رفتن به محتوای اصلی

اهمیت انتخابات مجلس نهم!
01.03.2012 - 07:27

ملیحه محمدی فعال سیاسی و روزنامه نگار مقیم آلمان است.

این انتخابات یکی دیگر از نقاط عطف تاریخ سیاسی ایران و زمینه ساز تحول درون زایی همچون رویداد دوم خرداد خواهد بود. با این تفاوت که از دل آن تحول، یک تعبیر امروزین و دموکراتیک برای حکومت کردن و یک شیوه برای مبارزه سیاسی به عرصه درآمد، و این بار نگاه تازه ای به حکومت مداری رسمیت می یابد که با قرائت کنونی آن یعنی "ذوب در ولایت" متفاوت و خود محل چالش های تازه ای خواهد بود.

برد و باخت هر کدام از دو نیرو، یا حتا برآمدن ترکیبی از این دو، به مثابه تعیین تکلیفی برای اپوزیسیون به ویژه در کسوت جنبش سبز خواهد بود و سمت و سو و روش های تازه مبارزاتی آن را مشخص تر و مفهوم تر می کند.

از سوی دیگر یک ذهنیت نیرومند در میان بخش هایی از اپوزیسیون وجود دارد که می گوید: مبارزه موجود در اردوی اصولگرایان اگر ساخته و سفارش حکومت نباشد، این هست که حکومتیان به فال نیک اش گرفته و در قامت آن فریاد رسی را می بینند که با استفاده از آن، می توانند از بار رسوایی یک انتخابات بی رمق و بی حریف بکاهند و در عین حال بار دیگر نتیجه مطلوب خود را مهندسی کنند.

من با بخشی از این تحلیل و برای رسیدن به نتیجه بالا موافقم. یعنی حکومت در شکل مرکزی آن که بیت رهبری باشد، بی آنکه خود پیشاپیش خواستار بروز چنین تنشنجی در درون بوده باشد، باید به سادگی به این نتیجه برسد. این یک سیاست روشن فرصت طلبانه است که حکومتی مانند ایران آن را از دست نخواهد داد. اما با این تحلیل ناچاریم به این پرسش ها پاسخ بدهیم:

نتیجه مورد نظر حکومت از این انتخابات کدام است؟

حکومت چقدر قادر است که آن نتیجه را تضمین کند؟

قبل از پرداختن به این دو مسئله، شاید تأملی بر فضای جامعه رأی دهنده فعلی لازم باشد.

به نظر می رسد در رقابت کلی میان اصولگرایان و حامیان احمدی نژاد، گروه دوم علی الاصول از شانس آشکارا بیشتری برخوردار بوده اند. احمدی نژاد به دلیل شش سال حکومت پوپولیستی ـ با مختصات اقتصادی و اجتماعی این حکومت ها ـ از امکانات بیشتری برخوردار بوده است. هم به دلیل ارتباط توده ای با طبقات زیر متوسط و هم به دلیل آنکه مجری انتخابات است و امکان جلوگیری از تقلب علیه خود را به درجات بالا دارد.

اما شدت گرفتن حملات آشکار به احمدی نژاد و حامیان او و دخالت از همیشه قاطع تر شورای نگهبان در تعیین صلاحیت ها، از یک سو برآمدن آشکار این نیرو در جریانی نظیر "آبادگران" را از میان برداشته و از سوی دیگر رد صلاحیت های وسیع خود را شامل آنها کرده است.

انتخابات موجود با سه جریان اصلی درون آن، یعنی دو جریان اصلی "جبهه پایداری" و "جبهه متحد" و نیز "جبهه ایستادگی"، که هر سه حمایت ضمنی رهبری را با خود دارند؛ و همچنین دو جریان واسط، یعنی مستقل ها و "منتقدین دولت دهم" برگزار خواهد شد؛ در حالی که امکان مانور احمدی نژادی ها جز در لابه لای خطوط یا قالب "مستقل ها" از میان رفته است.

موقعیت فعلی این سه جریان از قرار زیر است:

اولین جریان اصلی، جبهه پایداری، جریانی است که تمرکز اصلی خود را بر براندازی "فتنه سبز" قرار داده و سپس تصحیح و تعدیل مواضع انحرافی "احمدی نژادی" ها به سود تجمع قوا در آن نبرد اصلی. شخصیت های محوری اش خیلی در صحنه های آشکار سیاست و دیانت متشخص و اثرگذار نبوده اند. بخشی از نیروی شان را امیدوارند که از پایگاه توده ای احمدی نژاد بگیرند و بخش وسیعی را در میان دشمنان آشتی ناپذیر جنبش سبز.

دوم و در تقابل با جبهه پایداری، جبهه متحد اصولگرایی؛ با چهره هایی شاخص تر و قدرتمندتر چون مهدوی کنی، لاریجانی، قالیباف، توکلی و ...که نوک پیکان حمله شان متوجه جریان انحرافی ( احمدی نژادی ها) است. گذشته از اینها، از نفوذ شان بر مهمترین ارگان های کشوری و از پشتیبانی مقام عالی قوه قضائیه که با آنها در تقابل با احمدی نژادی ها همدرد است، نیز برخوردارند. آنها نوک حمله خود را نه متوجه جنبش سبز که آن را حداقل خفته می بینند، که متوجه جریان موسوم به انحرافی کرده اند.

سومین و حاصل بلافصل تقابل دو جریان بالا، جبهه ایستادگی است که بر پایه نگاه و نظر محسن رضایی شکل گرفته است. او ویژه گی های دو جریان پیش گفته را با خود دارد و شاید بهتر باشد بگوییم به بازی گرفته است.

به این ترتیب که اگر جبهه پایداری تضاد اصلی اش را جنبش سبز، و جبهه متحد آن بنا را بر جریان انحرافی گذاشته است، جبهه ایستادگی به شهادت سخنگویانش، بویژه شخص محسن رضایی، سعی کرده است در تقابل با هردو همزمان و هم پیمان قد علم کند. این مضمون حامل مادی مشخص و منطقی نیز دارد. محسن رضایی عملاً در انتخابات ریاست جمهوری با هردو نیرو به رقابت پرداخته بود. در حالی که در آن زمان جریان او برای دو نیروی سبز و اصولگرا محلی از اعراب نداشت.

جریان دیگر، آخرین مولود چالش های درون حکومتی است. جریان تحت سرپرستی علی مطهری. حتا عنوانی که آنها برگزیده اند (صدای ملت) برای مجموعه اصولگرایی "رادیکال" جلوه می کند و به همین علت ظرفیت پوششی بسیار کمی دارد. به هر ترتیب، این جریان در "جبهه متحد اصولگرایی" تعریف می شود.

و آخرین جریان موجود، جریان نامزد های مستقل در سراسر کشور است که در شرایط حاد کنونی می تواند محمل سرپوشیده نیروها، بویژه تیم احمدی نژاد باشد.

با حرکت از این فرضیات اگر بخواهیم گزینه رهبری را برای برآمدن از این انتخابات تعیین کنیم این نکته ها قابل تأکیدند:

"احمدی نژادی ها" مانند گذشته انتخاب رهبری نیستند. چهره هایی در میان جبهه پایداری و به همان نسبت عناصری در میان جبهه متحد اصولگرایی و جبهه ایستادگی می توانند نظر او را تأمین کنند. از اینجا می توان نتیجه گرفت که رهبری به برآمد میانگینی از جناح ها که رهبری او را فصل الخطاب می دانند، امید بسته است .

به دست آمدن این نتیجه در کلیت خود بعید نیست. اما آیا حضور این دو در مجلس نهم، ثبات و آرامشی را که اداره کشور محتاج آن و ولی فقیه خواستار آن است فراهم می کند؟

بدون تردید نه. اختلاف میان این نحله ها، جدال های خطرناک در حوزه تفکر اقتدارگرایانه است و آنجا وجود یکی فقط در تضعیف و تحلیل دیگری معنا می یابد.

تأمل بر اهمیت این انتخابات که فراخوان تحریم جنبش سبز به آن خصوصیت بیشتری بخشیده است، قدرت در عرصه سیاسی را بازهم ورق می زند و اپوزیسیون را برای ترسیم نقشه راه خود در موقعیت تازه ای قرار می دهد. 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
bbc

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.