رفتن به محتوای اصلی

نقد «چپ ايران در بن‌بست‌ها و عقب‌ماندگی فکری» نوشته جلال ایجادی*
06.05.2014 - 20:35

آ.ائلیار

وقتی یک استاد دانشگاه، یک آکادمیکر، به سان "کیهان شریعتمداری"، مبلغان چپ ستیز حکومتی، در مورد "چپ ایران" چیز مینویسد، این پرسش پیش میاید که ، آیا متد بررسی علمی یک موضوع ، برای استادان هم هنوز جا نیفاده است؟ پس اینان برای دانش جویان خود چه متدی تدریس میکنند که خود در عمل چنین مطالب "تبلیغاتی" و عاری از روش تحقیق و بررسی علمی موضوعات پس میدهند؟ موضوع عمل و تئوری چپ در جهان و ایران توسط صدها متخصص و حتی از سوی خود فعالان چپ تحقیق و نقد و بررسی شده که جایی برای این تبلیغات نگذاشته است.در چنین حالتی پس چه حاجتی ست برای پروپاگاندای حکومتی و شبه حکومتی؟ پاسخ سئوال این است که مسئله نه مربوط به علم است و نه مربوط به متد علمی! بل دقیقاً مربوط به «تسلط سرمایه» و منافع آن است. تبلیغات چپ ستیزی بازتاب ترس سرمایه از تهدید شدن آن و اجرای عدالت نسبی اجتماعی ست.

چپ ستیزی به معنای حفظ اقتدار سرمایه برای "بهره کشی" هر چه بیشتر از نیروی یدی و فکری زحمتکشان است. اینگونه مطالب نشانه ی وحشت راست از رشد و قدرت گیری چپی ست که خواهان کنترول سرمایه به نفع استثمار شدگان است. استادی که حرمت دانش و متد علمی تحلیل موضوعات را رعایت میکند هر گز به بدام پروپاگاندا نمی افتد. و چنین مطالب سطحی بیمایه بیرون نمیدهد. مگر اینکه وحشتی داشته باشد از به خطر افتادن غارت دسترنج زحمکشان از راه اجرای عدالت اجتماعی. بمانند کیهان شریعتمداری. در نوشته این استاد اندیشه در مورد چپ منجمد شده در نیم قرن پیش درجا میزند. و از تغییر و تحول و پیشرفت در عمل و تئوری چیزی در میان نیست. او خود را به بیخبری زده است. نیازی هم ندارد که تحقیق و تحلیل کند. حفظ سرمایه تنها به تبلیغات نیاز دارد. استاد هنوز درک نکرده که سیستم "مزد بگیری» انسان را از انسانیت خود خالی کرده و تنها به یک «شئی» تبدیل میکند. چون این پروسه را طی نکرده و قدرت تحلیل جریان طی شده را نیز ندارد. فقط بلد است عامیانه و غیر مستقیم بگوید «چپ اخ است و سرمایه همه چیز»! و چشم بر برده داری نوین جهانی ببندد. چرا که میداند چپ ستون اصلی مبارزه علیه این برده داری ست.

نوشتم متد جلال ایجادی در نوشته خود تبلیغی ست. این متد بمانند متد شریعتمداری ست. چرا که روش او نیز پروپاگاندا علیه چپ ایران است. معنای این سخن آن نیست که این دو نفر مثل هم هستند. نه، بل متد آنها یکی ست. این متد متد «ترور شخصیت چپ ایران» است. ارائه دیدگاه مشخص برپایه ی منطق و استدلال با تبلیغ تفاوت اساسی دارد . توضیح حوادث و واقعیات که در بیشتر مواقع سیاسی هستند و یا جعل گزارشهایی در پیرامون آنها با هدف « تأثیر گذاشتن بر اذهان برای کشاندنشان در جهت کردارهای ویژه به معنی تبلیغ است و متفاوت و متضاد با روش روشنگری.

 روشنگری متضاد با تبلیغ، و تبلیغ متضاد با تفکر است. روشن بینی یعنی جسارت در بکارگیری فهم و درک خود از طریق پرسش و تحقیق و آزمایش، بدون پیش داوری و مقلد مابی و فرقه گرایی و پیروی از این و آن. بزرگسالان از این طریق میتوانند با چهارچوبه اندیشگی کودکانه ی تقلید و تبلیغ و پیروی وداع کنند.عرصه نوشتن جای منطق است، نه تبلیغ و القاء.تبلیع تحت تأثیر قرار دادن دیگران جهت اعمال و اهداف از پیش تعیین شده است. بر خلاف روشنگری، با تفکر کاری ندارد که هیچ، بل متضاد با آن نیز هست. چرا ؟ چون اساس تبلیغ بر به کارگیری احساس دیگری نهاده شده نه قدرت تعقل و اندیشه فرد. تبلیغ ماهیتاً برای دیگری خردی نمیشناسد که بخواهد با آن سرو کاری داشته باشد. هر وقت هم دلایلی عنوان میکند برای اینست که قدرت تعقل مستقل را از فرد ربوده و خود را تحمیل کند. تبلیغ خود را" قدسی و عام " میداند و تفکر که از درون انفرادی منشاء میگیرد در اصل شک و شکاف در هر آنچه قدسی ست میباشد. بنابرین استقلالی نمیشناسد که بخواهد به شناسایی مستقیم و مستقلی نیز گردن بگذارد. آن ، در فرهنگ مردم یک نوع گول زدن دیگریست. سرمایه برای حفظ تسلط خود معمولاً به «پروپانگاندا» می پردازد.

استادی که روش بررسی علمی پدیده ها را به شاگردان خود میاموزد اما در برخورد با «موضوع چپ » دست و پا گم کرده و از دانسته هایش وداع میکند و سر و ته چپ را یک کرباس و پروژه برای ایجاد «جامعه ای توتاليتر» می نگارد، بجز ترس از به خطر افتادن فرمانروایی سرمایه و حفظ بهره کشی چه چیزی می تواند او را چنین دستپاچه کند؟ چپی که همیشه در تاریخ ایران محکوم به مرگ در زندان و تبعید و تیرباران بوده است. و هنوز هم خونش از میدانهای تیر باران خشک نشده است. هرگز امکانی نداده اند که شایستگی خود را به آزمایش بگذارد.

جنبش سوسیالیستی در بطن جامعه سرمایه داری در دوره مدرنیته در جوامع پیشرفته اروپایی پدید آمد.برای یافتن پاسخ درست به پایان دادن "استثمار انسان از انسان". این تئوری از غرب در اوایل جنبش مشروطیت از سوی شمال وارد ایران شد. و با توجه به شرایط ایران موجب تشکیل «اجتماعیون و عامیون» شد. و مشکل عقب ماندگی جامعه ایران مهمترین مسئله سوسیال دموکراتها بود.و چگونگی تطبیق تئوری یی که ریشه اش جوامع رشد یافته سرمایه داری بود با شرایط عقب مانده ایران.بعد از تجارب جنبش گیلان در1299 کنگره اول حزب کمونیست ایران در انزلی و بعد در ارومیه تشکیل شد. گر چه کلیت تئوری مارکسیسم لنینیسم بود و لی با تمام نکات ضعف نکات مثبت زیادی برای سازماندهی زحمتکشان و دفاع از حقوق ضایع شده آنان را شامل میشد . که درمرامنامه و اسناد آن منعکس است.

در 1310 گروه ارانی بوجودآمد که از نظر تئوری تطبیقی قدمی پیش در نظریات کمونیستها محسوب میشد. و خط بطلانی بود بر"تنگ نظری، مطلق اندیشی و اندیشه غیر انتقادی". پس از شهریور بیست، خلیل ملکی و دیگران در برابر سلطه و ارعاب ایدئولوژیکی و سازمانی حزب توده جسورانه ایستاد. کوشش ملکی و دیگران برای یافتن راه دیگری جدا از سوسیالیسم استالینی، که راهی دموکراتیک و منطبق با شرایط ایران باشد، قابل توجه است. تشکیل حزب توده ایران، در1320 تأثیرهای شگرفِ برحیات جامعه گذاشت.به قول محمدرضا نیکفر«حزب توده کانونی فرهنگ‌ساز بوده است... توده‌ای‌ها از همه به قلب قرن بیستم نزدیک‌تر بودند. آنان از همه مدرن‌تر بودند، از همه فرهیخته‌تر بودند، از همه خوش‌بین‌تر و به روی جهان گشاده‌تر بودند. اما قرن بیستم با این بهترین فرزندان ایرانی خود بدترین بازی‌ها را کرد.» حزب توده متأسفانه نتوانست « استقلال اندیشه وهمبستگی جهانی زحمتکشان» را درست درک کرده و به آن وفادار بماند. و تراژدی همین جاست.

با جدایی چین و شوروی1964 و پیدایش تئوری جنگ مسلحانه و گوارا گرایی "چپ نوینی"1340-50 در ایران و در جدایی از حزب توده، شکل گرفت. و جنبش چریکی فدایی بوجود آمد. جنبش فدایی یک جنبش سوسیالیستی بود. که در یک دهه به بزرگترین سازمان چپ منطقه تبدیل شد. آنچه در تئوری این جنبش قابل توجه است «استقلال اندیشه»ی آن است.فدایی میکوشد با مغز خود بیاندیشد. برای او مکتب چپ ایران و جهان تنها یک تجربه است و نه آیه های خشک و دگماتیک. وهمین آزاد اندیشی خصلتی موجب شد که بخش اعظم این جنبش اکنون خود را به تئوریهای «سوسیالیسم دموکراتیک» مسلح سازد.اگر چه درگذشته در تشخیص شرایط خاص ایران دچار استقراء ناقص شده بود .

بخش بزرگ چپ ایران اکنون بخوبی میداند که بدون دموکراسی سوسیالیسم نمیتواند تحقق یابد. میداند که چپ دموکرات ایران با استبداد و توتالیتاریسم و مرجع باوری وداع کرده است.

به قول شیدان وثیق اندیشه ورز چپ دموکرات:« یکی از مسائل سوسیالیسم چگونگی تعمیق دموکراسی یا گذراز دموکراسی نمایندگی شده به دموکراسی مستقیم و مشارکتی مردم است، در ایران، تحقق دموکراسی شناخته شده درجهان امروز، در شاخص ها و سازند های اصلی و بنیادین اش، گریزناپذیر و پیش شرط همه ی چیز های دیگر است.این شاخص ها و سازند های اصلی و بنیادین دموکراسی عموماً شناخته شده ... در حوزه ی نظام سیاسی: جمهوری؛ لائیسیته یا حدایی دولت و دین؛ انتخابات آزاد؛ پلورالیسم(حزبی)؛ مجلس قانون گذاری (پارلمان)؛ جدایی قوای اجرایی، مقننه و قضایی؛ استقلال دستگاه قضایی؛ تمرکز زدایی؛ خودمحتاری های محلی، فدرالیسم... در حوزه ی حقوق اساسی و آزادی ها: اصول مصرح در اعلامیه جهانی حقوق بشر؛ آزادی های فردی و جمعی چون آزادی بیان، اندیشه، تشکل و تجمع؛ آزادی زنان و برابر حقوقی زنان و مردان؛ آزادی سندیکاهای مستقل کارگری و دیگر تشکلات مستقل جامعه ی مدنی؛ برابر حقوقی ملیت ها و اقوام مختلف و حل دموکراتیک مسائل ملیتی و قومی » میباشد.

وهاب انصاري

کيانوش جان، از آقاي ايجادي انتظار بيشتري بود. مطلب ايشان بيشتر به درد مطبوعات بولواري ميخورد، كه با تيتر هاي جنجالي و كم مايه دنبال جذب مشتري و ايجاد هياهو هستند. من نميدانم آقاي ايجادي بر أساس كد أمين فاكتها و كار تحقيقي اين احكام سنگين را عليه چپ صادر ميكند. فعالين منفرد چپ و احزاب تاريخي چپ (سازمان فداييان خلق اكثريت) هم كار تحقيقي در رابطه با گذشته چپ و خود كرده اند و هم به نقد خود نشسته اند. به جرات ميتوان گفت كه از ميان نحله هاي سياسي تاريخي ايران چپ قبل از همه شروع به نقد خود كرد و آن چيزهايي كه آقاي ايجادي فكر ميكند چپ همچنان گرفتار آنان است، را نقد و در عمل دوري گزيده است. امروز چپ در اكثريت خود به دمكراسي اعتقاد دارد و به هر نوع نظام ديكتاتوري و ايدئولوژي اعتقادي ندارد. آقاي ايجادي كمي به خود زحمت ميداد، اسناد و مكتوبات چپ را ميخواند، ديگر احتياجي به اين نوشته در  اين شكل و محتوا نبود.

کیانوش توکلی

وهاب جان، منهم به اين مقاله انتقادات جدي دارم، شخصا هم احزاب و سازمانهاي چپ را تجربه كردم و هم با سازمانهاي راست ميانه و ملي گرا اشنايي دارم، بنظر من چپ سابق به دو بخش دمكرات و بخش سنتي و أستالينيستي تقسيم شدند، از اين رو غير منصفانه است ،هر دو را يكسان فرض كنيم، واقعييت اين است كه نگاه أيشان به اسلام و خاو ميانه با نگاه جناح راست جمهوريخواه أمريكا يكسان است ، چنين نگاهي همه ي مشكلات جهان را إز اسلام مي داند، حمله به أفغانستان، عراق و...أقداما تي بود كه قصد داشت، القاعدة را ايزوله كند و دمكراسي را به خاور ميانه بياورداين ديدگاه كه بدنبال نظم جهاني بود به بي نظمي جهاني دامن زد وبه رشد بنيادگرايي إسلامي كمك كرد،اكنون غرب إز گذشته خود درس گرفت و أوباما و غرب كار با اسلامگراهاي ميانه رو و معتدل را در پيش گرفته اند.ا زسوي ديگر نگاه به أقليت هاي اينيكي بعد ديگر دمكراسي خواهي است كه إز نگاه ايجادي غايب است، در اين باره بيشتر مي شود نوشت....

 اسلام سياسي در بعد إفراطي و ميانه رو قويا در جهان وجود دارد، چپ هم به مانند اسلام سياسي دو بخش دارد، هر دو اينها به لحاظ دولتي با شكست هاي جدي مواجه شدند ولي همچنان در بطن جامعه و قدرت دولتي فعالند، اشتباه استاد ايجادي اين است كه تفاوتي ما بين اين دو در بخش چپ و اسلام سياسي نمي بينيد،متاسفانه سكولاز ها ايران بخاطر شكست اسلام سياسي و چپ ايران، برخورد نادرستي دارند و يكي إز عوامل اصلي نا كامي سكولار هاي راست ميانه و پانيرانيست نديدن اين تفاوت هاست چپ دمكرات در واقع همان سوسيال دمكراسي ايران است كه با بخش م.ل سنتي و طرفدار ان ديكتاتوري پرولتاريا تفاوت أساسي دارد.

رازی

آقای توکلی گرامی، در اینکه ستیزه‌گری یک پدیده واقعا موجود است، شکی نیست و من با شما کاملا همنظرم. بحث من بر سر این است که امروزه نیروهای متعصب و سنتی جامعه ما، حالا هرچقدر هم کراوات بزنند و ادای انسانهای مدرن را در بیاورند، از این واقعیت چماقی ساخته‌اند برای خفه کردن منتقدین خودشان. چرا نظرات آقای ایجادی "چپ‌ستیزی" نامیده می‌شود؟ در کجای نوشته ایشان آمده است که «چپ اخ است و سرمایه همه چیز»؟ و از همه مهمتر، آیا جلال ایجادی و حسین شریعتمداری از یک سنخند؟ آیا اخلاق چپ ایرانی تا این اندازه سقوط کرده است که منتقد نظری خودش را با یک بازجوی شکنجه‌گر و تواب‌ساز رژیم خون و خیانت و جنایت همسان می‌داند؟ اگر بخواهیم از پسوند "ستیزی" در اینجا درست استفاده کنیم، باید بگوییم در اینجا با "منتقدستیزی" مواجه هستیم. گفتم که بزرگترین خیانت چپ ایرانی از بین بردن اعتبار و اعتماد "چپ" در جامعه بود، متأسفانه کسانی که در برابر یک انتقاد منطقی، سالم و بیطرفانه این چنین واکنش نشان می دهند، همان تتمه اعتبار چپ را هم به باد فنا می دهند. کاری که نتیجه ای فاجعه بار برای آینده ایران و نیروهای مولد آن دارد، زیرا کارگران و اقشار کم درآمد در مقابل سرمایه داری افسارگسیخته پناهگاهی جز "چپ" ندارند. اساسا آقای ایجادی و بقیه منتقدین "چپ ایرانی" چطور باید انتقاداتشان را مطرح کنند، که به چپ ستیزی متهم نشوند؟ آیا اساسا کسی اجازه انتقاد به چپ ایرانی را دارد؟ بسیار مایلم نظر شما را در باره مقایسه آقای ایجادی با حسین شریعتمداری بدانم.

کیانوش توکلی

جناب رازی گرامی/ منهم با این گفته که « جلال ایجادی و حسین شریعتمداری از یک سنخند» صد در صد مخالفم . اما در مورد تیتر«چپ ايران در بن‌بست‌ها و عقب‌ماندگی فکری» کمی تند ، تیز و تحریک کننده است ؛شروع می کنم . بنظر خیلی از تحلیل گران سیاسی ایران، جریانات سیاسی چپ ، راست و میانه بنوعی در بن بست فکری گرفتار آمده اند. در مورد نقد به چپ؛ اقای ایجادی بی انصافی کرده اند؛ چپ ها ی ایران از دهه نود میلادی به باز نگری گذشته خود پرداخته اند؛ حاصل اینکار هزاران مقاله ؛ کتاب ،فایل های صوتی ، تصویری و مصاحبه بوده است . بنابراین مطالب فشرده و کلی که جلال ایجادی در این مقاله طرح کرده است به هیج وجه تازه و نو نیست.

نتیجه این نقد به چپ سالهای پیش ، جنبه سازمانی هم به خود گرفته است . ایجاد سازمانها و احزاب کاملا جدید مثل اتحاد جمهوریخواهان ، جمهوریخواهان لائیک _ دمکرات و....همچین ایجاد یک سازمان جدید چپ دمکرات که از اتئلاف چند شاخه فدائیان خلق در حال شکل گیری است؛ از این جمله اند. شخصا هم از 24 سال پیش «نقد چپ » را شروع کرده ام و دیگر خود را یک فعال چپ نمی دانم . مشکل تفکر استاد در این است که چپ های فعلی را همانی می بیند که 35 سال پیش بود . جالب اینکه ایشان چپ را به دو بخش سربکوبگر و سرکوب شده تقسیم می کند. اصومقاله مورد بحث، از نتیجه گیری کلی، فرا نرفته است.

اژدر بهنام

معمولا نوشته‎های آقای ایجادی از متدولوژی علمی پیروی می‎کنند ولی این نوشته ایشان از این متدولوژی فرسنگها فاصله دارد. آقای ایجادی می‎نویسند: "چپ ايران در دوران پايانی شاه در ادامه سنت توده ايسم با چريکی گری، خود را مطرح ساخت" به این ترتیب یک دهه فعالیت حزب توده ایران در دهه 1320-30 نادیده گرفته می‎شود. آیا حزب توده ایران در دهه 20 "چپ" نبود؟ این درست است که فعالیت چپ ایران در اواخر دوران محمدرضا شاه پهلوی دوباره اوج گرفت ولی نقطه شروع آن نبود. آنچه که ایشان بعنوان گفتمان غالب آن دوره مطرح کرده‎اند، کاملا درست است. در آن دوره گفتمان چپ عبارت بود از "حزب لنينی، موتور کوچک، نقش توده، انقلاب قهرآميز، برنامه دولتی کردن اقتصاد، پايان دادن به حاکميت سرمايه، برتری طبقاتی کارگری و غيره" و این واقعیت دارد که گرایش آن دوره گرايشی بود که "تمايل استبداد گرائی حزبی و سياسی و درک تمرکزطلب در هدايت اقتصاد

و جامعه از ويژگی های اساسی" آن بود. ولی امروز پس از گذشت 35 سال، چپ ایران چه تحولی داشته است؟ آیا آنچنانکه آقای ایجادی مطرح می‎کند، تحولی در آن رخ نداده است؟ آیا 35 سال حکومت اسلامی در ایران و از هم پاشیدن بلوک شرق تاثیری در آن بوجود نیاورده است؟ به نظر من امروز می توان چپ ایران را حداقل به دو دسته تقسیم کرد: یک بخش آن هنوز هم در تفکرات همان دوران منجمد شده‎اند. حزب لنینی با مرکزیت "دمکراتیک"ش، دیکتاتوری پرولتاریا، دولتی کردن اقتصاد، نفی دمکراسی بورژوایی و... از خصوصیات این بخش است. بخش دیگر اما، به شدت متحول شده است. در میان این بخش دیگر اثری از مارکسیسم – لنینیسم و حزب لنینی و دیکتاتوری پرولتاریا و... دیده نمی‎شود.

با وجود این، آرمان سوسیالیستی انسان‎گرایانه، عدالت اجتماعی با دیدی نوین، بهره‎گیری از دستاوردهای بورژوازی در جامعه – در همه عرصه‎های آن – دولت غیرمتمرکز، اقتصاد غیردولتی، توجه به فردیت انسان، آزادی‎های سیاسی و اجتماعی در همه عرصه‎ها و... از خصوصیت‎های این بخش است. همین تحولات هم موجب می‎شود که بخش "چپ سنتی"، این بخش را از دایره "چپ" بیرون بریزد. همان کاری که در واقعیت امر، آقای ایجادی کرده‎اند. آقای ایجادی هیچ یک از این تحولات را نمی‎بینند و یا اینکه این بخش را دیگر "چپ" نمی‎دانند! به نظر می‎رسد که تفکر آقای ایجادی درباره چپ، هنوز در زمان انقلاب 57 یخ زده است.

نگاهی گذرا به برنامه‎های بخش وسیعی از چپ ایران نشان می‎دهد که فرهنگها با تفکرات و برنامه‎های آن دوره فاصله گرفته‎اند. ورود مسائلی مانند حقوق بشر و آزادیهای سیاسی و اجتماعی، مسائل زیست محیطی، حاکمیت غیرمتمرکز و... به این برنامه‎ها، نمونه‎هایی از این تحول بزرگند. این بخش از چپ سالها پیش مارکسیسم و لنینیسم را نقد کرده و از آن فراتر رفته‎اند. برخلاف تصور آقای ایجادی، امروزه شفافیت شجاعانه مشخصه بارز این بخش از چپ است. آقای ایجادی می‎نویسند: "چپ متنوع و پيچيده است و افراد و لايه هائی هستند که خوشبختانه در بينش خود متحول شده اند، ولی بطور عمده مدل فکری و برنامه ی چپ در بنياد تغيير نيافته است" نه آقای ایجادی! تنها "افراد و لایه‎هایی از چپ" متحول نشده است بلکه خوشبختانه بخش بزرگ و تعیین کننده آن متحول شده است. و باز هم خوشبختانه نه تنها مدل فکری و برنامه این بخش بزرگ از چپ، بلکه عمل و کردار آن نیز متحول شده است.

آن چه که در این میان متحول نشده است، مدل فکری و اندیشه بخش دیگر چپ و نیز فکر و اندیشه خود شما در باره چپ است. فکر و مدل و متد شما در این زمینه، همانند مجسمه‎ای سنگی، در همان سال 57 باقی مانده است. اما من نیز با شما هم عقیده‎ام که در این سالها بخش متحول شده چپ، در زمینه تئوریک، آثار کتبی اساسی و برجسته‎ای بیرون نداده است و ما شاهد کار تئوريک برجسته ای نبوده‎ایم. ولی در نظر بگیرید که این نقصان تنها به چپ ایران خلاصه نمی‎شود. این درد، درد چپ جهانی است. به هر حال امروز می‎توانیم پافشاری بر حقوق بشر و آزادیهای دمکراتیک جمعی و فردی و برابرحقوقی همه افراد جامعه، رفع کلیه تبعیضات جنسیتی و قومی-ملی و فرهنگی و مذهبی، مقابله‎جوئی با بیعدالتی‎های اقتصاد جهانی با اتکا به توسعه انسانی پايدار و بازيگران آن، دوری گزینی از مديريت ديوانسالار دولتی، سمتگيری قطعی بسوی اکولوژی و سياستهای زيست محیطی و... را از مشخصات بارز چپ تحول یافته ایران بدانیم. این تحولات به همینجا خاتمه نمی‎یابند زیرا تحول طلبی با این بخش از چپ عجین شده است.


جلال ایجادی*
درود برهمگی اقای آ.ائلیار از انجا که دارای ویژگی فحش دادن است و نویسنده را با شریعتمداری و غیره تشبیه میکند و فاقد آزاد فکری است و در همان چپ سنتی قرار دارد مورد بحث من در اینجا نیست. من فکر میکنم واقعن حرف مرا نفهمیده و احساسات دفاع از خودی ها ایشان به حرفهای ایدئولوژیک همیشگی کشانده است. اقای انصاری به چپ هائی مانند اکثریت وفادارند ایشان حمایت اکثریت را از خمینیسم تحلیل کنند. اقای توکلی من هم معتقد به دوچپ هستم منتها چپ از مسائل اساسی امروز عقب مانده است: اکولوژی، فلسفه، مبارزه علیه مذهب، مبارزه تئوریک ، حقوق بشر و غیره.خاطرتان باشد که رشد اسلامیسم رادیکال با حمایت امریکا نیز صورت گرفته است. شما باید بطور مستقل از امریکا و سیاست آن از نظر جنبش فکری تئوریک به مسئله اسلام در جامعه ما برخورد کنید و از امریکا مترسک برای جلوگیری از مبارزه فلسفی علیه اسلام درست نکنید. جناب توکلی بله درست است کسانی هستند از چپ ها که در جنبش سکولارها هستند تحول یافته اند ولی بسیاری از کسانی که در سازمانهای کنونی چپ و تشکلات جدید حتا مانند جمهوریخواهان لائیک هستند متحول نشده اند. شما یک کتاب تئوریک و تحلیلی از سازمانهای متشکل کنونی ندارید. مقاله های تبلیغی و یا با جنبه های تحلیلی گاه پیدا میشوند دلی یک کتاب فلسفس اقتصادی سیاسی اجتماعی از اینان نداریم.خاطره نویسی وجود دارد ولی تحلیلی گفتن غایب است.از جناب رازی متشکرم بله من از چپ میایم و امروز اکولوژیست هستم و میدانید که در فرانسه اکولوژیست ها را با سیاست اجتماعی چپ تعریف میکنند. یعنی تقسیم ثروت عادلانه تر. امروز کلمه چپ الزاما ترقی خواهانه نیست حرب کمونیست چپ است ولی شدیدا پرودوکتیویست و مولدگرا و عقب گراست.چپ پوپولیستی وجود دارد و غیره. چپ را باید تعریف کرد. یک تعریف وجود ندارد. اقای بهنام در یک مقاله بسیار کوتاه همه چیز را نمی توان توضیح داد.از شما خواهش دارم یک سازمان و گروه سیاسی موجود را نشان دهید تا خودرا با کارتئوریک و موضع علیه دین اسلام و کار فلسفی نقد و اکولوژی بمتابه خط اقتصادی و اجتماعی و اقلیمی تعریف میکند.من میگویم افراد و لایه هائی متحول شده اند شما میگوئید بیشتر یا اکثریت.نه من و نه شما آمار دقیقی نداریم و با مشاهدات و تمایلات خود و نیز تجربه خود حرف میزنیم. میتوان لیست همه سازمانها را ردیف کرد و تکتک آنها را با معیارهای جدید نگاه کرد. من دلم میخواد بدانم همه این اکثریت شما چه نگاهی به اقتصاد الترناتیو دارند و رابطه انسان با اقتصاد و اکولوژی را چگونه تعریف میکنند. ایجادی

---------

*چپ ايران در بن‌بست‌ها و عقب‌ماندگی فکری-جلال ایجادی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار
برگرفته از:
کامنتهای ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.