رفتن به محتوای اصلی

علیرضا خمسه خود را «سرباز جبهه شادی و خنده» معرفی می کند!
16.03.2012 - 10:26

سخن آقای خمسه یادآور شعر شاملوی کبیر است که:
خندهی بیلب کی دیده؟
مهتاب ِ بیشب کی دیده؟
لب که نباشه خنده نیس
پَر نباشه پرنده نیس.

گفتگوی علیرضا خمسه با خبرنگار مهر:

مرگ سوژه ای است که می توان به آن خندید
علیرضا خمسه که این روزها فیلم کمدی ـ اجتماعی «قبرستان غیر انتفاعی» را بر پرده سینماها دارد، خود را «سرباز جبهه شادی و خنده» معرفی می کند. او می گوید «جبهه ای به نام جبهه شادی وجود دارد و من وظیفه خود می دانم هرجور می توانم در این جبهه خدمت کنم».

به گزارش خبرنگار مهر، خمسه امسال علاوه بر حضور در فیلم ها و سریال های طنز و کمدی، دبیری جشن تقدیر از فیلم های کمدی سال 90 را هم دبیری کرده است. او این روزها کتابی در مورد سینمای طنز را نیز در دست نگارش دارد و به قول خودش، مطابق آن ضرب المثل قدیمی که «هرجا که آشه، کَل فراشه»، هرجا که بحثی از طنز و کمدی باشد، او نیز حضور دارد؛ چرا که معتقد است جامعه سالم جامعه شاد است و جامعه ای که از این فضا فاصله دارد بیمار است. به همین دلیل  برای شادمان کردن مردم باید حرکتی گسترده و ملی صورت بگیرد. در گفت و گویی که با وی به بهانه اکران فیلم«قبرستان غیر انتفاعی» داشته ایم این بازیگر از جدیدترین نقش سینمایی خود سخن گفته است.

این روزها خنداندن مخاطبان سینما به کار سختی تبدیل شده است. سینما و تلویزیون نیز به شدت به سمت و سوی سوژه های جدی و تلخ گرایش پیدا کرده اند. در چنین فضایی شما همچنان ترجیح می دهید تا نقش های طنز را در اولویت انتخاب هایتان قرار دهید؟

با قاطعیت می گویم بله! جالب است بدانید زمانی که برای ایفای نقش در فیلم قبرستان غیر انتفاعی دعوت شدم، پیشنهاد ایفای نقش در فیلم «آقا یوسف» ساخته دکتر علی رفیعی را هم دریافت کردم اما با وجود همه احترامی که برای این کارگردان قائل هستم، با خودم گفتم من متعلق به سینمای کمدی هستم و باید در یک کار کمدی ظاهر شوم حتی اگر در آن اثر نقشم کوتاه تر باشد.

 زمانی که فیلم نامه ای به شما پیشنهاد می شود، از ابتدا نقش شما مشخص است یا اینکه امکانی برای انتخاب نقش های موجود در فیلم نامه در اختیارتان قرار می گیرد؟

در این فیلم از ابتدا معلوم بود که قرار است من چه نقشی را ایفاء کنم. نقش دایی نصیر تناسب زیادی با فیزیک و توانایی های من دارد و قاعدتا نقش چنین شخصیتی که فردی ریاکار و آب زیرکاه است، اگر توسط فردی که مثل من ریز نقش است ایفاء شود، نتیجه بهتری حاصل می شود. ضمن اینکه این شخصیت تضاد قابل توجهی هم از نظر سبک بازی و هم از نظر فیزیکی با شخصیت مقابل خود «احتشام» دارد که نقش وی توسط دوست عزیزم محمد مطیع ایفاء شد.

همانطور که خودتان هم اشاره کردید فیلم نامه قبرستان غیر انتفاعی بر اساس تضاد میان این دو شخصیت شکل می گیرد و رویدادهای فیلم تا حدود زیادی متاثر از نقشه ها و طرح و توطئه های این دو شخصیت یعنی غضنفر احتشام و دایی نصیر است. آیا شما هم به عنوان بازیگر چیزی به این نقش اضافه کردید؟

کمتر پیش آمده که من تابع نعل به نعل متن باشم، مگر اینکه من خیلی کامل باشد. در شرایط عادی معمولا با کارگردان صحبت می کنم و با هم به توافق هایی می رسیم. در فیلم «قبرستان غیر انتفاعی» هم به دلیل حضور کارگردانی که خود فیلمنامه نویس است، این تعامل بیشتر بود و پیشنهادها خیلی خوب شنیده می شد.

معمولا کارگردان هایی که خود فیلم نامه نویس هم باشند، به متن خود به شدت حساس هستند.

بله این ویژگی در چنین کارگردان هایی دیده می شود اما محسن دامادی در این فیلم از بازیگرانی دعوت به همکاری کرده بود که همه آنها کار کمدی کرده بودند و با چنین سبکی از کار آشنا بودند. کمدی ویژگی های خاصی دارد که اگر محقق نشود، فیلم اصطلاحا خوب از کار در نمی آید و به همین دلیل توجه به تجربه آدم هایی که در این زمینه قبلا کار کرده اند امر مهمی است.

به نظر شما چرا فیلم های کمدی در سال های اخیر تا حدود زیادی مخاطب جدی خود را از دست داده است؟ در این سال ها فیلم های زیادی بوده اند که گاه با وجود فروش بالا موفق به جذب نظر مخاطبان خاص و جدی ( همچون منتقدان) نشده اند؟

کمدی در هیچ جای جهان بدون انتقاد موضوعیت ندارد. هر وقت فضای عمومی جامعه نسبت به انتقاد واکنش منفی نشان دهد، تولید کمدی خوب هم کاهش می یابد. هر وقت خواستید کمدی بهتری را ببینید باید آرزو کنید شرایط اجتماعی بازتر شود. البته منظورم از بازتر شدن شرایط اجتماعی فقط این نیست که دولت مردان و سیاسیون سعه صدر بیشتری پیدا کنند بلکه خود مردم در ایجاد چنین فضایی از دیگران مهم تر هستند. وقتی من به عنوان یک بازیگر بخواهم نقش یک هموطن آذری یا مازندرانی را بازی کنم و با واکنش منفی احتمالی آنها مواجه شوم، قاعدتا نمی توان منتظر تماشای فیلم های کمدی جدی بود. فرهنگ ملی ما باید سعه صدر پیدا کند و آستانه تحملش را برای شنیدن حرف های انتقادی بالا ببرد.  انسان موجود خطا پذیراست و جامعه انسانی دچار معضلاتی است که بخشی از این معضلات باید به شیوایی در فیلم های کمدی مطرح شود.

اگر در دهه 60، 70 و 80 کمدی ها از نظر کیفی تفاوت می کنند و سطح آنها بالا و پایین می شود، این مسئله دقیقا به خاطر تغییرات اجتماعی است که در جامعه اتفاق می افتد. در برخی سال ها جامعه اجازه طرح انتقادها را می دهد و در برخی مواقع این امکان را نمی دهد.

حالا فیلم قبرستان غیر انتفاعی تا چه اندازه به این ویژگی نزدیک است؟

زمانی که فیلمنامه را خواندم متوجه شدم این فیلم از ساختاری برخوردار است که در آن می توان مضامین انتقادی را مطرح کرد. فیلم خمیرمایه کمدی را هم داشت و از این نظر جمع این موارد در فیلم قابل توجه بود.

البته باید به نکته مهمی هم اشاره کنم و آن اینکه فیلم نامه این فیلم با الگوهای کلاسیک خیلی سازگار نیست. در الگوی فیلم های کلاسیک در مقابل یک شخصیت مثبت، حتما یک شخصیت منفی حضور دارد اما در این فیلم همه تقریبا یک بدجنسی را دارند. فیلم با گریز از همین ساختار کلاسیک، بر اساس تقابل این شخصیت ها  تعریف شده این آدم ها جوری در مقابل هم هستند که انگار آینه هم هستند و روح دیگری در او حلول کرده است. در نهایت مخاطب می بینید که دایی نصیر هم به اندازه احتشام حرص و طمع دارد. به نظرم در کلیت این فیلم اگر این فیلم یک هدف داشته باشد و آن هم خنداندن مخاطب باشد موفق است.

البته ضمن خندیدن، مخاطب می تواند به این مسئله هم فکر کند که چرا ما انسان ها اینقدر حریص شده ایم.

به نظر شما فیلم هایی از این جنس این وظیفه را دارند که باعث قهقهه مخاطب شوند؟ اگر چنین اتفاقی رخ دهد مزیت مهمی برای فیلم است؟

کارگردان هایی هستند که تا صدای قهقهه مخاطب خود را نشوند احساس رضایت نمی کنند. برخی از کارگردان ها هم از ابتدا دنبال ققهقه نیستند و فقط دنبال لبخند مخاطب هستند. فیلم سازی را می شناسم که از خنده مخاطب ناراحت می شود. او می گوید کمدی من نباید مخاطب را بخنداند و باید او را به فکر بیندازد اما من با این تعریف مشکل دارم و به نظرم باید کمدی مخاطب را بخنداند و بعد به فکر بیندازد. اگر قهقهه مخاطب را به دنبال داشته باشد هم که عالی است.

شخصیت «دایی نصیر» که شما در فیلم نقش او را ایفاء می کنید، به نظر فردی مثبت است اما به مرور جنبه های پلید شخصیت خود را معرفی می کند. به عنوان بازیگر معمولا چه نوع ریزه کاری هایی را به کار می برید که غافلگیری های چنین شخصیتی برای مخاطب لو نرود؟

درام همیشه بر اساس تضادها شکل می گیرد.هر درامی که بتواند این تضادها و تقابل ها را به شکل کامل تری نشان دهد درام موفق تری است. در این فیلم منهای آز و طمع که مفاهیم ازلی ـ ابدی هستند، این جزئیات هم به شکل جدی مورد توجه بوده است. ما انسان ها گاهی پلید ترین و خوب ترین آدم ها را یکجا در کنار خود تحمل می کنیم. گاهی یک کلاه بردار در کنار ما سال ها زندگی می کند و افراد زیادی را به راحتی سرکیسه می کند. او در کنار ما زندگی می کند و ما او را تحمل می کنیم. وقتی به رفتار و حرکات او دقت می کنیم می بینیم منهای چرب زبانی ویژگی دیگری نداشته است. این جنس از شخصیت مانند شخصیت های سینمای هند نیست که ویژگی های منفی شان از همان در ظاهر شخصیت نشان داده شود و مثلا ابرویش بالا باشد، سبیل هایش ضخیم باشد و نامش هم یک اسم اغراق شده باشد! در همین جامعه امروز ما هم آدم هایی هستند که حالا شخصیت هایی منفی هستند اما از ابتدا اینطور نبوده اند. نمونه مثال زدنی آنها خاوری مدیر سابق یکی از بانک هاست که ابتدا فردی موجه بود اما از این موجه بودن خارج شد و حالا به شخصیتی تبدیل شده که قانون به دنبال دستگیری او است. شخصیت دایی نصیر به نوعی یک «خاوری» است.

به لحاظ ظاهر و پوشش هم شخصیت «دایی نصیر» تا حدودی این گروه خاص و افرادی همچون خاوری را تداعی می کند.

بله. البته امیدوارم این استنباط  و ادراک را تماشگر هم  داشته باشد.

 به نظر شما تا چه اندازه نام فیلم می تواند تصور اثری کمدی را در ذهن مخاطب ایجاد کند؟

نام یک اثر به نظرم بخش مهمی از کلیت آن اثر است. البته نام فیلم ابتدا «فرش قرمز» بود اما بعد به این نام تغییر کرد. خود من هم مشکل نام گذاری برای یک اثر را دارم. این روزها کتابی در دست نگارش دارم که از نیمه گذشته اما هنوز نامی برای آن پیدا نکرده ام. برای من هم این سوال وجود دارد که آیا قبرستان اسم مناسبی برای یک فیلم کمدی هست یا نه؟

اگر شما روزی در روزنامه با آگهی پیش فروش قبر در قبرستانی غیر انتفاعی مواجه شوید، ممکن است مانند شخصیت های فیلم مشتری چنین مکانی شوید؟

از نگاه فروید و دیگر روانکاوها آدم ها به دو دسته تقسیم می شوند: «اهالی مرگ» که به مرگ فکر می کنند و «اهالی زندگی» که فقط به دنبال زندگی هستند. من جزیی از اهالی زندگی هستم و نه به مرگ فکر می کنم و نه به قبرستان! حتی برای خودم شعری سروده ام: «اگر مُردم سینه ام را بشکافید/ و قلبم را نگین انگشترهایتان سازید»!  با چنین نگرشی نه قبرستان غیر انتفاعی برایم مهم است نه انتفاعی.

 به نظر شما چرا افرادی هزینه سنگینی برای پیش خرید کردن قبر می کنند و پیش از فوت مثلا 150 میلیون تومان می دهند تا در یک قبر خوب دفن شوند؟

خیلی دوست دارم چنین افرادی را از نزدیک ملاقات کنم اما من نمی توانم چنین افرادی را درک کنم. من همیشه به زندگی فکر کرده ام. به قول پیکور یا ما هستیم یا مرگ. تا ما هستیم مرگ نیست، وقتی مرگ می آید دیگر ما نیستیم.

به نظر شما مرگ سوژه ای هست که بتوان به آن خندید؟

بله. وودی آلن و خیلی از هنرمندان آثاری با چنین مضامینی خلق کرده اند. مرحوم عمران صلاحی هم یکی از تخصص هایش همین بود.

 شما در فیلم ورود زنده ها ممنوع هم نقش یک آدم دو رو و آب زیرکاه را ایفاء کردید. در قبرستان غیر انتفاعی هم همینطور. به نظر می رسد کارگردان ها هنگام نگارش فیلم نامه هایی با این مضامین خیلی به شما فکر می کنند!

من شخصا چنین آدم هایی را در جامعه زیاد می بینم. به نظرم این مسئله مهم تر از یافتن بازیگر برای این نوع نقش ها است. حالا من یا فرد دیگر، این گونه نقش ها ایفاء می شود و روی زمین نمی ماند!

-------------------------

گفتگو از حمیده جهانگیر

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

اقبال اقبالی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.