رفتن به محتوای اصلی

درس‌هايی از فوتبال برای سياست
02.07.2014 - 20:42

اصلاح طلبی تنها راه نجات ماست : تلاش بازيکنان ايران در جام جهانی ايران قابل تقدير بود .آنان بيشترين تلاش خود را کردند، به ويژه در بازی با آرژانتين که واقعا در خشيدند ،و جبران بازی خسته کننده و سردر گم با نيجريه را کردند . اما با مقايسه با تيم های توانمند جهان ، بر همگان روشن شد که سالها تلاش و سرمايه گذاری ،و ساختن اين ورزش از پايه ، نياز است تا تيم ايران بتواند در جام جهانی بدرخشد. در جهان واقعی معجزه نمی شود .در افسانه ها است که کسی در زمستان وحشتناک همدان يخ را شکست و در آن آب غسل کرد تا خود را آماده نماز کند . به پاس اين ايمان و ايثار،در آب که غوطه خورد ،يک باره درهای دل او بازشد، و بابا طاهر شد ، که شعرش در تارک ادبيات ايران می درخشد.

حال اگر برای ساختن يک تيم ورزشی اين همه زمان و آمادگی لازم است ، وتا اين ورزش در جامعه ريشه ندواند، و هر مدرسه و محله ای زمين بازی و مربی و سازماندهی نداشته باشد ، جلوه کردن در جهان ممکن نمی شود ، حال چگونه برای اموری که هزاران بار از اين پيچيده ترند ودست يابی به آنان مشکلتر ، بسياری ساده انگارند، و برای رسيدن به سکولاريزم، دموکراسی ، عدالت اجتماعی، حکومت قانون، ايجاد جامعه مدنی نيرومندی که بر حکومت نظاره کند، آزادی بيان ،رويا پردازانه با هر تلاش اصلاح طلبانه و گام به گام مخالفت می ورزند. پيوسته بر دولت آقای روحانی می تازند که چرا زندانيان سياسی را آزاد نکرده ، قوه قضائيه را مهار نمی کند،رآنان را اصلاح طلبان حکومتی می خوانند که نقششان تحکيم قدرت ولی فقيه است .

 اينان در حالی چنين رجز خوانی ها را می کنند ،و اصلاح طلبان را سد راه مبارزات خود می انگارند،که خود برای برای برگزاری يک کنفرانس، يا برپايی يک تارنما ،چه رسد به يک راديو يا تلويزيون بايد دست طلب به سوی دولت ها ی ديگر، يا موسساتی که بسياريشان وابسته به دولت ها هستند دراز کنند. آنان آن قدر در جامعه ايرانی داخل و خارج پايگاه ندارند که مخارج مبارزاتيشان را تامين کنند . حتی قادر به ايجاد سازمانی نيستند که پناهندگانی را که ناگزير از زير تيغ حکومت گريخته اند ، پناه دهند و مخارج اوليه زندگی آنان را تامين کنند، آن هم جامعه ای که در غرب آن قدر به ثروت رسيده که توان تامين اين هزينه ها را داشته باشد. آن وقت مرتبا بيانيه ميدهند، وصحبت از سرنگونی حکومت از طريق بسيج مردم می کنند. داستان منجمی که نمی دانست در خانه اش جه ميگذرد ولی به دنبال رسد ستارگان آسمان بود.

اينان با آن توان اندکشان در عمل، از حکومت اصلاحات توقع اصلاح همه امور ،آن هم درکوتاه مدت ،رادارند. از دهها کار مثبت دولت هيچ نمی گويند. از مبارزه دولت روحانی با فساد ،سروسامان دادن به بودجه ، منظم کردن تدريجی سازمان های دولتی، ترميم تدريجی خراب کاری های هشت ساله دولت احمدی نژاد ، دولتی که با پستيبانی کامل ولی فقيه ، ونيروهای نظامی-امنيتی در دست او،در سطح داخلی و جهانی زيان های جبران ناپذيری را به کشور زد. اينان مرتب خواسته های خود را،که در بسياری از موارد هم درست است، تکرار می کنند ، بی آن که به امکانات اجرا و محاسبات قدرت توجه کنند.مثل بچه های بهانه گيری که به يک چيز می انديشند ،و آن خواسته خودشان است ، بی آن که به امکانات خانواده توجه کنند . اين افراد با دنيای واقعيات قهرند ، مثل خيال پردازانی که توقع داشتند تيم فوتبال ايران حداقل تا مرحله يک چهارم نهايی برود . اينان بجای حمايت از نيروهای اصلاح طلب ،که می کوشند با دست خالی در مقابل کسانی که همه ابزار قدرت را در دست دارند کارهايی انجام دهند از هر فرصتی برای تضعيف اين نيرو بهره می گيرند ، تا بدين وسيله نشان دهند که خود انقلابی و سازش ناپذيرند. آنان با مراجعه به قانون اساسی مرتب دم از سرنگونی ميزنند ، برخی آشکارا و برخی خجالتی و در لفافه . بی آن که بگويند چگونه با دادن چند شعار، و صدور چند بيانيه در خارج از کشور،وبرگزاری چند کنفرانس با کمک مالی غير ايرانيان ،به اين مهم می خواهند برسند. جالب است که اينان کار تدريجی و صبورانه برای ساختن فوتبال را می فهمند ،اما در مقابل اصلاح طلبان ،که همين سياست را دارند ، جناح می گيرند.

۲- هم نشين تو از تو به بايد / تا تو را عقل و دين بيفزايد. بهترين بازی ايران در برابر آرژانتين بود. در حالی که بازی اولشان در برابر نيجريه سرشار از توپ هوايی وبی هدف بود . پاس کاری های ضعيف ، و تلاش و دويدن ها کمتر از انتظار بود ، تا جايی که همه مفسرين جهانی آن را بازی ضعيفی از يک تيم ضعيف ديدند . اما همين تيم در برابر تيم قدر آرژانتين چنان جلوه کرد ، و آن چنان بازی خوبی را ارائه داد که با وجود باخت ، همگان ارزيابی بالايی از تيم ايران پيدا کردند.

چنين است که اگر ايران با کشورهای توسعه يافته رابطه برقرار کند سريع رشد می کند ،و استعدادهای نهفته اين ملت بزرگ شکوفا می شود. در حالی که سياست دولت احمدی نژاد و روحانيت حاکم بر خلاف آن بود. بيشتر به دنبال يافتن يار در کشورهای عقب مانده بودند ، که خود يک سروگردن از آنها بالاتر بود. مرتب سخن از "هجمه فرهنگی " می کنند ، و بيم آن دارند که با برقراری رابطه با غرب هويت ايران مخدوش شود. غافل آز آن که ملتی که چند هزار سال مغرورانه هويت خود را حفظ کرده ،در بده و بستان با غرب نه تنها مغلوب فرهنک آن نمی شود ، بلکه به ارزش های فرهنگی خود بيشتر آگاه می شود . بهترين شاهد مقايسه جوانان داخل کشور با ايرانيان به خارج آمده اند . در حالی که جوانان داخل شيفته غرب هستند ، و اگر با رويای سفر به خارج به خواب نروند، در آنجا غربزده شده اند. و چون غربی را که در خيال ساخته اند هزاران بار زيباتر از غرب واقعی است ، لذا دربرابر آن احساس حقارت و شيفتگی می کنند. اما دو بازيکن برجسته تيم فوتبال ملی ما از ايرانيان بزرگ شده در غرب بودند ، که با وجود آن که در غرب به خوبی پذيرفته شده بودند ، تصميم گرفتند در تيم ملی ايران بازی کنند، و برای سربلندی ايران از مزايای خود در غرب چشم بپوشند.

۳- پايان سلطه فراگير غرب جهانی شدن و رابطه گستره ملت ها دو تظاهر چشمگير در اين بازی ها داشت. نخست فرو ريختن مرزهای قومی. اگر نگاهی گذرا بر تيم های وسط ميدان می کردی، و اطلاع نداشتی که از کدام کشورند، اکثر موارد با يک نگاه متوجه می شدی اين تيم يک کشور جهان سومی آفريقايی ، آسيايی يا آمريکای لاتينی است ، يا يک تيم اروپايی و يا آمريکايی. تيم های جهان سوم از يک نژاد و يک رنگ پوست بوند در حالی که بازی کنان تيم های غربی از همه نژا هابودند . نه تنها در تيم آمريکا ،که در آلمان مدعی نژاد پاک آريايی ، و کشورهای اسکانديناوی کمتر مهاجر پذير. نيز سياه و غير بومی بودند.

دوديگر سر بر کشيدن جهان سوم در برابر غرب. در حالی فوتبال بازی اروپای بود ، و اروپائيان در ان تقريبا حرف اول را ميزدند، و تنها يکی دو کشور آمريکای جنوبی در چند دهه اخير رقيب آنان شده بودند ،اين بار تيم ملی نامدارترين کشورهای اروپايی در همان دور اول از مسابقات حذف شدند ،ازجمله انگلستان و اسپا نيا و ايتاليا. در حالی که الجزيره و نيجريه و کروآت ويونان در کتار چندين کشور آمريکای جنوبی به مرحله دوم صعود کردند. واز آسيا ،که در اين ورزش تازه کار است ،هيچ تيمی بالا نيامد.

ميدانيم که اصطلاح ساکر soccer از قرن نوزدهم بجای فوتبال، نخست در انگلستان بکار ميرفت . آنان دو نوع فوتبال داشتند ، يکی فوتبال راگبی و ديگر associate footballکه آن را ساکر می خواندند. تا آنکه بالخره حدود ۱۹۸۰ انگلستان نيز با جهان همراه شد، و اين ورزش را فوتبال خواند. اما آمريکا که ابرقدرتی است که مردمش کمتر از جهان خبر دارند ، و در لاک خود هستند ،هم چنان آن را ساکر می خوانند . آمريکائيان فوتبال نوع خودشان را در اواخر قرن نوزده درست کردند ، وهنوز آن را فوتبال ،و فوتبال شناخته شده در جهان را ساکر می خوانند . اما پاگرفتن ساکر در آمريکا در دهه گذشته ، و آشنايی مردم اين ديار با فوتبال جهانی، کم کم آمريکا را هم زير فشار گذاشته شده که اين نامگذاری را عوض کندد . آمريکايی که چون ابر قدرتی است در خود، هنوز سيستم متريک مورد قبول جهان را نپذيرفته است . چنين است که حتی ابر قدرتی مثل آمريکا نيز در رابطه جهانی ناگزير می شود دست از خود محوری بشوبد ، و تن به پذيرش فرهنگ های ديگر بدهد.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.