رفتن به محتوای اصلی

یک نگاه و یک کاوش در عدم توفیق ها
19.09.2010 - 18:01

چو به دریا می توان راه یافت

سوی قطره چرا باید شتافت؟

امنیت قضایی , اقتصادی , سیاسی و اجتماعی یا به عبارت دیگر حاکمیت نظم و قانون , موجب امید به آینده و در نتیجه موجب رشد فعالیت , تلاش و خلاقیت انسان می گردد.

این ویژگی از شرایط و لوازم ضروری هرگونه رشد وتوسعه اقتصادی است.

حاکمیت قانون و خود قانون , بر خلاف تصور ایرانیان , نه خریدنی است و نه وارد کردنی.

قانون ازنظر " تکنیکی" نسبت به روابط اجتماعی افراد "پس آینده" است .

یعنی ابتدا جامعه می بایستی در تحول روابط متقابل خود به ضوابطی برسد و سپس این ضوابط , توسط حاکمیت سیاسی , از نظر شکلی تنظیم شود و شکل مواد قانونی به خود بگیرد.

صرف اینکه در جایی قانون خوب عمل کرده است؛ هیچ گونه تضمینی نمی دهد که در جای دیگر که روابط اجتماعی دیگری حاکم است خوب عمل کند.

ضوابطی که جامعه به صورت "خودجوش" خلق می کند, قادر است قدرت حاکمه سیاسی و قانون مکتوب را بشکند.

حاکمیت های سیاسی , همیشه در تصرف و تسلط به "حقوق خودجوش" شکست خورده اند.

ابتدا حقوقی به وجود می آید , مثل فعالیتهای سندیکایی و حقوق خودجوش ناشی از آن یا فعالیتهایی برای الغاء بردگی و حقوق ناشی از آن و سپس حاکمیت سیاسی به آن چهره قانونی دولتی می دهد.

فرهنگ ایران , همانطور که در فرهنگ اقتصادی حالت "باژگونه خوانی " دارد , در زمینه امنیت اجتماعی نیز مسائل اجتماعی را باژگونه خوانی می کند.

مردم و حاکمیت , "امنیت اجتماعی" به معنی وسیع کلمه را ؛ با نظمیه , امنیه , کلانتری , دادگاههای کیفری , زندان , شکنجه و کشتار عوضی گرفته اند.

مردم از آن جهت در اشتباه اند که هر بار که می خواهند از ناامنی اجتماعی خلاصی یابند و بر آن بشورند , ابتدا به اینها حمله ور می شوند , در حالی که اینها خود معلول عوامل اجتماعی اند.

حاکمیت نیز از آن جهت در اشتباه است که می خواهد با این وسائل امنیت برقرار کند.

آنچه تاریخ گذشته ما گواهی می دهد, نه آن موفق شده است و نه این و این کنش و واکنش ها حاصلی جز عقب ماندگی برای ما نداشته است.

حقوق آن چیزی نیست که حقوق دانان از آن صحبت می کنند , بلکه مفهوم آن از مفهوم فرهنگ جامعه غیر قابل انفکاک است و فرهنگ نیز عبارت از مجموع الگوهای رفتاری و فکری یک جامعه است که اعضای آن موظف به انطباق خود با این الگوها هستند. شکل پذیری رفتار در داخل این الگوهاست که به رفتار آدمی در جامعه خاص معنی می دهد.

قانون در رابطه با تعهد معنی می یابد؛ یعنی تعهد افراد جامعه در سرسپردن به فلان قانون.

و این تعهد نیز قبل از اینکه به ضرب تیر و تفنگ و دشنه و یا تبلیغات و خبر پراکنی بر مردم حاکم شود؛ باید در مردم ایجاد و درک گردد.

قانونی که از داخل روابط متقابل مردم بجوشد و ایجاد شود , خود موثرترین ضامن اجرای آن خواهد بود.

دومین ضامن اجرای آن خود فرد است , فردی که به صورت خلاق در خلق روابط اجتماعی سهیم بوده است.

سومین و آخرین ضمانت اجرای قانون "اجبار" دولتی , یعنی , پاسبان , دادگاه , زندان و ...است .

و این سومین از غیر موثرترین و کم ارزشترین و ناکافی ترین ضامن اجرای قانون است.

پس در کشورهایی که امنیت اجتماعی به معنی وسیع کلمه از متن و بطن روابط اجتماعی جامعه شکل گرفته باشد, حمایت از آن نیز توسط خود افراد تضمین میشود.

برعکس در کشورهایی که این امنیت به معنی فوق وجود نداشته باشد و آن را به صورت وارداتی تلقی کنند وضع به گونه ای دیگر است ؛

یعنی "ناامنی اجتماعی " ؛ حاکم بر شکل قانون دولتی می شود و آن را می شکند.

و اولین شکنندگان آن خود مردم هستند.

در اینگونه جوامع روابط اجتماعی اولین عاملی است که خود برای فرار از قانون وسائلی را تعبیه می کند.

مردم علاوه بر اینکه از این امر شرمنده نمی شوند , آن را نوعی زرنگی تلقی می کنند.

در اینگونه کشورها که بافت بوروکراسی اداری با فرهنگ اجتماعی مردم انطباق دارد, خود نظام بوروکراسی که که مسوول تحقق آرمانهای قانون است فرار از آن را تسهیل میکند. و به صورت غیر مستقیم در تخریب قانون شرکت فعال دارد.

بدین اعتبار, حقوق (به معنی عام) یکی از عناصر فرهنگ جامعه است , فرهنگی که بر اساس تعریف تایلور , مردم شناس معروف امریکایی , در برگیرنده شناخت ها , اعتقادات , هنر, حقوق, اخلاق,سنن و هر گونه قابلیتها و عاداتی است که انسان به عنوان عضوی از اعضا جامعه آن را کسب می کند.

اینجا دامنه حقوق , به معنی خاص قانون , مشخص می شود.

و نابهنجاری آن در جامعه ای که اعتقاداتش از رفتار اجتماعی و کنه فرهنگش ریشه نگرفته برملا می گردد. روابط و اعتقادات جامعه قبیلگی با روابط و اعتقادات جامعه صنعتی و دیگر جوامع با یکدیگر فرق می کند و قانونی که بر روی کاغذ درج شده باشد بدون معنای اجتماعی کارایی ندارد.

و مرکب است بر روی کاغذ.

هر قدر که بتوان به "مرکب" برای تامین عدالت در جامعه دل بست , به اینگونه قوانین نیز می توان دلبستگی پیدا نمود.

قانون اساسی مشروطه چه کرد؟ قوانین اساسی دنیای فعلی که مبشر آزادی و عدالت اند چه می کنند؟

مسئله عمیق تر و ریشه دارتر از هوچیگری سیاسیون و لفاظی روشنفکرانه است.

عموما" دیده میشود آنها که سنگ اجرای قوانین و عدالت اجتماعی را به سینه می زنند ؛ نمی دانند از چه دفاع می کنند. و آنها که آن را رد می کنند نمی دانند چه چیز را رد می کنند و آنهایی که می خواهند اصلاح کنند نمی دانند چه چیز را می خواهند اصلاح کنند.

در نتیجه در دنیای کنونی , ما شاهد کارهای پرهزینه کارشناسی در حوزه حقوقی و پارلمانی هستیم که پس از تصویب یکسره به زباله دان می روند. و اگر هم تلاشی در اجرای آن بشود جز نکبت چیزی حاصل نمی شود.

وجود و حضور امنیت به اعتبار جامعه شناسی آن از لوازم فعالیت اقتصادی است.

جوامعی که به رشد صنعتی رسیده اند این امنیت را به صور مختلف تامین نموده اند. و این در حالی است که معمولا" در کشورهایی مشابه کشور ما این امنیت تحقق نیافته است.

در اروپا , که قبل از همه جهان صنعتی شد , این امنیت به صورت نسبی و متناسب با زمان وجود داشته است. خصوصا" زمانی که در ایران یک "امنیت چماقی " بر همه امور استیلا داشته است , در اروپا متقابل بودن حقوق و تعهدات قراردادی طبقات مختلف , دولت آن وجود داشته است.

و در حالی که قدرت سیاسی در دست دولت بوده است (که اشراف فئودال را نیز در بر می گرفته است) اعمال قدرت از طریق قرارداد , قوانین , سنت ها , رسوم و جز اینها انجام می شده است.

از این رو قدرت خودسرانه عمومیت نداشته است.

قانون ممکن بوده یک مرغ دزد را اعدام کند , ولی اجازه نمی داده است که یک دهقان را برای لذت شاه یا ارباب بکشند (چه رسد به قتل یکی از اشراف) .

قانون می توانسته به ارباب اجازه دهد یا حتی تشویق اش کن که با نوعروسان رعایایش مدتی مشخص همخوابه شود, اما بسط دلبخواه این دوره با تجاوز خلق الساعه به زنان روستایی به هیچ رو مجاز شمرده نمیشده است.

دوستان بزرگوار من یک نگاه و یک کاوش و توجه

" در قرار دادن عدم توفیق اصلاحگران در متن اجتماعی آن

در بارسنگین اصلاح را از دوش فرد خاص برداشتن و نهادن آن در متن اجتماعی خود .

در قدرت سیاسی را نشاندن در بستر اجتماعی و نشان دادن بستری که اکثریت آن نه عزم و نه آمادگی برای پیشرفت در زمینه های سیاسی , اقتصادی , اجتماعی دارد مگر آنچه با فشار تمدن صنعتی بر آن تحمیل میشود.

در کاویدن پاره ای از مسائل بنیادی و نشان دادن علل تا آنجا که میسر باشد.

در نشان دادن پاره ای از عوامل پایین بودن بهره وری نهادمند ایران که دیگر به انگیزه اقتصادی صرف تقویت نخواهد شد

درسابقه تاریخی شکل نگرفتن صنعت و عدم انباشت سرمایه و در عوض توسعه دلالی و..."

لازم به نظر می رسد و بر ماست و وظیفه ماست که به شفاف سازی و بالا بردن سطح دانش عمومی و بومی سازی علوم انسانی در جهت رفع معضلات بومی تلاش کنیم.

خوش بینانه است که تصور شود با تغییر یک فرد یا چند نفر به صورت حاضر و آماده می توان تحولات عظیمی در ساختارهای اقتصادی , اجتماعی و سیاسی ایران به وجود آورد.

همانطور که در گذشته به وجود نیامد.

باید به سرچشمه چشم دوخت.

باید دید چند عاملی را جای دید تک عاملی نشاند.

باید با این تفکرات که مثلا" اگر امیرکبیر زنده بود یا مصدق کودتا نمیشد یا اگر فلانی سرکار بیاید چنین و چنان می شود به مبارزه برخواست.

به عنوان مثال باید توجه داشت ساختارهای سیاسی , اجتماعی , اقتصادی و فرهنگی آن زمان تاب تحمل اصلاحات این بزرگان را نداشتند.

باید بررسی کرد و توجه داشت بی توفیقی ایشان در آن زمان ناشی از تحمل فشار تمدن غرب و حریفان خارجی ؛ همزمان با فشار ناشی از تمدن قبیلگی و سنتی خودمان بود.

این بزرگان هم با دشمنان چیره دست خارجی و داخلی ( که من آن را به سه دسته احمق ها , بی تفاوت ها و چاپلوس ها تقسیم می کنم ) روبه رو بودند و هم می خواستند ایران را به قدرت و قوت آن حریفان برسانند.

باید توجه داشت که اگر صد بار دیگر با استبداد به هرعلت گلاویز شویم و آن را تحویل دیگری بدهیم , تا ساختارهای استبداد پرور هستند همچنان به تولید محصول خود خواهند پرداخت .

قصد ندارم که با طرح مسئله به این صورت عامل پرورش روحیه یاس باشم .

اینها همهه برای دادن شناختی است که با واقعیت انطباق بیشتر داشته باشد و آرمانهای دور از واقع ما را تعدیل کند و شناخت دقیق تری جهت عمل اصلاحی واقع بینانه تر بشود , و ما را هر چند تلخ تر و سخت تر ولی به سرمنزل مقصود که دفع هر چه بیشتر مفاسد است برساند , و ابزار واقعی تری برای ساختن این سرزمین به دست بدهد.

چون جامعه مدنی با شناخت و عمل صحیح به دست می آید و نه با آرمانهای بلند و دور از شناخت و موضع گیری و خبر پراکنی و تحریک و ... و نهایتا " ژستهای آنچنانی ناشی از این اقدامات.

توجه و بررسی و اقدام در زمینه گفته های بالا , شاید سود ده باشد اما زود ده نیست و امیدوارم این امر منجر به گذر ازآن و بی توجهی به این معضلات نشود.

دوستان بزرگوار که معتقدید , رسانه ماییم ؛

این درک و برداشت و نظرات رسانه شماست.

در کمک به تکامل و اصلاح ادراک و برداشت و نظرات رسانه تان فعال باشید و نه نظاره گر و بی تفاوت و ساکت.

کاش میشد به جای اینکه هر یک و بطور همزمان حرفهایمان را فریاد کنیم و توجهی به گفته های هم نداشته باشیم , ضمن تلاش برای درک یکدیگر به ابراز نظردر مورد ایده های هم جهت رسیدن به یک ایده و راه حل آرمانی , بپردازیم.

در این زمینه حرف زیاد است و بنده حقیر در این برهه زمانی , معذور.

چشم دل باز کن تا دل بینی آنچه نادیدنی است جان بینی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.