رفتن به محتوای اصلی

هفت ویژگی اسلامگرایان جنبش سبز
13.03.2010 - 17:12

در طول جنبش سبز بسیاری از نیروهای عرفیگرای مذهبی و غیر مذهبی از حمایت همه جانبه و نامشروط از موسوی و کروبی و خاتمی و به طور کلی اصلاح طلبان مذهبی خود داری و نیز با سخنان و مواضع برخی از نیروهای مذهبی داخل و خارج کشور مخالفت کرده‌اند. ریشه‌ی این مخالفت‌ها نگرانی از مصادره‌ی جنبش سبز توسط اسلامگرایان و نیروهای مذهبی باورمند به اسلام سیاسی و جمهوری اسلامی است؛ یعنی همان احساسی که نیروهای چپ، لیبرال و غیر مذهبی از مصادره‌ی همه جانبه‌ی انقلاب ۱۳۵۷ و اسلامی اعلام کردن آن و سپس انحصار قدرت پس از استقرار رژیم تازه داشتند. آیا این احساس در شرایط امروز زمینه‌ای در واقعیت دارد؟ چگونه و با چه ملاک‌هایی می توان اسلامگرایان را از غیر اسلامگرایان مذهبی تشخیص داد؟

اسلامگرایان سبز

اسلامگرایان ِ مخالف حکومت یک واقعیت سیاسی‌اند و نمی توان وانمود کرد که وجود ندارند. اسلامگرایان سبز نیز همانند دیگر اسلامگرایان بر این باورند که باید با کسب قدرت به اجرای آنچه از اسلام می فهمند و پیاده کردن ارزش‌های اسلامی در حوزه‌ی عمومی اقدام کنند. تفاوت آنها با اسلامگرایان حاکم آن است که آنها فهم دیگری از اسلام دارند؛ فهمی که ضرورتا مداراجویانه و انسانگرایانه و غیر خشونت‌گرایانه ، مردمسالارانه و منطبق با حقوق بشر نیست. اینان با عقب راندن دین به حوزه‌ی خصوصی و جدایی دین و دولت کاملا مخالف‌اند و معتقدند ارزش‌هایی را که به نام ارزش‌های اسلامی مطرح می کنند باید بر جامعه حاکم باشد. اسلامگرایان بشدت با روابط آزاد میان انسانها، همجنسگرایی، آزادی افراد در انتخاب نوع پوشش خویش، آزادی افراد در نوشیدن و خوردن، آزادی در مخالفت با ادیان در حوزه‌ی عمومی، حذف کامل سانسور، آزادی رسانه‌ها بدون قید و شرط‌های مذهبی و امتیازات خاص برای دینداران، و مانند آنها مخالف‌اند.

بیش از آن که رگه‌های اسلامگرایی در بیانیه‌های رهبران جنبش سبز در داخل کشور مایه‌ی نگرانی باشد، مواضع اسلامگرایان خارج کشور و نحوه‌ی برخورد آنهاست که چنین نگرانی‌ای را دامن زده است. رگه‌های اسلامگرایی مثل باور به جمهوری اسلامی یا قانون اساسی آن در سخنان موسوی و کروبی با توجه به موقعیت آنها و نیز تاکیدشان بر تکثر نیروهای جنبش، نامداراجویانه تعبیر نمی‌شود اما مواضع اسلامگرایانی را که در خارج کشور مستقر هستند و هیچ گونه فشار سیاسی بر آنها اعمال نمی شود و در بیان آرا و عقایدشان آزادند نمی‌توان این گونه فهمید.

مصادره‌ی جنبش

اولین مشخصه‌ی اسلام گرایان سبز، اسلامی و مذهبی اعلام کردن این جنبش و مخالف سکولاریسم معرفی کردن اکثریت فعالان جنبش به نحو پیشینی است. اعلام خود به عنوان اتاق فکر جنبش یا ادعای در اختیار داشتن "خرد جمعی جنبش سبز" توسط برخی از اسلامگرایان چنین احساسی را منتقل می‌کند. اسلامگرایان علی رغم سکوت اکثر مراجع شیعه یا حمایت بسیاری از آنها از حکومت ولایت فقیه، رهبری جنبش را به مراجع شیعه نسبت می دهند. زمان صدور و ادبیات و تعبیر و تفسیر اطلاعیه‌ی پنج روشنفکر مذهبی چنین تلقی‌ای در میان فعالان جنبش سبز به وجود آورد که گروهی از اسلامگرایان در کنار دیگر نیروهای مذهبی که میان خود نیز توافقی ندارند در خارج می خواهند دست بالاتر را در برابر گروه عرفیگرای غیر مذهبی در اختیار داشته باشند. این اطلاعیه بدون مشاوره با دیگر نیروهای مخالف خارج کشور صادر شد و ادبیات تهاجمی برخی از امضا کنندگان علیه نیروهای عرفیگرا چنین تلقی‌ای را دامن زد. در یک جامعه‌ی آزاد افراد به صورت منفرد و گروهی می توانند مواضع خویش را آشکار کنند اما مخاطبان نیز می توانند با توجه به بافت و سیاق بیانیه‌ها و اطلاعیه ها و زمان صدور آنها به تحلیل و تفسیرشان بپردازند.

انقلاب، همانند جنبش اجتماعی، دمکراسی و جمهوری و پارلمان و جامعه‌ی مدنی و هزاران تعبیر اجتماعی و سیاسی دیگر اسلامی و غیر اسلامی ندارد. تنها در چارچوب ایدئولوژی اسلامگرای دوران انقلاب ۱۳۵۷ بود که همه چیز باید اسلامی می شد. اسلامی معرفی کردن جنبش سبز گامی دیگر در جهت اسلامی کردن امور با کنش معطوف به قدرت است و نباید آن را یک نام گذاری صرف تلقی کرد. اسلامگرایان مخالف هیئت حاکمه‌ی موجود به دنبال تاسیس دمکراسی در ایران نیستند بلکه می خواهند امتیازات را از یک گروه از مذهبی‌ها به گروهی دیگر منتقل سازند. آنها ولی جائر را نفی می کنند تا به زعم خود ولی غیر جائر را با همان امتیازات و سازوکارها به جای وی بگذارند.

مخالفت با ساختار شکنی

از آنجا که از نگاه حکومت و نیز اسلامگرایان هر که با آنها نباشد علیه آنهاست، هر گونه مخالفت با مبانی رژیم، بر اندازی و ساختار شکنی است. بدین ترتیب فعالان جنبش نمی‌توانند مرز روشنی میان شعارها و نماد‌های ساختار شکنانه و غیر ساختار شکنانه ترسیم کنند. از سوی دیگر، افرادی که برای یک راهپیمایی یا تظاهرات به خیابان می آیند و برای این کار هزینه می‌دهند (حتی جان خود را) برای بیان آرا و عقاید خود می‌آیند و نه آرا و عقاید افراد دیگر. اصلاح طلبان مذهبی که نمی‌خواهند در داخل و توسط حکومت بر انداز معرفی شوند (تاکتیکی که هیچ گاه موفق نبوده) در انواع تظاهرات و مراسمی که سبزها حاضر شده‌اند از قبل نگران بوده‌اند که مبادا مخالفان نقطه‌ی اصلی یعنی جمهوری اسلامی یا ولایت فقیه را هدف بگیرند.

بر حسب اخلاق و قانون کسی حق ندارد به کسی یا گروهی بگوید این شعار را بدهید یا آن شعار را ندهید. مخالفان یک شعار تنها می توانند به پیامدهای آن اشاره کنند. پرسش‌های جدی معترضان از کسانی که خود را محور راستی و درست بینی می دانند ان است که: کسانی که این حکومت را نمی‌خواهند چرا نباید قادر باشند خواستار همه پرسی در مورد اصل نظام باشند؟ این حکومت چه کارهای دیگری باید بکند تا مستحق نفی و طرد باشد؟ چه کسی حق دارد که برخی شعارها را انحرافی و برخی دیگر را سر راست معرفی کند؟

هیئت حاکمه وضعیت موجود را تنها ساختار ممکن و تنها هنجار مقبول معرفی و مقابله با آن را هنجار شکنی معرفی می کند. مخالفان نیز با این انحصار طلبی ارزشی و هنجاری مخالفند. در این حال، تنها عرف شرکت کنندگان و فضای غالب بر این عرف است که می تواند معرف ارزش‌های غالب بر جامعه یا جنبش باشد. اسلامگرایانی که خود را شاقول جنبش تصور کرده و به کشف انحرافات مشغول هستند بیشتر نگران منافع موجود و موقعیت سیاسی آینده‌ی خود در حکومت هستند تا مسیر جنبش سبز.

سخن گفتن غیر مستقیم با حکومت

اسلامگرایان مخالف حکومت به جای سخن گفتن با مردم و معترضان در بسیاری از موارد به طور ضمنی با حکومت جمهوری اسلامی سخن می‌گویند و تلاش می کنند برادری خود و خودی بودن یا برانداز نبودن خود را به آن اثبات کنند. محکوم کردن مخالفان و کسانی که با هم یک بیانیه را امضا کرده‌اند جز فرستادن سیگنال به حکومت مبنی بر این که "ما از جنس این‌ها نیستیم"، "ما می خواهیم تحت الطاف شما روزی به قدرت بازگردیم"، "ما برانداز نیستیم، با ما طور دیگری رفتار کنید" معنی دیگری نمی دهد. همان طور که کارگردان منتخب سیمرغ بلورین جشنواره‌ی بیست و هشتم فجر به حکومت- و نه مردم- می گوید که "ما را تحمل کنید، ما چشم و گوش شما هستیم" اسلامگرایان سبز نیز با حمله به بخش دیگری از مخالفان به حکومت می گویند که "بهتر است در مقابل این براندازان و ملحدان با ما کار کنید."

بازگشت به مبانی عامگرایانه‌ی اسلامگرایی

اسلامگرایان عمیقا باور دارند که نیروهای سکولار در جامعه‌ی ایران رقمی نیستند. این سخن اگر در سال ۱۳۵۷ در اوج اسلامگرایی زده می شد شاید وجهی داشت، گرچه هیچ تحقیق علمی وزن نیروهای سیاسی را در دوره های مختلف نشان نمی دهد. اسلامگرایان برای اثبات اینکه قدرت به آنها تعلق دارد از اینجا شروع می کنند که جامعه‌ی ایران دینی است، بدون آن که روشن کنند مردم ایران در چه حدی و تا کجا و در چه محدوده‌ها و چگونه و در چه قالب‌هایی دینی‌اند. سپس این گزاره می آید که "مسلمانان به مسلمانان اعتماد می‌کنند " و بنا براین برای این که یک جنبش در ایران به پیروزی برسد باید جلوداری را به روحانیت یا روشنفکران دینی سپرد.

گزاره‌ی سومی که اسلامگرایان از دو گزاره‌ی فوق بیرون می آورند آن است که "راه اصلاح، اصلاح مذهبی است." بنابر این معلمان و هادیان دینی باید زمام امور جامعه را در اختیار بگیرند. آنها بر این باورند که "مردم عادی به روحانیت بیش از روشنفکران مذهبی اعتماد می کنند." بنابر این "برای پیروزی جنبش باید هدایت آن را به جنبشی با هویت دینی با رهبری روحانیت داد." همه‌ی این پیشفرض‌ها قابل مناقشه هستند و بر هیچ مبنای تجربی استوار نیستند.

در مورد جنبش نیز علی رغم سکوت قاطبه‌ی روحانیون و همراهی بسیاری دیگر با حکومت، اسلامگرایان اکثر اعضای جامعه‌ی روحانیت را در تقابل با رژیم تعریف می کنند یا کسانی را که سه دهه در سرکوب مخالفان دخالت مستقیم داشته‌اند جزء رهبران جنبش می خوانند. همان طور که خمینی و همراهانش در پیش از انقلاب ۵۷ در اقلیت قرار داشتند ولی با اعلام مخالفت روحانیت با شاه می خواستند بقیه را به صف خویش بیاورند اسلامگرایان سبز نیز می خواهند با این تاکتیک غیر موفق، روحانیون ساکت را به صف خود بیاورند.

چه کسی یا چگونه؟

اسلامگرایان علیه مصداق ولایت مبارزه می کنند و نه ولایت فقیه. آنها بر این باورند که مصداق ولایت باید برود چون به درستی به چوپانی خلائق نپرداخته و کسان دیگری می توانند این مقام را بر عهده بگیرند. مسئله‌ی اسلامگرایان چگونه حکومت کردن نیست بلکه این است که چه کسی حکومت کند. از همین جهت آنان بر دوگانه‌ی ولایت عادل- ولایت جائر یا حکومت علوی-حکومت اموی یا رفتار حسینی در برابر رفتار یزیدی در تحلیل‌هایشان پای می فشرند.

ادبیات تبعیض

اسلامگرایان ادبیات جمهوری اسلامی را در نفی دگر باشی و دگر اندیشی یدک می کشند، ادبیاتی که مبلغ و مروج تبعیض و نقض حقوق افراد بوده است. آنها هنوز همجنس گرایان را همجنس باز، لا ادریون و غیر مذهبی‌ها را بی‌دین و کافر، مواضع عرفیگرایان سبز را انحرافی و ساختار شکن، ومخالفان خود را ساده لوح و نادان معرفی می کنند (کلمات اهمیت دارند و باید آنها را جدی گرفت). اسلامگرایان مخالف حکومت همانند ولی فقیه و هواداران او، اندیشه و سبک زندگی خود را حق و سر راست و اندیشه و سبک زندگی غیر خود را باطل معرفی می کنند.

ارزش‌های اسلامی که معلوم نیست کدام ارزش‌ها هستند و اسلامگرایان خود را حامل و مفسر آنها می دانند یا وانمود می کنند مبنای تبعیض در یک نظام اسلامی قرار می گیرد. آنها که این ارزش‌ها (همان باورهای مورد نظر یک گروه از اسلامگرایان) را باور دارند در قدرت قرار گرفته و به آنها حق وتو داده می شود و از امتیازاتی برخوردار می شوند و در نهایت می رسیم به همین جمهوری اسلامی موجود.

تک صدایی

تک صدایی اسلامگرایان سبز را از رسانه‌های آنان، از فهرست شعارهایی که برای هر تظاهرات عرضه می‌کنند ، از انحرافی خواندن شعارهای غیر اسلامگرایان یا غیر مذهبی‌ها، و از حملات آنها به رسانه‌های "دیگر" می توان تشخیص داد. اسلامگرایان می خواهند تنها خود را به عنوان صدای سبزها یا رهبران آن معرفی کنند و صداهای دیگر را انحرافی یا ناچیز یا نادان می خوانند (هنوز حاکم نشده‌اند که مانند حکومت، مخالفان خود را جاسوس و وابسته به اجنبی بنامند).

۲۱ اسفند ۱۳۸۸

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
gozaar

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.