شگفتا که مدعیان آزادی به همان شیوه پاسداران استبداد سخن می گویند و به مانند سلفِ قکری خویش هر فردی را که بیان دیدگاه و نگاه دیگری از آن چه که به مذاق آنان شیرین نیاید، دست نشانده و عامل و مامور و جاسوس می نامند.
دریغ و درد! که مانند سلفِ مستبد خود مدعی آزادی اند و آزادی را به معنای ترور شخصیت مخالف خود و گِل گرفتن دریچه نقد قلمداد می کنند. و درست مانند سلفِ مستبد؛ تامگرایی و مونولوگ بُتِ عیار آنان است و به فرهنگ «بی چرا» اقتداء می کنند و گفتگو و دیالوگ و نقد را برنمی تابند. تجلی مونولوگ استبداداند و مبارزه با استبداد را جایگزینی مونولوگ خود می دانند.
و هیاهوی بازار مسگری است که بر کاسه سر هر نقادی مُهر و نقش و نشان می کوبد که تو جاسوسی!
گویی از تجربه تلخ و اندوهبار «انباشتِ نفی» که انباشت خشونت است، طرفی نبسته ایم. مونولوگ و حُکمِ «تو! جاسوسی!»پورنوگرافی خشونت است: اگر درسی بتوان آموخت از گذشت روزگار، همین است که هرکس سنگِ مونولوگ و تکگویی را بر سینه زد با شعار «مبارزه با استبداد»، کمر به قتل دیالوگ و فرهنگ گفتگو بسته است.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید