رفتن به محتوای اصلی

دنیای داستانی پاتریک مودیانو Patrick Modiano
پاتریک مودیانو1؛ نقاشی خاطرات، لذتِ خواندن
10.10.2014 - 03:12
 

           

 

Missing media item.

پاتریک مودیانو برنده نوبل ادبیات 2014 شد

کار نویسندگی پاتریک مودیانو به دو دوره‌ تقسیم می‌شود که با دو لحظه‌ی کاملاً مشخص از زندگی شخصی او در ارتباط هستند. از اولین رمانِ مودیانو؛ میدان اِتوال (1968) تا رمانِ خیابان مغازه‌های تاریک (1978)، تمام آثار او درباره‌ی دوره‌ی اشغال فرانسه  و جنگ الجزایر هستند. نویسنده‌ی جوانِ این دوره‌ی ده ساله تقریباً تمام جوایز ادبی فرانسه را به خود اختصاص می‌دهد: جایزه‌های فئنِون و روژه نیمیه برای رمانِ میدان اِتوال، جایزه‌ی بزرگ آکادمی فرانسه برای رمانِ بلوارهای کمربندی (1972) و سرآخر جایزه‌ی گنکور برای رمانِخیابان مغازه‌های تاریک. او در کنار رمان، به دیگر فرم‌های ادبی هم رو می‌آورد: نمایشنامه (لاپولکا2)، فیلمنامه (لاکومب لوسین3 که در سال 1974 لویی مال4 فیلمی بر اساس آن ساخت)، گفتگو (با امانوئل برل5) و همین‌طور کتاب‌هایی که کمابیش حالت زندگی‌نامه دارند (سند ازدواج). در این دوره، دل‌مشغولی مودیانو تراژدی‌های جنگ جهانی دوم (به‌ویژه دوره‌ی اشغال فرانسه) و جنگ الجزایر است. تم‌های اصلی این دوره عبارتند از: همدستی بعضی از فرانسوی‌ها با نیروی اشغالگر، خیانت و زندگی پس از مرگ. با وجود این، نویسنده‌ای که 30 ژوئن 1945 در بولونی بیلانکور6 به دنیا آمده است، نمی‌توانسته سال‌های سخت زمان اشغال را تجربه کرده باشد. خودش جایی می‌گوید: «فقط بیست سال داشتم اما حافظه‌ام به قبل از تولدم برمی‌گشت. مثلاً حتم داشتم که در فرانسه‌ی تحت اشغال زندگی کرده‌ام، چون بعضی از شخصیت‌های این دوره را می‌شناختم و جزئیاتی را به یاد می‌آوردم که در هیچ کتاب تاریخی به آنها اشاره نشده بود. با وجود این، سعی می‌کردم در برابر نیروی جاذبه‌یی که مرا به عقب می‌کشید مقاومت کنم و خودم را از دست این حافظه‌ی مسموم خلاص کنم.»

اما مودیانو نتوانست خود را از دست آن حافظه خلاص کند؛ حافظه‌یی که پُر بود از فجایع و خرابی‌های جنگ جهانی دوم. در واقع، او ردپای پدرش را در طی سال‌های جنگ دنبال می‌کرد؛ پدری که به‌رغم رگ و ریشه‌ی یهودی، در دوران اشغال با همکاری بعضی از سازمان‌های آلمانی دست به قاچاق کالا می‌زد. اما پدرش نقش مهمی در شکل‌گیری حافظه‌ی مودیانوی جوان نداشت، چون پدر و مادر پاتریک، او را در سال‌های اولیه‌ی بعد از جنگ رها کردند (پدرش در خارج فرانسه به تجارت مشغول بود و مادرش، که یک بازیگر گمنام تئاتر بود، غالباً به همراه گروه‌های تئاتری از شهری به شهر دیگر می‌رفت تا نمایش اجرا کند). پاتریک، دوران کودکی را به همراه بردار کوچکترش، رودی7، در مدرسه‌های شبانه‌روزی آنسی و پاریس سپری کرد. مرگ این بردار در سنین نوجوانی، ضربه‌ی روحی عمیقی برای مودیانوی جوان بود، به طوری که تمام رمان‌هایش را تا سال 1978 به رودی تقدیم کرد.

هویت نامطمئن

 

دنیای داستانی مودیانو به عذاب‌ها و سئوال‌هایی می‌پردازد که در کودکی او ریشه دارند: نگرانی از ترک شدن، جذابیت دنیای تجارت‌های سیاه و غیرقانونی، میل به نفوذ در دل معماها و دست یافتن به محرک‌های رمزآلودی که باعث می‌شوند انسان‌هایی که به ظاهر رو در روی یکدیگرند، باهم ارتباط برقرار کنند. دو مسئله‌ی مهم به این درون‌مایه‌ها اضافه می‌شود: بی‌ریشه بودن و احساس تنهایی؛ از این رو، نوشتار مودیانو قلمرویی یگانه را به تصویر می‌کشد، تنها سرزمینی که نویسنده می‌تواند در آن متجلی شود.

سه رمان اول مودیانو؛ میدان اِتوال، گشت شبانه و بلوارهای کمربندی، تریلوژی‌یی را تشکیل می‌دهند که بر پایه‌ی دوران اشغال فرانسه بنا شده است و تمام آثار بعدی مودیانو را پایه‌ریزی می‌کند. نویسنده در این تریلوژی، زیر نقاب راوی رمان به درون پلیدترین گروه‌های همدست‌ آلمان‌ها در دوران اشغال نفوذ می‌کند تا به هویت خود دست یابد، ابعاد حقارت خود را اندازه بگیرد و در نهایت پدرش را نجات دهد. گرچه این تریلوژی با استقبال خوبی رو‌به‌رو می‌شود و نوید از ظهور نویسنده‌ای بزرگ می‌دهد، اما نویسنده به هدفش نمی‌رسد: نه می‌تواند به هویت واقعی خود دست یابد و نه این‌که پدرش را از زیر بار ننگ بیرون بکشد. ابهام و عدم قطعیتی که در این تریلوژی موج می‌زند، از آن پس به ویژگی شخصی نویسنده بدل می‌شود و در کتاب‌های بعدی او نقش مهمی بازی می‌کند. 

در دوره‌ی اول نویسندگی مودیانو، جمله‌ها از دقت مفرطی برخوردارند؛ جمله‌های موجزی که تا قلب احساسات نفوذ می‌کنند و فقط برجسته‌ترین جنبه‌های یک موقعیت یا یک چشم‌انداز را به نمایش می‌گذارد. رمانِ ویلای غمگین (1975)، اوج پختگی مودیانو در نثر منحصر‌به‌فردش است. راوی رمان که برای فرار از سربازگیری احتمالی برای جنگ الجزایر، به شهری مرزی در سوئیس پناه برده است، آن‌جا با دختری بازیگر به نام ایوون8آشنا می‌شود و تابستانی فراموش‌ناشدنی را با او می‌گذارند؛ تابستانی چنان باشکوه و خارج از زمان که باعث می‌شود او زمان حال را از یاد ببرد. در این رمان، مودیانو برای خلق یک چشم‌انداز و یا به نمایش گذاشتن فضای بی‌حال ساحلی در ابتدای دهه‌ی شصت، به چند تصویر موجز و گذرا اکتفا می‌کند: سکوتِ بعد از ظهرهای له‌شده زیر گرما، دلپذیری شب‌نشینی در ساحل دریاچه و یا شرکت شخصیت‌های رمان در مسابقه‌ی بسیار تصنعی و نچسبِ زیبایی. این رمان که نشانگر نوعی گسست با تم‌های آشنای نویسنده است، از دوره‌ی دوم کاری او خبر می‌دهد؛ دوره‌یی که در آن، نگاه نویسنده بیشتر به خط‌‌سیرهای شخصی و پژمردگی زمان معطوف می‌شود. ویژگی نوشتاری دوره‌ی تازه، بیشتر در رمانِخیابان مغازه‌های تاریک نمایان می‌شود. در این رمان، راوی با عکسی از گذشته در دست، روی ردپاهای نامفهوم گذشته قدم برمی‌دارد و دنبال هویت خود می‌گردد. مودیانو در این کتاب، مانند بسیاری از آثار خود، تارهایی بین گذشته و حال می‌بافد و نوعی نوستالژی را به تصویر می‌کشد که بین خاطره و فراموشی شناور است.  

تصویر انسان‌های زخم‌خورده

به نظر می‌رسد از رمانِ جوانی (1981) تا جواهر کوچولو (2001)، مودیانو اهمیت بیشتری برای بررسی خط‌سیرهای شخصی قائل می‌شود. نویسنده با بردن رمان به مرزهای زندگی‌نامه، کتاب به کتاب، اشخاص خیالی را به اشخاصی پیوند می‌زند که بدون هیچ تلاشی نمایانگر خود نویسنده هستند. مودیانو بدون دست بردن در سبک دلخواه و موجزش، خود را بیشتر از پیش به دست راوی رمان می‌سپارد و او آزادانه نویسنده را به هر کجا که خواست می‌برد. به این ترتیب، نگرانی از ناپدیدشدن، به تم مورد علاقه‌ی نویسنده تبدیل می‌شود.

مودیانو خط‌سیرِ فرّار جوان‌هایی را روی کاغذ تثبیت می‌کند که ضربه‌ی سختی از زندگی خورده‌اند. او با این کار رسالت سختی را به عهده می‌گیرد: بیرون کشیدن این جوانان‌ از بی‌تفاوتی و فراموشی؛ در حالی که به نظر می‌رسد آنها به این دو ویژگی محکوم شده‌اند. تعجب نخواهیم کرد که ببینیم نویسنده‌ای که قبلاً از سالنامه‌های دهه‌ی شصت و هفتادِ پاریس (با ذکر تمام خیابان‌ها و اسم‌ها!) کلکسیون ساخته بود، سرآخر هنرش را وقف کاری شبیه به ثبت املاک می‌کند. او می‌تواند این رویکرد تازه را به خوبی وارد چارچوب خیال و داستان کند و کتاب‌هایی بنویسد نظیر محله‌ی گمشده (1984)، یکشنبه‌های اوت(1986)، تخفیفِ مجازات (1988)، ماه عسل (1990)، گل‌های ویرانی (1991)، سگِ بهار(1993)، فراتر از فراموشی (1996)، غریبه‌ها (1999)، دورا برودر (1997)، که موقع خواندن آنها حس می‌کنیم در حال قدم زدن در کوچه‌ها و خیابان‌های پاریس هستیم. نویسنده اسم تمام کوچه‌ها، خیابان‌ها، چهارراه‌ها، میدان‌ها، ایستگاه‌ها و... را با جزئیات کامل می‌آورد و ما را با خود به کافه‌ها و رستوران‌های این شهر می‌برد. به همراه قهرمان داستان دنبال چیزی از گذشته در زمان حال می‌گردیم که هیچ‌کدام‌مان به درستی نمی‌دانیم چیست. البته رمانِ دورا برودر9 از جنبه‌ی دیگری هم حائز اهمیت است. مودیانو در این کتابِ مانده در مرز قصه‌ی خیالی و مستند، آشکارا به تاریخ حمله می‌کند. او پس از نوشتن مقدمه‌ای بر چاپ خاطرات کودکان یهودی تبعیدشده در طول جنگ، زندگی دورای جوان را در وفادارانه‌ترین شکل ممکن بازسازی می‌کند. در این کتاب، نویسنده با گذر از مکان‌‌های کودکی دورا، از خیابانی که او به همراه خانواده‌اش در آن زندگی می‌کرد گرفته تا دیوارهای یتیم‌خانه، سعی می‌کند شخصیت واقعی یک انسان را جایگزین سردی اداری ثبت وقایع یک زندگی بکند. این رمانِ زیروروکننده نشان می‌دهد که هنر مودیانو تا چه حد توانسته دگرگون شود؛ او از درون‌گرایی و مرور خاطرات خود گذر کرده و حالا بیشتر مشغول کالبدشکافی زندگی دیگران است. 

خط‌سیرهای زنان 

طی سال‌های اخیر، زن‌ها حضور بیشتری در آثار مودیانو دارند. بی‌شک این موضوع از آن روست که نویسنده در حساسیت و آسیب‌پذیری زن‌ها، انعکاسی از دل‌مشغولی‌های همیشگی خود را می‌یابد. در مجموعه داستانِ غریبه‌ها، با سه زن جوان مواجه می‌شویم که هر یک در داستانی جداگانه‌، قصه‌ی زندگی خود را روایت می‌کنند. این سه داستان چنان پیوند ارگانیکی باهم دارند که می‌توانند سه بخش از یک رمان باشند، البته رمانی از جنس رمان‌های مودیانو که درشان بیشتر خط‌سیر آدم‌ها اهمیت دارد، نه قصه‌ای که روایت می‌کنند. هر سه داستان در دهه‌ی شصت روی می‌دهند و به نوعی با جنگ الجزایر در ارتباطند. دل‌مشغولی هر سه زن، دغدغه‌ی همیشگی مودیانو است: کشف هویت خود؛ هر سه زن از شهری کوچک به پاریس می‌آیند و با سرگردانی در پایتخت، دنبالِ خود می‌گردند. مثل تمام آثار مودیانو، گذشته و خاطرات، حضور پررنگی در زندگی شخصیت‌ها دارد. تم دیگری که در هر سه داستان مطرح می‌شود، اولین برخورد زن‌های جوان با دنیای مردانه است و مودیانو از این رهگذر، زندگی دخترانی را روایت می‌کند که زودتر از زمان متعارف، به دنیای بزرگ‌ترها پا می‌گذارند.‌

رمانِ جواهر کوچولو هم از این قاعده مستثنی نیست. راوی این کتاب، زنِ بسیار جوانی است که گذشته، حضوری بی‌رحمانه در زندگی‌اش دارد و او با تردیدها و سئوال‌های دشواری دست‌ به گریبان است. زنی با مانتو زرد را در مترو می‌بیند و گمان می‌کند که او مادرش است؛ مادری که سال‌ها پیش در مراکش مرده و یا این‌که راوی خیال می‌کرده که مرده است. بی‌آنکه خودش را به این زن ناشناس معرفی کند، بارها او را تا جلوی خانه‌ای در حومه‌ی شهر تعقیب می‌کند و در این رهگذر، خاطرات دوره‌ی کودکی‌اش را بازمی‌یابد؛ دوره‌ای عاری از هر عاطفه و محبتی که تنها تصویرهای قابل‌ملاحظه‌اش، غفلت‌های مادری بی‌مسئولیت و رنج‌ها و تنهایی‌های دختربچه‌ای است که به ناچار در نوجوانی پا به دنیای بزرگسالان می‌گذارد. مثل تمام رمان‌های مودیانو، سرگردانی در پایتخت، تردیدهای راوی (آیا زنی که مانتو زرد پوشیده واقعاً مادرم است؟)، شخصیت‌های مبهم (این ژان بوری10واقعاً کیست؟ برادرِ مادرم؟) و انبوه خاطرات کمابیش معتبر، بخش مهمی از رمانِ جواهر کوچولو را به خود اختصاص می‌دهند.

 

سه کتاب اخیر پاتریک مودیانو، در ادامه‌ی خط‌سیر تازه‌ی او جای می‌گیرند. او در رمان حادثه‌ی شبانه (2003)، تمام تم‌های محبوبش را یک‌جا جمع می‌کند: پدر، شخصیتی که به لطف هویتی دوگانه تا ابد به زندگی ادامه می‌دهد؛ گذر از پاریس با ذکر اسم تمام خیابان‌ها و کوچه‌ها؛ و به‌ویژه خاطرات دوره‌ی کودکی که مانند بمب ساعتی همیشه به زندگی شخصیت‌ها بازمی‌گردند و زخم‌هایی درمان‌ناپذیر به جا می‌گذارند.

شجره‌نامه (2005)، همانند رمانِ سند ازدواج (1977)، بیشتر زندگی‌نامه است تا هر چیز دیگر. مودیانو در این کتاب همان کاری را می‌کند که بیشتر از سی‌سال است که در تمام کتاب‌هایش به آن می‌پردازد: پرسه زدن میان خاطرات و یا به عبارت بهتر، نقاشی خاطرات. تنها فرق این کتاب با کتاب‌های دیگر مودیانو در این است که کارکرد خیال در آن کمتر شده و یا به نظر می‌‌رسد که این اتفاق افتاده است، چون مودیانو بارها عنوان کرده که تفاوتی بین تخیل و خاطره قائل نیست. به هر حال، زندگی شخصی مودیانو تقریباً تمام این کتاب را به خود اختصاص داده است.

و سرآخر، رمانِ در کافه‌ی جوانی گمشده (2007)... آخرین رمان مودیانو، روایتی چهارصدایی است. سه نفر تلاش می‌کنند با روایت زندگی زن جوانی به نامِ لوکی که ردّ پررنگی بر گذشته‌ی آنها به جا گذاشته، علت ناپدید شدن او را کشف کنند: صدای اول متعلق به یک مرد دانشجو است، راوی دوم؛ کارآگاهی است که روی این مسئله کار می‌کند، سومین صدا؛ متعلق به خود آن زنِ جوان است، و در نهایت، راوی چهارم؛ دوست نویسنده‌ی اوست. در کافه‌ای پاریسی، واقع در کرتیه لَتَنِ دهه‌ی 50، هر یک از این راوی‌ها به نوبت، با بازگو کردن خاطرات کوچک، چهره‌ای از شخصیت زنِ ناپدیدشده را برای‌مان فاش می‌کنند. تمام تم‌های آشنایی مودیانو در این رمان حضور دارند: ناپدید شدن، غایب ‌بودن، ویژگی ناپایدار مکان‌ها، آدم‌ها و محیط‌ها. 

دنیای خواب‌زده‌ی آدم‌های هیچ 

دنیای پاتریک مودیانو ساده، معمولی، خواب‌زده، مخاطره‌آمیز و به طرز وحشتناکی اندوهبار است. چیزی بین رومانتیسم و کتاب‌های نوآر، بین فیتزجرالد و سیمنون. این دنیا غالباً آکنده است از راز و ابهام. شخصیت‌های مودیانو همیشه ناآرام هستند و هیچ‌وقت احساس آرامش نمی‌کنند. آنها درباره‌ی هیچ‌چیز اطمینان ندارند؛ نه درباره‌ی رگ و ریشه‌ی خود، نه سرگذشت خود، نه حافظه‌ی خود، نه زندگی‌یی که از سَر می‌گذرانند و نه احساسات‌شان. فقط سعی می‌کنند تا آنجا که می‌توانند زنده بمانند. آدم‌هایی هستند متعلق به گذشته؛ دیگر وجود ندارند، یا این‌که تقریباً دیگر وجود ندارند (رمانِ خیابان مغازه‌های تاریک، با این جمله آغاز می‌شود: من هیچم. هیچ جز شبحی روشن...) اشباحی شناور در زمان حال که فقط به واسطه‌ی روزگاری که از سَر گذرانده‌اند زنده‌اند و همواره در کمین چیزی هستند که بتواند آنها را دوباره به دوره‌یی ناپدیدشده وصل کند. برای ضدقهرمان‌های مودیانو، دوران اشغال فرانسه و سال‌های دهه‌ی 60، دو دوره‌ی مسحورکننده‌اند که با دیدن نشانه‌یی جزیی یا شنیدن خاطره‌یی کوچک از این دو دوره، زندگی گذشته‌شان را به یاد می‌آورند؛ گویی بالای چاهی بی‌انتها ایستاده‌ باشند و به تصویر لرزان و سرگیجه‌آور خود نگاه کنند. به این ترتیب، مودیانو هیچ‌وقت گذشته را بازسازی نمی‌کند، بلکه آن را به بطن زمان حال می‌آورد و در دل روزهای غم‌انگیزی که راوی رمان سپری می‌کند، گذشته را شرح می‌دهد.

 مودیانو نثری سهل و ممتنع دارد؛ جمله‌هایی کوتاه و معمولاً عاری از پیچیدگی‌های زبانی، نثری ساده و روان که به مانند لغزیدن آرام راوی در کوچه‌های پاریس، به آرامی روی کاغذ می‌لغزد. قهرمان کتاب در زمان حال پرسه می‌زند اما انگار در گذشته است؛ حال را گذشته می‌بیند، گذشته را به حال می‌آورد. تقریباً در تمام رمان‌های مودیانو، نه در زمان حال اتفاق قابل‌توجهی می‌افتد و نه در آن گذشته‌ی پیوندخورده با حال اتفاقی افتاده است؛ با شخصیت‌های زیادی روبه‌رو می‌شویم، داستانک‌های زیادی بازگو می‌شود، ترس‌ها و تردید‌های بسیاری را حس می‌کنیم، اما از آن اتفاق‌های داستانی که سلسله‌یی از اتفاقات دیگر را در پی می‌آورند و منجر به گره‌زنی و گره‌گشایی می‌شوند، خبری نیست. استادی مودیانو در این است که از روزمرگی‌های شخصیت‌هایش داستان می‌سازد. گرچه این شخصیت‌ها در طول پرسه‌زدن‌ها و روزمرگی‌هاشان همیشه در جستجوی چیزی یا کسی هستند، اما هیچ‌وقت به آن نمی‌رسند و حتی در میانه‌ی کار، یا درست نمی‌دانند دنبال چه‌چیز می‌گردند و یا خودِ روزه‌مرگی چنان جذب‌شان می‌کند که جستجو را از یاد می‌برند. آنها در پی کشف چیزی هستند که نسبت به ماهیت آن دچار تردید می‌شوند؛ در همین نکته، کشفی پنهان است که مودیانو می‌خواهد قهرمان داستان (خودش؟) و مخاطب به آن نایل شوند.

از این رو، نثر مودیانو، مهمترین قوت کار نویسندگی اوست. او به کمک این نثر، مخاطب را از همان صفحه‌ی اول با پرسه‌زدن‌های شخصیت داستان همراه می‌کند. مخاطب بنا به عادت، انتظار دارد در پیچ یکی از این خیابان‌ها که راوی بی‌وقفه ازشان می‌گذرد یا توی یکی از این کافه‌ها و رستوران‌هایی که او درشان توقف می‌کند، اتفاقی بیفتد یا حادثه‌ای از گذشته بازگو شود؛ اما این انتظار تا صفحه‌ی آخر کتاب برآورده نمی‌شود. تمام پرسه‌زدن‌های راوی، تمام مکان‌هایی که با جزئیات توصیف می‌شوند، فقط طعمی از گذشته را زیر زبان‌مان می‌آورند، طعمی از گذشته که به بویی از امروز آغشته است. در صفحه‌ی آخر تمام رمان‌های مودیانو متوجه می‌شویم که تمام رمان همان پرسه‌زدن‌ها بوده است؛ مهم رفتن بوده نه رسیدن به چیزی. مودیانو جزو معدود نویسندگان دنیاست که بلد است با داستان‌هایی از این دست، مخاطبش را تا آخر کتاب با خود بکشاند و طعم لذتی را به او بچشاند که کمتر جایی می‌تواند آن را تجربه کند: لذتِ خواندن. 

 

پی‌نوشت:

1. Patrick Modiano

2. La Polka 

3. Lacombe Lucien

4. Louis Malle ، فیلمساز فرانسوی (1932- ).

5. Emmanuel Berl ، روزنامه‌نگار، مورخ و رساله‌نویس فرانسوی (1892- 1976).   

6. Boulogne-Billancour

7. Rudy  

8. yvonne

9. Dora Bruder

10. Jean Borie

 

  • از میان آثار پاتریک مودیانو تاکنون رمان‌های خیابان مغازه‌های تاریک (خیابان بوتیک‌های تاریک) با ترجمه‌ی خانم فروغ احمدی و رمان جواهر کوچولو  (مرا نگین کوچولو می‌نامیدند) با ترجمه‌ی خانم ناهید فروغان در ایران به چاپ رسیده است. آقای ساسان تبسمی رمانِ در کافه‌ی جوانی گمشده را به تازگی ترجمه کرده‌اند که از طرف انتشارات افق به چاپ خواهد رسید. رمان‌های بلوارهای کمربندی ومحله‌ی گمشده به همین قلم در دست ترجمه هستند و از سوی انتشارات افراز به چاپ خواهند رسید.  

 

 

فهرست منابع:

برای تهیه‌ی مقاله‌ی فوق از شماره‌های مختلف مجله‌ی فرانسوی مگزین لیتِرر (به ویژه شماره‌های 362، 424، 441 و 468) استفاده شده است. همچنین، بسیاری از سایت‌های فرانسوی راه‌گشای نویسنده بودند که آدرس برخی از آنها در ادامه می‌آید:

www.modiano.fr

www.evene.fr

www.unilim.fr

www.alalettre.com

www.ratsdebiblio.net

www.fluctuat.net

www.livre.fnac.com

www.livreshebdo.fr

www.lire.fr

www.lisons.info

www.republique-des-lettre.fr

این مقاله در شماره‌ی 91 مجله‌ی ‌گلستانه، شهریور 87، به چاپ رسیده است.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار
برهوت

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.