رفتن به محتوای اصلی

مصاحبه ایران گلوبال با دکتر مرادی ، در باره مسئله ملی _ قومی
19.12.2010 - 18:05

1 - بنظر شما ،آیا در ایران مشکل تبعیض ملی _ فرهنگی وجود دارد؟ و یا به عبارتی دیگر، آیا ما مشکلی بنام مسئله ملی _ قومی و اتنیکی _ فرهنگی در ایران داریم؟ اگر آری چگونه و اگر خیر چرا؟

برای پاسخ درست و منطقی به این پرسش، نیازداریم که بطور کوتاه نظری به ساختار جامعه ایران در گذشته و حال بیاندازیم. شکی در آن نیست که همه جوامع بطور کلی و خاور میانه بطور اخص که ایران بخشی ازآن است، در حال پیشرفت و یک گام به جلو بوده و هستند. یعنی بنظر ما آرمان نیک خواهان هر سده ای پیشرفته تر از سده ما قبل خودش بوده و هست. الته چرخ عظیم تاریخ را می توان برای مدتی متوقف نمود، امانمی توان آن رابه عقب برگرداند. بنابراین هرچه تکنولوژی وفن و تجربه کسب شده، پیشرفت کند، بهمان اندازه فکر انسانها بیشتر باز می شود و در نتیجه انسان بدنبال زندگی بهتر وراحت تری خواهد رفت. علاوه براین با آسان تر شدن ارتباطات و روابط نزدیک تر انسانها و برخورد سریع با معماهای حل نشده، پرسشها بوجود می آیند و دامنه این پرسشها را وسیع تر می کنند و انسانها برای دست یابی به پاسخ تا حدودی اگر امکان به دست آورند، با حقوق خویش نیزبیشتر آشنا می شوند. البته درگذشته واکنون هم فرق وتبعیض مضاعف وجود داشته و دارد. یکی از آنها تبعیض فاحش طبقاتی که در سیستمهای دیکتاتوری با شدت بیشتر اعمال می شده و می شود و دیگری تبعیضهای ملی – فرهنگی اند. منتها فرق این تبعیض درگذشته با حال درآن است که درگذشته پدران ما به دلیل نا آگاهی مطلق از مسایل سیاسی و فرهنگی خود و کمترین شناخت از حق و حقوق خویش، عامل همه نابسامانی های زندگی راخواست خدا می دانستند و آن را بدست سرنوشت می سپردند، اما امروزه دیگر این طور نیست. دنیا تاحدودی عوض شده، تغییراتی در راه انسانها بوجود آمده اند، ارتباطات مدرن شده اند. انسان می تواند با اقصا نقاط جهان در کوتاهترین مدت تماس حاصل کند و از آزادی و حقوق هر فرد، گروه، قوم و ملت که به درستی تعریف و معیین شده، اطلاعاتی کسب نماید. بدین ترتیب همه انسانها می خواهند از حق و حقوق خود برخوردار باشند و این یک خواست منطقی است. دراین میان، کسانی که افکارشان در آئینه گذشته منعکس است، نمی خواهند باور کنند، هر انسان و گروه و ملتی دارای حق وحقوق است و نمی توانند این خواست بر حق توده های مردم را بپذیرند. این است که تضادی بین خواستاران حق ملتها و مخالفان آن بوجود می آید و به مشکل جامعه تبدیل می شود. بنظر من راه حل این مشکل بسیار ساده است، اگر ما حد اقل به آنچه که شعار می دهیم باور داشته باشیم. مثلا آزادی های دمکراتیک، این فقط تئوری نباشد، برای کسب قدرت، بلکه در عمل نیز بکار رود. اولین گام برای عملی کردن شعار آنست که تعریف هارا درست بفهمیم. بنده اطمینان دارم اکثرا می دانند اما نمی خواهند بپذیرند. یعنی مغلطه نکنیم و به توده ها واقعیت را بگوئیم که در جامعه ما گروهای متفاوتی زندگی می کنند و این گروهها دارای زبانها و ادبیات، رسم و آداب جدا از هم و خواست های گوناگون و سرزمین معیین و مشخص در چار چوب کشور و بر داشتهای ویژه خود هستند. در واقع این خصوصیات یک ملت است وجمع این ملتها درطول تاریخ درزیر سلطه قلدران ومستبدان ودیکتاتوران زندگی می کرده و بنابخواست و اراده دیکتاتور حاکم وقت سیاست یک فرهنگی با زور و قلدری بکارگرفته شده است. امروزه (از دویست سال پیش جسته وگریخته، ازحدود هفتاد سال به اینطرف بامبارزه مداوم و بویژه از سی سال پیش تاکنون) می بینیم که فرزندان این اقوام و ملیتهای گونا گون با اطلاع دقیق و تحلیل درست و ملت شناسانه از اوضاع متوجه می شوند که این سرزمین کهن دارای ملیتهای گوناگون است و حالا می خواهند سوای پدران خود زندگی کنند. یعنی این گروهها از حقوق اولیه خود برخوردار باشند. مثلا به زبان مادری خود درس بخوانند و فنون علمی را به این زبان فرا گیرند. خود درباره زندگی و فرهنگ خود تصمیم بگیرند و اداره امور داخلی خودرا خود اداره کنند. معلوم است که این چنین خواستهائی، انحصار از دست گروهی که درطول تاریخ حاکمیت را غصب کرده، می گیرد و این نا خوشایند است و ایجاد مشکل می کند. پس اگر خلاصه کنیم، بنظرمن باید بپذیریم که جامعه ایران کهن چند ملیتی است. یعنی ملتهای فارس و آذری و کرد و بلوچ و عرب و ترکمن وجود دارند و انکار ناپذیرند. همین فرهنگ سرزمین ایران را غنی نموده است. پس اگر ما واقعا هدفی برای رفع مشکل داریم، باید چیزی که تا کنون این ملتها ازآن محروم بوده اند، آنها را در کست آن آزاد بگذاریم.

2- آیا در صورت حاکم شدن ، یک حکومت دمکراتیک در ایران فردا و برقراری حقوق شهروندی در کشور؛ مشکلات اتینکی_ ملی ما قابل حل هستند؟اگر پاسختان منفی چرا؟

پرسشتان بسیار جالب است. شما می فرمائید، یک حکومت دمکراتیک! اگر واقعا حکومت دمکراتیک باشد، پس باید همه حقوق انسانها و گروههای اجتماعی را برسمیت بشناسد. یعنی بپذیرد که در ایران شش ملت با زبان و فرهنگ و رسم و رسومات گوناگون و هرکدام در بخشی از مملکت پهناورایران باخواستهای اقتصادی و فرهنگی خود زندگی می کنند. آن زمان دیگر مشکلی نخواهد بود و مردمان این ملتها درکنار هم درصلح و صفا خواهند زیست. اما اگربرای مثال این حکومت واقعیت عینی راانکار کند و قبول نداشته باشد که درایران ملیتهای گوناگون زندگی می کنند، بنابراین حقوق ابتدائی آن ملتها را برسمیت نخواهد شناخت و اگر حکومتی بر این اساس تشکیل شود، نمی تواند دمکراتیک باشد گرچه همه حقوق شهر وندی را مانند برابری اقتصادی و رفاه عمومی و آزادی های دمکراتیک وغیره رعایت کند. دراین صورت پاسخ من منفی خواهد بود. باید پرسید که اقوام و ملیتهای ساکن ایران چه می خواهند؟ هیچ انسان عاقلی تصور نمی کند که آنها جز حقوق اولیه خود بیشتر بخواهند. یعنی برسمیت شناخته شدن باحقوق برابر نه چیز دیگر. باید یادآوری شود که در کنار هم زیستن ملتها، داوطلبانه و از روی علاقه و رغبت باشد نه با زور سرنیزه. اما همین که حکومتی انسانهای دیگر را مجبور کند برای مثال به یک زبان واحد تحصیل کنند حالا فرق نمی کند این زبان واحد کردی باشد یا آذری، عربی، بلوچی، ترکمنی و یا فارسی. بنابراین هراجباری رو به دیکتاتوری می رود. مشکلات ملی و اتنیکی ما زمانی قابل حل نهائی است که ما هر آن چه را برای خود خوب می بینیم، بدیگری هم روا بداریم. اگر برای نمونه تدریس بزبان مادری برای ملت فارس خوب است، پس بایدتدریس بزبانهای آذری، کردی، عربی، بلوچی و ترکمنی نیز برای فرزندان این ملتها خوب باشند و یا اگر حاکم تهران که اکثریت با فارسهاست، فارس باید باشد، حاکم کرماشان یا تبریز باید کرد و آذری باشند. در آن حالت، هیچ شکی نخواهد بود که ما کشوری مانند سویس خواهیم داشت و حکومت ما یک حکومت دمکراتیک خواهد بود.

3- آیا تقسیمات کشوری بر اساس اقوام و مناطق اتنیکی و همچنین تدریس زبان مادری در مدارس کشور، می‌تواند قدمی در جهت حل مشکلات ملی_ قومی در ایران باشد؟

بدون تردید، اگراین پرسش شماعملی شود، می تواند، برداشتن اولین گام در راه دمکراتیزه کردن یک کشور کثیر الملله، مانند ایرن بشود. شما از یک دید دمکراتیک حرکت می کنید و پرسش را هم از این دید مطرح فرموده اید. مـتأسفانه در جامعه عقب نگداشته شده ما افرادی که اینگونه مانند شما می اندیشند به تناسب جمعیت خلق حاکم بسیار کم هستند. ما هنوز در میان طبقه حاکم نتوانسته ایم جا بیاندازیم که این حضرات تعریف ها را یاد بگیرند و یا اگر می دانند انحصار طلب نباشند و حداقل هنگام استفاده واژه اتنیکی آن را درست بکار ببرند. مثلا این آقایان بنا به عادت دهها ساله هنوز برای ملتهای سرزمین ایران ازواژه قوم که پیش کسوت ملت است، استفاد می کنند و یا هنگام بیان جمعیت ساکن سرزمین ایران از نام مفرد ملت به جای ملتهای ایران استفاده می شود. اگر ما قادر شدیم این عادت کهنه را ترک کنیم و مانند آیت الله خمینی که عادتا از امت مسلمان و یاملت اسلام درایران حرف می زدند، دوری جوئیم، بدون شک می توانیم از حکومت دمکراتیک نیزحرف بزنیم. نکته لایق توجه آنست که آیت الله خمینی و امثال او مفهوم وتعریف این واژه تخصصی رانمی دانستند وکسی هم جرأت نمی کرد اورا تصحیح کند. لذا گردانندگان کنونی مملکت نیز طوطی وار آن راتکرار می کنند و آن متخصصینی که می دانند، بیشتر تحت تأثیر جو ملی گرائی افراطی قرار دارند و نمی خواهند به رهبران خود بگویند یا حد اقل آن را بنا به تعهد علمی که باید داشته باشند به جوانان تدریس کنند.

4 - نظرتان در باره جریانات هویت طلبی آذربایجان و جنبش کردان ، بلوچها ، عرب ها ، ترکمن ها چیست؟

اگر ما از جریانات افراطی، از میان خلق حاکم گروه تحریک کننده و خارج از آن یعنی گروه تحریک شونده که هر دو در خدمت جدائی طلبی هستند و تئوری خودرا بر مبناب احساسات ریخته اند و تعدادشان بسیار ناچیز است، اما بی توجهی به آنها می تواند خطر ناک باشد، کنار بگذاریم، اکثر روشن فکران ملیتهای ایران هر گامی را بر اساس منطق و آینده نگری درست بر می دارند.

حتما شما به عنوان یک روزنامه نگار مردمی درجریان هستید، از زمانی که برخی از ملتهای ایران برای بازگرداندن صلح و آرامش به میان خلقهای این سرزمین آلترناتیوی بمنظور تخریب هرچه زودتر پایه های دیکتاتوری آوردند و اقدام به تشکیل کنگره ملیتهای ایران فدرال نمودند، سر شمشیر زهرآگین دیکتاتور طلبان و ناسیونالیستهای کور بطرف این کنگره بر گردانده شد و نا رواترین تهمتها به آن زده می شود. البته کنگره ملیتهای ایران فدرال ازطرف افراطی گرایان ملتهای زیر دست هم قصر در نمی روند و به تهمتهائی آنها را آرایش می کنند، اما در خفاء. اگر ما به برنامه کنگره نگاهکنیم، آن هدفی جز اتحاد همه ملیتهای ایران را ندارد و فقط بر روی حقوق برابر این ملتها تکیه کرده و می کند. بنظر من این هم میهنان عادتا دیکتاتور طلب و ملی گرای افراطی، بجای خدمت به تمامیت ارضی و یک پارچگی مملکت قدم در راه تجزیه کشور بر می دارند. زیرا هنوز خواستهای درونی و احساساتی بر منطق اکثریت مردمان جامعه حاکمیت دارد و اگر این عزیزان عادتا به این اقدام ضدیت با کنگره ملیتهای ایران فدرال ادامه بدهند، در نهایت دو حالت پیش خواهد آمد، یا یک دیکتاتوری خشن تر از شاه و خمینی از نوع آقای داریوش همایون اش بوجود خواهد آمد که آرزوی هیچ کدام از ما نیست و یا کشور مطلقا تجزیه می شود که این خواست نسل من هم نخواهد بود و برای آنهم دلایل زیاد دارم.

5 - به نظر شما چه رابطه‌ای می تواند میان جنبش سبز و جنبش های اتنیکی در سراسر ایران به وجود آید؟

شما ژورنالیست محترم، خوب در جریان هستید و بنده نیز همین هفته قبل در یک مصاحبه دیگر با سایت پرسش و پاسخ مفصل تر توضیح داده ام که جنبش سبز دارای یک طیف بسیار وسیع از همه یا اکثر جوانان کشور از طبقات گوناگون و ملیتهای مختلف ایران هستند که بهانه ای بس منطقی یعنی تقلب آشکار درانتخابات حتا فرمایشی، به دست آوردند که خواسته های سی سال پای مال شده خودرا مطرح کنند و علیه این رژیم اسلامی قرون وسطائی بی پروا به خیابانها بیایند و حتا جان خودرا ریسک کنند. پس خواستهای بر حق جنبش سبز جدا از خواستهای ملتها نیست. حالا اگر کسانی که خودرا به رهبری جنبش سبز چسبانده اند و در برابر خواست این ملتها سکوت می کنند و متأسفانه برخی از احزاب سیاسی این ملتها نیز به دام افتاده و نسبت به جنبش سبز بی تفاوتی نشان می دهند، می توان گفت: از کم آگاهی درباره ی این جنبش برخوردارند و این را به حساب کل خلقهای ایران نباید گذاشت. بنا بر این اگر ما جوانان ملتهای ایران را از جنبش سبز جدا کنیم و فاکتور بگیریم، در واقع چیزی از جنبش سبز باقی نخواهد ماند. لذا رابطه بین جنبش سبز و خواست ملیتها لازم و ملزوم یک دیگرند. فراموش نکنیم اگر ما نسبت به حرکت مردمی طیفهای مختلف جامعه بی تفاوتی نشان دهیم، فرصت طلبان سکان کشتی را در دست خواهند گرفت. پس نباید اجازه داد مثلا مهره های سابق رژیم زیر نام اپوزیسیون داخل کشور جنبش سبز را از آن خود بدانند. اینها بجز جنگ قدرت و رقابت بین خود هیچ برنامه ای برای آینده مردمان ملتهای ایران ندارند. من بارها گفته ام، اگر اینها در انتخابات فرمایشی پیروز می شدند، در بر همان پایه زنگ زده خود می چرخید و آب هم از آب تکان نمی خورد.

6 - نظر شما در باره سیستم فدرال چیست؟ آیا سیستم فدرال تضمینی برای تمامیت ارضی ایران فرد است و یا منجر به تجزیه کشور خواهد شد؟

بنطر من در ایران چند ملیتی، امروزه اگر واقعا به دمکراسی علاقه داریم و می خواهیم بعداز صدها سال اختناق ودیکتاتوری، روی آزادی راببینیم، تنها چاره مملکت پیاده کردن یک سیستم فدرالی است. حالا برخی از فعالان سیاسی سیستم فدرالی را با کنفدراسیون، یعنی اتحاد دولت ها با هم، عوضی می گیرند. مانند کنفدراسیون کشورهای شوروی سابق و غیره. در صورتی سیستم فدرالیسم در اروپای غربی و آسیا داریم که با این اتحاد و کنفدراسیون کاملا فرق دارد. ما فدرالیسمی را در نظر داریم مانند سویس یا بلژیک چند ملیتی. یعنی سیستمی که حق وحقوق همه ملیتهای ایران را رعایت کند، بدون شک این خود یک تضمین برای حفظ تمامیت ارضی در آن کشور است و آن جز همین فدرالیسم در جامعه ایران چیز دیگری به ندرت می تواند باشد. انحصار طلبان و تمامیت خواهان با علم کردن واژه تمامیت ارضی بهر قیمتی مسئله تجزیه کشور را مطرح می کنند و مردم را از آن می ترسانند! یعنی هر خواستی را از طرف ملیتهای غیر حاکم با مهر تجزیه طلبی باطل می دانند. حالا مکثی بکنیم بر روی واژه تجزیه و تجزیه طلبی که این نیروهای راست علاقه دارند، هر چیزی را که نمی خواهند با شمشیر تجزیه آن را دو شقه کنند و بویژه در میان جوانان احساساتی و نا آگاه مملکت به تبلیغ اش بپردازند. به قول آقای شیخ عزالدین حسینی چرا وحشت توی دل مردم ایجاد می کنید، بکارگیری واژه تجزیه که گناه نیست، (نقل به معنی). بنده این جمله به این پرسش اضافه می کنم. چرا عده ای علم تجزیه را بلند کرده اند؟! من در یکی از مقالاتم تأکید کردم که اگر شما با گرز رستمی به دنبال آلمانیها، فراسویها و ایتالیائیها در سویس بیافتید و بگوئید که به مملکت مادر بروند، آنها هرگز این عمل را انجام نخواهند داد و درسویس فدرال خواهند ماند. زیرا در سایه چنین سیستم فدرالی همه گونه حقوق مساوی برای همه ملیتها در نظر گرفته شده و همه از رژیم و سیستم راضی هستند. اگر ما واقعا ریگی در کفش نداریم، چرا نباید بپذیریم که درجامعه ایران نیز می توان سیستمی مردمی و فدرالیسم پیاده نمود و هیچ ترسی هم از تجزیه کشور نداشت، اگر ما حقوق برابر را برای همه ملتها درجامعه چند ملیتی ایران رعایت کنیم. بااین وصف اگر یک ملت نخواست باما زندگی کند و با آگاهی کامل و رأی اکثریت تصمیم بر آن گرفت که جدا شود، بگذار جدا شود. که بنظر من چنین عملی غیر ممکن است و دمکراسی نیز این نکته را به ما می گوید که با نوک سرنیزه نباید باهم میهنان رفتار نمود. بنده کرد نگرانی برخی از هم میهنان را می فهمم که وحشت دارند، فردا بخشهائی ثرومند ازکشور مانند، جنوب عربی نفت خیز و غرب آذری و کرد با آب و دیگر معادن وطبیعت حاصل خیز ازکشور جدا شوند! برای جلو گیری از عمل تجزیه باید دست به اقدامات دمکراتیک زد و را راضی نگهداشت، از قبیل آموزش به زبان مادری تا سطح دانشگاه و آگاهی رساندن درست، رعایت حق و حقوق برابر و رفاه عمومی و غیره. بدون تردید سر نیزه و زور کاری و مؤثر نخواهند بد.

با سپاس فراوان، دکتر گلمراد مرادی

مصاحبه کننده کیانوش توکلی

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.