رفتن به محتوای اصلی

دوازدهمين روز اعتصاب غذای رسول حردانی و بيخبری از وضعيت وی
06.12.2014 - 15:41

رسول حردانی برادر خالد حردانی زندانی سیاسی امنیتی زندان رجایی‌شهر کرج (گوهردشت) از روز دوشنبه سوم آذر ماه ناپديد شده و خانواده وی هيچ اطلاعی از اين زندانی سياسی ندارند.
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، رسول حردانی از تاريخ سوم آذر در اعتراض به حكم ظالمانه اعلام شده، دست به اعتصاب غذا زده است و تهدید نموده که در صورت تداوم بی‌تفاوتی مقامات قضایی به تجديد نظر در حكمش، اقدام به دوختن دهان خود خواهد کرد. از همان روز ماموران امنيتی وی را به انفرادی منتقل كردند و از آن زمان هيچ اطلاعی از وی در دسترس نمی‌باشد.
به گفته یکی از زندانیان زندان گوهردشت کرج، خالد حردانی، شهرام و فرهنگ پورمنصوری سه عضو زندانی دیگر این خانواده که با محکومیت‌های طولانی مدت در این زندان به سر می‌برند نیز اعلام کرده‌اند که در صورت تداوم اعتصاب غذای رسول حردانی، در حمایت از وی دست به اعتصاب غذای اعتراضی خواهند زد.
رسول حردانی در سال 79 و در حالی که تنها پانزده سال داشت، به اتهام اخلال در امنیت پرواز در هواپیمای مسافربری «یاک 40» مسیر اهواز به بندرعباس، بازداشت و نهایتاً به تحمل بیست و دو سال زندان محکوم گردید. وی در نامه‌ای که بعدها منتشر کرد به این موضوع اشاره می‌کند که در ماجرای اقدام به هواپیما ربایی «یاک 40» تا زمان بروز این اتفاق اطلاعی از آن نداشته و تنها هنگامی که با چهره خون آلود برادر خود مواجه می‌گردد، با از دست دادن کنترل خود و با توجه به غرور دوران نوجوانی با ماموران حاضر در هواپیما درگیر می‌شود که همین امر موجب صدور محکومیت بیست و دو ساله برای وی می‌گردد.
رسول حردانی پس از سپری کردن قریب به هشت سال از دوران محکومیت خود در سال 86 و پس از سپردن وثیقه از زندان آزاد شد، اما کمتر از دو سال پس از آزادی در سال 88 و در جریان ناآرامی‌های سال 88 مجدداً بازداشت و برای سپری کردن باقیمانده محکومیت بیست و دو ساله خود روانه زندان اوین تهران شد و درحال حاضر پانزده سال است كه در زندان به سر می‌برد .
وی در بخشی از رنج‌نامه خود نوشته است: «پس از ماه‌ها انفرادی (سال 79) در سلول‌های وزارت اطلاعات تحت سخت‌ترین شرایط نگهداری شدم و در آخر محکوم به ٢٢ سال حبس شدم و هر چه از قاضی شعبهٔ ٢٠ دادگاه انقلاب پرسیدم که اتهام من چیست، با نیشخند وی مواجه شدم که می‌گفت: هر موقع دندان‌هایت ریخت و مو‌هایت سفید شد متوجه می‌شوی و حالا ١۵سال از آن روز می‌گذرد و من ١۵سال از بهترین دوران جوانی‌ام را در زندان سپری کرده‌ام، هر چه نامه می‌نویسم یا مفقود می‌شود و یا با آن مخالفت می‌شود، چه برای اعطای مرخصی استعلاجی و چه آزادی.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.