رفتن به محتوای اصلی

یادداشتی بر طرح عدم تمرکز قومی، محسن نژاد
24.02.2011 - 06:10

نوشتار با عنوان: [مقدمه ای بر طرح عدم تمرکز در ایران] آقای محسن نژاد که اکنون در سایت ایران گلوبال از حضور خوانندگان میگذرد را تقریبأ 5 ماه پیش از سوی ایشان دریافت کردم. در زیر خلاصه ای از پاسخی که را تقریبأ 5 ماه پیش به ایشان دادم را به عنوان نقدی کوتاه بر این طرح تقدیم خوانندگان خواهم کرد. باشد که به شفافیّت این بحث کمکی کند.

■ ▬ سپاسگزارم که طرح مسئلهءِ ملّی خودتان را با من در میان گذاشتید. اجازه بدهید به مناسبت دو موضوع با شما بدون تعارف گفتگویی کوتاه داشته باشم 1- بنا به احترام مدتّ زمان زیادِ داد و ستد مقاله و نوشتار و تبادل دیدگاه و نظر که تا کنون بین شما و من وجود داشته است 2- بنا به دیدگاه و طریقِ پژوهشی که من تلاش دارم از زوایهءِ راسیونالیسم مسائل و جهان پیرامونی را ببینم و قضاوت کنم.

نکاتی دربارهء طرح عدم تمرکز شما،

◄ اصولأ ادبیّات و محتوای نوشتهء شما مربوط به زمان امروز و روابط اجتماعی آن نیست، این شیوه با طرز بینش و نگارش را چپ های ایدئولوژیک سنتّی و یا قومگرایان تجزیه طلب از یک قرن گذشته تا کنون گفته اند و تکرار میکنند و شما هم در نوشتهءِ خودتان بار دیگر آنرا بر روی کاغذ آورده اید. امری که من انتظار آنرا هرگز نداشتم،

◄ اینکه برای رسیدن به هدف و نتیجه گیری از نوشتار خود، تاریخ سیاسی فلات ایران را بی ثبات و جغرافیای سیاسی آنرا دچار یک نوع آنارشیسم قومی بدون مالکیّت میکنید، پروسهء تکاملی درون ایران و برداشتهای دانش محور جهانی آنرا نمی پذیرد. تز شما این هست که با تکیه و مجسم کردن یک بی نظمی و آشفتگی در تاریخ و جغرافیای سیاسی ایران، آنگاه بر این خرابه دیواری را بنا نهید، در صورتکیه جغرافیای سیاسی و روابط اقوام "ایرانی تبار از هر تیره و خاندان" دارای اسکلت بندی و انسجام تاریخی خود بوده، ولی شما اکنون خوشبختی را در پراکندگی آنها جستجو و به آنها توصیه میکنید.

◄ جوهر نوشتهءِ شما این هست که اوّل تفرقه، جدایی و استقلال اقوام، که طبعأ خود جنگهای نژادی و قومی را در بر خواهد داشت، بعد اگر قومی دوست داشت میتواند به ایران و حکومت آن بپیوندت!! آقای محسن نژاد دمکراسی دل بخواهی از روی میل و هوس و بر اساس افکار قومی ما قبل مدرنیته نیست، دمکراسی قانون یکسان سازی برابری فردی و شهروندی میباشد، ولی آنجا که هر کس و یا هر قوم با هر قدرت سیاسی هم که باشد خطا و سرپیجی از قوانین کشوری و بین المللی بکند و امنیّت عمومی را به خطر بیندازد از هر دیکتاتوری همین دمکراسی سخت تر عمل خواهد کرد.

◄ کسانیکه ایران را ممالک محروسه، و کثیر الملله را نامیدند، بطور کلی ایرانی تبار نبودند، و دشمنان راستین ملّت و سرزمین ایران بودند و هستند، شما در تاریخ در بیاورید که غیر از تُرک تباران و عرب تباران و زیر دستان آنها، کسی پیدا میشود که ایران را ممالک محروسه، و کثیر الملله نامیده باشد و یا بنامد. امروز برای نسل جوان و ناسیونال ایرانی، واژه های ممالک محروسه، و کثیر الملله، بدترین ناسزا گویی، بدترین نوع تحقیر، و تجاوز به اندیشه و حسِ میهن دوستی آنهاست. بنا بر این شما نمی توانید با چنین ادبیّات و با چنین تاریخ نگاری بدونِ پشتوانه، اقدام به حلّ مسائل ملّی بکنید.

◄ واژه ها و اصطلاحات "ممالک محروسه، و کثیر الملله" را بیگانگان مهاجر به جغرافیای ایران بویژه در دورانِ قاجاریان در فرهنگ و در ادبیّات سیاسی خود برای تکه و پاره کردن سرزمین ایران بکار گرفتند و میگیرند، نسل جوان امروز ایران آن آگاهی را دارند، که به چنین اصطلاحاتی را که بیگانگان هدفمند بر سرزمین مادری و پدری اشان گذاشته اند توجهی نداشته باشند، و همچنان در پاسداری این سرزمین بیدار و هوشیار باشند.

◄ در ایران جغرافیایی بنام، تُرکستان، ترکمنستان، عربستان، وجود ندارد که قومگرایان با اندیشهءِ واپسگرایی و عاملین بیگانه بخواهند امروز آنها را از تنهءِ ایران جدا کنند. مردمان تُرک آذری، ترکمن، و عرب، در سده های میانه و بعد از آن به سرزمین ایران مهاجرت کرده اند و اکنون شهروندان ایرانی و تابعیّت حکومتهای ایرانی را خواهند داشت، میزان مشارکت در امور قدرت سیاسی و سامانهءِ اقتصادی در درون و نمایندگی کشور و ملّت ایران در جهان پیرامونی بر پایهءِ شایستگی ها، توانایی های فردی میباشد و بر پایهءِ وابستگی های أتنیکی، زبانی، جغرافیایی نیست. هر کسی که تابعیّت ایرانی داشته باشد با هر پیشینهءِ قومی و با هر باورمندی به شیوهءِ دمکراتیک و برابر با نرمهای جهان امروز حق دارد بالاترین مقام سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی را در کشور کسب کند.

◄ آقای محسن نژاد نمیدانم که شما از کدام قبیله و تبار هستید، ولی بخوبی میدانید، که تُرک تباران و عرب تباران در ایران در صدد جایگزینی دمکراسی نیستند، همهء پیشنهادهای دمکراتیک و ساختارهای سیاسی مدرن امروز به آنها عرضه شده است، امّا آنها به رعایت دمکراسی و پذیرفتن واقعیّتهای تاریخی تن نمیدهند، در مقابل به تاریخ ایران، به چهره های سرشناس و سمبلیک ایرانی که برخی از آنها آوازهء جهانی دارند، توهین و انکار میکنند. برای ایرانی تباران در سرزمین مادری و پدری خود تکلیف معین میکنند. که تحت هیچ شرایطی معقول نیست و پذیرفته نخواهد شد. دست یابی به حقوق فردی و شهروندی و برخورداری از گویش مادری چه ربطی به تاریخ و جغرافیای ایران و یا توهین به آنها را دارند. !!

◄ ما در دو جبهه مبارزه میکنیم، در مقابل تمامیّت خواهان و تمرگز گرایانی مانند احزاب راستگرا و کسانیکه بنا درستی خود را ملّت ساختگی فارس می نامند تا برای دیگران تعیین تکلیف کنند، و در مقابل کسانیکه در لباس برقراری دمکراسی با نام قوم و قبیله در پی فروپاشی جغرافیا و لکه دار کردن تاریخ فلات ایران هستند. برای ما انسانها در امر سیاست و ساختار حکومت آینده پدیده های حقیقی و حقوقی هستند و نه إتنیکی، ما در جسجوی راه حلّ دمکراتیک قانونمند با استفاده از دست آوردهای مردمان پیشرفته و متمدن جهان هستیم، شما هم میتوانید با دست کشیدن خود از فرهنگ قوم و قبیله ای و بستن کارخانهءِ قوم سازی به ما بپیوندید .

◄ سیستم ایالتی، ولایتی دوران مشروطه که شما آنرا مطرح کرده اید، بر اساس قومی نبود، و بر بستر تقسیمات جغرافیایی به 5 قسمت تقسیم شده بود. دورهءِ مشروطه فاز فتودالیتهء نیمه اشرافی بود در نتیجه ساختار حکومت ایالتی ولایتی دوران مشروطه شکل پیشرفتهءِ سیستم ملوک الطوایفی میباشد، دورانِ رضاشاه مرحلهءِ سرمایه داری ملّی است و ساختار حکومت در دورانِ پهلوی نمونهءِ کلاسیکِ پیدایش ملّت در عصر مدرنیته بر اساس ساختار National Staat" ناسیونال اشتات" یا به عبارتی درست تر "ناسیونالیتِت اشتات Nationalitäten Staat که بستر اصلی آن اقوام مختلف از جمله تُرک آذری هم بودند،

◄ مقایسه و آمیختن دو دورهء مشروطه و حاندانِ پهلوی که از جهاتی چند با هم تفاوتهای بینادیِ مراحلِ زمانی و ساختاری دارند کاملأ اشتباه هست. انقلاب مشروطه را قاجاریان از پای در آوردند و نه رضاشاه و محمدرضاشاه. رضاشاه با جایگزینی برنامه های حزب مساوات ( سوسیالیست ها) در تکمیل انقلاب مشروطه کوشید، تنها مشکلی که داشت ساختار حکومت متمرکز بود، امری که از شاخصهای برجستهءِ حکومتهای ناسیونال اشتات هست و مقصر این فرد و یا آن فرد مانند رضاشاه نبوده و نیست. مُدرن بودن حکومتهای ناسیونال اشتات (دولتهای ملّی) اتفافأ در متمرکز بودنّ آنهاست که به ساختار فئودالیتهءِ ملوک الطوایفی پراکندهءِ قومی و آنارشیسم پایان داد.

◄ اگر شما هنوز جنبش های خانخانی و فئودالی منطقه ای را حرکتهای دمکراتیک مینامید که آنها بوسیلهء خاندان پهلوی سرکوب شدند، وای به روز نسل آینده و به سرنوشت سیاسی قرن آیندهءِ ایران !!!، این ادعای شما همانقدر غیر علمی و غیر کارشناسانه هست، که با مردود شمردنِ دورانِ گذار و ساختار های دمکراتیکِ جوامع غرب، خواهان آن هستید که مسائل ملّی ایران را با سپردن بدست طبقه و جامعهءِ توده وار با پیشوایان قومی با افکار بستهءِ فئودالی آن بسپارید و ایران را در یک آنارشیسم قومی کور هدایت کنید.

◄ امروز نوع حکومت را سیستم اقتصادی و روابطِ اجتماعی و بازرگانیِ ملّی و فراملّی آن تعیین میکند و نه گروههایِ أتنیکی ساکن در یک حغرافیا. امّا شما بدون نامیدنِ سیستم اقتصادیِ مشحص، تازه نوع حکومتی را هم پیشنهاد نکرده اید و فقط بر این تأکید دارید که هرچه مردم عوام گفتند. طبیعی است که قدرتِ سیاسی را مردم باید انتخاب کنند، امّا این انتخاب شوندگان هستند که باید برنامه های خود را به مردم معرفی کنند، شما تنها برنامهءِ عدم تمرکز را به میان می آورید، در کشور آلمان تقریبأ عدم تمرکز هست و در کشور فرانسه سیستمی متمرکز، آیا براستی فرانسه از آلمان در اتحادیهء و در جهان اروپا جایگاهِ کمتری دارد و یا از توسعهء فراگیر در آن کشور جلوگیری کرده است!!! آنچه تجربیات تا کنون در عمل نشان میدهد، عکس قضیه هست !.

◄ از اشتباهاتِ بزرگ شما تقسیماتِ قومی و نامگذاری آنهاست که بطور کلی با مردم و جغرافیا شناسی دیروز و امروز ایران مطابقتی ندارد. تقسیماتِ قومی را که شما نام برده اید، داستانهای سینه به سینه گشتهءِ افرادِ جامعهءِ روستایی و عشایری هست که گروهی بیگانه و غیر ایرانی در عصر ماقبل مدرنیته بدون پشتوانهء علمی در کتابها نوشته اند و هدفمند بر زبانها آنها گذاشته اند، جای شگفتی هست با اینهمه منابع اطلاعاتی شما هنوز از فرهنگ فئودالیته و غیر پژوهشی دنباله روی و بلندگویِ چنین فرهنگ و تاریخ نگاری بی رمقی هستید.

◄ شما رضاشاه و خاندان پهلوی را پیشتاز فارس ها ارزیابی میکنید تا تز: از بین بردن جنبشهایِ دمکراتیک اقوامِ ( بقول شما ملیّت ها) درونِ ایران را بوسیلهءِ رضاشاه و محمد رضاشاه دیکتاتور را بر کرسی بنشانید ؟ تاکنون چند بار با روش مستند و مجسم اعلام کرده ایم بجای ملّتی ساختگی بنام "ملّتِ فارس" در ایران ملّتی بنام "ملّت ایران" داریم که تاریخی بس طولانی تر فراگیر و ناسیونالیستی تر، از ملّت بنام فارس دارد. امّا اگر قرار بر این باشد که ملّتی بنام فارس باید وجود داشته فقط در غرب، جنوب غربی، و در جنوب جغرافیای امروز ایران بودند و هستند. پارسی و یا فارس بودن ربطی به سایر جغرافیای ایران، از جمله: تهرانی، مشهدی، یزدی، کرمانی، و اصفهانی ندارد !؟.

◄ من از پشتیبانان جنبش دمکراتیک مردم کُرد در ایران و خارج از مرزها هستم، بروشنی بگوییم، گرایشات پان ایرانیسم مثبت دارم، ولی هر مردمی تا دارای یک حکومت سیاسی نباشند، به عنوان یک ملّت سیاسی در سازمان بین الملل به رسمیّت شناخته نخواهند شد. میتوانیم بپذیریم که مردم کُرد در جهان امروز یک ملّت فرهنگی هستند. شاید احزاب سیاسی اقوام تُرک آذری، بلوچ، و عرب، در این اندیشه باشند که برای تبدیل شدن به یک ملّت سیاسی باید جدا شوند و تشکیل حکومت مستقل خود را بدهند، اولأ باید گفت که دوران تشکیل "ملّت دولت" به پایان رسیده، دوّمأ سرزمین ایران از کسی با زور سر نیزه تسخیر نشده، یا طبق قراردادی بوجود نیامده، بازمانده از فروپاشی یک امپراطوری تجاوزگر نبوده، که امروز بخواهد آن سرزمینها را پس بدهد، ساختار سیاسی حکومت آیندهءِ ایران فدرالیسم اجرایی میباشد.

◄ در مورد تعریف شما از حکومت و دولت ( که شما، آنرا مال و دارایی تعریف کرده اید) هم خارج از نُرمها و ضوابط بین المللی هست، من نمیدانم شما چرا مانند نظام ولایت فقیه امروز تلاش دارید ایران را از سایر جهان جدا کنید و قوانین مردم شناسی، جغرافیا شناسی، و حکومتی خاص بر پایهءی إتنیکی برای آن بسازید. برابر با دیدگاه شما، مثلأ باید در ایران از وسایل پژشکی و علم فن آوریهای تکنولوژی و ارتباطی و سایر دست آوردهای علمی جهان هم استفاده نکرد و برای هرکدام از گروههای إتنیکی در ایران دستگاههای مخصوص و داروهای ویژهءِ قومی منطقه ای را تولید کرد.

◄ بحث زیاد و وقت کم میباشد، امیدوارم که از روشن صحبت کردن من برداشت نادرست و جسارت بحساب نیاید. برای باز کردن این مباحث هر جا و مکان که شما مناسب بدانید در خدمت خواهم بود.

پیشنهاد من به شما این هست که این طرح مسائل خود را با این تاریخ نویسی، با این ادبیّات، با این تقسیمات قومی انتشار ندهید، زیرا بیش و پیش از هر کس بخود شما در بین روشنفکران و افراد ریزبین در مسائل تاریخی و باستان شناسی صدمه وارد خواهد کرد، امّا در این شکی نیست که صلاح مملکت خویش خسروان دانند، آنهم انسان با تجربه ای مانند شما.

تاریخ انتشار: |فوریه 2011| آلمان|

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.