زندگی و گذشته و حوادثی که در بیرون از این خلاء برایش رخداده اند.  که در مرگز این گذشته "جان" قرار دارد. جان گاه مرد است و گاه زن. گاه کودک است و گاه بزرگسال. گاه موجود است و گاه ناپدید. گاه خیال است و گاه واقعیت. گاه ردش را در کوه و دره ، و گاه در چشمه و رود می بینیم.

آیا براستی جان موجودی خیالی برای یک زندانی در سلول انفرادی ست یا چیزی ست واقعی که همه گذشته ی مؤلف با آن بوده و با عشق و دوشت داشتن آن به خلاء منتهی شده است؟ جان هم گذشته ی مؤلف است و هم صاحب این گذشته ؛ جان خود مؤلف است و هم نیست. جان همه ی مؤلف ها و همه گذشته هاست. و همه ی اشیاء و آدمها. خوب ، بالاخره جان کیست و چیست؟  یا نام دیگر جان چه میتواند باشد؟ 

برای گشودن این گره ناچار به دیگر نوشته ها و به ویژه به شعرهای آ.ائلیار رجوع کردم که شاید ردپایی از جان را در آنها ببینم. شعر مپرس چرا دوستت دارم soruşma niyə sevirəm səni نظرم را جلب کرد. « تو» در این شعز دارای تصویریست که در کل جان هم همین تصویر کلی را دارد:
«

من رود را در چشمان تو دیدم 
و بیشه های درهم پیچیده را
در گیسوان بلندت 
که دامنت دشتهای بهاران است.

 دلواپس مباش
سی سال است
 رود های ممنوع از دیدار و
 دربند ات را در قلبم
جاری ساخته ام.
من دریاچه را در چشمان تو دیدم. 

گلی  بر سینه ات
 خشکید
 مادرم 
گلی بر سینه ات خشکید
 پدرم 
در انتظار تولد بهار
 خواهرم
برادرم 

 تشنه سخن 
به بلندای سهند و ساوالان!

 آی
جان!
دریاچه ای بر سینه ات  خشکید 
من رود  را در چشمان تو دیدم 

از من مپرس که چرا دوستت دارم؟
من هستی و نیستیم را در چشمان تو دیدم.
 از تو میمردم
تو دوایم بودی
من وطنم را در چشمان تو دیدم

جان!
جان!
آذربایجان!»

این آن چیزی بود که من به دنبالش بودم. آیا میتوانم بگویم «یافتم»؟ شاید.

داستان جان قصه ی جانهای آذربایجان است. و قصه خود آذربایجان در این شرایط. با همه تلخی و زیبایی هایش. علاقه به جان در هر سطر اثر سخن از دلباختگی به سرزمین مادری ست. نویسنده در این داستان با زبان همه شخصیتها با سرزمین خود و جهانهای عاشق آن و باطبیعت اش حرف میزند. و غمگینانه و شیفته ، مبارزه و آرزوها و تلاشها ی ما را برایمان تصویر میکند. 

 


دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار
برگرفته از:
ایمیل رسیده

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.