پان ايرانيسم فرهنگى به گمان من دلالت بر پان ايرانيسم با رهيافت فرهنگى، مسالمت جويانه و با احترام به تماميت سرزمينى دولت-ملت هاى موجود و مستقر دارد.
اين رهيافت متكى بر خوانش دموكراتيك از ناسيوناليسم ايرانى و توام با احترام به ارزشهاي ملل متحد و حقوق بين الملل و اصل بنيادين آن- اصل عدم توسل به زور- است.
اين رهيافت همچنين به دليل صبغه دموكراتيك اش اتكاي نمادين دارد به مصدق بزرگ و در سنت ناسيوناليسم ليبرال تعريف ميشود.
در نقطه مقابل اين رهيافت رهيافت نظامى-كشورگشايانه قرار دارد. رهيافت اخيرالذكر ارزشهاي نظم وستفاليايي روابط بين الملل را نميپذيرد و از نظم امپراتورى دفاع ميكند!
باستان گراست و خواب دوران طلايي امپراتورى هاي باستاني ، واقعبودِ زيست سياسي اش را مشوش ميسازد؛
ميليتاريست است و با ستايش نظامي گرا و به رسميت نشناختن سازوكارهاي حقوق بين الملل آرزوي عبور ارتش ايران از ارس و اترك و هرات و پنجاب و سِند و خليج فارس و آناتولي را دارد!
نوستالژي عظمت طلبي امپراتورى گرا بدان اجازه تمتع از انديشه بشري را نميدهد؛ آخر به سان بنيادگرايان تمامي انديشه ها پيشتر نزد دوران طلايي موجود و مستتر بوده و هست!
اين رهيافت از مكتب آلماني ناسيوناليسم برميخيزد و بر ارزشهاي خاك و خون مقدس استوار است و لاجرم ره به سوي نژاد برتر و فاشيسم ميبرد!
به گمان من داريوش فروهر در مقام شاگرد راسخ مصدق بزرگ كوشنده رهيافت نخستين بود و هنرش نيز در اين بود كه از گفتماني كه به شدت مستعد رهيافت دوم بود خوانشي ارائه داد كه رهيافت اول از آن منتج گرديد.
و همين است راز بزرگي فروهر و سترگي سنت سياسي اش!
كاردآجين شدن شان نفرت انگيز ، يادشان مانا و راهشان جاودان باد!
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید