رفتن به محتوای اصلی

روانکاوی گرگ هاي خاكستري
19.06.2010 - 08:40

فرويد اساطير را در پرتو رويا تعبير مي كند. مي نويسد ”اساطير، ته مانده هاي تغيير شكل يافته تخيلات و اميال اقوام و ملل، ...و روياهاي متمادي بشريت در دوران جواني اند. اسطوره در تاريخ حيات بشريت يعني از لحاظ تكوين و تسلسل تيره هاي حيواني، مقام رويا در زندگاني فرد را دارد“ و معناي اين سخن اينست كه بررسي رويا، فهم بهتر اساطير را ممكن مي سازد و بي ترديد رويا، اسطوره فرد آدمي است و آن را فقط در پرتو ليبيدوي شخصي او مي توان تعبير کرد، حال آنكه اسطوره روياي قوم و ملتي است که ليبيدوي جمعي روشنگر آن است. با اينهمه حقيقت اين است كه اولا گرچه نمادهاي رويا و اسطوره مطلقاً عين همند، اما تحليل رويا امكان مي دهد كه ريشه هاي ليبيدويي نمادهاي جمعي را كشف كنيم، حال آنكه اسناد و مدارك قوم نگاران بيشتر آنها را مي پوشاند و كمتر نمايان مي سازد و ثانياً اساطير دقيقاً از همان قوانيني كه حاكم بر روياست تبعيت مي كنند و همان آرزوهاي زنا با محارم و اقارب و همان سائقه هاي پرخاشجويانه و تهاجم آميزي را كه در خواب نمودار مي شود بيان مي دارند.

يونگ براي تحليل روانكاوي تشكيل حكومت نازي به روانشناسي توده اي پناه مي برد مهمترين مسئله انسان روزگار نو پايداري در برابر وسوسه دست شستن از فرديت خود در جامعه اي توده اي و جلوگيري از پيدايش يك دولت فوق العاده متمركز و سراپا قدرتمند است. چنين تحولي بدون درك پيوند تنگاتنگي كه ميان فرد و جامعه اش وجود دارد و به ويژه بدون شناخت اثرات ناخودآگاه بر سياست ممكن نيست. تحولاتي كه در طول نيمه ی نخست قرن حاضر در آلمان رخ داد به طرزي شكفت آور، كنش و واكنش های فشارهاي تاريخي و رواني مختلفي را كه يونگ از آن سخن گفته است به نمايش مي گذارد.

اين نيروها بر تمام اروپا اثر گذاشته بود، ولي در برخي كشورها به ويژه ايتاليا، اسپانيا، روسيه، آلمان به دليل خاص محلي، نفوذ آنها نتايج بسيار دردناكي به بارآورد.

يونگ بر اين باور است كه نژادها، قبايل و ملت ها هم درست مانند افراد، روانشناسی خاص خود و نيز آسيب شناس رواني ويژه خود را دارند. روانشناسی خاص هر فرد، نژاد يا ملتي، حاصل تعامل ميان تمايلات مورثي و شرايط محيطي است و اينها نيز به نوبه خود به وسيله تاريخ فرد و يا ملت تعيين مي شوند که در گام بعدي همان تاريخ را مي سازد.

بر اين اساس يونگ در مقاله اي با عنوان ”ووتان“ كه در سال 1936 نگاشت ميان نيروهاي فعال در آلمان و ويژگي هاي ووتان( يكي از خدايان باستاني قوم تويتون) مشابهت هايي مي يابد. از ديد او خدايان گوناگون در واقع نمودگار نيروهاي رواني اساسي ، مظاهر عمده خود فرمان ولي نه كاملاً خودآگاه روانند.

ووتان به عنوان يكي از خدايان اصلي قوم تويتون تجلي برخي ويژگي هاي روان ژرمني است. كهن الگوي نيرومندي است كه طبع و تجربه خاص اين نژاد را تجسم مي بخشد و به نوبه خود به منش و رفتار آن شكل مي دهد. ووتان خداي توفان و شوريدگي، آزاد كننده سوادها و شهوت و جنگ آوري است. خداوندگار لشكريان و رهبر جنگجويان خشمگين است. او انسان ها را در تسخير خود در مي آورد و آنان را مزاج مي كند. او سيماي سودمند تري هم دارد چرا که خداي الهام شعر و خردمندي است. نشانه هاي مرموز جادويي را می شناسد و مي تواند آنها را تعبير كند و از سرنوشت انسان خبر دهد.

براي تشخيص شباهتي كه ميان ويژگي هاي آشفتگي زاي ووتان و حالت رواني آلمانيها در طول حكومت نازي ها وجود داشته تيزبينی چندانی لازم نيست: شوريدگي، پويايي و بي قراري يونگ را در برآوردن نازي ها به عنوان نماد و گواه ديگري بر وجود و قدرتمندي كهن الگوها مي داند.

كهن الگوها مي توانند در گذر زمان تكامل يابند و دگرگوني پذيرند ولي در مورد ووتان، نخست به دليل فشار مسيحيت كه آن را يك روح پليد مي دانست سپس به دليل خردباوري عصر روشنگري كه به سركوب آن پرداخت ”او صرفاً ناپديد شد و براي بيش از يك هزار سال ناپديد ماند، بي نام و نشان و به طور غير مستقيم كار خود را كرد او ”درنده موبور“ي بود كه در زندان زير زميني خود پرسه مي زد و هر آن آماده بود تا بيرون جهد و عواقب زيانباري پديد آورد.

يونگ در 1918 درباره ی بيدار شدن آن در سطح فردي و جمعي هشدار داده بود. او مي نويسد كهن الگوها هم مانند بستر رودخانه ها هستند كه وقتي آب رود در مسير ديگري جريان يابد خشك مي شود ولي هر چند آب رودخانه براي مدت طولاني تري در بستر اوليه خود جريان يافته باشد عمق بستر آن بيشتر خواهد بود و احتمال بيشتري دارد كه دير يا زود آب بار ديگر به مسير قديمي خود بازگردد. به همين ترتيب هنگامي كه مسيحيت آرام آرام نفوذ خود را در جامعه و روان آلماني از دست داد و وقتي وضعيت هايي پيش آمد كه ديگر نمي شد با شيوه هاي پذيرفته شده سنتي با آنها برخورد كرد، اين كهن الگو كه مدتها به فراموشی سپرده شده بود از خواب بيدار شد و يك بار ديگر ووتان شروع به ”پرسه زدن روي زمين“ كرد. در واقع اين احتمالاً تصادف محض نيست كه يكي از شعارهاي اوليه جنش نازي ”بيدار شو آلمان“ بود.

با توجه به نظرات ياد شده يونگ درباره تشكيل و به وجود آمدن حكومت نازي ، برآنيم تا ما نيز نگاهي به تشكيل حكومت تركيه بعد از فروپاشي عثماني ها داشته باشيم. با سركار آمدن حكومت تركيه، كم كم تصفيه حساب هائي با اقليت هاي قومي تركيه صورت گرفت به خصوص با ارمني ها و كردها که تا به حال جان ميليون ها انسان را گرفته است. در سال 1915 قريب به يك ميليون ارمني قتل عام شدند و حال اگر بخواهيم از ديدگاه كهن الگويي يونگ علل به وجودآمدن پان تركيسم و به خصوص گرگهاي خاكستري را بررسي كنيم به اين نتيجه خواهيم رسيد كه ”شاهزاده خانمي بدست گروهي از راهزنان گرفتار شد گرگي به نجات او آمد و ازشاهزاده خانم تركها به وجود آمدند و به خاطر داشتن معجوني از خصايص گرگ و انسان از ساير مردمان متمايز شدند. ”

تركها از زماني كه به استپ رسيدند و تا زماني كه بر اروپا غلبه كردند نماد گرگهاي خاكستري را برای خود برگزيدند. ماهنامه گرگهاي خاكستري (بوركورت) نوين 1948 شعار محوريش يعني ”نژاد ترك برتر از همه نژادها“ را در عنوان اصلي خود جاي داد. شعار ديگر گرگ هاي خاكستري“ همه چيز براي تركان به گفته تركان و به وسيله تركان“ بود.

نشريه ارگنكون شماره 3 در 10 ژانويه 1939 جمله ای با این مضمون درج ساخت که ”نژاد ترك برتر از همه نژادهاست“ و همچنين شعري با اين ترجمه اولين نژادي كه بر اساس نژادپرستي به تشكيل دولت در جهان دست زد، ترك ها بودند! پس بدانيد مؤسسان اوليه نژادپرستي و اجرا كنندگان آن پان ژرمن ها يا هيتلر نيستند، ترك ها هستند“

به دنبال حمله آلمان نازي به شوروي در ژوئن 1941 پان تركيست ها به خود آمدند خواستار تشكيل كشور بزرگ ترك شدند با اين عنوان ” اي اينونو، تاريخ تورا براي اين روز بزرگ برگزيده است ما آمده ايم خون را در راه استقلال مقدس ترك بریزيم! تمامي جهان ترك منتظر اشاره توست.“

از ديدگاه كهن الگويي و نمادگرايي ،ترك ها خود را به گرگ هاي خاكستري نسبت مي دهند. گرگ در اساطير همان خاصيت درندگي و طمعكاران دارد.

بر طبق نظريه يونگ كه بازگشت كهن الگويي خداي ووتان را در روح جمعي حكومت نازي مورد بررسي قرار داد، درست در همان زمان بازگشت نماد گرگ هاي خاكستري در روح جمعي ملت ترك نمايان شد و شعار اصيل ترين نژاد را براي خود برگزيدند.

پس از جنگ جهاني دوم كشور آلمان و تركيه بيش از ديگر كشورها در برابر روانشناسی توده اي آسيب پذير بوده اند. اين روانشناسی توده اي زاده شرايط تاريخي و عامیانه ای بود كه در آغاز سده بيستم در اروپا وجود داشت.

بعد از فروپاشي دولت عثماني كه زماني امپراتور جهان بود ترك ها احساس كهتري نمودند. احساس كهتري قطع نظر از ريشه آن معمولاً افراد را زودرنج مي سازد و موجب تلاش هاي جبران خواهانه براي تحت تأثير قرار دادن ديگران مي شود. به همين ترتيب دلمشغولي هاي گرگ هاي خاكستري به تشكيل حكومت بزرگ ترك از اروپا گرفته تا شمال چين، اقتدار و برتري، تظاهر به انسان برتر و نژاد برتر بودن همه زاده ی احساس ريشه دار و تشديد شده ی كهتري بوده است.

هر چند اين احساس كهتري در تركيه مانند آلمان جهان مشمول نيست ولي براي اقليت هاي تركيه و به خصوص كردها و ارمني ها خيلي ويرانگر و گران تمام شد به صورتی كه حتي هويت ملتي به نام كرد را ناديده گرفته و به نام ترك هاي كوهي از آنها نام مي برد و اين احساس كهتري باعث پديدار شدن دوباره و زايش گرگ هاي خاكستري شد.

منابع در آرشیو نشریه موجود می باشد

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
rojamepress.blogfa.com

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.