رفتن به محتوای اصلی

اعدام و اعدام و اعدام تا کی؟
08.01.2011 - 19:10

اعدام انسانها در ایران پدیده ای تازه ای نیست. هر زمان انسانهایی به دلایل مختلف در برابر جوخه های اعدام قرار گرفته اند و جان آنها بوسیله ای گرفته شده است. چرخی که زمانی به کار افتاده است و سر بازنشستن را ندارد. گویی بدون اعدام و کشتن کشوری بنام ایران نمی تواند به زندگانیش ادامه دهد. هر روز و هر ماه و سال انسانهایی را باید به پای این چرخ غدار ببرند و جانشان را بستانند. ستاندن جان انسانها بوسیلهء کسانی که قدرت را در دست دارند، شاید کار سختی نباشد، اما برای کشوری در هر زمانی مضر است. کشور است که هزینهء این گونه مجازات را می دهد. کشور است که سیر خشونت در آن همچنان دور می گیرد. کشور است که آدمکشی در آن به کاری روزمره تبدیل می شود و حرمت جان انسان پایین آورده می شود. بارها و بارها در مورد این پدیدهء شوم گفته و نوشته شده است، اما این پدیدهء ضد انسانی همچنان بوسیله ای جان داده می شود. جان داده می شود تا همچنان جان بگیرد. جامعه ای که در آن اعدام رواج داشته باشد را نمی توان جامعه ای سالم دید. به دلیل اینکه در این جامعه برای جان انسان ارزش قائل نمی شود و براحتی آب خوردن جانها گرفته می شود.

هرزمان نوشته و فریاد زده ایم که اعدام در ایران بس است. تحلیلهای بی شماری در این باره نوشته شده اند، اما حاکمان همچنان به این طریقهء از بین بردن انسانها ادامه می دهند و وقعی هم به کسی نمی گذارند. پرسش این است که این اعدامها تا کی ادامه خواهد داشت؟ آیا حاکمان بعدی هم به این روش ادامه می دهند و یا اینکه روزی این پدیدهء شوم به همراه همزاد نحسش یعنی شکنجه انسانها پایان می یابد. امروز این مسئله مشغلهء ذهنی بسیاری از انسانهای سیاسی و غیر سیاسی شده است. در تمام جهان مخالفان اعدام صدایشان را به طرق مختلف بلند کرده اند. اعتراض به این مسئله و نجات جان انسانی برای مخالفان اعدام در جهان یک پیروزی بزرگ بحساب می آید. امروزه به این مسئله بسیار توجه می شود که انسان برای زندگی کردن بدنیا آمده است و هیچکس و هیچ حکومتی حق ندارد این اصل حق زندگی را از کسی بگیرد. متاسفانه کسانی بنام عدالت در کمال بی عدالتی انسانها را در پای چوبه دار و یا در برابر دیوار و یا روی تختی اعدام می کنند. این عمل چه ربطی به عدالت دارد و ریشهء عدالت در آن حتی تاری نرویانده است. آری در گذشتگان انسانها به بهانهء اجرای عدالت، حتی در مقابل سرقت انسانی را از درختی آویزان می کردند و نامش را عدالت می گذاشتند. اما باید دید که این انسانها در چه زمانی و در چه یایه ای از دید اجتماعی می زیسته اند. زمانی انسانها حتی نمی دانستند که همگی برابر زاده شده اند و انسانها بر خواصی ناشناخته و عوام ناشناخته تقسیم شده بودند. حتی انسانهایی بنام بدچشم و جادوگر و ساحر در میان آتش سوزانده می شدند. انسانهایی بر پایهء نظریه ای که می دادند سوزانده و یا به قولی اعدام می شدند. فریادگرانی از کوهها پرتاب می شدند و مجازات می گشتند. کشتن انسانها صورتهای مختلفی داشته اند. چه بسا انسانهایی را به واسطهء تولدشان که دست خودشان نیست، نابود شده اند. زنده به گور کردن دختران و از بین بردن ناقض العضوها ی مادر زادی پدیدهء است که لازم به توجه هستند و نشانهء جهالت و عداوت انسانهایی با پدیدهء انسانیت در کلیت آن می باشد.

از بین بردن دگراندیشان و دگر باشان و مخالفان سیاسی و عقیدتی را نمی توان در جهان امروز ندید. این مسئله آنچنان پدیده ای است که روزی نیست خبری از آن درج نشود و صحنهء دردآوری را در برابر دیده ها نگشاید. آیا جهان ما با این همه پیشرفت و ترقی سزاوار همچنین توهین بزرگی بخود است. آیا باید این جهان هر شب با این بیم به خواب برود که فردی یا افرادی تا چند لحظهء دیگر جانشان را از آنها می گیرند. آیا در این جهان به غیر از جنایتکارانی که به هر دلیل از منطق و احساس تهی شده اند، کسی حاضر است که جان انسانی را بگیرد و یا شاهد جان دادن عمدی انسانی باشد؟ انسانی که برای حفظ جان خود به آب و آتش می زند، نمی تواند جان انسان دیگری را به هر دلیل بستاند. این معنای واقعی بی عدالتی است. عدالت حکم می کند که همهء انسانها تا زمانی که به مرگ طبیعی این جهان را ترک می کنند، حق زندگی واقعی و بدون درد را داشته باشند. انسانها باید بجای اینکه تلاششان در گرفتن جانها باشد، باید در تلاش باشند تا جان انسانها حفظ گردد. مگر نه این است که زمانی نوزادی بدنیا قدم می گذارد، همهء انسانها یک شادی ذاتی را احساس می کنند. مگر نه این است که بوی خوش زندگی و پدید آمدن زندگی در آن لحظه همهء اطرافیان را سرمست می کند. عکس این هم صادق است. زمانی که جان انسانی گرفته می شود، انسانها غمزده می شوند و شادی برای لحظات و شاید تمام زندگی از آنها گرفته می شود. مگر اینکه انسانهایی که از مرگ دیگران خوشحال می شوند، براستی مشکلی داشته باشند. انسان امروزی دیگر بسان انسانهای گذشته فکر نمی کند. تمدن انسان هر روز رشد می کند و حتی برای حیوانات و نباتات و کل طبیعت که انسان هم جزیی از آن است، حق زندگی کامل قائل می شود.

اعدام برای نسل امروزی عملی غیر اخلاقی و غیر قابل قبول محسوب می شود. تلاش برای منع اعدام در آینده به ثمر خواهد نشست. انسان نمی تواند هم پیشرفت و هم پدیده های منفی گذشته را با خود حمل کند. این حکم زمان است. پس چه بهتر که در برابر رشد و ترقی قرار نگرفت، چون نیروی آن به هر وسیله بر مانعش خواهد تازید. طبیعت انسان را برای زندگی می آفریند و حق زندگی را هم به انسان داده است و آنرا هم به انحا ممکن نگهبانی می کند. در برابر طبیعت نباید قرار گرفت، چون طبیعت مادر انسان است و مادر هم نمی خواهد فرزندانش را از او بگیرند.

7.1.2011

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.