در اين روزها در مباحث سياسی حول خيزش مردم ايران که الحق شايستهی واژهی "انقلاب" است، از "پشتيبانی" از تودههای شوريده سخن در ميان است. اين توپولوژی و ترمنولوژی نادقيق است و از يک نگرش اشتباهآميز حکايت میکند، چرا که چنين القاء میشود که اين مسأله در واقع مسألهی ما نيست، اما از بهر دمکراسیخواهی و يا انساندوستیمان "مردم" بهجانآمده و معترض را مورد حمايت قرار میدهيم!!
آيا چنين رويکردی نادرست نيست؟ آيا ما نيز خود را جزو و بخشی از مردم به جانآمده نمیدانيم؟ آيا خود ما نيز تمايل و نفع سياسی و شخصی و اقتصادی خود و گروه و طبقه و ملت خود را در اين نمیبينيم که اين حکومت جور و ستم و جهل و جنايت به زير کشيده و يا دست کم به عقبنشينی وادار شود؟ و آيا خود ما نيز خود را در تقابل با حاکمان نمیبينيم و اين مبارزه را امر خود نيز نمیدانيم؟
پاسخ همهی اين پرسشها "چرا" به مفهوم "آری" است. لذا ما میتوانيم تنها از "پيوستن"مان به مردم سخن رانيم و نه از "پشتيبانی" از آنها. حتی در ارتباط با اعتراضات ايرانيان خارج از کشور نيز نمیتوانيم ترمنولوژی "حمايت" يا "پشتيبانی" را بکار گيريم، به ويژه اينکه همهی ما از رفتن حکومت اسلامی در ايران ذینفع هستيم، حتی آن دست از ما که به زعم خود "سياسی" نيست. "همبستگی" و يا "حمايت" از سوی کسانی میتواند صورت پذيرد که حکومت اسلامی بطور بلاواسطه به آنها زيان وارد نياورده است و اين تنها شامل حکومتهای خارج و ارگانهای حقوق بشری آنها میشود. لذا چنانچه در اين روزها در يک حرکت اعتراضی و يا اعتصابی شرکت میکنيم، در درجهی نخست نه برای همبستگی و پشتيبانی با اين يا آن بخش از مردم، بلکه بدين سبب است که اين کارزار خود را بخشی از اين نبرد سراسری مردم ايران و خود را در اين مبارزه سهيم و شريک میدانيم. به هر حال، با اينکار به کسی جز خود "لطف" نکردهايم.
اين امر به درجات بسيار بالاتری برای مردم کردستان نيز صدق میکند؛ ملت کرد در ايران پيشتر و بيشتر از مابقی مردم ايران مورد تبعيض و ضرب و شتم و تضييق و آزار و ستم و سرکوب حکومت بربرهای اسلامی ايران قرار گرفته است. و به طبع آن اين مبارزه در کردستان زودتر از تمام مناطق ايران آغاز گشته است، آنهم از اولين لحظات برپايی حکومت اسلامی و با شدت بسيار بيشتر. حکومت کنونی ايران در هيچ جای ايران به اندازهی کردستان جنايت نيافريده است، افشاشده و منفور نيست. آنچه که امروز در خيابانهای تهران، اصفهان و شيراز مشاهده میکنيم و به ويژه بربريتی که حکومت در مقابل مردم مدنی تظاهرکننده از خود نشان میدهد، بارها در شهرهای کردستان با حدت و وسعت بيشتری شاهد آن بودهايم. اگر در تهران بسيجیها از بالای بامها بر روی مردم بيدفاع آتش میگشايند، پاسداران اسلام در کردستان مردم را از هليکوپتر نشانه میگيرند و قتل عام میکنند. آری، مردم کردستان با آگاهی از ماهيت رژيم هيچ فرصتی را برای اعتراض و مبارزه عليه حاکمان از دست ندادهاند و به همين جهت هم شدت برخورد رژيم با آنها بيشتر بوده است. اما متأسفانه بدليل عدم وجود رسانههای آزاد و دمکراتيک مبارزههی مردم و سرکوبهای خونين متعاقب آن توسط حکومت اسلامی بازتاب لازم در ميان بقيهی مردم ايران نداشته است. اکنون، اما، وضعيت بگونهای ديگر است و هر جای ايران خشونتی از حکومت سرزند، به يمن رسانههای مجازی، تصويری و صوتی خارج از کشور انعکاس بلاواسطه در بين مردم سراسر ايران پيدا میکند و بخشا حتی ملحق شدن مردم مناطق ديگر را به دنبال دارد. لذا اکنون که توجه افکار عمومی تمام ايران و جهان معطوف به اين مبارزه است، ضرورت دارد که مردم کردستان نيز چون هميشه و با خواستهای هميشگی و مستقل خود و بدون جانبداری از اين يا آن جناح به ميدان آيند و عرصه را بيش از پيش به حکومت اسلامی تنگ کنند. اين در درجهی نخست و بطور بلاواسطه در راستای منافع جنبش ملی ـ دمکراتيک کردستان میباشد که 30 سال آزگار است درگير رزمی بیامان و نابرابر با حاکمان اسلامی ايران میباشد.
آلمان فدرال، 22 ژوئن 2009
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید