1- بنظر شما ،آیا در ایران مشکل تبعیض ملی _ فرهنگی وجود دارد؟ و یا به عبارتی دیگر، آیا ما مشکلی بنام مسئله ملی _ قومی و اتنیکی _ فرهنگی در ایران داریم؟ اگر آری چگونه و اگر خیر چرا؟
در جواب سوال اولتان باید عرض کنم مشکلی که از آن به نام مشکل قومی یاد میشود در اصل اين مشکل مربوط به فرهنگ عمومي سياسي- فرهنگي و مذهبي ایران است که خود را به اشکال مختلف نظیر مشکلات قومی نشان میدهد. این مشکل در همه عرصه های اجتماعی
ایران( سیاست - فرهنگ - مذهب ) دیده میشود.لذا باید موضوع را از منظر اجتماعي درهمه عرصهها جستجو کنیم به عقیده من در ایران اعتقاد به پلورالیزم بسیار سست میباشد و در اجتماعي که پلورالیزم در آن جایگاهی نداشته باشد بروز چنین نارساییهایی غیر قابل اجتناب است . مشکل عدم اعتقاد به پلوراليزم در زمینه اقوام نیز وجود دارد که باید به آن پرداخته شود اما برای پرداخت به آن باید روش مناسب را پیش گرفت. يک معضل فرهنگی باید به روشهای فرهنگی مطرح و پیگیری شود تبعیض از نوع فرهنگی با تبعیض از نوع ملی متفاوت است که شما آنها را باهم آورده اید ما در ایران تبعیض فرهنگی علیه اقوام داریم اما تبيض ملی به آنصورت که ملتی به ملت دیگر روا دارند در ایران وجودندارد .تبعیض ملی معانی متفاوتی میتواند داشته باشد از تبعیض دولت عليه یک ملت گرفته تا تبعيض ملتی علیه ملت دیگر. وجود صورت اول میتواند مورد تایید قرار گیرد اما صورت دوم یعنیامکان اعمال تبعيض از سوي ملتي علیه ملت دیگر در ایران وجود ندارد .شاید منظور شما واژه غلط مصطلح ستم ملی باشد که همانطور که عرض کردم این واژه یک واژه غلط است که مصطلح شده چرا که ستم ملی نتیجه سیطره سیاسی "فرهنگی و اقتصادی ملتی بر ملت دیگر است در حالیکه در عرصههای سیاست و اقتصاد بطور مثل آذربایجانیها حرف اول را در ایران میزنند و تمامی مناصب کلیدی در اختیار آذربایجانیها میباشد " همچنین عمده سرمایه داران ایران ;آذريها هستند و هم اکنون آذربایجان به عنون یک قطب صنعتی در کشور شناخته میشود .در تعريف ستم ملي بايد سه فاکتور سياسي; فرهنگي واقتصادي باهم مورد توجه قرار گيرند; آيا با استناد به يک متغير بدون توجه به متغيرهاي ديگر يک معادله ميتوان در حل معادله ونتيجه گيري ;درست عمل کرد؟توجه داشته باشیم تکیه تنها بریک بعد از سه بعد سیاست ;اقتصاد و فرهنگ در اثبات وجود ستم ملی قابل استناد نیست که به طور مثل ما نمیتوانیم با تکیه بر نبود آزادیهای فرهنگی که تنها یک بعد از آن سه بعد میباشد نتیجه بگیریم که در ایران ستم ملی علیه آذربايجانيها وجود دارد. برای تحقق اثبات وجود ستم ملی; وجود نابرابری در هر سه بعد الزامي میباشد در نتیجه اگر منظورتان ستم ملی باشد پاسخ من منفی است اما اگر منظورتان ستم فرهنگی باشد آنرا تایید میکنم.
2- آیا در صورت حاکم شدن یک حکومت دمکراتیک در ایران فردا و برقراری حقوق شهروندی در کشور؛ مشکلات اتنیکی – ملی ما قابل حل هستند؟ اگر پاسختان منفی ، چرا؟
جواب سال دوم :صد در صد ببینید من بارها عرض کردهام دموکراسی مقدم بر همه چیز است . اگر دموکراسی باشد همه مشکلات حل خواهد شد اینک عصری نیست که پوپولیستها بتوانند باتبلیغات سر کار بیایند و حادثه انقلاب ۵۷ تکرار نخواهدشد لذا باید با اطمینان از اینکه میتوانیم دموکراسی را در ایران حاکم کنیم باید این هدف را پیگیری نماییم .ببینید اگر دموکراسی نباشد همه شعارها رنگ خواهد باخت به طور مثال از بحث فدرالیزم یک مثال میآورم در کشور فرانسه دموکراسی هست اما فدرالیزم جایی در آن ندارد اما در مقابل در کشور یوگوسلاوی فدرالیزم بود اما دموکراسی نبود شما مقایسه کنید ببینید در کدام الگو "اقوام و مذاهب به دور از جنگ وکشتاربه خواستههایشان رسیده اند .
3- - آیا تقسیمات کشوری بر اساس اقوام و مناطق اتنیکی وهمچنین تدریس زبان مادری در مدارس کشور، می تواند قدمی در جهت حل مشکلات ملی – قومی در ایران باشد؟
جواب سوال سوم:در جواب این سوال نمیتوان با قاطعیت جواب داد چون شرایط دائماً عوض میشود و مطالبات جدیدی مطرح میشود باید صبر کرد و بعد از استقرار دموکراسی در ایران دید که مطالبات عمده مردم چیست و چه راهی برای پاسخ گویی به آن مناسب است لذا از حالا نمیشود برای مسائلی که میتواند در آینده در رده های پایین تر در سبد مطالبات مردم قرار گیرد نسخه پیچید و آنها را بر جسته کرداکنون بايد تمام تلاش خود را براي استقرار دموکراسي در کشور متمرکز کنيم" باید اولویتها را در نظر گرفت البته حق استفاده از زبان مادری در مدارس یک حق ابتدایی و مسلم است که میتواند با تحقق آن تا حدودی مشکلات اقوام حل شود اما حق استفاده از زبان مادری در مدارس "همه مطالبات اقوام نیست ومطالبات ديگري هم وجود دارد.
4- نظرتان در باره جریانات هویت طلبی آذربایجان و جنبش کردان ، بلوچها ، عرب ها ، ترکمن ها چیست؟
5- به نظر شما چه رابطهای می تواند میان جنبش سبز و جنبش های اتنیکی در سراسر ایران به وجود آید؟
جواب سوالت چهار وپنج باهم :من در بیشتر مقالاتم به این نکته پرداخته ا م که هویت طلبی یک واکنش طبیعی از سوی اقوام در مقابل روند جهانی شدن است که نه تنها نمیتواند منفی باشد بلکه در جهت حفظ فرهنگهای مختلف جامعه بشری بسیار مثبت هم تلقی شود. اما استقلال جریان هویت طلبی بسیار حايزاهمیت است یعنی اینکه هویت طلبی نباید تبدیل به ابزار و وسیله در دست جريانات وافراد گردد بلکه این هویت طلبی است که باید از جریانات سیاسی دیگر به عنوان ابزار استفاده کند توجه کنید که در همین بحث جنبش سبز عده ایی به بهانه حفظ استقلال هویت طلبی اصرار دارند که نباید در جنبش سبز دخالت کرد اما اين استقلال نیست بلکه انزواست که هویت طلبی از این شرایط بینظیری که برایش فراهم شده استفاده اي نکند.این تنهاجنبش سبز نخواهدبود که از هویت طلبی کمک میگیرد بلکه هویت طلبی نيز در مقابل که میتوانست و میتواند از جنبش سبز به سود خود بهره ببرد يعني اين ارتباط وتعامل دو طرفه ميباشدو بايد در اين مورد دقت کردکه بهانه حفظ استقلال هویت طلبی مانند شمشیری دولبه میباشد که میتواند علیه خود نیز به کار گرفته شود وباعث انزواي جريان گرددکه بزرگترين خطر پيش روي هر جريان سياسي انزواي آن جريان ميباشد. حفظ استقلال یک چیز است و عدم تعامل و استفاده از شرایط و نتیجتاً گرفتار شدن در کنج انزوا چیز دیگریست .
6- نظر شما در باره سیستم فدرال چیست؟ آیا سیستم فدرال تضمینی برای تمامیت ارضی ایران فرد است و یا منجر به تجزیه کشور خواهد شد؟
جواب سوال ششم:در مورد بحث فدرالیزم باز هم پیشداوری خواهد بود که این روش برای اداره کشور ایران و رسیدن اقوام به خواستههایشان مناسب خواهد بود یا نه؟
چون بدون وجود فضای دمکراتیک تشخیص خوب از بد غیر ممکناست با اینکه فدرالیزم را یک تفکر مترقی میدانم اما تفسیرهایی که این روز ها از فدرالیم میشنوم که از سوي ظاهراً برخي "فدرالیستها" ارائه میشود من را در مورد فدرالیست بودن این مدعیان به تردید انداخته چرا که انديشه فدرالیزم در قرن ۱۸ از سوی فلاسفه اورپا برای اتحاد و پایان دادن به نفرتها و جنگ های بین ملل در اورپا طراحی و ارائه شد اما متاسفانه این روزها تعریف هایی کاملا متضاد با روح فدرالیزم از سوي بعضيها مطرح میشود که ارائه کنندگان آن از واگرایی ملتها و جنگ با ملتهای دیگر و تجزیه صحبت میکنند لذا شک من نه در مورد خود فدراليزم بلکه در رابطه با برخي ازمدعيان آن است که بنظر قصد استفاده ابزاري از فدراليزم در جهت تجزيه ايران را دارد که اين موضوع کاملا با روح فدراليزم در تضاد ميباشدبراي همين است که من دموکراسی را بر هر چیزی و در اين قسمت از بحث که در مورد فدراليزم است بر فدرالیزم ترجیح میدهم چرا که تنها در یک فضای دموکراتیک میتوان حقایق را دید و حقیقت را از فریب تشخیص داد.
باسپاس از سايت ايران گلوبال که فرصت اين گفتگو را فراهم آورده است.
امين موحدي
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید