رفتن به محتوای اصلی

روحانیت ایران را تجزیه کرد بخش پنجم
29.09.2010 - 17:01

‫از آغاز شروع سلسله سفوی، روحانیت یک فرهنگ جدید پدید اورد که بنیاد فرهنگ جمهوری اسلامی قرار گرفت و از نظر وسعت فساد، مردم کشی و دروغ پردازی در تاریخ ایران نظیر نداشت. از آن زمان تا کنون، روحانیت مهمترین عنصر سازنده فرهنگ ایران بوده است.

روحانیت شیعه، در این فرهنگ جدید، پادشاهان صفوی و قاجار را چنان تربیت کردند که عملا هیچ چیز برای حاکمان و خود روحانیت گناه و زشت نبود. انها آزاد بودند هر کار که میخواستند بکنند، خواه بر خلاف عرف باشد، خواه بر خلاف دین اسلام و مذهب تشیع. کسانی که بدربار و روحانیت نزدیک بودند،‫نیز چنین بودند و تقریبا از همین مصونیت برخوردار بودند.

‫نادرشاه وقتی اصفهان را تصرف کرد، در باره فساد دربار صفوی، چیزهای زیادی شنیده بود، اما باور نمیکرد، تا اینکه از نزدیک زشتکاری هایی دید که تصورش را هم نمینمود. با سرداران خود مشورت کرد. انها هم باور نمیکردند. آن گاه:" از برای شاه جمجاه، بساط ضیافتی گسترد و آن فریدون بار گاه را مهمان نمود و اسباب عیش و عشرت و آلات سور و مسرت از برایش فراهم اورد و خوانین خراسان که با او اتفاق داشتند، ایشانرا در پس پرده وا داشت که از روزنه های پرده تماشا کنند. چون شاه جمجاه(شاه تهماسب) از باده گلرنگ خوشگوار مخمور و سر مست شد و دین و دانشش از دست رفت، بی اختیار مستانه از جا جست و برهنه گردید و غلامان آمرد (مفعول) خود را فرمود همه برهنه شدند و دست ها بر زمین انداختند و دبر ها (مقعد) بر افراشتند و شخصی لعابچی، ظرف طلایی پر لعابی در دست داشت و مقعد هایشان را لعاب میمالید و شاه سر مست، بهر کدام که میل مینمود، در نهایت خوب بلی، بلی، بلی" (۱)

‫ ‫این فرهنگ در تمام ممالک محروسه که تحت تسلط شاهان صفوی بود، چنان رایج شد که قبح بچه بازی، زنا، فساد، رشوه و دروغ بکلی از بین رفت. جالب است وقتی کسی شکایت میکرد که اموال او را گرفته و یا بناموس او تجاوز کرده اند، شاه سلطان حسین همیشه از روحانیت میپرسید که چه باید کرد و انها معمولا جواب میدادند که شاه نباید وقت خود را صرف کار های جزیی بکند. والیان و سرهنگان انها که غالبا قزلباش بودند، در ایالت ها هم همین کار ها را میکردند.

‫" در قند هار، خسرو خان و گرگین خان و اتباع و عمله جاتش شروع نمودند به اذیت و آزار نمودن اهل سنت به مرتبه آیی که از حد تحریر و تقریر، بیرون است: یعنی زنان و دختران و پسرانشان را بجور و تعدی میگادند و اموالشان را بزور و شلتاق میبردند.

‫نگاده زن و دختر نامدار

‫قزلباش نگذاشت در قند هار." (۲)

‫از طرف دیگر، بی احترامی به مقدسات سنی ها عین صواب شده بود. عبیدلله اوزبک در نامه ای به شاه تهماسب اول کارهای عوامل او را چنین بیان میکند. " مساجد و معابد را طویله اسبان و خران کرده... و همه کاشی های زرنگار را ویران کرده، درها و چوب ها را جهت هیمه( سوختن) برده بودند و اکثر مساجد و معابد را شرابخانه و مفسقه( فاحشه خانه) ساخته بودند." (۳)

همه این جنایات به دستور و فتوای مستقیم روحانیونی انجام میشد که از لبنان و کشور دیگر عربی به ایران رفته بودند. یکی از روحانی های با وجدان عرب شنید که آخوند ها را در ایران بسیار عزیز میددارند. به اصفهان رفت و آنچه را دید باور نمیکرد و مخصوصا مشاهده کرد که هر چه در اسلام حرام و مطابق وجدان زشت است، در دربار صفوی و و ایران کاملا حلال و صواب است. از ترس نتوانست اعتراض کند و از ایمان نتوانست در آنجا زندگی نماید. ناگزیر بفرار مخفیانه گردید. نامه ای برای فرزند خود نوشت که بعد از فرار او باز کند.

‫وی در نامه خود توصیه کرده بود که اگر دین میخواهد به بحرین برود. اگر دنیا میخواهد به هند برود، اگر، نه دین میخواهد و نه دنیا، در ایران بماند.

‫آنچه انها کردند چنان زشت بود که تمام سنی ها علیه انها متحد شدند. ترکان عثمانی بکمک ترکان آسیای میان شتافند. ارتش های انها را مجهز کردند. ایران بیک کشور تنها و منفور در میان همسایگانی قرار گرفت که از آن متنفر بودند. مردمی که در درون آن بودند، از آن بیزار گشتند. اول فکر میکردند چون شاه اسماعیل بمیرد، وضع بهتر میشود؛ ولی انطور نشد. آنگاه که همین شرایط در زمان های بعد تکرار گردید، امید به یک زندگی شرافتمندانه در ایران از بین رفت. انها که توانستند فرار کنند، بجا‌های متفاوت رفتند. انها که سنی و مسیحی بودند با جنگ های فراوان خود را نجات داند و از ایران جدا گردیدند. انها که ماندند هنوز در همان آتشی میسوزند که شاه اسماعیل صفوی روشن کرده است. این آتش یا برای همیشه خاموش میشود و یا آنکه باقیماندگان، خود را برای همیشه از آن دور خواند کرد؛ گر چه سعدی گفته است. "

‫تحمل چو زهرت نماید نخست

‫ولی شهد گردد چو در طبع رست."

‫تحمل تا کی?

‫گرجستان، ارمنستان، آذربایجان، افغانستان، تاجیکستان، قرقیزستان، داغستان، چچن، ترکمنستان، اکثریت بلوچستان و کردستان و عراق و بسیاری دیگر تحمل نکردند و رفتند. شاید نوبت دگران هم برسد.

‫‫‫پاینوشت ها:

‫۱. صفحه ۲۰۰، رستم التواریخ

‫۲. صفحه ۱۱۶، رستم التواریخ

‫۳. صفحه ۳۱، شاه تهماسب سفوی: مجموعه اسناد و مکاتبات، دکیر عبد آل حسین نوایی

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.