وقوع اعتراضات پس از اعلام نتایج انتخابات و عدم همراهی اقوام و ملل غیرفارس ایران با این اعتراض و بررسی علل و عوامل آن از سوژه هایی است که چه از سوی فعالین و نخبگان اقوام و ملل غیرفارس و چه از سوی دیگر اپوزسیونها مورد توجه قرارگرفته است. در روزهای اخیر مقاله ای با عنوان "" در نقد از بیانیه امضاشده از سوی برخی فعالین حرکت ملی آذربایجان با عنوان "جمعی از فعالین آذربایجانی در رابطه با شرایط سیاسی روز" منتشر گردید که با مرور منتقدانه آن به برخی از نکات اشاره خواهیم داشت.
در سطور نخست نگارنده سعی در یکی انگاشتن مصائب آذربایجان و مصائب کل ایران داشته و تنها راه حل آن را حمایت از جریان موجودی که شعار دموکراسی خواهی سر می دهد دانسته و با اظهار تاسف از انتشار بیانیه مذکور می نویسد:" مطالعه این اظهار نظرها تاسف هر فعال سیاسی دمکراسیخواه ایران و بویژه برای فعالین و مبارزان حرکتهای ملی، ملیتهای غیرفارس ایرانی که مبارزه برای دمکراسی در ایران و مبارزه برای احقاق حقوق و خواستههای ملیتهای غیرفارس ایرانی را تفکیکناپذیر میدانند، و هم در جنبش سراسری و هم در جنبشهای ملیتهای غیرفارس ایرانی فعال هستند، بر میانگیزد." باید دقت داشت اگرچه برخی مشکلات و آلام موجود در آذربایجان ناشی از مسائل موجو در کل ایران است ولی نباید فراموش کرد که برخی از این مشکلات مختص آذربایجان بوده و در دیگر نقاط ایران وجود ندارد. آسمیلاسیون ناشی از کوچ ساکنین آذربایجان به مناطق دیگر ایران از این موارد بحساب می آید.
در سطور بعد ایشان حمایت نیروهای دموکرات و جمهوری خواه از احقاق حقوق ملیتهای غیر فارس متذکر شده می نویسد "در میان امضا کنندگان این بیانیه نامهایی به چشم میخورد که آنها بخوبی بر دغدغه و تلاش نیروهای سراسری دمکرات و چپ در رابطه با احقاق حقوق ملیتهای غیرفارس ایرانی آگاهی دارند و خود شاهد کمک و حمایت نیروهای سراسری دمکرات و جمهوریخواه ایران بودهاند." اما سوال اینکه این حمایتها در کشتار مردم آذربایجان در اعتراضات سال 85 به چه شکلی صورت گرفت؟ تا چه میزان همین نیروهای دموکرات و جمهوری خواه از این اعتراضات حمایت کردند؟ این نیروها در حمایت از زندانیان سیاسی ما چه کرده و یا می کنند؟
در قسمتی از این نوشته سعی در غیردموکراتیک نشان دادن سکوت آذربایجان داشته و آن را همکاری با ارتجاع معرفی نموده است. "تلاش امضا کنندگان بیانیه جدا کردن حرکت ملی آذربایجان از جنبش دمکراسیخواهی مردم ایران است. امضا کنندگان بیانیه، این دو جنبش را نه در پیوند با یکدیگر، بلکه آنها را جدا از هم میدانند. نگاه و فکر این بیانیه به جنبش سراسری دمکراسیخواهی مردم کشورمان، میتواند به جنبشهای ملیتهای ایرانی لطمات جبرانناپذیری بزند. تلاش برای قطع پیوند مبارزات جنبشهای دمکراتیک ملیتهای غیرفارس از مبارزات دمکراسیخواهی سراسری مردم ایران، چه آگاهانه، چه ناآگاهانه در جهت حل دمکراتیک مسئله ملیتهای ایرانی در چارچوبه ایرانی آزاد و دمکراتیک نیست، بلکه حل مسئله ملی ترکهای آذربایجان را جدا از راحلهای دمکراتیک جستجو میکند. این فکر چه بخواهد و چه نخواهد در شرایط سیاسی امروز کشورمان در خدمت ارتجاعیترین و سرکوبگرترین نیروی حاکمیت جمهوری اسلامی قرار میگیرد." گویا سنگ محک دموکراسی خواهی عده ای هستند که تنها شعار دموکراسی سر می دهند.
نگارنده بدون توجه به طیف بندی محدود جریان جنبش سبز و عدم مشارکت اقوام و ملل غیر فارس در این اعتراضات می نویسد "جنبش اعتراضی مردم ایران، جنبشی رنگارنگ و متنوع است. این جنبش متعلق به یک گروه و قشر و دسته و حزب و سازمان خاصی نیست. شرکت کنندگان در جنبش سبز در استقرار و تحکیم دمکراسی و رعایت حقوق بشر برای کل کشور توافق دارند، در عین حال آنان، خواستهها و شعارهای خاص خودشان را دارند. کارگران، معلمان، دانشجویان، اقشار متوسط، دهقانان، جنبشهای ملیتهای غیرفارس ایرانی و روشنفکران ضمن حمایت و شرکت فعال در جنبش سراسری اعتراضی مردم ایران، میتوانند و باید خواستهها و شعارهای خود ویژهاشان را مطرح بکنند". اگرچه این شعاری است که برای جذب بیشتر جریانات فکری و تبلیغ این جنبش مطرح می گردد ولی عدم مشارکت اقوام و ملل غیر فارس با توجه به پراکندگی جغرافیایی اعتراضات و شرکت اقشار محدودی از جامعه حتی در خود تهران علی رغم وجود حس اعتراض در جامعه ایرانی حاکی از رنگارنگ نبودن این جنبش است.
ایشان در جایی از مقاله نوشته اند "امضا کنندگان بیانیه در مورد جنبش اعتراضی مردم ایران بعد از کودتای انتخاباتی باند نظامی-امنیتی ولایت فقیه این گونه اظهار نظر میکنند: " ...، به دنبال اعلام نتایج انتخابات دهمین دوره ....اقشاری از مردم و بعضی از گروههای فعال سیاسی در تهران به نتایج انتخابات و... اعتراضهایی را انجام دادند که دامنه این اعتراضها هنوز هم کم و بیش در بطن مناسبتهای مختلف ادامه دارد. در طی این اعتراضها دهها نفر جان خود را از دست داده و صدها نفر نیز به زندان افتادند. بنابر نظر و اقرار آگاهان سیاسی متأسفانه بخشی از بازداشت شدگان به شکلی فجیع و کم نظیر مورد اهانت و شکنجه قرار گرفته اند." جنایات، کشتار و سرکوب مردم کشورمان توسط دستگاههای امنیتی رژیم جمهوری اسلامی چنان ابعادی بخود گرفته است که تمامی رسانههای تصویری و نوشتاری دنیا در حمایت از مبارزات مردم ایران به میدان آمده اند، جنایات و سبعیت ماموران رژیم چنان ابعادی بخود گرفته است که حتی بخشهایی از عقلای محافظهکاران نیز اعتراض کرده اند. امضا کنندگان بیانیه از این جنایات و کشتار طوری حرف میزنند که انگار در یک کشور دور افتاده بدون وسایل ارتباطات جمعی زندگی میکنند و تنها از قول "بنابر نظر و اقرار آگاهان سیاسی" صحبت میکنند و در رابطه با این جنایات فقط به واژه "متاسفانه" اکتفا میکنند". باید از ایشان پرسید که شما و همفکرانتان در قبال کشتار صورت گرفته در آذربایجان در روزهای پر التهاب خرداد 85 از چه واژه ای برای ابراز همدردی استفاده نموده اید؟ ویا در حمله وحشیانه 20 تیر 78 به دانشگاه تبریز؟
در قسمتی از مقاله، ایشان با سعی در تفرقه افکنی در جبهه فعالین ملی آذربایجان مو نویسد"امضاکنندگان بیانیه تلاش میکنند، نه به نیابت از خود، بلکه به نمایندگی از طرف مردم آذربایجان صحبت بکنند. فکر و تمایل خودشان را به کل حرکت ملی آذربایجان و ترکهای آذربایجانی تعمیم دهند. امضا کنندگان بیانیه به خوبی میدانند که نماینده حرکت ملی آذربایجان نیستند، طیفهای مختلف حرکت ملی آذربایجان با دیدگاهها و تمایلات و انگیزههای مختلفی از خواستهها و حقوق ملی ترکهای آذربایجان دفاع میکنند. نیروی اصلی در حرکت ملی آذربایجان سرنوشت خود را در پیوند با سرنوشت مردم سراسر ایران میداند و در دفاع از جنبش اعتراضی مردم ایران علیه دولت کودتا و نیروهای نظامی-امنیتی، علیه ولایت فقیه تردیدی به خود راه ندادهاند". باید متذکر شد اگرچه ایشان نمایندگان انتخابی ملت آذربایجان و یا فعالین حرکت ملی نیستند اما یکایکشان از فعالینی هستند که بر شرایط درون حرکت ملی را بهتر از شما که نظارگری از خارج از این حرکتید واقفند. از سویی تجزیه طلب خواندن ایشان در لفافه همان منعکس کننده افکار پان ایرانیستی است که مانع تحقق دموکراسی واقعی در ایران است و بیشتر فعالین را بر برقراری حکومت دموکراتیک در جغرافیای آذربایجان سوق داده و سرنوشت خود را در مرزبندی با ایران محقق می بینند. بعلاوه با نگاهی بر مقالات و نظرات منتشره در سایتهای منتسب به حرکت ملی خطی مشی فعالین حرکت در قبال جنبش سبز ترسیم گردیده است كه عموما مبين مرزبندی بین مبارزه دموکراتیک آذربایجان با جنبشهای شعارا دموکراتیک مرکزگراست.
ایشان می نویسند "امضا کنندگان بیانیه اگر نیم نگاهی به سایتها و نشریات و نوشتههای فعالین و شخصیتهای آذربایجانی بنمایند، خواهند فهمید که طیف وسیعی از ترکهای آذربایجانی از جنبش سراسری مردم ایران دفاع میکنند. مردم تبریز با عدم استقبال از احمدینژاد اعتراض خودشان را به دولت کودتا و حمایت از جنبش سراسر مردم ایران نشان دادند. شرکت مردم تبریز و دیگر شهرهای آذربایجان در اعتراضات روز عاشورا نشان از هم پیوندی مبارزات مردم آذربایجان و مردم سراسر کشورمان دارد." همان گونه که در سطور فوق اشاره شد اکثر مقالات منتشره از سوی فعالین حرکت ملی در جهت مرزبندی بین مبارزه دموکراتیک آذربایجان با جنبشهای شعارا دموکراتیک مرکزگراست. بعلاوه عدم استقبال مردم نمایشی موفق از سوی آذربایجانیها به کسانی است که فعالین را به همکاری با دولت کودتا متهم می کردند. صحنه عدم استقبال از احمدی نژاد و سکوت در قبال جنبش سبز "نه ساغچییق نه سولچو، میللتچییک میللتچی" را به نمایش می گذارد.
اگرچه در سطور پایانی این نوشته برخی از انتقادهای ملت آذربایجان انعکاس یافته و لزوم بر توجه به خواسته های اقوام و ملل غیرفارس ایران در مسیر دست یابی به دموکراسی در ایران تاکید شده لازم می دانم به این نکته اشاره کنم که تنها بیان این خواسته ها و طرح این مسائل کمک چندانی به همراهی ایرانیان غیر فارس به تحقق دموکراسی در ایران نخواهد کرد بلکه درک عمیق مسئله از سوی جریانهای مرکزگرا و اقدامات عملی نیروهای دموکراسی خواه در حوضه فعالیتشان راه حل واقعی است
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید