رفتن به محتوای اصلی

خاورمیانه و بازگشت به دوران پیشین
05.07.2014 - 13:21
   کردپرس/کُردها در سال 2003 و پس از سقوط صدام، رویکرد منعطف و معتدلی در پیش گرفتند و گونه ای از خودمختاری کُردی در شمال عراق شکل گرفت و تنها به این اکتفا کردند که در هر دو حوزه ی سیاسی و اقتصادی، قدم در راه پیشرفت بگذارند.
 
یوشکا فیشر / فرانسیس فوکویاما در سال 1992 میلادی اثر مشهور خود به نام «پایان تاریخ و آخرین انسان» را منتشر کرد و از موضوعی به نام پایان تاریخ سخن به میان آورد. اما از آن روز تاکنون، تاریخ بارها ما را متعجب و غافلگیر کرده است. رشد سرسام آور چین، جنگ های بالکان، حملات تروریستی 11 سپتامبر آمریکا، جنگ های افغانستان و عراق، بحران مالی سال 2008 در گستره ی جهانی، بهار عربی، جنگ داخلی سوریه و رویدادهایی از این دست، جملگی این واقعیت را نشان دادند که در موضوع «پیروزی قاطعانه ی لیبرال دموکراسی» حق با فوکویاما نبوده است. حتی می توانیم بگوییم، در سال 1989 و به دنبال سقوط پله به پله ی کمونیسم، روسیه و غرب وارد جریاناتی شدند که در مقطع 25 ساله ی خود عملاً نامی جز بازگشت به عقب نداشت.
اما جایی که واقعاً تاریخ در آن هنوز هم کار خود را می کند و نتایج و پیامدهای دراماتیک به بار می آورد، همانا جغرافیای وسیع خاورمیانه است. پس از جنگ جهانی نخست، خاورمیانه ی کهن بر ویرانه های امپراطوری عثمانی بنیاد نهاده شد، در حال فرو ریختن است. در شرایط و موقعیتی که هم اکنون در این منطقه ایجاد شده، آمریکا سهم بزرگی در درگیری های منطقه داشته است. بزرگ ترین خطا و عمل قبح آمریکا در دوران جرج بوش و در سال 2003 میلادی اتفاق افتاد و اشغال عراق در آن سال یکی از مهم ترین رویدادهای تاریخ معاصر بود. در آن مقطع، نئومحافظ کاران بر سر کار بودند و آنان در محاسبات و پیش بینی های خود به این موضوع توجهی نکردند که پس از در هم شکستن رژیم صدام حسین در عراق و منطقه خلأ بزرگی به وجود می آید که می تواند مسائل جدیدی را رقم بزند. به اعتقاد من، دومین خطای آمریکا در آن منطقه، در دوران باراک اوباما اتفاق افتاد و خروج عجولانه و شتاب زده از عراق، یک خطای آشکار بود.
آمریکا درست در مقطع سرآغاز بهار عربی و در دورانی که جنگ داخلی سوریه در حال شعله ور شدن بود، از عراق خارج شد و در شرایطی که نیاز به یک قدرت ثبات دهنده و تعیین کننده وجود داشت، آمریکا تماماً خنثی و بدون واکنش ماند. این رویکرد آمریکا باعث شد داعش در عراق به سرعت رشد کند و این گروه به جایی رسید که موصل، یعنی دومین شهر مهم عراق و چندین شهر دیگر را به تصرف خود درآورد و حالا بدون تردید در شرایطی هستیم که باید گفت، عراق عملاً در آستانه ی تجزیه و از هم پاشیدگی قرار گرفته است.
در شرایطی که بسیاری از مناطق شمال غربی بغداد به دست داعش افتاده، در خط مرزی سوریه نیز عملاً چیزی به نام دفاع از خط مرزی باقی نمانده و داعش در آن جا نیز قدرت را در دست گرفته است.
ممکن است مرزهای عراق و همسایه ها به شیوه ی اجباری یک بار دیگر خط کشی و ترسیم شوند. تمام شواهد نشان می دهد که شرایط روز به روز بدتر شده و می توان قاطعانه نظر داد که اوضاع خراب تر و خراب تر می شود و بحران انسانی پیچیده ای در منطقه ایجاد خواهد شد.
اگر داعش بتواند در عراق و سوریه، در برخی از مناطق، یک ساختار و نظام ماندگار ایجاد کرده و چیزی شبیه دولت به وجود بیاورد، تجزیه ی منطقه، شتاب بیشتری به خود خواهد گرفت و آمریکا نیز در «مبارزه ی جهانی در برابر ترور» شکست خواهد خورد. این رویدادها بدون تردید موجب آن می شوند که صلح و آرامش جهانی در یک گستره ی وسیع، ضربه بخورد و تهدید علیه صلح جهانی همه را نگران کند. حتی اگر دولت تروریستی داعش هم ایجاد نشود، شرایط ناگوار جنگ داخلی سوریه، اجازه خواهد داد که ناامنی و تهدید به سراسر منطقه سرایت کند و شاهد بروز بی ثباتی و عدم استقرار باشیم.
به نظر من به کار بردن عبارت جنگ داخلی چندان مناسب نیست. چرا که رویدادهای سوریه رفته رفته به سمتی می رود که یک کشمکش جدی بین ایران و عربستان سعودی به وجود بیاید و همه می دانیم که این موضوع ریشه در یک اختلاف یک سده ای کهن به نام اختلافات قدیمی اقلیت شیعه و اکثریت سنّی در جهان اسلام است.
 
تغییر موازنات ژئوپولیتیک در خاورمیانه
یکی دیگر از گروه هایی که به دنبال میراث عثمانی ثبات و استقرار خود را از دست دادند، کُردها هستند. کُردها که در منطقه ی خاورمیانه و در کشورهای ایران، ترکیه، عراق و سوریه پراکنده شده اند، از ده ها سال قبل برای ایجاد یک دولت مستقل می جنگند. با این وجود کُردها در سال 2003 و پس از سقوط صدام، رویکرد منعطف و معتدلی در پیش گرفتند و گونه ای از خودمختاری کُردی در شمال عراق شکل گرفت و تنها به این اکتفا کردند که در هر دو حوزه ی سیاسی و اقتصادی، قدم در راه پیشرفت بگذارند. آنان در این مسیر تا اندازه ای پیش رفتند که صاحب یک ارتش نظامی با تجربه و قدرتمند به نام نیروهای پیشمرگ هستند و ساختار مزبور، غیر از اسم و عنوان کردستان مستقل، همه چیز در اختیار دارد.
همزمان با پیشروی های داعش در عراق و در اختیار گرفتن موصل توسط این گروه، به یک باره اختلاف مهم حکومت مرکزی بغداد و کُردها بر سر کرکوک و مناطق محل مناقشه حل شد و نیروهای پیشمرگ بدون اتلاف وقت و به محض این که نیروهای عراق کرکوک را ترک کردند، آن جا را در اختیار گرفتند و چنین چیزی دقیقاً به این معنی است که منابع غنی نفت و گاز کرکوک تحت کنترل اقلیم کردستان عراق درآمد.
از دیگر سو باید این واقعیت را نیز در نظر داشته باشیم که حضور نیروهای پیشمرگ، تنها در کرکوک مهم نیست و حتی کشورهایی همچون ایران، ترکیه و آمریکا، در جدال در برابر داعش به کمک و مساعدت این نیروی نظامی کُردی محتاج هستند.
به عبارتی دیگر، با وجود آن که کُردها برای رسیدن به بازارهای جهانی به تقویت رابطه با ترکیه و ایران نیازمند هستند و این موضوع تا حد زیادی سرعت و آزمندی سیاسی آنها را کاهش می دهد، اما در هر حال نمی توان منکر این واقعیت شد که یک فرصت ارزشمند به دست کُردها افتاده و در شرایطی که اصلاً انتظار آن را نداشتند، از فرصت مهم و ویژه ای برای رسیدن به استقلال، برخوردار شده اند.
پس از اشغال عراق توسط آمریکا، دروازه های هژمونی منطقه ای به روی ایران نیز باز شد و تغییرات مهمی در روابط منطقه ای به وجود آمد. تاثیر این موضوع در حال حاضر نیز مشهود شده و مذاکرات هسته ای بین ایران و آمریکا، مثالی است که نشان می دهد هژمونی منطقه ای ایران، در معادلات منطقه تعیین کننده و حائز اهمیت است.
جالب اینجاست که آمریکا و ایران هر دو در برابر جهادگرانی می جنگند که از سوی کشورهای خلیج نشین به اصطلاح متفق آمریکا، مورد حمایت قرار می گیرند. با وجود آن که آمریکا و ایران هر دو، با همکاری رسمی، مخالفت می کنند، اما دیدارهای مستقیم بین این دو کشور به مقطع حساسی رسیده است.
یکی دیگر از سوالات مهمی که در مورد آینده ی منطقه به ذهن خطور می کند، این است که آیا اردن به عنوان کشوری که در ثبات و استقرار منطقه نقش کلیدی در اختیار دارد، پس از این تحولات دچار زخم و جراحت ژئوپولیتیکی خواهد شد یا خیر. شاید اگر اردن در این میان هیچ خسارت و آسیبی نبیند، تمام موازنه ی کلاسیکی که بین اسراییل و فلسطین وجود دارد به هم ریخته شود و چنین چیزی موجب تغییر موازنات جنگ و درگیری در خاورمیانه شود. پیش بینی و تحلیل دقیق چنین چیزی دشوار است اما بدون شک نتایج و پیامدهای وسیعی به وجود خواهد آورد.
اگر بخواهیم از منظر آینده ی اروپا به این وقایع بنگریم، رویدادهای خاورمیانه دو ریسک و مخاطره ی بزرگ به دنبال می آورند: آن دسته از جهادگرانی که از کشورهای خارجی و اروپایی به عزم جهاد به خاورمیانه می روند، پس از بازگشت، تفکر جهادی، خشونت و ترور را با خود به همراه می آورند و چنین چیزی به معنی ایجاد زمینه ای مناسب برای ترویج ترور و خشونت در بالکان است. دوم این که در این شرایط اتحادیه ی اروپا و اعضای آن، ناچارند به منظور حفظ امنیت خود به مسائل موجود در جنوب شرقی اروپا روز به روز اهمیت بیشتری بدهند.
ترجمه: خبرگزاری کردپرس

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

اقبال اقبالی
بخش ترکی الجزیره

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.