رفتن به محتوای اصلی

«توسعه» بحثی اجتماعی-تاریخی ست یا «ژنتیکی» «نژادی»؟
05.05.2011 - 19:18

همروزگاران گرامی بحث بر سر این است که در داوری و تحلیل «ماند» جامعه ای مانند جامعه ایران که جامعه «پارادوکسیکال» است یعنی جامعه ای که، برخلاف آرزومندی و رویاپردازی من یا شما، صد و اندی سال در آسیاب سنت و تجدد گرد و خاک خورده است؛ علل انحطاط، بازماندگی و توسعه نیافتگی آن چیست. «روح قومی» است، آن طور که نارسیستِ پان زده ادعا می کند؟ و با فهرست کردن پاره ای مسائل که مصداق «آفتاب آمد دلیل آفتاب است» و همه بخشی از پروژه آسیب شناسی عدم توسعه است، تمام تحولات اجتماعی را بر اساس «قوم ستیزی فرومایگی» «روح قومی» فرو می کاهد؟ بحث بر سر روش است.

گذار از جامعه ساده به جامعه درهمتافته، یا به سخنی دیگر، گذار از «جماعت» به «جامعه»، و یا تفکیک «نظام» از «جهان زیستن» و خلاصه: عدم تکوین جامعه تفکیکی که فرآورده تحولات عصر «مدرن» است؛ هیچ دخلی به «قومیت» ندارد. فروکاستن معضلات تحولات اجتماعی به پدیده «قومی»، «نژادپرستی» است. بحث بر سر این است که اگر بحث «توسعه» بحثی اجتماعی است و نه «ژنتیکی»، تاریخی است نه «نژادی»؛ ریشه های آن چیست؟ چرا «سرکوب» و «استبداد» تنومند است و چرا کماکان مبحث «خدایگان-بنده» چگالی این جامعه است؟ چه در سِلک و پارادایم «شهریاری» چه در سلک و پارادایم «ولایت»، چه در سلکِ «مراد-مریدی». آبشخور فقدان «جمهور» که در این تاریخ به «بنده» و «مقلد» ازیک سوی، و «خدایگان» و «انسان کامل» از سوی دیگر، دگردیسیده است یا به «خلق قهرمان» یا «امت همیشه در صحنه»، کدام است.

چرا تفکیکی میان «هستی شناسی» و «معرفت شناسی» از یک سوی، و «یزدان شناسی» و «اخلاق» از سوی دیگر در این بیشه زار آماسیده به خون و تاراج، نروئیده است؟ چگونه است که در اروپا، به قول ماکس وبر، تحولات دینی بی این که متولیان دین خواسته باشند، راه را بر تحولاتی هموار می سازند که پیشدرآمد «تجدد» می گردند؟ و چرا فلسفه سیاسی و سیاست در این اقلیم بر محور «جلاد» مانده است؟ و ده ها «چرا»های دیگر. در این «چرا-گاه» زینِ «نقد» خود را بر اسبِ «اصالت» بستن، بیتوته کردن در چراگاه «نژادی» است. خلاصه، فقدان سِگالش مفهومی و گذار از امر انتزاعی به امر انضمامی از بهر چه بوده است؟

فروکاستن مجموعه یِ «توسعه یا توسعه نیافتگی» به شعر و شاعری و «روح قومی فارسستانی یا تورکستانی» و این دعوی مسستر در کلام که گویی این «روح پلشتِ این یا آن قوم» است که «بن بست» و «شاه کلید» حل مشکل است، تحویلِ «دلیل» به «علت» است.

از یاد نبریم که «تجدد» بر دو سنخ بوده است: یکی «تجدد» همگن ساز و دیگری «تجدد« متکثر. جامعه ای که کماکان در کش و قوس فرآیند «تجدد» است و به گونه استبدادی و دیمی «تجدد همگن ساز» را با رنگ و لعاب «مدرنیسم» منهای «مدرنیت» در پیله یِ «ایرانشهری» خود تنیده است و پروانه «آزادی و کثرت» را در تار عنکبوتی «امنیت و همگنی» به قربانگاه برده است، اینک در آستان «تجدد متکثر» مهیای ساختن «جامعه نهادی» هست یا که دیگربار به «جماعت یا امت یا خلق» قهقرا خواهد یافت یا از درون و یا در درون فروپاشیده می شود؟

فقدان «جامعه شهروندی» آغازگاه این تبارشناسی تاریخی است. دست یازیدن به «قوموندی» و «روح قومی» دور باطلی است که نماد قهقرای نظری است و نه درآمدی بر مبحث توسعه نیافتگی. «نوسازی» بدون تحول فرهنگی ممکن نیست و «نقد فرهنگ» بخش گریزناپذیر گزیرناپذیری «تحول ارزش ها» است. «فرهنگ» امر بیولوژیک و ژنتیکی نیست بلکه موجودی زنده و در «شدن» است. «فرهنگ توسعه» است که نیاز به تامل و کنکاش دارد.

بحث این است که اگر «توسعه» و «نوسازی» امر «قومی» نیست، و آحاد یک جامعه متکثر را دربر می گیرد و به این یا آن کشور یا فرهنگ محدود نیست، آیا سخن گفتن از «روح قومی» و سازش ناپذیری این یا آن قوم با این پدیده آب در هاون کوبیدن نیست.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.