حکومت اسلامی داعش 57؛ 36 سال است که زندگی آزاد انسانی را از مردم ایران سلب کرده است.
در این 36 سال ، آن ، نظیر داعش سوریه با مردم ایران رفتار کرده و اکنون هم با اسید پاشی توسط
عوامل ناشناس خود، به چهره ی بانوان کشور، به کارش ادامه میدهد.
آیا راهی برای رهایی هست؟ این راه چه میتواند باشد؟ چگونه میتوان آنرا عملی نمود؟
-آیا اصلاح تدریخی آن ممکن است؟
-اگر نه چگونه می توان آن را سرنگون کرد؟
با توجه به اینکه نیروهای سه گانه ی انقلاب دموکراتیک ایران ، یعنی:
1- نیروهای ضد استثمار
2- دموکراسی خواه
3-ضد تبعیض
متحد نیستند. و برای اتحاد هم امید چندانی نیست.
چه می توان کرد؟
-----------
درتاریخ صد ساله ی اخیر ایران که شامل دو انقلاب شکست خورده -مشروطیت و بهمن- و جنبشهای بزرگ و کوچک زیادی میشود، مردم ستمدیده ی ایران "کی جبهه تشکیل داده اند؟"
نتیجه ی بررسی آن است که ما برای «مبارزه و سرنگونی حکومتها» هیچگاه جبهه تشکیل نداده ایم. جبهه ی ملی مصدق هم به عنوان یک تشکل سیاسی کوچک مطرح بود که در عمل نتوانست حتی مشکل خود را که حفظ دولت مصدق بود حل کند و قربانی کودتا شد.
فاکت عینی اول: جامعه ایران استعداد ساختن گروه یا سازمان را دارد ولی استعداد تشکیل جبهه را ندارد.
ما مردمان گروه گرا هستیم نه اتحاد و جبهه گرا.
فاکت عینی دوم : بله ما در انقلابات و جنبشها فداکارانه شرکت نموده ایم. معنی این چیست؟ بدان معنی ست که « ما مردمان دقیقه ی 90 هستیم». یعنی تنها در اوج مصیبت سر به شورش برمیداریم و عملاً برای تحقق خواسته ها متحد میشویم. در پیش از اوج و بعد از اوج تقیسم شده هستیم. ما تنها «متحدان شرایط انقلابی هستیم. نه متحدان وضعیت های دیگر».
مثال عینی همین چند روز پیش رخداد: مسئله اسید پاشی. در ایران و خارج متحداً علیه آن حرکت شد. مثال دوم دفاع از کوبانی ست که باز داخل و خارج در موضع حمایت متحد شد یا لغو حکم ریحانه جباری...بگذریم از اینکه سطح اتحاد عملی در این موارد چگونه بود.
فاکت عینی سوم: ما توسط گروهها حرکات جنبشی در جامعه ایجاد کرده ایم. مثال:جنبش فدایی-جنبش زنان- دانشجویان -جنبش مذهبی "باب"- جنبش های ضد تبعیض ...
نتیجه اینکه: گروه گرا هستیم و تنها در وضعیت انقلابی اتحاد عملی عمومی ایجاد میکنیم.همین و نه بیشتر.
گروه میتواند حرکتی را آغاز کند اما رشد و انتشار آن حرکت بستگی به شرایط جامعه و نیروی سرکوب گر دارد که اگر منطبق با وضعیت باشد و موفق به حفظ خود شود گسترش می یابد وگرنه می خشکد یا سرکوب میشود.
دلیل این مسئله هم واضح است که چرا مردمان تشکلهای بزرگ و سطح عالی نیستیم؟ چون جامعه ما یک جامعه جهان سومی ست. در این جوامع معمولاً سطح سازماندهی ها از سطح گروه ها بالاتر نمیرود. زیرا
« ذهنها و تجارب» در این حد است. برای بالاتر رفتن نیاز هست که جامعه در سطح بالایی از مرحله پیشرفت اجتماعی باشد- که متأسفانه نیست.
نمی خواهم نتیجه بگیرم ایده ی جبهه صحیح نیست. نه ، این فکر بوده و خواهد بود. اما لازم است توجه کنیم یک امر استثنایی ست. روند کلی مبارزه بدون تحقق ایده ی جبهه جریان یافته است. می توان باز استثنا را تست و تجربه کرد شاید گرفت ولی نمی توان به آن امیدواربود.
باز این سئوال تکرار میشود :حالا که کمی خودمان را شناختیم پس :
«چه میتوان کرد؟»
* هرچه بیشتر سازمان یابی مدنی-سیاسی(در داخل و خارج)، روشنگری. برای اهداف عمومی و خصوصی.
این در وضعیت کنونی تنها کاری ست که میتوان با شکیبایی پیشبرد. یعنی استراتژی مرحله ی قبل از وضعیت انقلابی ست.
** «تکیه گاه، اکثریت مردم جامعه است که خواهان عبور از دیکتاتوری اند. پس : سازمان یابی،روشنگری، شرکت در مبارزات جاری ؛ آمادگی قبلی برای شرکت در مبارزه ی وضعیت انقلابی. جهت تحقق دموکراسی، رفع تبعیض،عدالت اجتماعی، فدرالیسم».
این تز استراتژی مرحله ی قبل از وضعیت انقلابی را بیان میکند.
و تنها جوابی ست که میتوانم به سئوال اصلی بدهم.
چاره ای جز قیام نیست
مردم ایران چاره ای جز قیام ندارند. ضروری ست ، همه ، خود را برای قیام آماده کنند. این حکومت آشغال را که زباله ی تاریخ است باید به زباله دان ریخت. و همه مهره هایش را به دست دادگاه عادلانه سپرد.
امید به «اصلاح و تحول» این حکومت ، خود فریبی ست.
سرتا پای جامعه را به گند کشیده و گندکاریهای خود را با کشتار و چوبه های دار و زندان و شکنجه و اسید پاک میکند...
هیچکدام این فسیلها را نباید بخشید . پاسخ اینان قیام و دادگاه است.
امید تنها به روزی ست که مردم در سرتاسر ایران سنجیده برای سرنگونی این آشغال تاریخی به خیابانها بریزند .
-----------
عکسها: از صحنه های انقلاب بهمن
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید