رفتن به محتوای اصلی

جنگ حماس و اسرائیل از نگاه ایرانی
04.08.2014 - 01:56

 

ضد جنگ بودن یک فرد یا گروه در مقابله با مداخله‌ی دولت خود آن‌ها در جنگ معنا پیدا می‌کند. اسرائیلی‌های ضد جنگ علیه دولت اسرائیل و آمریکایی‌های ضد جنگ علیه دولت آمریکا فعالیت می‌کنند و نه علیه دولت حماس یا دولت عراق. جالب است که ایرانیان ضد جنگ به طرفی که از سوی دولت خود آنها حمایت می‌شود (حماس) کارت سفید برای هر گونه عمل در برابر اسرائیل می‌دهند و دولت جمهوری اسلامی را از این بحث کنار می‌گذارند.

همان طور که دهه‌ها طول کشید تا اکثر ایرانیان به تدریج به رسوبات نگاه مذهبی به سیاست در اذهان خود وقوف یابند دهه‌ها طول خواهد کشید تا به رسوبات ادبیات ضد امپریالیستی و ضد اسرائیلی (میراث چپ و اسلام‌گرایی) وقوف یابند.

مخالفان اسرائیل در بحث‌های مربوط به جنگ اسرائیل و حماس برای دادن کارت سفید به حماس برای ارتکاب هر گونه جنایت فورا به سراغ مباحثی می‌روند که ماهیت گرایانه است. آن‌ها برای اسرائیل یک ماهیت تجاوزکارانه و کشتار محور (غیر انسانی) و برای حماس و دیگر گروه‌های فلسطینی یک ماهیت انسانی و قربانی مابانه فرض می‌کنند. این ماهیت نیز برای آن‌ها ثابت است. اسرائیل و حماس و هر نهاد و گروهی ماهیت تغییر ناپذیر ندارند و بر اساس ماهیات نمی‌توان آن‌ها را مورد داوری قرار داد.

اوج گیری دوباره جنگ میان اسرائیل و دشمنانش در منطقه‌ی خاورمیانه ایرانیان را نیز همانند بسیاری از ملت‌های دیگر در این موضوع درگیر کرده است. عموم ایرانیان به چهار علت مشخص به این موضوع حساسیت دارند:

۱. دغدغه‌های اخلاقی در باب کشته و مجروح شدن انسان‌ها از هر دو طرف که در این موضوع ایرانیان با دیگر ملت‌ها اشتراک دغدغه دارند؛ البته بخشی از ایرانیان فقط برای کشتگان و مجروحان فلسطینی دل می‌سوزانند؛

۱. اولویت نزاع اسرائیلی- فلسطینی در سیاست منطقه‌ای جمهوری اسلامی که طبعا مردم ایران را به این موضوع متوجه می‌کند؛ به علت همین اولویت است که سالانه صدها میلیون و بلکه چند میلیاردها دلار (در برخی سال‌ها) از منابع عمومی کشور (به طور غیر شفاف) به سوی حماس، سوریه و حزب الله لبنان که از سوی جمهوری اسلامی محور مقاومت (که بخشی از محور اقتدارگرایی و محور تروریسم در منطقه است) خوانده می‌شوند سرازیر می‌شود؛

۳. توجه روشن‌فکران ایرانی (اعم از چپ و راست، اسلام‌گرا و عرفی‌گرا، لیبرال و غیر لیبرال) به این موضوع که بلافاصله به تحولات این منطقه عکس‌العمل نشان می‌دهند؛ تا کنون ۱۷۰ هزار نفر در سوریه توسط هم‌پیمان جمهوری اسلامی کشته شده‌اند اما بخش قابل توجی از اسلام‌گرایان و چپ‌ها بدان توجهی همسان با کشته شدگان فلسطینی نمی‌کنند؛ در چچن نیز ارتش روسیه هزاران تن را کشت اما چون کار رفیق پوتین بود بدان چندان پرداخته نشد؛

۴. بسیاری از ایرانیان فراموش نکرده‌اند که طرف‌های ضد اسرائیلی در جنگ ایران و عراق در سمت صدام قرار داشتند (فلسطینی‌ها) و عامل ترور ایرانیان در خارج کشور بوده‌اند (حزب الله لبنان).

بنابر این خواسته‌ی گروهی از ایرانیان که مساله‌ی اسرائیل- فلسطین را موضوع ایران و ایرانیان نمی دانند و خواهان بی‌توجهی بدان هستند به این زودی‌ها محقق نخواهد شد. تا وقتی جمهوری اسلامی هست نزاع فلسطینی-اسرائیلی مساله‌ای ایرانی خواهد ماند. بحران اسرائیلی- فلسطینی خواهی نخواهی به ایرانیان مربوط شده و مربوط مانده است.

نگاه ضد اسرائیلی و حتی ضد یهودی اسلام‌گرایان و برخی از چپ‌ها

بیش از همه‌ی گروه‌های ایرانی، جریان‌های اسلام‌گرا و چپ (کمونیست و سوسیالیست) ایرانی به مساله‌ی فلسطین حساسیت دارند. لیبرال‌ها هم منتقد رفتارهای اسرائیل هستند اما نه با فراموشی حضور اسلام‌گرایان در این جنگ و اعمال تروریستی و جنایات آنان. علت این حساسیت در میان اسلام‌گرایان و چپ‌ها عمق و رسوب شدید دیدگاه‌های ضد امپریالیستی و مخالفت با غرب و حتی یهود ستیزانه است چون این گروه‌ها اسرائیل را فرزند استعمار انگلیس و بعد حمایت‌های ایالات متحده در منطقه می‌دانند و معتقدند ریشه کن کردن اسرائیل در منطقه در واقع یعنی از میان بردن یکی از پایگاههای ایالات متحده در منطقه. همچنین نظریه‌ی توطئه‌ی یهود محور نیز در این‌جا نقش بازی می‌کند. به دلیل همین دیدگاه‌های ضد امپریالیستی و ضد اسرائیلی است که علی رغم اذعان مستقیم و غیر مستقیم مقامات ایرانی و حماس به ارسال موشک توسط جمهوری اسلامی به غزه برخی هنوز از دست ساز بودن آن‌ها سخن می‌گویند (در کدام کارخانه در غزه موشک‌هایی دست ساز با تولید انبوه ساخته می‌شود که از سال ۲۰۰۱ تاکنون ۱۸،۵۰۰ تای آن‌ها شلیک شده است؟).

اما لیبرال‌های ایرانی بیشتر از منظر حقوقی به این موضوع نگاه می‌کنند و چاقوی نقد را بر هر دو طرف می‌گذارند. از منظر لیبرال‌ها و طرفداران حقوق بشر به حماس و حزب‌الله کارت سفید در برابر اسرائیل داده نمی‌شود. اغراق‌هایی مثل «قتل عام فلسطینی‌ها» از زبان اسلامگرایان و بخش قابل توجه سویالیست‌های ایرانی عرضه می‌شود و نه لیبرالها و حقوق بشری‌ها. آزادی‌خواهان مشکلات‌شان با حماس و حزب‌الله و حامی نظامی آن‌ها (جمهوری اسلامی) بسیار بیشتر است تا اسرائیل اما آن‌ها هیچ‌گاه نقد اسرائیل را وانگذاشته‌اند. 

اسلام‌گرایان و چپ‌های ایرانی با کشتار جمعی معرفی کردن آن‌چه در غزه روی می‌دهد (با مساوی قرار دادن آن با آن‌چه در رواندا یا بوسنی رخ داد) از قدرت‌های جهانی (که آن‌ها را استکباری و امپریالیستی نیز می‌دانند) می‌خواهند در این موضوع دخالت کنند اما هنگامی که دو طرف جنگ بر ادامه‌ی آن تا زهر چشم‌گیری ادامه می‌دهند دست طرف‌های سوم خالی می‌ماند. در این حالت تداوم جنگ را نمی‌توان بر گردن یک طرف انداخت و طرف دیگر را معصوم پنداشت. 

اگر از نگاه‌های ضد غربی فراتر برویم با تعابیری مثل صهیونیسم یا امپریالیسم نمی توان جنگ موجود میان اسرائیل و حماس یا تنش میان اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها را توضیح داد چون این جنگ، جنگ میان ایدئولو‌ژی‌ها یا ادیان نیست؛ جنگ میان یک دولت- ملت و یک (یا چند) شبه دولت در باریکه‌ی غزه و کرانه‌ی باختری است. دهه‌هاست رفتارهای دو طرف در این جنگ را بر اساس ایدئولوژی‌ها و حق و باطل‌های ایدئولوژیک ارزیابی کرده‌اند و این ارزیابی‌ها نه به فهم و نه به کاهش این منازعه انجامیده است. تنها بر اساس ارزش‌های عام انسانی و با ره‌یافت عقل‌گرایانه و انتقادی می‌توان به نحوی بدون حب و بغض رفتارهای دو طرف ( و نه صرفا اسرائیل) را مورد داوری و ارزیابی قرار داد چون اگر پای احساسات، ایدئولوژی‌ها و باورهای مذهبی از یک در به این میدان باز شود انصاف از در دیگر خارج خواهد شد.

همان طور که دهه‌ها طول کشید تا اکثر ایرانیان به رسوبات نگاه مذهبی به سیاست در اذهان خود وقوف یابند دهه‌ها طول خواهد کشید تا رسوبات ادبیات ضد امپریالیستی و ضد اسرائیلی به بخشی از آگاهی جمعی ایرانیان تبدیل شود.

سوراخ کردن تاریخ

آن‌چه در فهم این جنگ کمک چندانی به ما نمی‌کند رفتن به سراغ تاریخ چند هزار ساله‌ی تنازع میان ادیان یا جابه‌جایی سرزمین‌ها میان قدرت‌ها یا مباحث ماهیت گرایانه در باب اسلام و یهودیت یا ملت‌های مسلمان و یهود است چون هر دوطرف سیاهه‌ای از جنایات طرف دیگر را در مقابل شما خواهند گذارد. نزاع اسرائیلی- فلسطینی در سال ۱۹۴۸ آغاز نشده است تا تاریخ این نزاع را از آن‌جا شروع کنیم. آن‌ها که به سراغ تاریخ می‌روند متاسفانه تقویم‌شان بسیار کوتاه است. اگر تاریخ کاوی کاری شایسته در حل منازعات است چرا برای حل مشکل رود هیرمند و دریاچه‌ی هامون به تاریخ کشورگشایی‌های ایرانیان در افغانستان و شمال هند یا برای حل منازعات ایران و مصر به سراغ جنایاتی که اجداد ما در شمال آفریقا مرتکب شده‌اند نمی‌رویم؟ اگر هدف کاهش رنج انسان‌ها باشد زنده کردن زخم‌های قدیمی در هر دو طرف کمکی نمی‌کند. 

بحث ماهوی در عالم سیاست

مخالفان اسرائیل در بحث‌های مربوط به جنگ اسرائیل و حماس برای دادن کارت سفید به حماس برای ارتکاب هر گونه جنایت فورا به سراغ مباحثی می‌روند که ماهیت گرایانه است. آن‌ها برای اسرائیل یک ماهیت تجاوزکارانه و کشتار محور و ددمنشانه و برای حماس و دیگر گروه‌های فلسطینی یک ماهیت قربانی مابانه فرض می‌کنند. برای آن‌ها اسرائیل تاریخ و ماهیت دارد اما فلسطینی‌ها فاقد تاریخ و ماهیت هستند. نمی توان از پیش یک دولت را ذاتا ددمنش فرض کرد و بعد برای ددمنشی آن استدلال کرد بدون آن که طرف مقابل را با همان منطق ارزیابی کرد. البته از اقتضائات ماهیت، ثابت بودن یا عدم تغییر آن است. اسرائیل چه باید غیر از نابودی بکند تا طرف مقابل نگرشش را تغییر دهد؟

اسرائیل و حماس و هر نهاد و گروهی ماهیت تغییر ناپذیر ندارند و بر اساس ماهیات نمی توان آن‌ها را مورد داوری قرار داد. به همین دلیل، به جای ماهیت محوری بهتر است دو طرف را بر اساس اعمال‌شان مورد داوری قرار دهیم. نه حاکمان امروز اسرائیل حاکمان ۷۰ سال قبل هستند و نه جامعه اسرائیل جامعه هفتاد سال قبل است.  اکثریت اسرائیلی‌های امروز در سال ۱۹۴۸ حتی به دنیا نیامده بودند و آن‌ها را نمی توان برای تاسیس دولت اسرائیل مورد پرسش قرار داد یا از آن‌ها خواست که این دولت را منحل کنند. ملامت کردن شهروندان امروز اسرائیل برای کاری که نسل‌های قبل کرده‌اند مثل این است که شهروندان امروز ایالات متحده را برای غصب زمین‌های بومیان یا شهروندان امروز تهرانی را برای مهاجرت پدران‌شان به تهران و افزایش آلودگی این شهر ملامت کنیم. 

البته فلسطینی‌ها نیز تغییر یافته‌اند. فلسطینی‌ها پس از پایان اشغال غزه بود که به دو گروه عمده‌ی گرایش کنندگان به فتح و حماس تبدیل شدند. پیش از آن عمدتا فتح بود که مبارزات فلسطینی را نمایندگی می‌کرد. حماس پس از خروج اسرائیل از غزه در سال ۲۰۰۵ (که مخالفان اسرائیل آن ار نادیده گرفته و هنوز این منطقه را تحت اشغال معرفی می‌کنند) فقط یک سازمان مخفی نیست بلکه در غزه حکومت می‌کند و مثل همه‌ی حکومت‌ها از آن انتظاراتی می‌رود و مسوولیت‌هایی دارد. حکومت در غزه مساوی نیست با داشتن حساب‌های بانکی برای واریز دلارهای نفتی به آن. به همین دلیل همه‌ی مصائب مردم غزه را نمی‌توان بر گردن اسرائیل انداخت. اسلام‌گرایان منطقه و چپ‌ها همیشه قهرمان فرافکنی مشکلات خود بر دیگران بوده‌اند. اسرائیل صرفا به دلایل امنیتی غزه را در محاصره قرار داده است.

 

صلح طلبی با معاف کردن جمهوری اسلامی

آن‌چه مایه‌ی تعجب است آن است که برخی از ایرانیان با نادیده گرفتن نقش دولت خود در این جنگ یک‌سره به انتقاد از اسرائیل می‌پردازند. اگر به داوری‌های مربوط به ماجرای غزه نگاه کنیم این اسلام‌گرایان و چپ‌های ایرانی هستند که عمدتا و صرفا علیه اسرائیل موضع ضد جنگ می‌گیرند اما دولت آن‌ها یک طرف داستان است.  ضد جنگ بودن یک گروه در مقابله با مداخله‌ی دولت خود آن‌ها در جنگ معنا پیدا می‌کند. صلح طلبی به ضرر طرف مقابل بی‌معنی است چون یک طرف داستان در پرانتز گذاشته می‌شود. اسرائیلی‌های ضد جنگ علیه دولت اسرائیل و آمریکایی‌های ضد جنگ علیه دولت آمریکا فعالیت می‌کنند و نه علیه دولت حماس یا دولت عراق. جالب است که [بسیاری از] این ایرانیان ضد جنگ به طرفی که توسط دولت خود آن‌ها حمایت می‌شود (حماس) کارت سفید برای هر گونه عمل در برابر اسرائیل می‌دهند. البته لیبرال‌ها و حقوق بشری‌ها چنین کاری نمی‌کنند. قائلان به عدم مسوولیت حماس در میان ایرانیان فراموش کرده‌اند که فلسطینی‌ها در دوران جنگ در طرف صدام بودند و همانند حزب‌الله ظرفیت کشتار مخالفان جمهوری اسلامی را دارند. آن‌ها همچنین فراموش کرده‌اند که متحد استراتژیک ایران در منطقه خاورمیانه اسرائیل است و نه حماس و حزب الله و دولت سوریه. 

این جنگ نه به نحو استعاری و غیر مستقیم بلکه به طور واقعی و مستقیم جنگ جمهوری اسلامی و اسرائیل است. مقامات جمهوری اسلامی به صراحت و بارها گفته‌اند که در جنگ‌های اسرائیل با حماس و حزب الله مستقیما حضور دارند. سلاح‌های مجانی ایرانی و پهبادهای ایرانی در کنار دلارهای نفتی ایرانی در این جنگ حضور دارند و اگر امکان داشت نیروهای سپاه قدس امروز در غزه بودند. جوانان فلسطینی در گیر در جنگ از طریق دلارهای جمهوری اسلامی تغذیه شده و کودکان فلسطینی سپرهای انسانی‌ آن هستند. اما اسرائیل به عنوان یک دولت- ملت خود سلاح‌هایش را تولید می‌کند و ارتشش را تامین. معرفی اسرائیل به عنوان عامل ایالات متحده در منطقه با سیاست‌های مستقل این دولت در برابر ایالات متحده هم‌خوانی ندارد. بودجه‌ی دفاعی اسرائیل حدود ۱۸ میلیارد دلار است و کمک‌های نظامی ایالات متحده سهم اندکی در این میان دارند. نفوذ ایالات متحده و اسرائیل بر یکدیگر دو طرفه است. 

این جنگ جنگ فلسطین و اسرائیل نیست چون نه همه‌ی فلسطینی‌ها در آن حضور دارند و نه حتی یک نظر سنجی نظر اکثریت موافق آن‌ها را نشان می‌دهد. این جنگ جنگ حماس و اسرائیل است و حماس نیز یک گروه تروریستی مثل همه‌ی گروه‌های تروریستی منطقه است. گذاشتن نام مقاومت بر حماس واقعیت آن را تغییر نمی‌دهد. ایرانیانی که امروز دارند برای حماس یقه می‌درانند هنگامی متوجه اشتباه خود خواهند شد که نیروهای حماس همانند حزب الله آن‌ها را در صورت اعتراض در خیابان‌های تهران در دست سپاه و بسیج به گلوله ببندند. 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کاوه جویا
تارنمای خودنویس

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.