رفتن به محتوای اصلی

اسلام چون سلاح سیاسی - بخش دوم
23.10.2009 - 17:22

در 21 اوت 1969 دو سال بعد از شکست اعراب در جنگ شش روزه ژوئن 1967، بخش عربی بیت المقدس بدست اسرائیلی ها افتاد ، شخصی بنام : میکائل روزن (Michael Rosen ) یهودی استرالیائی تبار مقیم اسرائیل ، گنبد مسجد القصی سومین مکان مقدس مسلمانان را به آتش کشید.به دنبال آن خشم و نفرت و احساسات مسلمانان تحریک و جریحه دارشد. در مقابل این عمل کاملأ طراحی شده ، دولت اسرائیل برای اینکه از مسئولیت خود شانه خالی بکند ، رسمأ اعلام کرد ، که مسئول این آتش سوزی ، میکائیل روزن ، یک فرد بیمار روانی است،لذا این دولت در برابر اعمال یک فرد بیمار روانی ، احساس مسئولیت نمی کند.برچسب بیمار روانی زدن ، برای عاملان این نوع عملیات کاملأ از پیش طراحی شده، سکه رایج در جهان عملیات سری و طراحی شده است. همچنانیکه 24 سال بعد از این عمل یک جنایتکار یهودی تبار دیگری بنام :باروخ گلد اشتاین (Baruch Goldstein ) در سال 1994، نمازگزاران فلسطینی مسجد هبرون را در هنگام نماز به آتش مسلسل بست و بیش از بیست نفر فلسطینی را به قتل رساند . این بار هم دولت اسرائیل برای اینکه کوچکترین مسئولیتی از این جنایات وحشتناک را بر عهده نگیرد ، باز هم برچسب بیمار روانی بر این جنایتکار زد و خود را از مسئولیت ، مبرا دانست، باروخ گلد اشین را خودکشی کردند!!!

گرچه امروز میکائیل روزان با« انجام وظیفه خود» به فراموشی سپرده شده است ، ولی نتایج عمل او را می توان تا امروز احسا س کرد.این عمل، حد تحریک احساسات جریحه دار شده مسلمانان ، خصوصأ اعراب فلسطینی را نشان می دهد. چنانکه در سپتامبر 2000 تحریکات و تحقیر عمدی آیرول شارون با رفتن به میدان مقابل مسجد القصی ، باعث انفجار خشم فلسطینیان و شروع انتفاضه دوم شد، وبیش از پیش امید صلح بین اسرائیل و فلسطین را به نا امیدی کشاند.

آتش کشیدن عمدی گنبد مسجد الاقصای ، آنهم بعد از شکست اعراب در جنگ شش روزه، یک جوٌ هیجان زده نکبت و فاجعه و تحقیر در بین فلسطینیان و مسلمانان جهان ایجاد کرد.

در این رابطه ، بترتیب ، به مقاله تحلیلی سیاست شناس معتبر لبنانی بنام : رنه نبا- (René NABA) متخصص جهان عرب و اسلام ، که در 8 صفحه در زبان فرانسه ، با استناد به واقع تاریخی ،که در این 40 سال در جهان اسلام از جنبه سیاسی ، دیپلماسی ، جنگ های خونین و جنگهای روانی و تبلیغاتی در راستای تبدیل اسلام به سلاح و آلت سیاسی ، با دخالت مستقیم و غیر مستقیم آمریکا ، انگلیس ، اسرائیل ،و عربستان سعودی ، گذشته است ، به تفسیر و توضیح خواهیم پرداخت .امٌا لازم است ، خوانندگان قبلأ به عمل کرد قدرت های استعماری در استفاده و یا سوء استفاده از نا آگاهی بخشی از قشر تحصیل کرده ایرانی ، که با رفتن برای ادامه تحصیل ،با دخالت «اسلام شناسان و شرق شناسان اروپائی و غربی » که حتی بعضی از آنها برای مردم فریبی ، به ظاهر به دین اسلام گرویده بودند ولی در حقیقت در خدمت سازمان های اطلاعاتی کشور خود بودند و چنین ماموریت هائی را داشتند، با نمومنه های تاریخی از منظر خوانندگان ایران می گذاریم.

نورالدین کیانوری ،نوه شیخ فضل الله نوری ، شیخ مرتجع ، ضد مشروطیت ، در زمان رضا شاه با گروهی از محصلین اعزامی ، برای تحصیل با پول ملت ایران در رشته معماری ، به آلمان میرود ، وقتی به ایران بر می گردد ، تا آخرین روز عمرش در خد مت ، دستگاه حکومتی اتحاد جماهیر شوروی می ماند!عجیب اینکه مدتها بدون کوچکترین انتقاد از نظام اسلام ناب محمدی آقای خمینی ، از این نظام ، به عنوان نظام ضد آمریکائی ، آنچنان پشتبانی می کند ، که مردم کوچه و بازار از او با لقب آیت الله کیانوری ! یاد می کنند و در نهایت نیروهای های چپ لائیک ایران با این سیاست حزب توده ، بدست آخوند ها به مسلخ فرستاده می شوند.

سٌید حسین نصر ، پسر دختر عموی نور الدین کیا نوری ، از سلاله همان شیخ فضا الله نوری ، از 12 سالگی برای تحصیل ، به آمریکا می رود، تا لیسانس فیزیک در دانشگاه های معتبر این کشور تحصیل می کند ، اما عوض اینکه در ادامه همان رشته به تحصیل بپردازد ، یک دفعه یاد علوم اسلامی می افتد و به تیتر و عنوان پروفسور فیلسوف ، متخصص در علوم انسانی به ایران برمی گردد،وبا کمک خانم فرح پهلوی همسر شاه انجمن شاهنشاهی فلسفه اسلامی راه می اندازد و هانری کربن و سایر اسلام شناس ها را به ایران دعوت می کند ! عجیب اینکه وقتی که نظام اسلام ناب محمدی آقای خمینی ، با تمام جنایاتی که نسبت به آزادیخواهان و پیروان راه دکتر مصدق رهبر ناسیونالیزم ایران انجام می دهد ، پرفسور فیلسوف اسلام شناس ما ، مایل نمی شود در ایران اسلامی زندگی بکند وبه آمریکا برمی گردد!

چند سطرنیز از آقا زاده پرفسورسید حسین نصر و خد مت ایشان به اسلام در دستگاه حکومتی ایالات متحدهً آمریکانیز لازم است سخن بگوئیم.

سید ولی رضا نصر متولد 1339 در تهران ، اسلام شناس و مشاور ریاست جمهوری آمریکا در دوران جورج دبلیو بوش (یعنی زمانی که زنان و کودکان مسلمان عراق ، به فرمان جورج دبلیو بوش ، زیر بمب های چندین تنی و بمب های خوشه ای ، قتل عام می شدند ) و عضو شورای شورای روابط خارجی ایالات متحده آمریکا و اساتید شناخته شده مسائل خاورمیانه در غرب است.او همچنین مشاور ریچارد هلبروک در کابینه باراک اوبا ما است. وی که از مدعوین کاخ سفید و رسانه های عمومی در موضوعات جهان اسلام می باشد، مقالات و کتب زیادی را به چاپ رسانیده است.وی پسر سید حسین نصر (از تبار شیخ فضل الله نوری معروف آخوند مرتجع دوران مشروطیت ،که از برکت اسلام ناب محمدی آقای خمینی ، یکی از بزرگ را های تهران ، بنام : بزرگ راه شیخ فضل الله نوری ، نامگذاری شده است ، در حالیکه حتی یک کوچه بن بست هم بنام ، زنده یاد دکتر محمد مصدق وجود ندارد.تاکید از ما است)

ولی رضا نصر هم اکنون استاد روابط بین الملل و عضو شورای روابط خارجی آمریکا و عضووابسته به مدرسه جان اف کندی دانشگاه هاروارد می باشد.وی دکترای خود را از دانشگاه ام آی تی و دانشگاه نا فتس در یافت نمود(در چه رشته ای؟ با چه عنوانی؟) و تا کنون در چند ین دانشگاه همانند دانشگاه استنفورد ودانشگاه کالیفرنیا ، در سندیا گو نیز تدریس نموده است. او با پدر خود سید حسن نصر کتاب :انتظار هزاره شیعه در تاریخ، (Shism in history :Expectation of the Millenium) را نوشته است.(ماًخذ ویکی پدیا )

از این هموطنان چه تحصیل کرده دانشگاهی ، که در علوم تجربی ، چون فیزیک ، داروسازی ، و یا ادبیات ، تحصیل کرده اند و و یک دفعه «برحسب تصادف فیلسوف ، جامعه شناس و در نهایت اسلام شناس و شیعه شناس شده و تبدیل به مشاورین دولت های خارجی ،و یا نظام جمهوری اسلامی ناب محمدی شد ه اند ، ما ایرانیان زیاد داریم.اگر بعضی از این اسلام شناس ها سر از واشنگتن و لندن و پاریس در می آوردند و در می آورند ، بعضی از آخوند ها هم مثل موسوی خوئینی ها ،رهبر وسازمان دهنده اشغال سفارت آمریکا ،که به 8 سال جنگ ایران عراق منتهی شد،قبل انقلاب سر از برلن شرقی در آورده بود.

نمونه دیگر این عجوبه های اسلام زده سید احمد مهینی یزدی ،معروف به احمد فردید، متولد ا283 از یزد، زمانی طرفدار فاشیسم هیتلری می شودو می گوید صلیب شکسته نازیسم همان نام علی امام اول شیعیان ، بصورت وارونه است!در سال 1325 با بورس وزارت فرهنگ به اروپا برای تحصیل اعزام می شود ، چهار سال در پاریس و 4 سال در هایدلبرگ آلمان می ماند ولی بدون مدرک تحصیلی ، بیسواد می آید و بیسواد برمی گردد.زمانی برای برای محمد رضا شاه لقب «آریا مهر » می دهد ! وقتی که انقلاب 1357 موفق می شود ، اینبار تمام عیار مسلمان انقلابی می گردد «...» سر انجام فردید رایش خود را در برپائی جمهوری ولایت فقیه تحقق یا فته می بینددر دیدار با خمینی ، فردید را به ستایشگری تبدیل می کند که در ستایش ابر مرد و رهبر فرهمند خود مدح نامه می نویسد و تصویر خمینی را حتی بالاتر از تصویر هایدگر می نهد .حتی او مدعی می شود که : هاید گر در جهت انقلاب اسلامی است و ندانسته طرفدار انقلاب اسلامی است.علم الاسماء من از نظر تاریخی مستلزم این است که به ولایت فقیه بروم!! فردیدی که چهار دهه عالم غیب را دست می انداخت با بوسه زدن به دست خمینی فریاد می زند :من به فاعلیت بالغیب معتقدم ، افق من انقلاب جهانی و مهدی موعود است.( ماًخذ :http://quiet-cry .blogspot.com/2009/09/blog-post_4970.html ) سایت فریاد بی صدا.

از این شخصیت های بظا هر «علمی و دانشگاهی !» متاسفانه در وطن بلاکشید ه ما زیاد هستند. اما من راقم این سئوا ل که در در حدود 40 سال است مقیم فرانسه هستم و تمام تحصیلات دانشگاهی ام در فرانسه بوده است ،و خوشبختانه هموطنانی چون زنده یا دان : دکتر غلامحسین صدیقی ، پدر جامعه شناسی ایران ، دکتر امیر حسین آریانپور ،جامعه شناس و پژوهشگر در زمینه جامعه شناسی به مفهوم علمی آن ، دکتر فریدون آد میت ، این مرد مورًخ و تحلیلگر تاریخ سیاسی ایران معاصر ، که نسل های آینده ، تاریخ حرکت های فکری و اجتماعی و سیاسی نیمه قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم را به همت کار واقعآ علمی ایشان خواهند شناخت ،و یا آثار ادبی - سیاسی محمد علی جمال زاده ،صادق هدایت ، احمد کسروی، در روشنگری بخشی از ایرانیان ، واقعأ سنگ تمام گذاشتند و حتی درد دوری از وطن کشیدند و یا چون احمد کسروی به چاقوی جهل و خرافات ، کشته شد ، چرا این عزیزان به بیراهه و حتی آگاهانه و یا نا آگاهانه به خدمت قدرت های استعماری کشیده نشدند؟ در راستای دادن جواب ، به این سئوال به زندگی سیاسی ، مذهبی ، نظامی ، دانشگاهی ، یک شخصیت عجیب و در عین حال مرموز و هزار چهره ، دیپلماسی «استاد و پدر معنوی «دکتر علی مزینانی ، معروف به علی شریعتی می پردازیم ،که چگونه قدرت های استعماری ، اسلام شناس ، فیلسوف اسلامی ، روشنفکر اسلامی ،« آخوند روشنفکر و روشنفکر آخوند » می سازد و هدفشان از این برنامه ها چیست؟

دکتر علی مزینانی ، معروف به دکتر علی شریعتی ، هم سن سال ، استاد پروفسورسید حسین نصر ،از دانشکده ادبیات مشهد ، لیسانس ادبیات می گیرد و به عنوان شا گرد ممتاز در سال 1339 به فرانسه فرستاده می شود. ایشان در مدت اقامت در فرانسه ، با آشنائی با استاد فرانسوی بنام لوئی ماسییون (Louis Massignon-1883-1962) یک دفعه جامعه شناس ، اسلام شناس ، شهید شناس می شود و هزاران جوان ایرانی را با یک مشت اندیشه های خرافی به پایه و بی مایه منحرف می کند. آیا می دانید همین حضرت لوئی ماسییون ، اسلام شناس باستان شناس متخصص جهان اسلام ، که قبل از جنگ اول جهانی در مناطق مسلمان نشین سیرو سیاحت می کرد و در همان جنگ با شکست امپرطوری عثمانی ، دوش بدوش لورنس عربی معروف، جاسوس انگلیس ،وارد اروشلیم شدند ، شغل واقعی اش چکاره بود؟ در همین مقاله مختصری از زندگی همین آقای لوئی ماسینیون ، مسیحی کاتولیک دو آتشه پیرو فرقه فرانسیسکن(St François d’assise ) بود و هرگز هم علنأ به کسی نمی گفت ، و تز دکترای اش را در باره منصور حلاج نوشته است ، همچنانیکه ، هانری کربن شاگرد ایشان اسلام شناس معروف تز دکترایش را در باره سهروردی نوشته اند ، این استادان اسلام شناس چه نقشی در سیاست خارجی فرانسه نسبت به کشور های مسلمان داشتند و دارند؟ چرا آقا یان دکتر پرفسور فیلسوف های پدر و پسر ، چون سید حسین نصر و سید ولی رضا نصر ، این اسلام شناسان این چنین به دستگاه حکومتی آمریکا نزدیک هستندو هروز هم نزدیک تر می شوند ولی در زیر «حکومت اسلام ناب محمدی آقای خمینی و ولی فقیه فاضل سید علی خامنه ای ، زندگی نمی کنند؟

در اینجا لازم می دانم ، از هموطنان خود ، برای آگاهی خودم این سئوال را بکنم :

الف - آیا شما تا حال یک پژوهشگر خارجی مثلأ انگلیسی یا فرانسوی را دیده اید که به ایران و یا به مصر برود ، در این دو کشور غیر اروپائی و غیر مسیحی ،تز دکترا در باره ویلیام شکسپر ، اسکار وایلد ، یا داوید هیوم ، یا ویکتور هوگو ، ویا شارل منتسکیو بنویسد؟ یک انگلیسی اگر بخواهد در باره اسلام و اندیشه های اسلامی تز بنویسد ، مسلمأ زبان عربی را همراه با زبان کشور مسلمان ایکه در آنجا تحصیل و تحقیق می کند را باید خوب بداند ،و چنین تز را در کشور های مسلمان چون مصر و ایران و سوریه و عربستان ترکیه می نویسند. یک ایرانی وقتی روی مسئله دین و باور های دینی وتاثیر آن در فرهنگ اروپائی در کشور اروپائی مسیحی می خواهد تز بنویسد ، منطقی و عقلانی است ،که در باره نقش مسیحیت در تمدن انسانی باید تحقیق بکند.اماچرا « دکتر ها فیلسوف های ایرانی عوض اینکه بروند به قم ، نجف، قاهره ، تز های مربوط به اسلام و فرهنگ اسلامی بنویسند ، در واشنگتن و لندن ، پاریس ، یاد اسلام ناب محمدی می افتند ! چرا؟

ب- چرا دولتهای استعماری چون انگلستان فرانسه ، روسیه ، آمریکا ،در مراکز دانشگاهی و علمی خود ، کرسی های اسلام شناسی ، باستان شناسی ، شرق شناسی ، ایران شناسی دارند ،ولی کشور های ایکه در طول 3 قرن اخیر توسط این کشور ها از لحاظ مادی و فرهنگی استعمار شده اند ،در این کشور ها کرسی انگلیس شناسی ، آمریکا شناسی ، روسیه شناسی ، فرانسه شناسی ، مسیحیت شناسی ، کاتولیک شناسی ، پروتستان شناسی ، ارتدوکس شناسی به معنی واقعی آن وجود ندارد؟ایرانی که بیش از هزاران سال با چین و هندوستان رابطه تاریخی فرهنگی ،سیاسی ، اقتصادی داشت و هنوز دارد ، تا کنون چند نفر چین شناس ،هند شناس ، ژاپن شناس تربیت کرده است، که حد اقل روابط سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی خود را با این سه کشور مهم دنیا ، با جمعیتی بیش از دو ملیارد را بر مبنای آگاهی های فرهنگی و سیاسی محققین خود تنظیم بکند؟

در ینجا بطور زمان بندی شده ، نگاه کوتاهی به زندگی لوئی ماسینیون ، اسلام شناس معروف فرانسه در خدمت سیاست خارجی فرانسه می اندازیم ، تا ببینیم چرا بعضی از ایرانیان ، در اروپا و آمریکا ، یک دفعه رشته تحصیلات پائه دانشگاهی خود را ،چون علوم فیزیک ، داروسازی ، شیمی آنالیتیک ، را کنار می گذارندوچون آقایان پرفسورسید حسین نصر ، آقا زاده شان سید ولی رضا نصر ،علی شریعتی ،حسین حاج فرج دباغ معروف به دکتر عبدالکریم سروش تبدیل به «فیلسوفان و جامعه شناسان اسلامی می شوند؟و بعدأ هر از چند گاهی ، به عناوین استاد مدوع ، در دانشگاه های معتبر این کشورها ، اسلام شناسی ، عرفان شناسی ، شهید شناسی ،تدریس می کنندو از مزایای قانونی آن استفاده می کنند؟

زنده یا دکتر فریدون آد میت درخاطرات دوران تحصیلی خود در لندن ، می نویسد ،(...) « وقتی که به لندن رفتم مسئولین دانشگاهی این کشور ، خیلی مایل بودند ، که من در باره شرق شناسی تحصیل بکنم ! امٌا من در جواب گفتم : من خودم از شرق می آیم ، من می خواهم غرب شناسی بخوانم ، که بدرد مملکت من بخورد.» (نقل به مفهوم) ای کاش این هموطنان اسلام شناس و فیلسوفان وجامعه شناسان اسلامی، فلسفه و جامعه شناسی غرب را در غرب تحصیل می کردند ، چه بسا اگر یک جو عرق ملی و میهنی داشتند، نمی گذاشتند ، ملت آلت دست یک مشت آخوند بیسواد و سیاست های استعماری بیگانگان بشود.

نگاه بسیار مختصر به زندگی لوئی ماسینیون ، اسلام شناس فرانسوی و پدر معنوی مرحوم علی مزینانی معروف به علی شریعتی ، تئوری پرداز :شهید سازی ،مجاهد سازی ، در ایران قبل از انقلاب .(ماًخذ :Wikipédia )

* * * * * *

لوئی ماسینیون در27 ژوئیه سال 1883 بدنیا آمد و در سال 1962 در گذشت .این اسلام شناس معروف فرانسوی علاوه بر اینکه تز دکترای خود را در باره منصور حلاٌج ، که در سال 922 در بغداد بطور فجیع شهید شد نوشت ، در عین حال قلم شیوا و تسلط کامل و سبک نگارش بسیار غنی در زبان فرانسه داشت.

تاریخ های مهم ایکه به عنوان کلید گشودن زندگی این شخصیت است چنین می باشند.

1901- ملاقات با یکی از دوستان پدرش ، بنام :Joris –karl Huysmans که بطور عمیق در مسیر زندگی او تاثیر گذاشت.

1902- لیسانس اش را در 20 سالگی در رشته ادبیات در یافت می کند، وبرای در یافت دیپلم تحصیلات عالیه ، عنوان تابلو جغرافیای مراکش در قرن شانزدهم را موضوع تحقیق خود انتخاب می کند.( مراکش از سال 1823 رسمأ بخشی از مستعمرات فرانسه بود ،و جمهوری سوٌم فرانسه ، در سال 1871 ،به قانون برتری اروپائیان ، بر فرودستی غیر اروپائیان را رسمیت بخشید .ناکید از ما است)

1904- برای کار های تحقیقی اش به مراکش می رود.

1906- ماسینیون موفق به در یافت دیپلم زبان ادبی و محاوره ای زبان عرب می شود و به مصر می رود در آنجا مصر شناس معروف فرانسوی بنام :Gaston Maspero را ملاقات می کند،و عضو گروه کاوشگران و باستان شناسان مصری می شود.( همین با ستان شناسان غربی که بخاطر بیسوادی و نا آگاهی ما شرقی ها از برکت اسلام ناب محمدی یک مشت آخوند آثار باستانی و فرهنگی مان رابه تاراج می بردند وامروز هم می برند،و ما باید در موزه های لندن –پاریس – برلن –سن پطرزبورگ- نیوریوک ، باید آنها را ببینیم .آری ماسینیون هم یکی از این باستانشناسان و کاوشگران بود.نفوذ بر مصر ورقابت بین فرانسه و انگلیس دراین کشور خصوصأ تسلط بر راه آبی کانال سوئز نیز بشد ت ادامه داشت.تاکید از ما است.) ماسینیون ،در مصر برای اولین بار از طریق آثار فرید الدین عطٌار با شخصیت منصور حلاج آشنا می شود.

1907- در این سال تصمیم می گیرد ، تز دکترای ادبیات اش را روی منصور حلاج بنویسد.

1907-1908 – بوسیله: ژنرال :Beylié ماسینیون ماموریت پیدا می کند ،که کاوشهای باستاشناسی اش را در عراق ادامه بدهد.در 7 ژانویه در یک محله قدیمی مسلمان نشین شهر بغداد ساکن می شود.مدت یک ماه و نیم با تلاش و جدیت در فرهنگ و زبان جدید وارد می شود، و آداب و رسوم مردم عادی را با دقت مراعات می کند و به پوشیدن لباس ترک های عثمانی واقعأ خود را بصورت یک ترک عثمانی قاطی جمعیت می کند و شروع به آموختن زبان ترکی می شود.( عجیب است ، که ژنرال فرانسوی ، به یک فرانسوی شیفته فرهنگ عرب و اسلام ، دستور می دهد که برای کاوشهای باستان شناسی ، آن هم در سال در سال 1908 ، امپراطوری عثمانی در حال نزار به بغداد برود! اما وقعیت یغیر از آن است. در سال 1908 ، انگلیسی ها در مسجد سلیمان ، به اولین چاه نفت در خاورمیانه می رسند. در همان سال ، امپراطوری عثمانی قرار داد کشیدن خط آهن از استانبول تا بغداد و از بغداد تا بصره ، دهانه خلیج فارس را به آلمانی ها داده بود. در آن سال مامور اطلاعاتی انگلیس بنام لورنس عربی معروف ، که هنوز معروف نبود ، به عنوان باستان شناس ، و کاوشگر ، ماًموریت داشت ، قدم به قدم ، مهندسین آلمانی را که خط آهن استانبول به بغداد را می کشیدند ، بظاهر بنام کاوشگر مناطق تاریخی تعقیب بکند ،و کروکی و عکس های پل ها ی مهم خط آهن و ایستگاه های این راه استراتژیک را که در واقع برلن را به استانبول ، بغداد و دهانه خلیج فارس متصل می کرد ، در اختیار انگلستان بگذارد. ماموریت لوئی ماسینیون فرانسوی اسلام دوست هم در راستای همین ماموریت لورنس عربی دوستدارا عراب بود.تاکید از ما است)

1913-1918- لوئی ماسینیون در سال 1914با دختر یکی از فامیل هایش بنام :Marcella Dansaert-Testelin ازدواج می کند .( لوئی ماسینیون که در اصل یک مسیحی کاتولیک از فرقه فرانسیسکن، بسیار با ایمان ومعتقد بود ،و بنا به سنت کاتولیک های بسیار مئومن و متعصب ، به سه اصل :مجرد ماندن- فقیر ماندن – مطیع کلیسا بودن(Chasteté-Pauvreté-Obéissance) سوگند یاد کرده بود، مجبور می شود ، که قبل از ازدواج ، در سال 1913 ،از مسئول رهبری دینی او در کلیسا ،که تمام رفتار و اعمال ماسینیون را رهبری می کرد از او تقاضا بکند ،که سوگند مجرد ماندن اور را لغو بکند تا او بتواند با دوشیزه مارسلا ازدواج بکند. همین آقای ماسینیون ،که این چنین به اصول مسیحیت و دین باوری پابند است ، از برکت «رابطه صمیمانه با جهان اسلام » به مسلمانان از طریق «روشنفکران اسلامی » اسلام شناسی یاد می دهد! یکی از آثار معروف ماسینیون در رابطه با حضرت مریم است ،و حضرت مریم شخصیت مورد احترام و علاقه ماسینیون بود . در همین را ستا هم آقای علی شریعتی هم کتاب معروف خود بنام : «فاطمه فاطمه است » را می نویسد. در صورتیکه تصویری که از این دوشخصیت در مسحیت و اسلام بر باور های مردم گنجانیده اند ، یک تصویر اسطوره ای است.تاکید از ما است)

با شروع جنگ اول جهانی در سال 1914 ماسینیون که برای چنین مواقعی تربیت و آموزش دیده بود ، در واحد های نظامی مخصوص مستعمرات ، بنام نیروهای نظامی شرق ، با درجه افسری به ارتش فرانسه وارد می شود و او را به جبهه خاورمیانه می فرستند.این« اسلام شناس صوفی مسلک و اسلام دوست !!!» اینبار با توپ و تفنگ عشق و علاقه اش را به اسلام و مسلمانان را نشان می دهد!در سال 1917 ، دوش بدوش لورنس عربی معروف انگلیسی ، بعد از شکست ارتش عثمانی ، وارد اورشلیم (قدس آقای خمینی و بیت المقدس مسلمانان ) می شود و با غرور شادی

آزادی اورشلیم کانون مسیحیت از دست مسلمانان را جشن می گیرد!

1919-در نوامبر 1919 بعد از پایان جنگ به عنوان استاد جانشین ، وارد کلژ دو فرانس می شود و در آنجا جامعه شناسی اسلامی تدریس می کند.البته ! چه اسلام شناسی بهتر از لوئی ماسینیون می توان برای قدرت های استعماری و پیشبرد اهداف آنان پیدا کرد؟

1922-در این سال بلاخره در 39 سالگی بعد از 18 سال سیر و سیاحت ، تحقیق و جمع آوری اطلاعات و جنگ علیه امپراطوری عثمانی ، ماسینیون از تز خود در باره زندگی منصور حلاج دفاع می کند.

1926-در 30 ماه مه 1926 سوگند وفاداری خود با فرقه کاتولیک فرانسیسکن را تجدید می کند ،و نام ابراهیم را به عنوان لقب دینی ، برای خود انتخاب می کند.

1933- ماسینیون دوباره به جهان اسلام بر می گردد و مقیم قاهره می شود و در قاهره به عنوان زبان شناس اروپائی متخصص زبان عرب ،که جمعأ 5 نفر اروپائی بودند ، انتخاب می شود و ریاست این مجمع را قبول میکند.

1934- در بندر مصری «المدینته د میاط »به فاصله 200 کیلومتری قاهره، با همراهی خانم ماری کاهل (Mary Kahil) فرقه مذهبی بدالیه (Badaliya) را بنیان می گذارد ، که یک فرقه مذهبی – مسیحی است.(ماسینیون چرا در سال 1934 این بندررا ، که اروپائیان به آن :Damiette می گویند ،(20 کیلومتری بندر معروف پرت سعید ، ونزدیکی دهانه کانال سوئز) انتخاب می کند و در آنجا فرقه ال بدالیه را پایه گذاری می کند؟ ای کاش مرحوم آقای دکتر علی شریعتی ، از پدر معنوی خود این سئول را می پرسید . کسانی که تاریخ 200 سال جنگهای صلیبی را مطالعه کرده باشند ، حتمأ با نام این بندر ، که امروز جمعیتی در حدود یک ملیون نفر دارد ، آشنا هستند. معروف است در جنگ های صلیبی ،پنجم و هفتم ، دو بار صلیبیون سعی کردند ، از طریق ناوگان جنگی خود ، بر این بندر مسلط بشوند و هر دو بار شکست خوردند. چون موقعیت این بندر چنین است مه می گویند: هر دولتی که بر بر بندر دمیاط مسلط شود ، بر نیل و مصر مسلط خواهد شد. اما چرا فرقه ال بدلیه را ماسینیون در آنجا پایه گذاری می کند ؟ کلمه ، بدل ، بدلیه ، کلمه عربی است.لوئی ماسینیون فرانسوی و پیرو فرقه فرانسیسکن، کاتولیک بود. پس چرا اسم فرقه اش را یک کلمه فرانسوی نمی گذارد؟ و معنی ال بدلیه از منظر مسیحیت چیست؟ بد ل یعنی عوض ، خلف ،جانشین ، ، هر چه بجای دیگری واقع شود ونیز به معنی کریم شریف ، جمع آن ابدال و بدلاء یعنی جانشینان ، مردمان شریف و کریم.-( ماً خذ فرهنگ عمید ).درباور های مسیحیت ، تصویر حضرت مسیح، بدل خدا است.پدر ، پسر ، و روح القد س ، در باور دینی مسیحیت این معجزه است ، بدل خداوند در روی کره خاکی حضرت مسیح است که برای هدایت بشریت ، جانش را فدای تمام بشریت کرد، لذا کسانیکه می خواهند راه حضرت مسیح را طی بکنند، باید برای خوشبختی بشریت حتی جانشان را فدا بکنند. البته پشت این کلمات و جملات زیبا یک واقعیت تاریخی هم وجود دارد ، که با این جملات همخوانی ندارند . تاریخ اد یان ،خصوصأ ادیان توحیدی، چیزی جز جنگهای خونین ،و کشت و کشتار چیز دیگری مشاهده نمی کنیم، هنوز هم این کشت و کشتارها ادامه دارد.در شروع سومین جنگ عراق ، که نیروهای آمریکا و انگلستان ، و هم پیمانانشان ، قبل از پیاده کردن نیرو ، شهر های بزرگ عراق را شبانه روز با بمب های چندین تنی ، بمباران می کردند،آقای جورج دبلیو بوش ، رئیس جمهور وقت آمریکا به دنیا اعلام می کرد ، که من در این کاخ سفید ، از طریق حضرت عیسی ، با خدا در ارتباط هستم !آیا این خدای جورج بوش بود که فرمان قتل هزاران کودک و زن بیگناه را صادر می کرد، یا منافع شرکت های چند ملیتی صنایع نفت ،و اسلحه سازی بود ، که این جنگ را راه انداخته بود؟ مسلمأ لوئی ماسینیون در راستای منافع ملی و میهنی خود ، در مصر سال 1934 این فرقه را راه انداحته بود. چنانکه در سال 1956 ، وقتی که جمال عبدالناصرکه کانال سوئزایکه از قلب وطن اش می گذرد و تنها در آمد مملکت اش ، همان حق عبور کشتی های خارجی هستند را خواست به حق ملی بکند ، خاطرتان هست ، که دولتهای فرانسه ، انگلیس ، اسرائیل ، چه بر سر ملت مصر در آوردند؟ درد آور اینکه چند سال بعد یک عده جوان ایرانی برای تحصیل به اروپا و آمریکا می روند ، و اغلب شان در دامان این اسلام شناسان آمریکائی ، انگلیسی و فرانسوی ،فیلسوف و جامعه شناس اسلامی می شوند!! تا کید از ما است)

1947-ماسینیون در این سال منطقه مطالعات اسلامی اش را عوض می کند ،و به مقام رئیس مرکز مطالعات ایرانی می شود! مطالعات عربی واسلامی اهل تسنن شان تمام شده بود ، این بار ، شیعه شناسی لازم دارند ،آنهم در یک کشوری چون ایران ، با موقعیت سوق الجیشی چون ایران ، با 2700 کیلومتر مرز ، با اتحاد جماهیر شوروی سابق ،و میادین نفت خلیج فارس ،و اوج جنگ سرد!!!(تاکید از ما است )

1954-ماسینیون در ایالت برتانی فرانسه زیارت گاه مسیحیت بنام :Sept Dormants d’Ephese را تاسیس می کند.

1956- ماسینیون رئیس انجمن دوستداران گاندی می شود.

1962- ماسینیون در 31 اکتبر 1962 با یک سکته قلبی از این دنیا می رود.

عکس ماسینیون در لباس ترکان عثمانی در بغداد سال 1908

شاگردان لوئی ماسینیون :

*هانری کربن فرانسوی اسلام شناس ، متخصص اسلام شیعی ، و تز دکترای خود را در باره سهروردی ، معروف به شیخ الاشرق نوشته است .( این اسلام شناس فرانسوی در رژیم سابق در زمان ریاست انجمن فلسفه شاهنشاهی پروفسور سید حسین نصر ، به ایران دعوت شد ، و ملت ایران از برکت این اسلام شناس پروتستان فرانسوی ، و پروفسور نوه دختری شیخ مرتجع زمان انقلاب مشروطیت ،فضل الله نوری ، سریعتر از همه مسلمانان جهان ، به اسلام ناب محمدی آقای خمینی رسیدند.

*اوا دو ویتری ، که دین خود را با قبول اسلام تغیر داده است و تزی در باره مولانا جلال الدین رومی نوشته است ، یکی دیگر از شاگردان ماسینیون است.

*عبدالرحمان بدوی ، متفکر و فیلسوف و اسلام شناس مصری .(ای کاش این مصری ، عوض اینکه اسلام را از طریق لوئی ماسینیون می شناخت ، می رفت در انگلستان ، دلیل سلطه و استعمار انگلیس و فرانسه بر ملت های مسلمان را تحقیق و پژوهش می کرد.تاکید از ما است.)

* آمریکائیان بنام های ژرژ ماک دیسی ،هربرت ماسون ، جمس کریتزکیچ .از شاگردان ماسینیون بودند.

* دکتر علی شریعتی ،( البته درسند فرانسوی ،که من راقم این سطور این مطالب را آز آن گرفته ام ، مرحوم شریعتی را با عنوان های فیلسوف ،و جامعه شناس و مبارز سیاسی معرفی می کند.!) مرحوم شریعتی ، نه فیلسوف یود ، نه جامعه شناش .اولأ خود ایشان در کتابی که با عنوان :ایدئولوژی نوشته است ، ،در صفحه 98 ، با قلم خود می نویسند: فلاسفه پفیوز های جامعه هستند ! من هرگز به خودم اجازه نمی دهم به هیچ انسانی ، توهین بکنم. اما این سئوال را از خود می کنم ، که سواد و دانش ایشان تا این حد بود که بنویسند ، که فلاسفه پوفیوز های جامعه اند؟!!! وانگهی فیلسوف به کسی می گویند ، که خالق مفاهیم فلسفی(les Concepts) باشد. مثلأ فردریک هگل ، یا کانت ،و یا مارکس ،یا سارتر، خالق مفاهیم فلسفی و دارای مکتب فلسفی هستند. اما اینکه دکتر شریعتی ، جامعه شناس بود ، با تمام احترام ایکه به خاطره یک انسان از این دنیا رفته و به خوانوانده ایشان دارم ، به عنوان یک جامعه شناس ، که مدت 9 سال در دانشگاه های فرانسه در رشته جامعه شناسی عمومی و جامعه شناسی سیاسی تحصیل کرده ام، دادن عنوان جامعه شناس ، به مرحوم علی شریعتی نوعی بی احترامی به شریعتی است. کسی که دریک دانشکده پزشکی معتبرمدت 6 و حتی 7 سال در رشته پزشکی تحصیل نکند و این تحصیلات رابا گذراندن امتحانات رسمی با موفقیت قبول نشود ، نامیدن آن فرد به عنوان پزشک ، نوعی بی حرمتی است.برای اینکه فردی به عنوان جامعه شناس شناخته شود ، حداقل باید تا حد ماستر (مدرک کارشناسی ارشد) در یک دانشگاه معتبر ، دروس جامعه شناسی بخواند وامتحانات این دروس را با موفقیت ،بگذراند.

این دروس در دانشگاه های فرانسه در رشته جامعه شناسی عمومی عبارتند از:

جامعه شناسی عمومی . مکاتب جامعه شناسی .تحلیل متون جامعه شناسی . جامعه شناسی شهری . جامعه شناسی روستائی . جامعه شناسی تعلیم و تربیت . اقتصاد سیاسی .متودولوژی . آمار .ریاضیات مدرن.جامعه شناسی کار و سند یکا های کارگری. تاریخ مبارزات کارگری برای بیمه های بازنشستگی و درمانی. جامعه شناسی ادیان. مدت تحصیل این دروس 5سال طول می کشد. بعد اگر کسی خواست به دوره دکترا قدم بگذارد ، این دوره هم حد اقل 3 سال طول می کشد.اگر مرحوم علی شریعتی ، دکتر عبدالکریم سروش ، آقآی ابوالحسن بنی صدر ،نویسنده تئوری اقتصادی اسلامی ، اقتصاد توحیدی ! پرفسور سید حسین نصر ، دکترسید ولی رضا نصر ،و بقیه «روشنفکران دینی !» جامعه شناسی و یا فلسفه به معنی واقعی آن تحصیل کرده بودند ،وطن و ملت بلاکشیده ما ، زیر چکمه استبداد محمد رضا شاهی و استبداد شیخ شاهی ، و یک مشت خرافات باز مانده از جامعه عشیره ای 14 قرن پیش عربستان ، که شبانه روز ازرسانه های دولتی تبلیغ می شوند، در این شرایط فعلی نبودند. خاطرتا ن هست ، که آقای روح الله خمینی ، نه تنها به ملت وعده آب و برق و اتوبوس مجانی داده بود ،و حتی قول داده بودند ، که ملت ایران را به کمال انسانیت برسانند!امروز بعد از 31 سال ، ازبرکت حاکمیت اسلام ناب محمدی آقای خمینی ، کشور ایران ، از لحاظ تعداد اعدام ،و تعداد معتاد به مواد مخدر، به نسبت جمعیت اش ، در جهان ، مقام اول را دارد،و سن فحشا نیز بنا به مطالعات آسیب شناسی دانشگاه تهران تا 11 سالگی سقوط کرده است !خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار!!!

( بخش سوم :اسلام شناسان دولت فخیمه انگلیس ، که درد اسلام دارند .ادامه دارد.)

به قلم : کاظم رنجبر ، دکتر درجامعه شناسی سیاسی پاریس 22 اکتبر2009

ضمیمه عکس لوئی ماسینیون در لباس مبدل در بغداد .

اقتباس بطور کامل و یا به اختصار با ذکر نام نویسنده و سایت کاملأ آزاد است

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.