رفتن به محتوای اصلی

انصراف امریکا از تغییر رژیم ایران، وظائف ما!
02.12.2010 - 10:03

انصراف امریکا از تغییر رژیم ایران، وظائف ما، افزایش سرکوب ها،آیا در پایان بسر می بریم یا در آغاز؟

همانطور که همگان تصدیق کرده اید ، دنیس راس که در سال ۲۰۰۹ از سوی باراک اوباما به عنوان دستیار ویژه در منطقه مرکز (خاورمیانه، و افغانستان و خلیج فارس و پاکستان و آسیای جنوبی)، همچنین به عنوان هماهنگ‌کننده امور مناسبات آمریکا و ایران منصوب شده‌است، امروز در محل موسسه صلح ایالات متحده گفت: «در این سی سال، نبود تماس با مقام‌های ایرانی را داشته‌ایم. نمی‌شود به درک متقابل رسید و طبیعتا نمی‌توان علائم را درست درک کرد و سو تفاهم امری طبیعی است وی در یک گفتگوی رسمی عنوان کرده است که امریکا در صدد تغییر رژیم اسلامی نمی باشد!!

آیا این گفته بدان معنی می باشد که مردم ایران نیز باید از مبارزه علیه رژیم جمهوری اسلامی تا تغییر حکومت دست بشو یند؟ در همین اثنا همانطوری که همگان شاهد هستیم بر شدت سر کوب های رژیم اسلامی علیه مردم بی دفاع ایران افزایش یافته است. بطور دقیق نمی توان رابطه اظهارات دنیس راس وسرکوب های کنونی را تحلیل نمود اما دست کم می توان به این نتیجه رسید که رژیم اسلامی از بابت امریکا خیالش راحت شده است و با دست باز به سراغ مردم در زنجیر ایران رفته است تا آنها سرکوب نماید. آیا خواست و امیال ومنافع حاکمان کاخ سفید مبتنی بر خواسته های مردم ایران تعین شده است؟ آیا مبارزه مردم ایران علیه رژیم آخوندی با اشاره و فرمان امریکائیها آغاز شده است که هم اکنون نیز به خواست آنها پایان یابد ؟در برخورد با مصاحبه دنیس راس سئولات بسیاری به ذهن آدمی خطور می نماید که از آوردن همه آنها پرهیز بعمل می آید. اما برخورد ها و روابط ورفتارهای امریکا از سال 1952 میلادی یعنی از کودتای بیست وهشت امرداد 1332 خورشیدی درایران علیه دولت ملی دکتر محمد مصدق بدست امریکا وانگلیس و دخالت مسقیم امریکا در تمام شئونات میهن ما آنچنان سرنوشت سیاسی ملت ایران را دستخوش تحولاتی گردانیده است که نتایج آن تا کنون از کنترل وهدایت حوادث از دست منتخبین واقعی وخردمند مردم ایران خارج گشته است و هنوز معلوم نیست سیر اتفاقات مسیر سرنوشت آینده ایران را به کدام سو می کشاند وهنوز سرنوشت آتی مردم ایران بر کسی مبرهن نیست. نه رژیم قادر است به سبک سابق به حکومت ادامه دهد و نه وفاق همیشگی صاحبان قدرت مثل گذشته توانمند مانده است و نه به لحاظ جهانی تماس های بین المللی در ارتباط با حاکمیت ایران مانند قبل است و نه رژیم برنامه های سرگرم کننده ائی برای مردم در چنته دارد.پس از انتخابات کودتائی 22خرداد سال 88همه حیله های حکومت اسلامی آشکار شده و بخشی از نیروهای حکومت از بدنه نظام جدا شده اند اما هنوز به اپوزیسیون سرنگونی طلب تبدیل نشده اند بلکه به فکر تغییرات و حفظ نظامند .برای همگان در جهان ثابت شده است که حکومت اسلامی در منطقه رژیمی توطئه گر است. در این بین ازهمه بدتر نه اپوسیوزیونی متشکل و آراسته ویکدست با پشتوانه توده ائی چه در داخل و یاخارج که از جایگاه بین المللی دارا بوده باشد ، شکل گرفته است ونه آلتر ناتیوی جامع و مانع ؟!اگر به اختصار به دخالت های نابجای امریکا در امور ایران توجه کوتاه کرده باشیم متوجه می شویم تا چه اندازه مزاحمت های امریکا تاثیر خرابکارانه ائی بر مسائل سیاسی ایران داشته است؟

1ـ پس از کودتای بیست وهشت مرداد و سفر نیکسون به ایران در 16 آذر همان سال ، نفرت نیروهای سیاسی مردم ایران نسبت به امریکا بیش از پیش شدت گرفت که تا کنون التیام نیافته است.

2ـ امریکا در جریان تحمیل قانون حق توحش که به کاپیتولاسیون معروف گردیده است ، عملا ملت ایران راکه در گذشته از تمدنی باشکوه برخوردار بوده از حقوق انسانی واستقلال سیاسی آنها را سلب نمود و دست ملایان را به رهبری خمینی باز گذاشت تا وارد عرصه مبارزه سیاسی علیه شاه بشوند." جمله معروف خمینی که گفته بود: اگر یک سرباز امریکائی یک سیلی زیر گوش یک مجتهد ویا شاه ایران بزند ، دادگاه ایران حق محاکمه اورا ندارد بلکه آن سر باز باید در دادگاه امریکا محاکمه شود" این بی استقلالی برای مردم از هر توهینی بالاتر بود. لذا ملعبه خوبی شد برای آخوند ها تا مردم حواشی خود را بدنبال خود بکشانند که آن قضایا به وضع فعلی کشانده شد.

3ـ اصلاحات اجتماعی وارضی و براندازی نظام ارباب ورعیتی نیز از امریکا به شاه دیکته گردید و بهمین خاطر به یک جنبش توده ائی از پائین و پایه دار تبدیل نگردید ، در ادامه همان اصلاحات از بالا دیکته شده، جامعه ایران در همه عرصه ها تغییر چهره داد ، بدون آنکه روبنای فرهنگی وسیاسی جامعه تغییر بنیادی بخود دیده باشد. روح جامعه همچنان در اختیار روحانیون واسلام باقی ماند وجسمشان در مزارع وکارخانجات و مراکز صنعتی نوپا پرورش می یافت و با همین دوگانگی فرهنگی ، مردم در روز های سخت سیاسی به سراغ سنت وشرعیات رفتند تا نسخه در مان آنها پیچده شود که در همان زمان ومکان بحرانی وحساس، دکتر یعنی خمینی ودیگر نیروهای سیاسی به مثابه معالج ، بیمارش را درمان که نکرد هیچ بلکه هزار درد دیگر به اندام بیمار تزریق کرد که همچنان همان تزریقات با اعمال شاقه ادامه دارد!!

4ـ در انقلاب ارتجاعی واسلامی 1357 خورشیدی که امریکا غافلگیر شده بود با سراسیمگی هر چه تمام تر تاکتیک هایش را تغییر می داد و تعویض نخست وزیر های جدید را یکی پس از دیگری به شاه توصیه می کرد تا شبح کمونیسم جهانی در منطقه نطفه نگیرد. در این میان مردم به مثابه صاحبان این مملکت اصلا به بازی گرفته نمی شد ند تا از اصل حاکمیت ملی خود دفاع نمایند بلکه باسیاست های یکجانبه امریکا ، شاه هرچه بیشتر به آلت دست امریکا معرفی می شد و در همین راستا همه مردم بسوی خمینی کشیده می شدند. اولین کشوری که پیروزی انقلاب اسلامی را به خمینی تبریک گفت همین امریکا بود.

5ـدر عرصه بین المللی نیز سیاست های دیکته شده از جانب امریکا، شاه را هرچه بیشتر در منطقه منزوی جلوه داده می شد وتمام همسایگان عرب بخاطر روابط حسنه ایران واسرائیل به ایران به مثابه دشمن مسلمان جهان نگاه می کردند که در همین مابین تقبل شغل هائی در سطح وزارت از جانب جامعه بهائیان محملی بود که در همین زاویه بهترین موقعیت را برای رشد افکار خرابکارانه واسلامی خمینی فراهم می شد. امریکا با به رخ کشاندن قدرت نظامی صدام به شاه، وی را متقاعد کرده بود هرچه بیشتر از امریکا اسلحه بخرد تا خود را ژاندارم خلیج فارس نماید و شاه با تمام وجود در همین راستا هرچه بیشتر در خدمت امریکا قرار می گرفت واز مردم ایران فاصله می گرفت تا جائیکه هیچ ارتباط معنوی وانسانی بین مردم وشاه باقی نمانده بود و حتی شاه از وحشت مرگ زود رس وشادی نیروهای سیاسی، بیماری خود را به مردم نگفته بود. حتی اگر مردم بیماری شاه را می دانستند به خیابانها نمی ریختند تا " مرگ برشاه " بگویند چراکه در فرهنگ ایرانیها، ما به عیادت دشمن خود که بیمار باشد هم می رویم!! در همینجا باید گفت هر وقت که امریکا در مسائل ملت ما دخالت کرده است وضع بدتر شده است. واقعه طبس، آزادی گروگان ها در شب پیروزی ریگان در زد وبند با رژیم اسلامی که بنام اکتبر سور پرایز معروف شده است. سفر فرستاده نظامی امریکا مک فارلین با قرآن به ایران وعقد قرارداد های محرمانه با هاشمی رفسنجانی وخلع ید منتظری واعدام هزاران زندانی سیاسی در همان روزها و شلیک به هواپیمای مسافربری ایران برفراز بندر عباس وکشته شدن 280 نفر از سرنشینان بی گناه و ارسال پیام ویژه به مردم ایران در شب انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم از جانب جرج بوش وغیره که همگی تاثیرات منفی در سرنوشت سیاسی ملت ایران گذاشته است. امریکا یکبار برای همیشه باید مردم ایران را آزاد بگذارد تا آینده خویش را خود مردم رقم بزنند واز دخالت های بی جا خودداری نماید. در پایان باید گفت که رژیم اسلامی قوی تر نشده است بلکه چون مواضع امریکا در منطقه به علت حمله نظامی به عراق ضعیف شده است بنابراین جمهوری اسلامی قدرتمندتر جلوه می کند. تمام موضع گیریی های غلط امریکا بنفع رژیم اسلامی بوده است ودر راستای دخالت ها وتصمیم گیریهای نامناسب در منطقه، تاکنون امریکا جرائم سنگینی پرداخت نموده است. امریکا در حال حاضر در عراق از پیروزی صرف نظر کرده است و تلاش می کند شکست نخورده منطقه را ترک گوید. شکست امریکا اگر به پیروزی اسلامیست های منطقه منجر نگردد اما پیروزی نیروهای لائیک وسکولار منطقه را برای مدت های درازی به تعویق خواهد انداخت.امریکا در سالها پیش هنگام حمایت از جنبش های اسلامی و پروژه کمربند سبز وروی کار آوردن طالبان " تمدن " را در منطقه از بین برده است ودرحال حاضر دیگر نمی تواند آنرا نجات دهد جزء مردم خود منطقه!؟

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.