رفتن به محتوای اصلی

به پیشواز 8 مارس برویم
26.02.2010 - 17:19

 

اکنون بیش سه دهه است که رژیم جمهوری اسلامی با اتکا به قوانین منتج از شرع اسلامی موقعیت بردگی آوری را به زنان ایران تحمیل نموده است. قوانین جمهوری اسلامی تبعیض جنسی و تحقیر هر روزه زنان را نهادینه کرده است. بر اساس این قوانین زنان در ایران رسما نیمه مرد بحساب می آیند و از ابتدائی ترین حقوق انسانی خود محروم هستند. این رژیم بزور حجاب اجباری و بزور شلاق و زندان حق انتخاب آزادانه پوشش را از زنان سلب کرده است. این رژیم با زیر پا گذاشتن حقوق ابتدائی زنان نظیر حق مسافرت، حق طلاق، حق سرپرستی فرزندان و حق معاشرت آزادانه با مردان، هویت انسانی نیمی از اعضای جامعه را لگدمال کرده است. این رژیم با قانونی کردن تعدد زوجات و صیغه و "اعتبار اجتماعی" بخشیدن به فساد اخلاقی مردانی که شیفته این قوانین شده اند، زنان را به بردگان جنسی تبدیل کرده است.

رژیم جمهوری اسلامی بدین ترتیب، از یک طرف تمایلات ارتجاعی مردسالارانه را به کمک قوانین مذهبی به یکی از پایه های تداوم حاکمیت خود تبدیل کرده است و از طرف دیگر آنرا در خدمت نظام تولید سرمایه داری که خود منشا و عامل بقای ستمکشی و تیره روزی زنان است، قرار داده است . در ایران مذهب تنها افیون توده ها نیست، بلکه ابزار سرکوب و وسیله کنترل اجتماعی زنان و دخالت در خصوصی ترین جنبه های زندگی انسانها است.

نظام سرمایه داری و مرد سالار در آمیخته با مذهب، تبعیض جنسی و راندن زنان به موقعیت جنس دوم را در بازار کار نیز چنان ساختاری و نهادینه کرده است که مبارزه زنان برای کسب استقلال اقتصادی از مردان را بسیار پیچیده و دشوار کرده است. شیوه تفکر غالب و فرهنگ جامعه که فرهنگ طبقه حاکمه است، در راستای بازتولید نیروی کار ارزان برای سرمایه داران تنها مرد را نان آور خانه می داند و این خود یکی از عوامل سلطه این نظام تبعیض جنسی در بازار کار است. این نظام تبعیض جنسی، زنان را بمثابه بردگان بی اجر و مزد سرمایه، بدون بهره مندی از بیمه بیکاری و دیگر تامین های اجتماعی در کنج خانه رها کرده است. این عدم استقلال اقتصادی مانند وزنه سنگینی به پای زنان در مبارزه آنان برای احقاق برابری حقوقی با مردان عمل می کند.

اگر چه تحت تأثیر عملکرد این محدودیت های ساختاری، سهم زنان در بازار کار هنوز به 15% نمی رسد، اما در همین محدوده نیز جداسازی جنسیتی در طبقه بندی مشاغل نقش ایفا می کند. مشاغلی با دستمزدهای پایین، فقدان مهارت، کارهای نیمه وقت و موقت و روزمزدی با مزایای پایین عمدتا به زنان اختصاص دارد. افزایش سریع جمعیت زنان تحصیلکرده و دارای دانش عالی در میان زنان آماده بکار تغییر چندانی در این ساختار سنتی بوجود نیاورده است و این نابرابری جنسیتی در تقسیم مشاغل، نابرابری در دستمزدها را بدنبال دارد. در این بازار کار مبتنی بر آپارتاید جنسی زنان اولین کسانی هستند که تحقیر و اذیت و آزار می شوند و زیر تیغ اخراج قرار می گیرند.

بر بستر این اوضاع و تشدید بحران اقتصادی و در حالی که نزدیک به 50% درصد مردم آن زیر خط فقر بسر می برند، فقر در ایران هر روزه بیشتر چهره زنانه پیدا کرده است، و عوارض آن در تمام گوشه و زوایای حیات اجتماعی زنان بازتاب یافته و زنان را بیش از همه اقشار دیگر جامعه در معرض آسیب های اجتماعی قرار داده است.

این اوضاع و بربریت و توحش رژیم اسلامی در قبال زنان هویت انسانی آنان را چنان لگد مال کرده است، که اعتراض و شورش و طغیان زنان علیه وضع موجود را به یکی از ارکان اساسی مبارزه توده های مردم در راه انقلاب و برای خلاصی از شر جمهوری اسلامی تبدیل کرده است.

امسال جنبش زنان ایران در شرایطی به استقبال 8 مارس می رود که ما شاهد یک جنبش توده ای و آزادیخواهانه در صحنه سیاسی ایران هستیم. زنان ایران یک پای اصلی این جنبش توده ای بوده اند، زنان دوش به دوش مردان در صف مقدم این مبارزات حضور داشته و در نبردهای خیابانی علیه تعرض وحشیانه نیروهای سرکوبگر رژیم شجاعانه شرکت کردند. اکنون زنان ایران در هیبت مادران عزادار یکی از ستون های مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی هستند. همانگونه که رژیم جمهوری اسلامی تعرض به انقلاب و سرکوب آزادی ها را با تعرض به زنان و تحمیل بی حقوقی به آنان آغاز کرد، زنان هم برای کسب آزادی و حقوق پایمال شده خود راهی جز حضور در صف مقدم مبارزات آزادیخواهانه و تعرض به رژیم جمهوری اسلامی و بنیادهای طبقاتی آن در پیش رو ندارند.

اما اگر حضور زنان در صف مقدم مبارزات توده ای پیوستگی جنبش زنان با جنبش آزادیخواهانه مردم ایران را نشان داده و اعتماد به نفس بیشتری به فعالین جنبش زنان در تعقیب اهداف و مطالبات خود در دل این جنبش توده ای بخشیده است، با اینحال نباید فراموش کرد که جنبش زنان در غیاب یک استراتژی سیاسی سوسیالیستی نمی تواند پیشروی خود را تضمین کند. جنبش زنان در غیاب یک افق روشن سوسیالیستی نمی تواند به شکل گیری و تامین رهبری رادیکال و انقلابی بر جنبش آزادیخواهانه توده های مردم ایران یاری رساند.

همانگونه که گرایش لیبرال مذهبی و سکولار درون جنبش دانشجویی در تلاشند تا مطالبات آزادیخواهانه دانشجویان را در پیشگاه رهبران موج سبز قربانی کنند، همانگونه که احزاب و جریانات ناسیونالیست در کردستان به عبث در تلاشند که مردم کردستان را به سیاهی لشکر جنگ و جدال جناح های درون رژیم و به دنباله رو اصلاح طلبان حکومتی تبدیل نمایند، فمنیسم لیبرال درون جنبش زنان هم آماده است تا در مقابل به دست آوردن سهمی در رهبری موج سبز تمام اهداف و مطالبات زنان را قربانی کند.

همه این واقعیات، و نگرانی از به بیراهه رفتن این جنبش، وظایف طیف فعالین چپ و سوسیالیست در جنبش زنان را چند برابر سنگین کرده است. فعالین چپ و سوسیالیست جنبش زنان تنها با حضور فعال در مبارزات زنان است که می توانند با لحظات آن عجین شوند و با نشان دادن برتری و کارائی راه کارهای عملی خود در مقابل گرایشات دیگر پیشروی این جنبش را تضمین کنند. فعالین سوسیالیست درون جنبش زنان باید هر چه بیشتر ماهیت ارتجاعی و خیانت پیشگی جریان موسوی _ کروبی را برای توده هر چه وسیعتری از زنان روشن کنند. باید تصویر روشنی از دورنما و معنای واقعی پیروزی بر دیکتاتوری جمهوری اسلامی را در میان زنان اشاعه داد.

امسال در شرایطی به استقبال 8 مارس می رویم که جنبش زنان ایران به دلیل حضور چشمگیر خود در مبارزات توده ای و آزادیخواهانه مردم ایران از اعتبار اجتماعی بیشتری برخوردار است، فعالین و پیشروان رادیکال جنبش زنان از تجارب و اعتماد به نفس بیشتری برخوردارند، بحران و ویرانی اقتصادی، تداوم بحران سیاسی و ناتوانی رژیم برای برون رفت از این اوضاع پرونده مربوط به سرنوشت قدرت سیاسی را همچنان به روی جامعه باز گذاشته است، در شرایطی که همیاری و همراهی توده های مردم و دیگر جنبش های پیشرو اجتماعی با جنبش زنان بیش از گذشته تامین شده است. بر متن این شرایط و توازن قوا، فعالین رادیکال و سوسیالیست و آزادیخواه جنبش زنان از این امکان برخوردارند که از هم اکنون در تدارک برگزاری هر چه بزرگتر و شکوهمند تر مراسم های 8 مارس روز جهانی زن باشند. این مراسم ها باید مستقل از جنبش ارتجاعی سبز موسوی و کروبی برگزار شوند. رهبران موج سبز از پیش اعلام کرده اند که حقوق و آزادی زنان را فقط در چهارچوب قوانین اسلامی مشروع می دانند. اینها از قبل به تعرض نیروهای سرکوبگر و دستجات بسیج و اوباش رژیم به صف زنانی که خواستها و مطالبات انسانی خود را مطرح می کنند مهر تایید کوبیده اند.

در شرایطی که برگزاری مراسم 8 مارس به یک سنت جاافتاده در مبارزات زنان ایران تبدیل شده است، رژیم تلاش خواهد کرد که این مراسم و آکسیون ها بطور پراکنده و بدور از انظار عمومی برگزار شود، در این شرایط باید تلاش کرد که این مراسم ها در قلب شهرها برگزار شود. فعالین و پیشروان رادیکال و سوسیالیست و آزادیخواه جنبش زنان باید علیرغم اختلافاتی که با هم دارند و علیرغم وجود خط کشی های نظری و فکری دست در دست هم دهند و برای هر چه با شکوه تر برگزار کردن 8 مارس متحدانه عمل کنند. فعالین و رهبران و تشکل های کارگری ضروری است که بازو در بازوی فعالین و پیشروان جنبش زنان به استقبال برگزاری 8 مارس بروند.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
iranazad blog

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.