به دفعات شاهد کشتار ساکنان محصور و بیدفاع در اشرف و لیبرتی بودیم اما در طی چند ماه اخیر رژیم جهل و جنایت حاکم بر ایران این کشتارِ مداوم و مستمر را به دو دلیل مسکوت گذاشت. دلیل اول انتخابات ماه گذشته در عراق بود که چنین کشتاری می توانست احساسات مردم آن کشور را جریحه دار کرده و بر علیه دولت نوری مالکی که مزدور و دست نشانده حاکمان ایران است، بشوراند و نتیجه انتخابات را به سود رقبای او رقم بزند. دلیل دوم گردهمایی سالانه مجاهدین خلق در پاریس است که رژیم نمی خواست اشتباه بزرگ سال گذشته خویش را تکرار نماید و مجدداً آب به آسیاب دشمن دیرینه و قسم خورده خود بریزد. تجربه چند سال اخیر نشان داد که کشتارها در اشرف و لیبرتی موجب همدردی و نزدیکیِ طیف وسیعی از ایرانیان و همچنین ملل و دُوَل جهان نسبت به سازمان مجاهدین خلق شده و گردهمایی سالانه سی خرداد در پاریس را پر رونق کرده است. بدین خاطر سران رژیم موشک باران لیبرتی و کشتار ساکنان بیدفاع آنجا را به عقب انداخته تا توجّه جهانیان به مظلومیت مجاهدین جلب نشود و این مراسم کم رونقتر از دو سال گذشته برگزار گردد. حال که جریان موسوم به انتخابات در عراق و گردهمایی سالانه ویلپنت پاریس برگزار شد، هر لحظه احتمال حمله و کشتار بیرحمانهتر از دفعات قبل در زندان لیبرتی وجود دارد. جنگِ گروههای مسلح علیه دولت نوری مالکی، بحرانِ روزافزون کنونی در عراق و حضور قاسم سیلمانی و تروریستهای تحت فرمان او در بغداد هم این خطر را مضاعف کرده است. انتشار خبرِ سراسر کذبِ "صد و بیست تن از سازمان تروریستی خلق (فرقه رجوی) در موصل به صفوف داعش پیوستند" توسط " بنیاد خانواده سحر" که سایتهای رنگارنگ وزارت اطلاعات آن را پوشش دادند و همچنین " ملاقات نمایندگان انجمن ایران ستارگان با مسئولین سفارت عراق در سویس (برن) " که حول ادعای دروغین " ملاقاتهای پنهانی رهبران فرقه رجوی با گروه تروریستی داعش" صورت گرفت هم نشان می دهد که رژیم در حال زمینه سازی برای چنین حملهای است. البته هدف رژیم کشتن همه ساکنان لیبرتی نبوده و نیست چونکه می داند کشتار همۀ آنها نه تنها موجب از بین رفتن مجاهدین نمی شود، بلکه سبب می گردد تا بیشتر مورد توجه قرار گیرند و بتوانند افراد بیشتری را جذب کنند. به نظرم در اول سپتامبر سال گذشته تروریستهای اعزامی می توانستند همه مجاهدین مستقر در کمپ اشرف را قتلعام کنند اما این کار را نکردند. افراد بیمار روی تخت بیمارستان را تیر خلاص زدند چون هیچ امیدی در جذب و بکارگیری آنها نداشتند و با این عمل فجیع و بیرحمانه می خواستند بر شدّت ترس بیفزایند. همه شواهد نشان می دهد که تروریستهای اعزامی اطلاعات کامل از وضعیت افراد داشتند و از غیر قابل جذب و بکارگیری بودن کسانی که به شهادت رساندند، مطلع و مطمئن بودند. داشتن چنین اطلاعاتی نقش خائنین در این کشتار را برجستهتر می کند و مدعیان مبارزه با تروریسم باید به آن توجّه کنند.
سران رژیم با عملیات ایذائی و کشتار وحشیانه و تدریجی، در واقع می خواهند در دل ساکنان لیبرتی و خانوادههای آنان ترس و وحشت ایجاد کنند تا تعدادی از آنان را از مجاهدین جدا کرده و بر علیهشان به " افشاگری" وادارند. بر خلاف سابق، وزارت اطلاعات قصد بردن افراد جدا شده به ایران را هم ندارد چون هیچیک از افرادی که از عراق به ایران رفته و از آنجا به اروپا اعزام شدند نتوانستند برایشان کارساز و مفید باشند و همه آنها "مهرههای لو رفته و سوخته" تلقی شده و کسی به نوشتهها و گفتههایشان وقعی نمی نهد. از طرف دیگر، چنین افرادی شناخته شده هستند و بلافاصله بعد از اعزامشان به اروپا، زیر نظر سازمانهای امنیتی کشورهای اروپایی قرار گرفته و سر نوشتی جز افراد دستگیر و بازجویی شده در هلند و دیگر کشورهای اروپایی نخواهند داشت. به همین خاطر رژیم افرادی از این قماش را که قرار بود سال گذشته به هلند اعزام کند، همچنان تحت عنوان "انجمن نجات" در استانها و شهرهای مختلف ایران می گرداند تا شاید بتواند از طریق آنان خانوادههای افراد مستقر در لیبرتی را متقاعد سازد که برای جدا شدن اقوامشان از مجاهدین گام بر دارند و یا توجهی را جلب نمایند. شواهد و قرائن نشان می دهد اکثر کسانی که در دهه شصت و هفتاد از مجاهدین جدا شده و به ایران برگشتند، برای نفوذ در صفوف هوادران مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت به خارج کشور اعزام شدند. سازمان اطلاعات امنیت هلند و آلمان هم این موضوع را تأئید کرده و همه آنها را زیر نظر دارند. هر چند رژیم در این طرح توانست یک موفقیت نسبی به دست آورد، اما هیچیک از افرادی که در سالهای اخیر از مجاهدین جدا شده و به ایران برگشتند، شرایطِ به خدمت گرفته شدن در چنین طرحی را ندارند و پیشاپیش لو رفته محسوب می شوند. برای همین، رژیم راه دیگری را بر گزید و سعی می کند با کشتار بیرحمانه و ایجاد ترس و وحشت، افراد ساکنان لیبرتی را از مجاهدین جدا و به هتلی در بغداد برده و توسط خانوادههایشان و همچنین با دادن امکانات، آنان را جذب نماید و بعد از توجیه، به اروپا اعزام دارد که علیه مجاهدین دست به "افشاگری" بزنند. این طرح که از چندی پیش آغاز شده تا کنون موفقیتهایی برای رژیم در پی داشته اما اقدامات اخیر سازمان اطلاعات و امنیت هلند و هماهنگی آن با دیگر کشورهای اروپایی می تواند این طرح را هم به شکست بکشاند. همانطوری که در فوق اشاره کردم، حملات وحشیانه و کشتار بیرحمانه ساکنان اشرف و لیبرتی در چند سال اخیر نه فقط برای حذف فیزیکیِ رهبران مجاهدین، بلکه بیشتر برای ایجاد ترس و وحشت در دل ساکنان آن و خانوادههایشان جهت جدا کردن آنان از تشکیلات سازمان مجاهدین خلق و جذب و به خدمت گرفتن در طرح مذکور است. باندهای جهل و جنایت حاکم بر ایران دهها نفر را با دستان از پشت بسته به طرز فجیعی قتلعام کردند و حتی به بیماران روی تخت بیمارستان هم رحمی نداشته و سنگدلانه به رویشان آتش گشودند و به سرشان تیر خلاص زدند تا بتوانند با ایجاد ترس و وحشت یک نفر را به این طرح اضافه کنند. پس هر فردی که به خدمت این طرح در می آید، جانیان حاکم بر ایران را تشویق و ترغیب می کند که برای اضافه شدن یک نفر دیگر به جمعشان، بیرحمانهتر عمل نماید. وجدان بیدار حکم می کند که هر چه زودتر دولتهای اروپایی را وادار به دستگیری کسانی کنیم که تا کنون در این طرح به خدمت گرفته شدند. اگر قبل از کشتار مجدد در لیبرتی، دول اروپایی دست به دستگیری گسترده این افراد بزنند و طرح فوق به شکست بیانجامد، رژیم شیوه دیگری جز موشک باران و کشتار اتخاذ خواهد کرد و گرنه باید شاهد کشتار بیرحمانهتر از دفعات قبل و از دست دادن عزیزان و داغدار شدن خانوادههایشان باشیم.
مرعوب هجمه و جوسازیهای وزارت اطلاعات نخواهیم شد
و " فـــــــراخــــــوان بــرای تـحـت فـشـار قــرار دادن دولـت هـلـنـد جـهـت دسـتـگیــری مــزدوران وزارت اطــلاعــات در ایــن کــشــور" را با جدیت بیشتری دنبال خواهیم کرد.
دیدگاهها
درحال حاضر كه آخوندها با
مگه زمانی که همدوش صدام از
هشت روز بعد از انتشار تحلیل
لینک اطلاعیه مجاهدین http://www.aftabkaran.com/akhbar.php?id=17289
قسمتی از همین مقاله در این اطلاعیه آمده و اولین اطلاعیه مجاهدین است که همکاری این سازمان با گروه داعش را تکذیب می کند. اگر اطلاعیه امرالله ابراهیمی و دبيرخانه شوراي ملي مقاومت را کنار هم بگذارید متوجه هماهنگی امرالله با سازمان مجاهدین می شوید.
شناختی رو مجاهدین ندارم.
به كاربري به نام عبدالله
اين كاربر كه خودش را مخالف جمهوري اسلامي و بخصوص خامنه اي جازده است ، ويكي دوتا هم با جاروي نرم به دمب موش ولايت زده است ، نوشته است :
«حاکمیت خیلی صاف و پوست کنده عقایدش را رو میکند. به هر اندازه که بخواهد بگیر و ببند راه می اندازد، زندانی مینماید و یا به تیره دار میکشد» ،بميرم براي اين همه سادگي و صافي و بي غل وغشي كرگدن ولايت فقيه وآدمخوران قبيله او ، كه دل همه را برده است ! درثاني اين كاربر، انگار با نخود ولوبيا سروكار دارد، بكار بردن لفظ «هراندازه» براي انسانها واقعا مشمئز كننده وتهوع آور است . اين انسانها فرزندان اين آب وخاك هستند كه بافجيع ترين شكل دستگير شده و درزندانهاي
آنهایی که در ایران زمین،
امرالله جان، در آنجاهایی که در نظراتم بدون تعارف به انتقادهای تند و تیز روی آورده ام، گرایشت به مجاهدین را احساس نمودم، و در جایی که از دوستی و رفاقت حرف زدم به یاد قلب پاکت و انسان دوستیت افتادم. آنجایی که می گویم برو مطالعه کن منظورم این است که چنانچه از قالب جانب داری یکی از این دو گروه بیرون بیایی و بطور واقعی عملکرد هردوی آنها مد نظر قرار بدهی و بی طرفانه تجزیه و تحلیل کنی خواهی دید که آبشخور هردو گروه و یا هر دو فقیه یکی است و آنها لازم و ملزوم یکدیگرند، هیچ کدامشان بدون کمک آن یکی قادر به ادامه حیات نیست و در گذشته امثال تو و من را آلت دست
کسی که ادبیاتش با حکومت
آقا عبدالله ماشالله یک کتاب
حافظه امرالله خان سلحشور قدیم- امرالله باطری ساز دوره بعد و مهندس ابراهیمی فعلی با حافظه کامپیوتر برابری می کرد ولی الان مشغله های کاری و جاسوس یابی زیاد به آن آسیب رساند و دوستان نزدیکش را به یاد نمی آورد. شاید این آقای عبدالله همان دوست صمیمی او .... باشد که هم در عراق و هم در هلند با هم بودند. شاید هم آگاهانه خودش را به کوچه علی چپ زد که اسم دوست صمیمی اش به عنوان مخالف استراتژی مجاهدین مطرح نشود. منهم امرالله را خوب می شناسم و او هم مرا بیشتر می شناسد. با حمایت بی چون و چرای او از مجاهدین مخالفم ولی به مردم دوستی او شک ندارم. سه هفته پیش هم انتقادم را به خودش گفتم
كاربري به نام عبدالله
دركامنت اول به تاريخ 2ژوييه نوشته:
« معادلات سیاسی حاکم بر ایران و جهان گیردادن مکرر به یک و یا چندنفر جداشده از یک فرقه مذهبی نه تنها سطحی و نازل بودن درک و فهم نویسنده از آنچه در این دنیا می گذرد را نشان میدهد،......»
درادامه گفته مطالب « امثال آقای ابراهیمی که در سایت های دیگر اجازه ورود نمی یابند.. .»
اما دركامنت بعدي كه به فاصله 2روز بعد درتاريخ 4ژوييه است، ميگويد : « چنانچه نزدیک ترین دوستش نباشم، یکی از پنج نفر اول هستم ....اینجانب دوستانه و دلسوزانه می گویم که دست از این نوع کارهایش بردارد.»
سوال من ازاين كاربر است اولا شما كه دوست و رفيق به قول خودتان جون جوني اين نويسنده هستيد وجزو 5 تن اول هستيد ! بهتر نبود كه درمورد اين مقاله يك ايميل يا تلفن به اوزده وهمين حرفها را به او
آی آدمها ، که بر ساحل نشسته
آی آدمها ، که بر ساحل نشسته شاد و خندانيد ،
يک نفر در آب دارد میسپارد جان
به بعضی از مدافعان"حقوق بشر" باید گفت در قتل عام پناهندگان دست خالی شهر اشرف کجا بودید؟شما که خود را شاگردان "ولتر" میدانید از "حقوق بشز " حقوقش را میگیرید بشرش را ول میکنید؟چرا وقتی بند تنبون فلان آیت الله شل میشد و یا فلان بنیانگذار سابق سپاه پاسداران زندانی شد گوش فلک را کر کردید .؟"دفاع از حقوق بشرتان"یک بام و دو هواست؟ دبل استاندارد است ؟نکند بشر بنظرتان تنها همپالگی هایتان هستند؟
مینو همیلی تورونتو کانادا
بارها نوشتم و باز هم تکرار می
جناب آقای "عبدالله"، بنده هر
اینجانب هم آقای امرالله
در نظراتی که علیه امرالله
امرالله ابراهیمی را از عراق و
امرالله یکی از اعضای قدیمی مجاهدین بود که بی سر و صدا از مجاهدین جدا شد. طوری که خودش می گفت مخالفتی هم با مجاهدین نداشت. او هم مثل همه جدا شده ها که در آن سالها می بایست به UN عراق خودشان را معرفی می کردند و به ارودگاه رمادیه عراق می رفتند، به رمادیه آمد. ما همدیگر را از قبل می شناختیم. انسان بی ادعا و سربزیر و مردم دوست است. همه بچه هایی که او را می شناختند برایش احترام قایل بودند. مجروح آخرین عملیات بود. تا از اتوبوس پیاده شدند
عراق دست مالکی نوکر آخوندهای
تعدادي از آقايان محترم كاربر
موضوع مجاهد بودن آقای امرالله
هدف از این مقاله نه نجات
هر چند بعید می دانم که انشعاب
آقاي عبدالله كاربري كه همه
محبوبیت فعلی آذرخش از چند
در معادلات سیاسی حاکم بر
پر واضح است که حتی برای خود مجاهدین خلق از این که بنا به عملکردهای غیر دموکراتیک، وابستگی های بی درب و پیکر و بی پرنسیپی هایی که از خود نشان داده اند در میان مردم ایران ارزش و اعتبار خودشان را از دست داده اند شک و شبهه ای باقی نگذاشته است، لذا اقدام به بکاربردن شیوه ها و میان بر زدن هایی برای کسب آبرو می نمایند که از آن جمله استفاده از افرادی نظیر آقای امرالله ابراهیمی است.
اگر این روش سوء استفاده نیست پس چیست؟
شیوه ها و میان بر زدن ها هم به این
اقای شهریار غلامی نوشتند که
اينكه آنها براي ادامه مبارزه
منهم با آقا و یا خانم رهامی
درود به آقاي ابراهيمي كه
مقالات آقای ابراهیمی را در
بارها خانم رجوي گفته اند
آقای امر الله ابراهیمی البته
"همدردی بیشتر "جهان با مجاهدین ! : واقعیت این است که مجاهدین با ارقام خود ساخته همیشه در دادن اعداد شرکت کنند غلو میکنند و اگر توجه داشته باشید مجاهدین با میلیونها دلار هزینه افراد خارجی از لهستان با "پانزده یورو پاریس"با شام ونهار وهتل افراد را به بهانه گردش پاریس ارزان به مراسم های مجاهدین میبرند وحتی بعد درها را به گفته این افراد خارجی میبندد که کسی از سالن خارج نشود . اکثر "شخصیت های "خارجی که در این مراسم شرکت میکنند از جنگ طلبان درجه یک هار نئوکان مانند جان بولتن ، جولیانی میباشند که البته آنها را هم با دستمزدهای گزاف به این مراسم های خود میاورند که تکرار حرفهای مریم رجوی را بنماید. ودرآخر اینکه آقای ابراهیمی این "خطر حمله به لیبرتی " را دوباره نرخ حمله به منتقدین وجدا شدگان مجاهدین
آقاي ابراهيمي ، مگر اين
بیش از دو دهه است که