رفتن به محتوای اصلی

کلید حل مشکلات ایران در خوزستان است
19.08.2014 - 01:10

 

خوزستان بدون شک ثروتمندترین سرزمین جهان است، با تاریخی چه بسا گرانتر از ایران و مملو از منابع ثروت، آب، تماس مستقیم با آبهای آزاد و اقیانوسی از نفت و گاز. در بسیاری از کشورها هرکدام از این ثروتها بتنهایی( توریسم، نفت، گاز، کشاورزی، تولید انرژی، ماهیگیری، ترانزیت کالا و ....) به عنوان تنها منبع درامد ملی‌، زندگی‌ آبرومندانه‌ای را برای شهروندان آن کشور فراهم کرده و می‌کند و به گواهی تاریخ معاصر این شاخصه‌ها از یکسو ابزار قدرت و از سوی دیگر به پاشنه آشیل حاکمیت بوده است. 

برای فهم بهتر موضوع، بخصوص برای نسل جوانی‌ که در مسیر تندباد خبرهای راست و دروغ و اغلب هدفمند بدنبال راهی‌ برای خروج از این کابوس خونین است، دانستن میزان اهمیت خوزستان و محوریت آنرا در حل بن بست کنونی ، حفظ یکپارچگی و آینده ایران است.

"خوزستان دیروز"

از زمان کشف نفت در چاه "نمره یک" مسجدسلیمان که زمینه ساز ساخت و سازهای مستمر زیربنای، علمی‌، آموزشی، اقتصادی، صنعتی و شهرسازی و بطور کلی‌ هرانچه موجب پرتاب ایران به قرن بیستم شد، دلارهای نفتی‌ بود که از خوزستان کسب میشد. خوزستان بهشت جویندگان کار و ثروت بود و رفته رفته تبدیل به ایرانی کوچک شد. در هر کوچه و محله شهرهای اهواز، آبادان و خرمشهر از هر جای استان و ایران و با هر دین و مذهب و لامذهبی در کمال صلح و بدون پرسش از دین و ایمان یکدیگر، با هم زندگی‌ میکردند.

تفاوت خوزستان با دیگر استانهای دیگر ایران این است که شما از هر استان ایران به هر استان دیگر مهاجرت کنید، علیرغم همزبانی، در آنجا غریب و غریبه هستید و آنرا حس خواهید کرد، بجز خوزستان. زیرا خارج از خون گرمی‌، گشاده دستی‌ و مهمان نوازی که نشات گرفته از طبع اقوام عرب و بختیاری است و به خصلت عمومی‌ خوزستانی‌ها بدل گشته، بدون شک شما در همان محل سکونت خود به همشهری یا همولایتی قدیمی‌ تری برخواهید شد که راهگشای شما به منازل و دلهای آنها خواهد شد.

 شاید همین دلیل ساده پاسخ این پرسش باشد که چگونه است که همه خوزستانی‌های مهاجر در هرکجای دنیا باشند، هنوز با افتخار خود را اهوازی میدانند. برخلاف بیش از نیمی از تهرانی‌های امروز هیچگاه نخواستند "بچه تهرون " باشند ، اما تقریبا همه نسل دومی‌‌های مهاجر به خوزستان خود را خوزستانی میدانند. حال اگر اصلشان اصفهانی، مشهدی یا آذری است، به پدرشان مربوط است. آنها خود را بچه‌های خوزستان میدانند.

مهاجران که تصویر روشنی از این مناسبات ندارند میتوانند این تفاوت را در هجرت به "هر کشور اروپایی" و یا "آمریکا" مقایسه کنند، زیرا خوزستان نسخه ایرانی "ایالت تگزاس" بود. جدیدترین محصولات مدروز از دروازه "بازار کویتی‌های آبادان" وارد ایران میشد و بچه‌های خوزستان در زمره‌ "شیک ترینها" بودند.

در آن‌ زمان برای ما اهواز پایتخت دنیا بود و سیل "جویندگان خوشبختی‌" از سراسر ایران و جهان برای کار به آنجا سرازیر بود و حکومت بخشی از درامد نفت را صرف نوسازی استان میکرد. همه می‌خندیدند و نگاهشان به فردا بود و تعریف آن بر سینه جوانان فوتبالیست خوزستان با نام "ایران ب" می‌درخشید. بهانه‌ای برای انقلاب نداشتیم و اینرا هم انقلابیون می‌دانستند و هم حکومت(۱).

آن انقلاب شکوهمند و جنگ ناشی‌ از برآمدن آن انقلاب را انقلابیون سراسر ایران با فاجعه سینما رکس و ترور رئیس مناطق نفت خیز (۲) و یک کارشناس آمریکایی و تهدید پرسنل صنعت نفت به خوزستان صادر و تحمیل کردند، زیرا بدون قطع شدن جریان صدور نفت امکان نداشت آن انقلاب پیروز شود. 

 

"خوزستان امروز"

 

شکی نیست که خوزستان دیروز مدینه فاضله نبود و مشکلاتی ریز و درشت بخصوص در مناطق روستایی وجود داشت، اما بدون شک خوزستان از بسیاری جهت حتی از تهران بهتر بود و امکانات رفاهی‌ بسیار فراوان بود.

سیاستهای امنیتی حکومت برای استحاله بافت جمعیتی در مناطق عرب نشین که بدلیل وابستگی‌‌های قومی و عشیره‌ای در نزدیکی‌ مرز عراق ساکن بودند، در قالب پروژه‌های کشاورزی و اسکان مهاجرین استانهای مرکزی در شهرک‌های "گلخانه ای" مانند یزد نو پیگیری میشد، که این روند با پس از انقلاب متوقف و تغییر شکل داد که جنگ و طرح توسعه نیشکر رفسنجانی بهانه‌های کافی‌ برای آن فراهم کرد. 

آنچه امروز در سراسر ایران مشاهده میشود و  "خواص" داخلی‌ و خارج نشین بر آن مهر تایید مشترک میزنند، این است که وضعیت زندگی‌ همه شهروندان نسبت به قبل از انقلاب از هرجهت پس رفت داشته است و از بد به بدتر رسیده اند. مسئله ما خوزستانی‌ها این است که وضعیت خوب ما به بدترین تبدیل شده و مرکز استان ما که روزی قبله دنیا بود، آلوده‌ترین شهر جهان است، با یکی‌ از بالاترین آمار بیکاری، فاقد آب آشامیدنی سالم و شهرهایی شبیه روستاهای بی‌ در و پیکر و زخم‌های چرکین جنگ بر پیکر. خوزستان آینه آن انقلاب شکوهمند است، بی‌ کم و کاست.

شما بچه تهران، اصفهان، مشهد، شیراز، تبریز،...... ، نگاهی‌ به تصاویر شهرهای خود در سالهای پیش از جنگ بیندازید و آنها را با امروز مقایسه کنید، هر روزتان بهتر از دیروز بوده، اینطور نیست. حالاساعتی وقت بگذارید و در همین فضای مجازی همین تصویر را از دیروز و امروز خرمشهر ، آبادان و اهواز پیدا کنید و آنها را هم با هم مقایسه کنید. این انقلاب ما را نابود کرد، آن جنگ ما را از بین برد، همه چیز ما را سوزند، بخشی با آتش عراقیها و بقیه با آتش نیروهای آزادی بخش.

آمریکایی‌ها اینقدر اخلاق داشتند که اروپای غربی را با "طرح مارشال" دوباره بسازند، شما تفنگ‌هایتان را بردید و پس از ویران کردن خوزستان، برای بلعیدن بقیه ایران خیز برداشتید. امروز هم پاشنه آشیل و شیشه عمر جمهوری اسلامی همین خوزستان بوده و هست. انقلاب ایران یک انقلاب صد در صد نفتی‌ بود، هدف اصلی‌ صدام از حمله به ایران اشغال خوزستان بود، زیرا می‌دانست اشغال خوزستان منجر به سقوط رژیم خواهد شد و با مرگ شاه ایران، تصفیه خونین ارتش ایران توسط آخوند‌ها و از بین بردن بقیه آن در جنگی سراسری، به گمان خود خوزستان را ضمیمه عراق کند. غافل از اینکه حضراتی که چراغ سبز اینکار رابه او داده بودند، قصد گوشمالی دادن حاکمان تهران برای گروگان گیری سفارت آمریکا و فرسایش و نابودی ارتش و اقتصاد هر دو کشور را داشتند (۳).

شریک دزد یا رفیق قافله؟

در پاسخ هموطنانی که بعضأ عربده میکشند که از همه نقاط ایران برای دفاع از خوزستان سرازیر شدند، باید عرض کنم که این کمترین و اولین وظیفه‌شان بود، زیرا خوزستان علاوه بر پاره تن‌، سفره نانشان هم بوده و هست و برای بسیاری از آنها شاهرگ حیات است. اگر اینگونه نیست چرا آنرا به امان خدا گذاشتید و بجای ساختن سرپناهی برای این بی‌ سرپناهان به خانه‌های گرم و آباد خود برگشتید و در طول این سالها غزه، لبنان، سوریه، عراق و خیلی‌ جاهای دیگر را علاوه بر شهر و روستاهای نور چشمی بازسازی و نوسازی نمودید ؟ 

شرایط غیر انسانی‌ امروز خوزستان و اقیانوس کمبودهای موجود، جولانگاه صیادانی است که مستقیم یا غیر مستقیم از سوی یکی‌ از دستگاههای امنیتی داخلی‌ یا منطقه‌ای تغذیه و هدایت میشود و به شکار ناراضیان بیشمار آن سرزمین سوخته و سوزاندن باقیمانده نخبگان دیار در تنور بازیهای امنیتی مشغولند. موج دین گریزی در آنجا رنگ و بوی دیگری دارد و ظاهرا آش چنان شور شده که دیگر از میان بولتنهای محرمانه امنیتی استان به عیان آمده و قابل کتمان و لاپوشانی نیست(۴).

 واقعیتی که در ورای این مسئله وجود دارد، این است که حربه "اختلافات قومی" ، حقوق ملیت‌ها و دیگر پلاکاردهایی که این روزها مشق شب و روز بسیاری از مبارزانی که ظاهراً هیچوقت نه به مرخصی میروند و نه بازنشسته میشوند، بیش از آنکه دغدغه مردم داخل باشد، ظاهراً کالای پر رونقی است که سند نمایندگی انحصاری دفاع از آنرا رسما بنام برخی‌ از همین سیاست بازان شیفته دوربین و میکروفون نوشته اند. 

توپی‌ است که به میان ما انداخته شده و ما هم مشغول بازی هستیم و بجای بردن توپ به زمین حریف به خودمان گًل می‌زنیم و عجیب اینکه یاران نفوذی حریف هم که با اسم شب " آموزش به زبان مادری" ،"حق تعیین سرنوشت" و "فدرالیسم" با هم پاسکاری میکنند، ما را هم اسیر تاکتیک‌های عصر حجری خود کرده و عملا فلج کرده اند، صورت مسئله را عوض کرده و به ما آدرس اشتباهی میدهند و دستشان در دست یکیست و دلشان با دیگری.

این گروه به مثابه  لبه دوم تیغی عمل میکنند که بر گلوی مردم ایران نهاده شده است و با این ترفند که هرگونه تغییر ناگهانی موجب تجزیه ایران خواهد شد، عملا بصورت مانعی در راه تمرکز برروی مشکل اصلی‌ همه ملت ایران یعنی رژیم حاکم عمل درآمده اند.  

مردم ایران هیچ مشکل لاینحلی با یکدیگر ندارند، چنانچه پیش از این نیز نداشتند. آنچه هست زائیده و آفریده حکومت برآمده از انقلاب است که کشور ما را در آستانه فروپاشی و مردم ما که خود را فرزندان کورش بنیانگذار اولین منشور حقوق بشر میدانند را به بی‌ یکی‌ اخلاقترین و بدنام‌ترین مردم جهان معاصر تبدیل کرده است. نیازی نیست غیرتی‌ شویم، زیرا مطمئنم با نگاهی‌ به خبرهای ایران در ۳۵ سال گذشته، بسیاری از شما با بنده هم عقیده خواهید شد، زیرا آنچه بر عزیزان ما امروز در ایران و بر ما در غربت می‌گذرد، حاصل کاشته‌های دیروز خودمان است.

 

ایران امروز

بدون شک آرزوی اغلب ما آوارگان سراسر دنیا بازگشت به ایران است، اما کدام ایران؟ ایرانی که شهروندانش ۳۵ سال با نفرت و کینه تغذیه شده اند و بیعدالتی ضمیر آنها را تهی کرده و همه از هم طلبکارند، هزاران سال نوری با ایران من فاصله دارد.      

 تردیدی نیست که منطقه خاورمیانه در آینده نزدیک شاهد تحولات بسیاری خواهد بود که زمینه ساز ترسیم مرز‌های جغرافیایی خاورمیانه بزرگ یا به عبارت درست تر خاورمیانه "جدید" خواهد بود. جنگهای جهانی‌ اول و دوم که زمینه ساز جغرافیای امروز جهان و پیدایش کشورهای "کوچکتر" جدیدی در ازای مرگ و زوال قدرتهایی بزرگتر گردیدند، زمانی‌ جهانی‌ شدند که ایالات متحده آمریکا به درخواست بریتانیا و بمنظور " جلوگیری از کشتار نازی ها" وارد صحنه شد که در نهایت با برجای گذاشتن میلیونها کشته و هزاران میلیاردها دلار خسارت، پایان یافت. در جنگ بالکان هم نیروهای ناتو با بهانه جلوگیری از کشتار مسلمانان ، همه تأسیسات زیر بنایی‌ یوگسلاوی را نابود کرد تا میلوسویچ را وادار به تمکین و یوگسلاوی را به عنوان یکی‌ از سنگرهای بلوک شرق فتح و تجزیه کند، روندی که هنوز ادامه دارد.

نتیجه اینکه در پس آشوب و گرد و غبار امروز داعش، ماجرایی نهفته است که بعید میدانم حامیان محترم حقوق گمشده خلقهای ایران که با از ما بهتران ارتباط دارند، قادر به درک آن نباشند. ظهور و صعود داعش اتفاقی و بی‌ دلیل نبود، باور کردنی نیست که مشتی نقابدار پاترول سوار با آموزش نظامی چند ماهه قادر باشند ظرف چند روز یک سوم خاک عراق را در مثلثی استراتژیک اشغال و کنترل کنند.

خشونت افراطی اینگروه و انتخاب نقاطی بسیار استراتژیک مانند میدانهای نفتی‌، پالایشگاه و بزرگترین سد عراق یعنی سد اربیل، این فرضیه را تقویت می‌کند که فرماندهی آموزشی و نظامی این گروه به عهده افسران گرد ویژه صدام حسین بنام جیش الوحشی است که زبده‌ترین نیروهای ارتش عراق بودند. آنها هنگام سقوط بغداد در سال ۲۰۰۳، دقیقا در همین مناطقی که امروز قلمرو داعش است، مأموریت مقابله با هجوم احتمالی‌ نیروهای ائتلاف از جانب کردستان بودند و فردای آن‌روز با اعلام انحلال ارتش عراق ناپدید شدند.

سکوت اولّیه مسعود بارزانی هم بی‌دلیل نبود و با آگاهی‌ از اهداف بازیگردانان صحنه، بخشی از خواسته‌های خود را در مسیر تقویت هویت مستقل کردستان از دولت مرکزی عراق به آنها تحمیل کرد و امروز اربیل پیش از بغداد در مرکز خبرها قرار دارد. حضور داعش در عراق فصلی است و همانطور که القاعده رفت، اینها هم خواهند رفت، اما پیش از رفتن باید حد اکثر اهداف از پیش تعیین شده را برآورده کند. اولین قربانی داعش نوری المالکی بود و عقب نشینی او صرفا با خواهش و تمّنای اوباما یا خامنه‌ای نبود و ترس بزرگ گروههای شیعه از اخبار مستندی بود که حاکی از اشغال بغداد حتی بصورت ویرانه توسط داعش بود.

بازپس گیری سد موصل به عنوان اولین هدف استراتژیک و با همکاری مشترک نیروی هوایی آمریکا و عراق(بخوانید ایران) ، نیروهای پیشمرگه و کماندوهای آمریکایی، شاید دلیلی‌ باشد بری نرمش قهرمانانه همزمان سیاستمداران ایران، آمریکا و عراق. زیرا تصور منفجر کردن سد موصل توسط این جریان انتحاری، نه تنها موجب سقوط بغداد، بلکه موجب ویران شدن هر آنچه پیش و پس از آن بود نیز می‌گشت و همه را کیش و مات میکرد. 

در این آشفته بازار که خداوندان جنگ برسر چگونگی‌ تقسیم "دوباره" منطقه با هم چانه میزنند و دولت فخیمه انگلیس رویای دیرینه‌ خود را برای تجزیه ایران دنبال می‌کند، جنب و جوش یاران نفوذی هم شدت گرفته است.

مشکل اصلی‌ در ایران نه مربوط به مردم که مربوط ثروت و قدرت، چگونگی‌ شکل گیری و تقسیم آن است که با معضل دیگری بنام زبان و هویت گره خرده  و نقطه قوت ما را به نقطه ضعف ما تبدیل کرده است.

افتخار ما ایرانیان که خود را فرزندان کورش و ابن سینا میدانیم، تاریخ غنی و تنوع فرهنگی‌ کشورمان است و امروز هم میتوانیم پاسخی ایرانی برای مسائل پیدا کنیم و از این دالان وحشت "باهم" به سلامت عبور کنیم.

دوباره تکرار می‌کنم که کلید حل معمای ایران خوزستان است، زیرا خوزستان ضمن اینکه منبع درامد اصلی‌ کشور است، بدلیل تنوع بافت جمعیتی اقوام بومی و مهاجر و تنوع فرهنگی‌ و زبانی‌، بهترین دلیل امکان زندگی‌ مسالمت آمیز اقوام و فرهنگ‌های های مختلف است، ضمن اینکه کلیه زمینه‌های "اختلاف" از جمله بحث فدرالیسم و آموزش به زبان مادری در آنجا موجود است ، بنابر این بهترین میدان برای اثبات صداقت مدعیان و تبدیل چالش‌های موجود به فرصتی برای ساختن ایرانی برای "همه ایرانیان" است.

لذا توافق بر سر فرمولی که دربرگیرنده این خواسته‌ها در چهارچوب میثاقی ملی‌ و متضمن تمامیت ارضی ایران باشد، تنها راه خروج ما از این دایره "هیچ" ، تبدیل این چالش‌ها به فرصت و ورود به فردای ایران است. در غیر اینصورت مطمئن باشید به همین زودی با شنیدن "خبر فوری" ناگواری که در پس ذهن بسیاری از ما نقش بسته از خواب برخواهیم خواست.

چاره کار چیست؟

 اولین بهانه و دلیل مدافعان فدرالیسم ، خطر تکرار دیکتاتوری حکومت مرکزی است که راه حل خود گردانی یا خود مختاری مدل کردستان عراق را پیشنهاد میکنند که بزودی نتایج فاز دوم آنرا مشاهده خواهیم کرد. اولین اصلی‌ که در پیش نویس قانون اساسی‌ آینده ایران باید تهیه و تصویب شود، چگونگی‌ تقسیم قدرت و مدیریت کشور و همچنین تقسیم منابع درامد و ثروت بصورت "عادلانه" است.

یک نظام پارلمانی فارغ از شکل حکومت، دولتی ملی‌ و مدیریت محلی کشور در هر استان، شهرستان و روستا توسط نخبگان محلی میتواند سنگ زیربنایی برای یک سیستم مدیریتی غیر متمرکز باشد. این شیوه ضمن باز گذاشتن دست دولت ملی‌ برای تبیین سیاستهای کلان کشوری، با نظارت بر کار آنها، پشتیبانی لازم و مورد نیاز را به عمل می‌آورد.

به این ترتیب مدیران محلی، با شناخت کافی‌ از مشکلات، امکانات و نیازمندی‌های محلی برای رفع آنها برنامه ریزی و اقدام مینمایند و در این مسیر هم در مقابل افکار عمومی‌ و هم در مقابل دستگاههای نظارتی پاسخگو خواهند بود و کسی‌ در سیستان  نمیتواند گناه مشکلات خود را بگردن فلان وزیر یا وکیل در تهران بیندازد و افکار عمومی‌ فضایی برای فرار از پاسخگویی باقی‌ نخواهد گذاشت. 

بخش مهم و دیگر قضیه نحوه تقسیم "عادلانه" ثروت و درآمد در کشور است که بدون آن بخش اول هم امکان پذیر نیست. کنترل ثروت و به واسطه آن کنترل کشور توسط حکومت، تا به امروز سرانجام خوشی‌ به بار نیاورده است و نفرین نفت نه تنها خوزستان که ایران را هم با خود خاکستر خواهد کرد.

با تخصیص مستقیم۲۰% از درامد ناخالص هر استان ( صنایع، منابع طبیعی، مالیات، عوارض گمکی، توریسم) به همان استان برای جذب در پروژه‌های محلی میتوان اولین گام را در برقراری یک عدالت نسبی‌ برداریم.

اولین سود اینکار، ایجاد رقابتی‌ سالم در همه کشور برای جذب سرمایه بیشتر و تولید هرچه بیشتر، شکوفایی خلاقیتها و جلب اعتماد از دست رفته مردم نسبت به حاکمیت است، زیرا کشور ایران بقدری منابع ثروت ناشناخته دارد که با بکار گیری و استفاده بهینه از آنها میتواند ظرف ۱۰ سال هویت پایمال شده خود را احیا و ردپای کابوس جمهوری اسلامی را برای همیشه دفن کند. 

زبان مادری

 

زبان وسیله ارتباطی‌ همه موجودات زنده از جمله انسان است و از اهمیت آن همین بس که امروز حتی کر و لالها با آموزش زبان اشاره قادر به ایجاد ارتباط با اطرافیان خود از هر زبان و نژادی هستند. بنابر این چنانچه هر انسانی‌ را کر و لال فرض کنیم، برای ایجاد ارتباط با جهان پیرامون، آموزش اولّیه زبان اصلی‌ ( مادر) که در اینجا الفبا و قواعد زبان اشاره است  پیش شرط اولّیه است.  

آموزش زبان از درون خانه آغاز و در محیط "امن" پیرامون بتدریج شکل گرفته و با شروع پروسه آموزشی در معرض چالش قرار می‌گیرد. آمار افت آموزشی و ترک تحصیل در میان کودکان و نوجوانان "دوزبانه" بخصوص در مناطق دور افتاده نسبت به سایر مناطق ایران بسیار بیشتر است.

مشکل اغلب این کودکان استفاده از زبان مادری توسط والدین بدون توجه به عواقب آن در آینده فرزندان، در خانه و محیط پیرامون است. نمونه‌های بین المللی آنرا در خانواده‌های ایرانیان مهاجر بسیاری میتوان یافت که با تأکید بر حفظ زبان مادری به عنوان زبان اصلی‌ ، اهمیت آموزش زبان رسمی‌ و آموزشی را بدون عواقب منفی‌ ناشی‌ از آن را نادیده گرفته اند.

نظام آموزشی ایران به هر صورت نیازمند یک خانه تکانی اساسی‌ است و زبان‌های مادری در چهارچوب نظام آموزشی جدید، در صورتی‌ که بستر مناسبی برایشان فراهم باشد، باید توانایی‌ و امکان برخورداری از شانس برابر را همه همه مقاطع آموزشی برای همه نسل فردای ایران فراهم نموده‌ و غنای فرهنگ متکثر ایران را نمایان کنند.

در نظام آموزشی جدید با پیش بینی‌ یک دوره ۳ ساله تقویتی اجباری ( ۱ سال پیش دبستانی + ۲ سال اول ابتدایی‌) برای مناطق دو زبانه ضروری است و مسئولیت تدوین متون درسی‌ این دوره "باید " به عهده کارشناسان بی‌ غرض و مرض همان زبان سپرد تا با کمک کارشناسان آموزشی و همراستا با نظام آموزشی کشور به تقویت بنیه فرهنگی‌ همزبانان خود برای برخورداری از شانس برابر در ایران فردا همت کنند.

مسوولیت تهیه منابع آموزشی و کمک آموزشی برای هموطنانی که قصد دارند تحصیلات متوسطه و عالی‌ را در رشته‌های تاریخ، ادبیات، فرهنگ و هنر زبان مادری خود دارند، به عهده نظام آموزشی کشور است که با مشاوره و همکاری کارشناسان محلی صورت خواهد پذیرفت.

این راه حل ساده و میسر، علاوه بر تاثیر انکار ناپذیری که در بالا بردن توان یادگیری نو آموزان دو زبانه در سالهای ابتدایی‌ خواهد گذاشت، بدلیل ارتباط همزمان آنها با دو فرهنگ کاملاً متفاوت، وسیله‌ای برای بروز استعدادهایی خواهد شد که بدون شک تاثیر خود را در جای جای ایران نشان خواهند داد. از سوی دیگر شعار مسخره "آموزش به زبان مادری" با تولد دوباره زبان مادر برای همیشه به خاک سپرده خواهد شد.

تفاوت آموزش زبان مادر با آموزش به زبان مادر در این است که در اولی‌ نو آموز دوزبانه ضمن آموزش ابتدایی‌ و کلاسیک زبان مادری طی‌ سه سال، ضمن تقویت زبان ملی‌ و رسمی‌ کشور یعنی زبان فارسی‌، بنا به استعداد و هوش ذاتی خود قادر خواهد بود دوره ابتدایی‌ را به آسانی و با موفقیت به پایان برساند. چنانچه دانش آموز مایل باشد در یکی‌ از رشته‌های مربوط به زبان مادری خود در مقطع متوسطه ادامه دهد، زمان کافی‌ برای پیش بینی‌ امکانات و کتب درسی‌ مورد نیاز، بر مبنای پیش بینی‌‌های آماری وجود دارد و با دانستن زبان مادری به آموزش مورد علاقه خود تا عالی‌‌ترین مدارج ادامه خواهد داد. آموزش به زبان رسمی‌ کشور امکان ادامه تحصیل در سطح کشور و یا خارج از کشور در هر رشته‌ای فراهم می‌کند.

دروغ بزرگ آقایان آموزش به زبان مادری است، یعنی اینکه آموزش در استان خوزستان به زبان عربی‌، در کردستان به زبان کردی، در سیستان و بلوچستان به زبان دری و پشتون و در آذربایجان به ترکی‌ استانبولی.

در خوزستان باید هفته‌ای چند روز قوانین صرف و نحو زبان عربی‌ را بخوانند و اوقات فراقتشان را هم در فرهنگ لغات زبان عربی‌ به انگلیسی، فرانسوی یا آلمانی‌ بگذرانند تا بتوانند معنی درس امروز استاد خود را بفهمند. راستی‌ استادان و آموزگاران و ابزار آموزشی را از کجا وارد می‌کنید؟ اگر به گفته شما زبان فارسی‌ دارد شما را میبلعد، این کار شما بلعیدن آینده جوانان ایران است. پس از فارغ التحصیل شدن از مراکز عالی‌ قرار است با کدام کشورها و با چه زبانی‌ مراوده کنیم؟ فقط با عرب ها؟ شما را به خدا احمقانه نیست؟ 

همین پرسش را از مدافعان زبان و فرهنگ بلوچ، آذری و کرد دارم؟ اگر حقیقت را نمی‌دانید که وای بر شما که گویا دیگر نوک بینی‌ خود را هم نمی‌‌بینید، اگر هم میدانید که حتما میدانید و از مردم کتمان می‌کنید، این را هم بدانید که رویایی که هر شب به امید آن سر به بالین میگذارید، در صورت تحقق‌ به کابوسی برای "شما" تبدیل خواهد شد.  

 

1-    http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1803507  

2-    مهندس ملک بروجردی پدر دکتر مهرزاد بروجردی رئیس مناطق نفت خیز بدون اعتنا به تهدیدهای تلفنی به مرگ که از سوی گروه موحدین که احمد غلامپور، علی‌ شمخانی و محسن رضائی از اعضای فعال آن بودند، به دستور/ خواهش شخص خمینی که خواهان تحمیل "اعتصابات" به صنعت نفت بودند، با هماهنگی موسوی جزایری، از سوی اعضا گروه موحدین به هنگام خروج از منزل مسکونی خود به ضرب گلوله به قتل رسید. همزمان یک مستشار آمریکایی مناطق نفت خیز در کوی کورش اهواز به همین ترتیب کشته شد و این ترورها سبب جدی گرفتن تهدیدها و تن‌ دادن به اعتصبات گردید. 

3-    http://www.iranglobal.info/node/37265

4-    http://farsi.alarabiya.net/fa/iran/2013/10/28/%D8%A7%D8%B7%D9%84%D8%A7%D8%B9%D8%A7%D8%AA-%D8%AE%D9%88%D8%B2%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%AF-17-%D8%B3%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%B3%D9%88%D8%B3%DB%8C-%D9%88-35-%DA%AF%D8%B1%D9%88%D9%87-%D8%AA%D8%AC%D8%B2%DB%8C%D9%87-%D8%B7%D9%84%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%85%DB%8C-%DA%AF%D9%88%DB%8C%D8%AF.html

 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کاظم موافق

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.