رفتن به محتوای اصلی

درسهای استراتژیک و تاکتیکی جنبش سبز
27.09.2009 - 18:17

بخش نخست

الیگارشی حاکم به رهبری خامنه ائی چنین محاسبه کرده بودند که طبق روال نسبتاً مرسوم انتخاباتی، بخش نزدیک به پانزده تا بیست میلیون تحریمگر،( عمدتاً طبقه متوسط و عمدتاً شهر نشین)، با فاصله گیری خود از روند انتخابات این فرصت را به رژیم خواهند داد تا طی یک روند انتخاباتی نسبتاً قابل قبول، احمدی نژاد را بریاست جمهوررسانده و مخالفین اصلاح طلب را برای همیشه و طی همین فرایند انتخاباتی از صحنه سیاسی حذف و آن میزان از آنها را هم که قابل جذب هستند جذب کند. رژیم هر گز گمان نمیبرد که موج شرکت بالای پانزده تا بیست میلیونی تحریمگران در انتخابات این دوره به نفع کروبی و موسوی همه محاسبات و معادلات آنرا وارونه سازد. نتیجه غیر قابل پیش بینی انتخابات، به یک باره رژیم را در برابر اتخاذ تصمیمی قرار داد که نه فکرش را میکرد و نه برای آن خود را آماده کرده بود. رژیم مجبور شد برای خروج از بن بستی هولناک به چنان تقلب آشکاری دست یازد که حتی واژه تقلب هم برای توصیف آن کافی نیست. شعار روزهای پس از انتخابات مردم : «تقلب یه میلیون ، دو میلیون نه بیست و سه میلیون!»، برای این رأی سازی آمرانه بیشترمناسب است تا واژه تقلب.

تقلب آشکار رژیم از یک سو و میزان حمایت دور از انتظار مردم از موسوی و کروبی از سوی دیگراین جسارت و انگیزه را نیز در ارودی اصلاح طلبان برانگیخت تا در برابر کودتای انتخاباتی ایستاده و به جای پناه بردن به خدا، اینبار به مردم پناه برند و مردم هم نشان دادند و همچنان میدهند که برای آرای خود ارزش قائل بوده و رهبران خود را هم تنها نخواهند گذارد.

واکنش رهبری و محافل پیرامونی او نشان از آن داشت که رژیم کودتا بهیچ وجه قصد تسلیم شدن به اراده مردم را ندارد. خامنه ائی، احمدی نژاد و سایر بلند پایگان نظام با ارائه تصویر دلخواه خود از مشارکت 85 درصدی مردم در انتخابات و ترجمه آن بعنوان حمایت وسیع مردم از نظام، عملاً خواستند به مردم دهن کجی کنند گوئی مردم ساعتها پای صف رأی ایستادند تا به نظام و برگزیده آن احمدی نژاد رأی دهند. معنای ژست تهدید و توبیخ آمیز خامنه ائی در نماز جمعه پس از انتخابات، چیزی جز تودهنی زدن به آن مردمی که با امید در این انتخابات شرکت کرده بودند تا دقیقاً به کسانی که نماینده رهبری و نظام نبودند رأی دهند، نبود. خامنه ای با زبان خاص خود این پیام را داد که ما پشیزی برای آرای مخالفین نظام و یا اصلاح طلبان رادیکال ارزش قائل نیستیم و با اراده خود آرای آنها را بازنویسی میکنیم. ما چنین میکنیم زیرا قدرتمندیم! در واقع خامنه ائی و الیگارشی مافیائی پشت سر او احساس میکنند پشتشان گرم است. نظام توانسته است با اتکاء به درآمد نفتی هنگفت سپاه و در کنار آن بسیج و علاوه بر آنها شبکه رانتخوار شده مساجد و هیئت های عزاداری ، خیل عظیم مداحان را به خدمت خود درآورد. سپاه پاسداران شاید تنها تشکیلات نظامی ای در دنیا باشد که از خودش همه چیز دارد . از شبکه بانکداری تا اسکله های خصوصی، شرکت های مختلف پیمان کاری و خدماتی در رشته های گونا گون، فعالیت های وسیع برون مرزی اقتصادی، شبکه بیمارستانی و .. . یعنی این تشکیلات از لحاظ بسیاری به یک مجموعه نظام مند و قائم بخود تبدیل شده است که حتی اگر همه کارگران ایران هم اعتصاب کنند و اگر بانکها هم بخوابند دستگاه نظامی حاکم، خود میتواند چرخها ی خود را بچرخاند و د رآنجا هم که نمیتواند از آن ذخیره حد اقل نیروی فنی و انسانی برخوردار هست تا با اتکاء به آن، بقیه قسمت های فلج شده اقتصاد و سرویس را با اعمال زور و اجبار و بهر قیمتی به کار اندازد. درآمد نفتی و علاوه بر در آمد ناشی از سایر منابع فعالیت سپاه این امکان را به آن میدهد تا بخش گرسنه جامعه را به اطاعت و انقیاد خود وادارد.

فرایند نفتی شدن ورشد بورژوازی انگلی و رانتبر متکی به در آمد نفت و مستقل شدن این بخش از کل جامعه، دولت و کلیت نظام را از مردم منتزع و مستقل نموده تا آنجا که آنها خود را بی نیاز از حمایت و یا تأئید مردم میدانند و تاهنگامی که شیر نفت دردست این الیگارشی مافیایی است، این الیگارشی و در رأس آن خامنه ائی از موضع قدرت با همه مردم و هر کسی که اقتدار آنرا به چالش کشد، سخن میگوید. رژیم در حقیقت با نفتی کردن کل اقتصاد و فلج کردن بخشهای ناوابسته به رانت نفتی، چنگال خود را بر خرخره مردم و میهنمان نهاده است. رژیم همواره بر آن بود است تا بموازات تشدید این کنتُرل نیمه نامرعی، از آرایش انتخاباتی برای کسب مشروعیت و وجاهت بین المللی نیز برخوردار شود. که سیرفرایند انتخاباتی اخیر به مسیر دیگری افتاد و محاسبات آنرا بهم زد. ولی این بهیچ وجه بدان معنا نیست که رژیم آماده است حتی ذره ائی از قدرت مطلقه و یا سلطانی خود را، صرف خرید مشروعیت کند. یکی از عللی که راه عقب نشینی ولو تاکتیکی ناچیزرا برای رژیم کاملاًبسته است گنداب مرگی است که درفاصله ای به قطر تارموئی در پس قدرت حاکم و سرکردگان آن، با چنان عمقی شکل گرفته است که حتی یک سر سوزن عقب نشینی رژیم در برابر مردم، سقوط کل نظام را در پی خواهد داشت. رژیم هرگز قادر نیست که حتی یکی از عوامل جنایات اخیر را به بازخواست جدی بکشاند زیرا مهره هائی که این جنایات را انجام دادند در چنان فضائی از خودمانی گری با تمام نظام و در محرمیت کامل با بلند پایگان نظام این جنایات را مرتکب شده اند که به پرسش گذاری هر یک از موارد آن بناچار به پرسش گذاری کل نظام منجر میشود چیزی که رژیم نمیتواند بدان تن دهد و لحن قاطع خامنه ائی در نماز جمعه پس از انتخابات، و لحن او در نماز جمعه روز قدس و سخنرانیهایش، بیانیه آخرین جلسه شورای خبرگان رهبری و ظاهر شدن احمد خاتمی به جای هاشمی برای اعلام نتیجه آرای مجلس خبران رهبری و قاطعیت بیانیه در دفاع از خامنه ائی و... همه و همه بر این دلالت دارد که رهبری نظام بهیچ وجه قصد کوتاه آمدن ندارد و دلیل آن روشن است، چون او نمیتواند کوتاه بیاید.

اگر این پیش گفته های تحلیلی را بپذیریم، مهمترین نتیجه ائی که میتوان از آن گرفت این است که: از آنجا که رژیم قادر به عقب نشینی نیست، و نه تنها پل، بلکه همه تخته پاره ها را هم در پشت سر خود سوزانده است، جنبش سبز باید در پیکار خود نه به رادیکالیزه کردن مصنوعی جنبش که فاقد پشتوانه، نیروی مادی و تاکتیکی رزمی کافی در برابرنیروی سرکوبگر قوی تراز خود است، بلکه به حداقل شعارها و مطالبات خود که وسیعترین اجماع سیاسی ملی و مردمی را برای خویش فراهم میسازد، خود را محدود کند زیرا تحقق مختصرترین مطالبات هم، به تحقق بیشترین مطالبات می انجامد و یا راه تحقق آنها را میگشاید. موسوی در یازدهمین بیانیه خود یاد آور میشود که طبق قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی، انجام تظاهرات اعتراضی مسالمت آمیز آزاد است و احتیاج به کسب مجوز ندارد. از آن طرف خامنه ائی با لحنی تهدید آمیزمیگوید: « من تسلیم این بدعت های خیابانی نمیشوم» واضح تر از این نمیشود گفت که اگر، به بیان موسوی، جنبش مردمی همین حق کوچک برگزاری اعتراض خیابانی بدون کسب مجوز را برای خود تأمین کند، میتواند کمر اقتدار و اقتدار گرائی را خُرد کند.

در این رابطه و با این مقدمات باید گفت، آنها که بر موسوی و تأکیدش بر: مبارزه مسالمت آمیز، در چهار چوب قانونی و خواست اجرای مواد مغفول قانون اساسی جمهوری اسلامی، و شعار راهبردی جمهوری اسلامی نه یک کلام بیش نه کم، خرده میگیرند یا شرایط را درک نمیکنند و یا میدانند و درک میکنند ولی قصد آنرا دارند تا جنبش سبز را از بازوی اصولگرای آن، که در مرحله کنونی ضربه گیر اصلی جنبش است محروم کنند تا خرد کردن آنرا آسان سازند. این جنبش، جنبشی ملی است بر حول محور ابطال انتخابات، تجدید انتخابات و رسیدگی به جنایات انجام شده نه بیش و نه کم که خود موسوی به تفصیل آنرا در بیانیه یازده ماده ائی خود شرح داده است. کسی مانع آنهائی که میخواهند جمهوری سوسیالیستی، جمهوری ایرانی، و یا رژیم پادشاهی را مستقر کنند و برای آن مبارزه کنند نگرفته است، این گوی و این میدان! ولی این جریان های برانداز و ضد کلیت نظام نباید با درآمیختن خود با جنبش سبز، برای رژیم بهانه قانونی فراهم کنند تا با چسباندن اتیکت برانداز بر جنبش اصلاح طلبانه و مسالمت آمیز مردم بهانه سرکوب آنرا رایگان بدست آورد. سازو کار سازمان یابی جنبش سبز برای حرکت براندازنده تنظیم نشده است و کشاندن آن به چنین راهی جز به مسلخ فرستادن آن معنای دیگری نمیدهد. رادیکالیزه کردن مطالبات جنبش، مستلزم سازماندهی آن متناسب با آن رادیکالیزاسیون مطلباتی است، چنین رادیکالیزاسیونی فاقد زمینه است و جز به فاجعه بجایی نخواهد رسید و این چیزیست که کودتا گران آرزویش را دارند. تلاش در راه این فاجعه آفرینی را تاریخ ومردم به تلاشگران آن نخواهند بخشید.

آقائی در یکی از سایت های برون مرزی ، مواضع موسوی، تناقضات و کاستی های آنرا از زاویه جامعه شناسی سیاسی و طبقاتی مورد بررسی قرار داده است. چقدر خوب بود این استاد بزرگ درک میکرد که بیانیه شماره یازده موسوی یک بیانیه سیاسی است که اهمیت آن« نه» در دقت سوسیولوژیکش بلکه در ظرافت تاکتیکی و استراتزیکش نهفته است و اگر قرار است این بیانیه مورد نقد قرار گیرد از این زاویه است که باید به سنجشگری گذارده شود و لاغیر. بنظر نگارنده این یاداشت، بیانیه شماره یازده موسوی از منظر دقتش در تنظیم راهبرد استراتژیک، نمونه ائی از یک طرح بسیار درست استراتژیک است . حال اکادمیسین های سوسیولوژ، چه ایراد هائی میتوانند بر آن بگیرند، به لحاظ ارزش راهبردی استراتزیک و تاکتیکی، فعلاً فاقد اهمیت است.

نکته ائی که در پایان این بخش از یاداشت فوق باید اضافه کنم اینست که، تدریجاً مرحله پیکار سیاسی برای افشای جرایم و کژیها و کاستیهای رژیم کودتا، برای آگاهانیدن جامعه و نخبگان آن به پایان میرسد و صف بندی سیاسی و طبقاتی و اجتماعی، و نه چندان کمتر اخلاقی، حول محور خواسته ها و دانسته ها شکل میگیرد. تدریجاً جامعه و نیروهای سیاسی رویارو در آن به مرحله ای رسیده و یا میرسند که اصل بر این قرار میگیرد که هرکس میداند چه راست و چه ناراست است و کی کجا ایستاده است. تدریجاً غبار توهمات سیاسی ، دینی از صحنه پیکار پراکنده میشود وتلاش برای کسب قدرت سیاسی از طرف مردم و مردمی کردن این قدرت از سوی آنان از یکسو و تلاش بر ای حفظ این قدرت بهر وسیله و با هر عنوان و بهر قیمت از طرف حکومت کودتائی از سوی دیگر به موضع و مضمون بی حجاب و نقاب پیکار سیاسی کنونی تبدیل میشود. اولین قربانی چنین مراحلی در طول تاریخ حقیقت بوده است. حقیقتی که تابعی از توازن قدرت میشود و فرجام آن اینست که حق با پیروز است! البته تا پیروزی را هم چه تعبیر کنیم.

امروز مردم ما م جنبشس سبز ما بی هیچ گمانی در جبهه حق و عدالت ایستاده اند ولی برای نیروهای حاکم حفظ قدرت مطرح است و آنها ابائی ندارند که در این راه بطور علنی دربرابر حق و حقیقت و عدالت بایستند و آنرا صراحتاً با زور سرنیزه پاسخ گویند. سخن گفتن با این نیروها از موضع انسانیت حق و حقیقت آب در هاون کوبیدن است زیرا حاکمیت حقیقت برای آنها یعنی قرار گرفتن پشت میز اتهام و در جایگاه مجرمان، لذا انتظار بیهوده ای است که از مجرم قضاوت درست را بخواهیم همان کاری که اقای کروبی از هیئت سه نفره دستگاه قضائی انتظارش را داشت. انتظار اینکه انها رأی به اعدا م خود و نظام اشان دهند!

بنا براین زمان نه زمان بحث های اکادمیک و یا شبه اکادمیک جامعه شناسانه بلکه زمان طراحی و بحث روی آن تاکتیک های مبارزتی ای است که میتواند کشتی بلازده ی سرنوشت میهنمان را به ساحل نجات برساند و با هزینه ای کمتر. اینکه جنبش سبز چه رویکرد و راهبرد سازمانگرانه ای را بایداتخاذ کند که مناسب وضع موجود باشد ، مسئله محوری ماست.

سعی میکنم بخش دوم این نوشتار را به این مسئله اختصاص دهم. ولی یک نکته را در پایان این نوشتار باید تأکید کنم که منشاء قدرت رژیم در آمد ارزی ناشی از نفت اوست. قدرت مالی مردم، به علت کثرتشان بر ارقام میلیاردی ارزی رژیم کودتا برتری مطلق دارد کافیست تا مردم به قدرت اقتصادی خود پی ببرند تا «چشم فتنه» کودتای حکومتی را با هزینه ای کم چنان کور کنند که را ه دستشوئی را هم برای قضای حاجت خود نیابد!

حبیب تبریزیان

یکشنبه 05/07 ـ 88

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.