رفتن به محتوای اصلی

سخنی با جوانان میهنمان
06.09.2009 - 19:27

در جریان انقلاب و تصفیه خونین پس ازآن، آن جریانهای سیاسی که ده ها سال با تأکید بر گفتمان پهلوی ستیزی در میدان سیاست ایران یکه تازی میکردند، برغم نقش فعالشان در انقلاب سرکوب و از صحنه سیاست کشور روبیده شدند. نفس روی کار آمدن رژیم اسلامی که چیزی خلاف انتظار اقشار مدرن بود، خود نیز به فرسایش پایه ی سیاسی و مردمی این جریانها کمک کرد زیرا بسیاری از مردم درهمان فردای انقلاب از رخ داد آن بحق پشیمان گشتند و این در حالی بود که این جریانهای سیاسی هنوز بر حقانیت مشارکت خود در آفرینش انقلاب اصرار داشتند و بعضاً هنوز هم دارند. بسیاری از این سازمانها نه تنها به علت ضربات هولناک سرکوب، بلکه بعلت چیرگی قاطع گفتمان اسلامیت انقلاب، اصولاً زمینه دوام خود را دردرون فضای سیاسی جامعه از دست دادند زیرا مردم یا افسون این فضای اسلامیت انقلابی شده یا کاملاً از آن و آفرینندگان آن روی برتافته بودند. فقط آن بخش از نیروهای سیاسی غیر حکومتی توانست در داخل ممکت دوام نسبی بیاورد که با اسلامیت و قدرت طلبی رژیم در تقابل کامل نبود. اما حکومت بمنظور حذف همین رقبای( بالقوه) سیاسی خود، از جبهه ملی، نهضت آزادی گرفته تا خلق مسلمان، مسلمانان مبارز، حزب ملت ایران و... ، دو رویکرد تاکتیکی در پیش گرفت. رویکرد نخست غلیظ کردن ادویه اسلامی انقلاب تا حد اتکاء افراطی به مندرس ترین مراسم عبادی و فرهنگ صوری دینی بود. اصرار بر حجاب و فاصله گذاری بین زن و مرد، اجباری کردن نماز جماعت در ادارات، مدارس، کارخانجات .. و حرمت یافتگی ریش، حذف کراوات و سایر تظاهرات دینی آن رویکردی بود که بیشتر بمنظور فرسودن جریان های سیاسی سست مذهب، نیمه مذهبی، سکولار و متمایز کردن آنان از نیروهای خودی اتخاذ شده بود. بقدرت رسیدگان جدید هیچ ابائی از آن نداشتند و پروائی نکردند تا دست خویش را بسوی متحدین جدیدی که به انگیزه شرکت در ضیافت سهم بری از قدرت فرصت طلبانه جذب جریان حاکم شده بودند دراز کنند. متحدینی که نه تنها رقیب بنظر نمی آمدند بلکه بعلت بی پیشینگی مبارزاتی و سیاسی، در درون خود، مخالف انقلاب و حتی اسلام ستیز هم بودند. متحدینی که حامل نفرت از جریانهای انقلابی بودند. برای حکومت حتی قلابی بودن این تبعیت افراطی مهم نبود زیرا نفس این تبعیت فرصت طلبانه نشان میداد که افراد منتصب به جریان اسلام قلابی مزبور اگر قلباً با رژیم نیست حد اقل بر علیه رقبای سیاسی هست. این جریان فقط با حرمت زدائی از انقلابی گری و اسلامیت انقلابی بود که میتوانست کاستی بی پیشنگی و یا بد پیشینگی خود را در این عرصه پنهان کند ولذا دقیقاً این بخش از مسلمان نمایان فرصت طلب بودند که با همرنگ شدن کم یا بی هزینه خود با انقلاب و پذیرش بی چون و چرای معیارها و هنجار های ظاهر سازانه، بیش از پیش ابتکار را از دست خود مسلمانان واقعی در دستگاه قدرت گرفتند. نیرویی از درون این نماد پرستی و فرم گرائی افراطی زاده شد که نه به اسلام و نه به ایران، نه به انسانیت و نه اخلاق و نه اصول اولیه شرافتمندی پایبند بود بلکه فقط به قدرت و ثروت می اندیشید و حذف رقیبان بهر صورت و بهر قیمت. ولی این موضوع در اینجا مورد نظر این نوشتار نیست.

آنچه مورد نظر است، اینست که بهر حال جریان های سیاسی واقعی اصول گرا به معنای عام آن و نه اصول گرایان حکومتی، از چپ مارکسیستی سنتی، مائوئیستی، چه گوارائی، مجاهدین خلق و خلق مسلمان گرفته تا نهضت آزادی، جبهه ملی، مسلمانان مبارز، حزب ملت ایران و... همه از صحنه روبیده شدند و برخی، هم سرکوب فیزیکی شدند و هم سرکوب فکری از طریق چیره سازی افراط گری مذهبی.

رژیم برای حذف سیاسی آن بخش از رقبا که به آسانی هویت دینی و اسلامی خود را بخاطر این افراطگریهای دینی تحمیلی ترک نمیکردند، رویکردی ماجرا جویانه در عرصه سیاست خارجی نیز در پیش گرفت. رویکردی که با چیره سازی گفتمان آن دردون جامعه هیپنوتیز و افسون شده، میتوانست رقبا را در موضع تدافعی قرار داده و آنها را بی اعتبار کند. فراز این سیاست حمایت آیت الله خمینی از تسخیر سفارت امریکا وتوصیف آن به عنوان انقلاب دوم بود. توصیف رخداد جنگ به عنوان « نعمت الهی»، مراسم برائت از مشرکین در مراسم حج ، سیاست صدور انقلاب و کمک به رقیب سازی برای جنبش فلسطین، نهادینه کردن شعار مرگ بر امریکا ( برای کوبیدن لیبرال ها) و مرگ بر شوروی ( برای کوبیدن چپ ها) همه در راستای حذف رقبای سیاسی بودند.

بدینطریق فرایندی در عرصه سیاست ایران آغاز شد که از آن بعنوان فرایند ابزاری کردن دین ومقدسات دینی میتوان نام برد. ولی این ابزار شدگی که در آغاز آگاهانه و نسبتاً تحت کنترل برای حذف رقبای چپ و لیبرال استفاده شده بود، میرفت تا تمامی عرصه قدرت را تسخیر و حکومت اسلامی را از جوهر دینی آن و نیروهای بواقع دینی حذف کند.

یکی بچه ی گرگ میپرورید

چو پرورده شد خواجه را بردرید.

و این فرایند چیزی جز چیرگی تدریجی نیروهای پارازیتی متظاهر بدین، که من در نوشتار های دیگراز آنها بنام نیروهای لومپنکراتیک و حاکمیت آنهارا لومپنکراسی نام نهاده ام، نبوده و نیست.

بهر روی فرجام این فرایند حذف و حذف اندر حذف، به حاشیه رانده شدن برخی و محو تدریجی برخی دیگر از آن نیروهای سیاسی ای بود که طی چند دهه برای خود گفتمان سازی کرده بودند. هیچ یک از این جریانها دیگر نتوانستند برای دور دیگری از فعالیت سیاسی تجدید قوا کرده و به صحنه برگردند. زیرا این تنها فشارسرکوب و محدودیت های حکومت نبود که شانس بازگشت را از آنان گرفته بود، بلکه آن بخش از مردم که به انقلاب پشت کرده و خود را فریب خورده میدانستند هرگز این جریان های سیاسی را نبخشیدند. لذا عامل اصلی ناتوانی آنان در احیای خود نه عامل اولی بلکه عامل دومی بود. این سازمانها یا جریانها، بعلت طلسم شدگی در گفتمان پهلوی ستیزی خود از یکسو و غرب ستیزیی که تا سالها همچنان ادامه داشت از سوی دیگر، هرگز نتوانستند به نقد ریشه ای خود یعنی نقد انقلابی گری کج سویه ی خویش پرداخته و با این نقد رادیکال، کاملاً و صد درصد از گذشته خود فاصله بگیرند. آن عناصری که به لزوم چنین نقدی در جریان متبوع خود میرسیدند به حاشیه رانده شده و حذف میشدند. بنا بر این رسوبی که از این تصفیه دائمی حاصل میشد چیزی نبود جز چیرگی گرایشی بیمار و فرتوت دردرون این جریانها که از یک سو نمی خواست با گذشته ای که به زم خودبرحق بود خداحافظی کند و از طرفی بعلت نارو خوردن از رژیم اسلامی خود را دربرابر آن میدانست. از اینرواین رسوبات سیاسی تاریخی حامل همه آن کشمکش ها و پدرکشتگی های قدیم بود بدون اینکه دارای آن انرژی رزمی و آرمانگرائی گذشته باشد. این جریانات که به مهاجرت پرتاب شده بوند بستر عفونت آن تضاد هائی گردیدند که فضای باز مهاجرت بدانها امکان عریان شده گی داده بود.

از آن عده مهاجرینی که سیاست را بوسیدند و به زندگی عادی پرداختند بگذریم باقی مانده ها، حامل هیچ بحث یا پیام سازنده تازه ای نبودند. گروهی پیشینه سیاسی خود را سرمایه سیاست ورزی کاسب کارانه کردند و از امر مبارزه برای دموکراسی برای خود دکان دو و یا سه نبش زدند و برخی نیز همچنان با سماجتی نوستالژیک درتلاش برای احیای گذشته خود بودند. بهر حال طی سی سال حاکمیت استبدادی، از طرف این سازمانها و جریانهای سیاسی، حتی یک قدم کوچک برای جمع و جور کردن آن نیروهای سیاسی ای که در واقع روزی نماینده بخش بسیار وسیعی از نیروی اجتماعی طبقه متوسط میهن ما بود برداشته نشد. برای بسیاری از این نیروها، تازیانه زدن به جنازه محمد رضا شاه اولویت بیشتری داشت تا تلاش برای نزدیکی با همدیگر و مبارزه با رژیم. بنا بر این، این رفتار نیروهای تبعیدی سیاسی در غالب موارد و در ذات خود فاقد کمترین عنصری از سازندگی بود.

اثری که نابهنجاری رفتار سیاسی مهاجرین سیاسی نسل انقلاب روی نسل بعدی از خود بجای گذاشت اثری بغایت منفی بود. بدلیل چنین تأثیر گذاری مخربی، سیاسی بودن بمعنای گذشته، برای بسیاری از هموطنانمان و مخصوصاً نسل جوان، یاد آور هیچ چیز جز تصویرو باز تصویر یک ابتذال نبود. تبدیل سیاست ورزی آرمانخواهانه به ابتذال، آن خدمتی بود که نسل مهاجرین سیاسی عصر انقلاب به رژیم حاکم کرد و میکند. چه آنها که سیاست را به دکان شخصی تبدیل کردند و چه آنان که فقط میراث دار دعاوی سیاسی کهن ایل و تبار سیاسی خود بودند از مبارزه سیاسی احترام زدائی کردند.

ولی متآسفانه آنچه که ارزشمند بود و در حاشیه این پژمرده گی عمومی و کپک زدگی قبیله گرایانه سیاسی بالیده بود، بدون اینکه کاملاً فرصت این را بیابد تا خود را به عرصه قضاوت و بازداوری نسل بعد از انقلاب بگذارد، تلاش صادقانه آن مبارزان سیاسی ای بود که خود را از طلسم های کهن سیاسی آزاد کرده و با نقد آن گذشته ها و اتخاذ شجاعانه رویکردهای نو نگاهشان به سیاست و پیکار سیاسی مضمونی و ماهوی بود. و درست همین نگاه مضمونی و نه فرمال، ایران گرایانه و نه ایدئولوژیک به سیاست بود که بسیاری ازهمین نیروها را از همان آغاز به حمایت از میرحسین موسوی و کروبی و سپس جنبش سبزی واداشت که شجره آنها به حکومت اسلامی میرسید. و به این تعبیر خود موسوی و کروبی هم فراورده های این نقد عملی و نظری انقلاب بوده و هستند چه خود بدانند و چه ندانند. در واقع آنها تعین انقلاب در انقلاب هستند . بدینترتیب تاریخ در میهن ما بطور عینی خود ر ا نقد کرده و تصیحح مسیر کرد.

این نگاه که دموکراسی خواهی، طرفداری از حقوق بشرو میهن پرستی در تیول اجدادی و انحصاری این و یا آن نگاه اعتقادی نیست، محصول گسست این نیروها از گفتمان فرقه گرایانه و ایدئولوژیک محتضر سیاسی گذشته است. بدون تلاش و کار سیاسی، فکری و تربیتی این نوگرایان برآمده از گذشته هیچ جنبش سبزی هم قابل تصور نبود.

جنبش سبز امروز میهن ما، که میرود تا ازمرزهای تغیر متحولانه درساختار سیاسی موجود گذشته به یک رفرماسیون همه جانبه فرهنگی هم فراروید، فرآورده کارِ طولانی بخشی از همان نسلی است که با نگرش نقادانه توام با احساس مسئولیت تاریخی خود، مزرعه سبز کنونی را کشت و پرورش داد.

در پرتو این نگاه است که من به عنوان نتیجه گیری، به نسل امروز میگویم در نگاه به گذشته فقط به خطاها و کاستی ها ننگرید بلکه به دستاورد ها هم بیاندیشید. فقط به آن درختان نیمه جان و پریده رنگ یا بر زمین افتاده و پوسیده ننگرید به آن سرو ها ی کهنسالی هم که امتداد دهنده این جنگل تا به امروز سبز آن هستند نیز نگاه کنید.

امروز در کنار بسیاری از مفاهیم مخرب جدائی آفرین گذشته، که جز نزاع قومی، سیاسی و دینی چیزی در چنته حقیر خود نداشتند تا به ما عرضه کنند، تلاش هائی صورت میگیرد که با تکیه بر جوانان و یا زنان جدا سازی جوان و پیر، و زن و مرد هم بدان افزوده شود. این جدا سازی روی سکه آن افراط گذشته میباشد. نه هرکه زن شد جنبش فمینستی را نماینده گی میکند و نه هرکه جوان شد الزاماً نواندیش است و بیان جوان وارگی. نه هرکه پیر شد پیراندیش و یا مرد شد ضد فمینیست است.

بعنوان نمونه آن سه زنی که احمدی نژاد برای کابینه خود به مجلس معرفی کرد که یکی از آنان مورد تصویب مجلس قرار گرفت، نه نماینده حقوق زنان بلکه بیانگر جایگاه ضعیفه گی و خوار شدگی زنان میهن ما بودند.

نتیجه اینکه کلیت جنبش سبز صرفنظر از عناصر متشکله اش، جنبشی جوان و پر انرژی است و بهترین توصیف آنرا خود موسوی در یازدهمین بیانیه خود خطاب به ملت ایران،کرده است. بیانیه ای که یک سند مهم تاریخی است و ارزش چند بار با دقت خوانده شدن را دارد: «.. ما در راهی پر از نورانیت وارد شده‌ایم که از هم اینک سالخوردگان را جوان و جوانان را پخته کرده است».

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.