رفتن به محتوای اصلی

آیت الله منتظری و انسان محوری او
01.12.2009 - 16:27

زمانی که خرد و شعور پس نشینی میکند و رفتار آدمی نسبت به همنوع خود براساس مرجع قرار دادن ایدئولوژی و مذهب رقم میخورد و حاملان آن بر مبنای فاکتورهای فوق ، جوامع و انسانهایش را به خودی و غیر خودی تقسیم میکنند و نهایتا تمام اعمال شنیع و غیر انسانی بر علیه مخالفان خود را نیز توجیه میکنند تا جائیکه با گذر زمان دایره این تقسیم بندی چنان تنگ تر میشود که تصفیه های خونین نتنها محدود به غیرخودی نمیشود بلکه شامل یاران و همفکران دیروزی هم میگردد ، این ماهیت دستگاه و نظام فکری تمام سیستمهای قید شده در بالاست که قدمتی به درازای تاریخ موجودیت دارند.

این نظامهای فکری بخاطر مطلق گرایی هر چیزی را در حد ساده نگری به سیاه و سفید ، مومن و ملحد ، خودی و غیر خودی دسته بندی کرده و نتیجتا با پیاده شدن در نقطه ای که با تابلوی « یا با ما ، یا برما » صف دوست و دشمن خود را مشخص ساخته و آنگاه آغاز جنگ مقدس خود را بر دشمنان اعلام میکنند .

در نظر داشته باشیم که ساختار چنین نظامهایی ایجاب میکند که جامعه همیشه در التهاب بوده و یافتن دشمن و سرانجام انهدام آن از رفتارهای اصلی چنین نظامهایی بوده و هست چرا که آرامش در چامعه ، انسانهایش را رهنمون خرد و شعور ساخته و میدان را از دست عناصر افراطی خارج میسازد از همین روی نیز عناصر افراطی آرامش را پایان موجودیت خود و بی قانونی و هرج و مرج را آبشخور و بقای خود تلقی میکنند .

بدون اینکه جای و زمان دورتری برویم ایران فعلی نمونه بارز این نظام توتالیتر است که در کارخانه اندیشه خود به تولیدات بی وقفه دشمن پرداخته و بعد از مصرف ابزاری از دشمن خود ساخته ، انیوه انسانها را تحت همین عناوین نابود میسازد که این چرخه از شخصیت جدایی ناپذیر چنین نظامهایی بوده است . در چنین نظامهایی انسان بی ارزش ترین کالا برای گردانندگان این دستگاههای جهنمی محسوب میشود و حتی کار به آنجا میرسد که تصیفه های خونین در درون خانواده ها هم عملی طبیعی بشمار میرود که نمونه های فراوان آن در طی سی سال اخیر بفور یافت میشود خوانندگان گرامی حتما بخاطر دارند که اغلب دست اندرکاران و قاضی القضات های رژیم نتنها دفتر زندگی هزاران انسان را تحت عنوان دشمن با قساوت و بیرحمی بستند بلکه حتی به فرزندان و نزدیکان خود هم چنین ددمنشی ها روا داشتند و شرم آورتر آنکه از چنین اعمالی بعنوان زرین ترین بخش از زندگی خود یاد میکنند.

معمولا قربانیان چنین دورانی در وحله اول مخالفان و دگراندیشان هستند و در آخرین چرخه این خشونت افراد خودی مظنون به همکاری با دشمن مورد هدف هستند .

در چنین شرایطی شیرازه جامعه در تمام عرصه ها از هم پاشیده و تنها با اتکا به قدرت نظامی و ایجاد رعب و وحشت است که جامعه بیمارگونه به حیات خود ادامه میدهد مشخصه های چنین جوامعی ، حاکم بودن جو پلیسی و امنیتی و محاکمات بی وقفه دشمنان و انباشته ساختن زندانهای مخوف میباشد که کاشتن بذر ترس و وحشت در جامعه از اهداف این رفتار بشمار میروند بعبارت دیگر بی قانونی ، هرج و مرج ، فساد ، دروغ و جنایت از امورات روزانه و لابد این رژیمها هستند.

آنچه که در این شرایط وحشتناک رخ میدهد تنها منحصر به حوزه های اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی و غیره محدود نمیشود بلکه حوزه بسیار حیاتی و مهمی را نیز دربر میگیرد که انسان و حقوق اوست که در نوک این حمله بی امان مورد هدف قرار گرفته و بیشترین ضایعات را متوجه چنین جوامعی میسازد از همین سبب نیز حتی نسلهای بعدی نیز از عوارض آن درامان نخواهند بود ، جنگ و تصیفه های خونین سیاسی و غیره سم مهلکی میباشند که بشریت را دچار عوارض طولانی مدت جبران ناپذیر میسازند .

ترس و وحشت در چنین جوامعی ، چنان تار و پود جمعیت را تسخیر میکند که هر کسی فقط به حفظ خود می اندیشد حمایت از همنوع خود و دیگر قربانیان امری مخاطره آمیز و بازی با آتش قلمداد میشود ، سوق دادن جامعه به بی تفاوتی نسیت به قربانیان و ایزوله ساختن آنها از دیگر اهداف مهم نظامهای توتالیتر میباشد.

اگر در چنین اوضاع و احوالی ، کسی قصد دفاع از قربانیان را داشته باشد باید مشخصات خاصی را هم برای خود در نظر داشته باشد که اهم آن دست شستن از زندگی ، متهم شدن به همکاری با دشمن ، خیانتکار بودن ، از دست دادن تمام موقعیتها سیاسی و اجتماعی و نهایتا نشستن در جایگاه متهم میباشند . اما علیرغم وجود چنین جو سنگینی همیشه بودند افرادی که رفتاری فراتر از توان خود بروز داده و نامی نیک در تاریخ از خود بجا گذاشتند و چنین مواردی معمولا استثنا محسوب میشوند و این مورد استثنا در ایران اتفاق افتاده است و شایسته میدانم بعد از این پیش درآمد فشرده به آن اشاره ای داشته باشم .

البته لازم میدانم یاد آوری کنم که هدف این نوشته ، نه بت سازی از شخصیتی میباشد و نه تبلیغ برای فرد خاصی مد نظر است بلکه صرفا مقایسه رفتار افراد در موقعیتهای گوناگون و ارج نهادن به رفتاری است که میتواند حتی الگو برای دیگران باشد.

آیت الله منتظری را همه بنوعی میشناسند و لزومی نمیبینم که ایشان را مجددا معرفی کنم در اینجا تنها محیط ایشان و به بخشی از رفتار ایشان که هدف این نوشته است وآن به واکنش ایشان نسبت انسان وحقوق او ، همچنین قرار گرفتن انسان در جایگاه متهم که ترجیح میدهم از عبارت قربانی استفاده کنم مربوط میشود.

از ابتدای شکل گیری دستگاه روحانیت در ایران چه قبل از اسلام و چه بعد از آن ، این طبقه یا صنف ، هیچ نقشی در تولید مفید نداشته است و اگر هم بشود نام تولید بر آن گذاشت تولید اندیشه در حوزه خاصی بوده است که ارتباط مستقیم با باورهای دینی جامعه داشته و دارد به این معنی که بواسطه قرار گرفتن در دایره قدرت و سهم داشتن در آن یا توجیه گر قدرت بوده و یا اینکه خود در بخشی از دستگاه قدرت بوده است از همین سبب نیز روحانیون بندرت در تنازع قدرت ، جانب توده ها داشته اند و کفه تمایل آنان بیشتر به جانب قدرت سنگینی داشته است که ناشی از تامین منافع و تضمین آن در جامعه میباشد پیچیدگی نظام فکری روحانیون نیز مدیون همین نقش دوگانه این دستگاه میباشد که در بازی شطرنج قدرت حتی سیاسیون ورزیده و روشنفکران را نیز به حالت آچمز رسانده است یعنی این دستگاه از یک سو با وجود نقش و سهم داشتن در دایره قدرت ، سوی دیگر بدلیل ارتباط وسیع با توده ها در عرصه مایحتاج فکری و اعتقادی توانسته است تاکنون با عبور از دالانهای پر طلاطم تاریخ ، خود را حفظ کند بدون اینکه بمانند دیگر دستگاهها آسیبی متحمل شود منظور این است که دستگاه روحانیت را در انتخاب بین قدرت و توده ، با وجود ارتباط وسیع با توده ها ، قدرت را در ترجیحات خود قرار داده است و توده ها به مثابه ابزاری بوده است در خدمت تداوم قدرت و حفظ منافع ناشی از آن.

حال با چنین اوصافی مورد آیت الله منتظری را یک استثا نامیدن دور از واقعیت نبوده و برجسته ساختن چنین شخصیتی میتواند لایه های این دستگاه را و روشنفکران دینی را به اتخاذ رویکرد جدید و تجدید نظر در ساختارهای فکری سوق دهد چرا که واقعیتهای جامعه ایران حکایت از نقش کارساز این دستگاه در سمت گیری مسیر جامعه دارد نادیده گرفتن این نقش و وزنه تعین کننده از سوی دیگران بنوعی عدم درک صحیح آنان را بنمایش خواهد گذاشت همچنین میتوان پذیرفت کرد که تا برقراری نهادها و سازمانهای اجتماعی که سمبل های جامعه مدنی و مدرن محسوب میشوند دستگاه روحانیت توان بر هم زدن توازن قوا و معادلات قدرت را خواهد داشت.

از سوی دیگر روحانیون و روشنفکران دینی هم لازم است معادله پرتوان دیگری را هم مد نظر داشته باشند آن معادله تکامل جوامع و روند جبری جوامع است که اگر از ایفای نقش مثبت در آن جاخالی کنند اجبارا به بخشی از تاریخ تبدیل خواهند شد و یا اینکه نقشی در حاشیه خواهند داشت بنابراین دستگاه روحانیت در شرایط فعلی بهتر است صف خود را از رژیم فعلی که بر اساس دو ابزار ثروث نفت و ملیتاریسم که هر دو در ارتباط با منافع سوداگران مافیای نظامی و نفتی جهانی گره خورده و خود خواسته و یا ناخواسته فرزند خوانده این سوداگران شده اند جدا ساخته و اگر هم قرار است نقشی را به عهده بگیرد با الهام از آقای منتظری جانب قربانیان را بگیرند و مسئولیت معنوی مومنان و پایوران خود را تحقق بخشند .

اشاره به آقای منتظری از این جهت اهمیت می یابد که ایشان علیرغم داشتن موقعیت برتر در هرم قدرت تا حد جانشینی آقای خمینی با اتخاذ روش اعتراضی نسبت به اعدامها و ددمنشیهای صورت گرفته در زندان ، خود را نه در جبهه مسخ شدگان قدرت بلکه در جبهه مردم تثبت کرد . نامه معروف آیت الله منتظری به آقای خمینی تفاوت این دو شخصیت را بروشنی نمایان ساخت که در آن دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی را مخوف تر از ساواک نامیده بود و حتی آنرا روسیاهتر از ساواک به چالش کشیده بود و در آن دوران وحشت و جنایت رژیم ، این تنها آیت الله منتظری بود که تقریبا در تمام دیدارها و سخنرانیهای خود، اشاره به رعایت حقوق زندانیان و متهمان میکرد.

آیت منتظری در آن زمان تاریک که منجر به تصفیه های خونین شد تنها ملجا خانواده های زندانیان سیاسی و دیگر قربانیان رژیم شده بود و حتی صحبتها و نصایح او به مسئولین امنیتی و زندانها مبنی بر رعایت حقوق زندانیان و شنیع اعلام کردن شکنجه از پر بیننده ترین ساعات تلویزیون بود درست در زمانی که این زندانیان بی پناهترین انسانها و فراموش شدگان بودند و آن زمانی که اروپا و دیگران در پی عقد قرارداد چرب و نرم با رژیم بودند ایشان با بی اعتناعی تمام به امتیازها و موقعیت خود ، یگانه حامی قربانیان بود و هنوز هم در این مسیر انسانی از پای ننشسته است .اینکه چطور میشود از درون این دستگاه چنین انسانی با چنین کیفیتی ظهور کند برای بسیاری دور از انتظار بود و اینکه آیا آیت الله منتظری در مقابل این همه ددمنشی و جنایت میخواهد چهره ای ملایم و انسانی از اسلام ارایه دهد ؟ مهم نیست ، مهم انسان محوری ایشان است که دارای اهمیت میباشد و احتمال اینکه علاوه بر شخیصت فردی منحصر به فرد ، دوران زندان نیز در موضع گیریهای ایشان نقش دارند بعید نیست و هیچکدام از این عوامل صورت مسئله را تغییر نخواهد داد شخصیت ایشان نتنها الگوی همفکران ایشان خواهد بود بلکه حتی افراد غیر مذهبی هم در ضمیر خود رفتار ایشان را ثبت خواهند کرد.

باشد که به درجه ای از رشد خرد و شعور رسیده باشیم که بی توجه به اینکه باورمند چه عقیده ای هستیم انسان و حقوق انسان را محور اعمال و رفتار خود قرار دهیم

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.